ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

نقدی بر کتاب اقدس بهائیان و اختلافات نسخه های متعدد کتاب مرجع و شاخص بهائیت از نگاه صرف و نحوی و محتوای کلامی

abbas

دوشنبه 30 دی 1392 ساعت 06:11 ق.ظ
http://www.bibaknews.com/lib.php?code=210000012285&radif=3


کتاب اقدس (مقاله ای از استاد محیط طباطبایی )
 
 
 
 
 
آمون : چه شود اگر یک آنوسی بخواهد در نقد دیگر آنوسی ها عرق بریزد و نخواهد مزدوری و خیانت خود و دیگران را به نان حرام؟!! آغشته کند! این هم اصل یادداشت :  
 
 
 
کتاب اقدس، آکنده از اغلاط ادبی و املایی
چنان که فوقا اشاره شد، یکی از مقالات استاد در مجله ی گوهر، تطبیق نسخه های مختلف کتاب مقدس بهائیان: «اقدس»، (نوشته ی حسینعلی بهاء) با یکدیگر است که به طور مستند نشان می دهد مطالب این کتاب را (همچون دیگر تألیفات عادی بشری) اطرافیان بهاء در زمان چاپ، برای جلوگیری از ایراد اهل نظر، بارها دست کاری نموده و «اغلاط املایی و ادبی و دستوری» آن را «تصحیح» کرده اند.
مقاله ی محققانه استاد در این زمینه را با عنوان «کتاب اقدس» در ذیل می خوانید:
«نخستین بحث کتاب شناسی که قبلا به نظر خوانندگان ماهنامه ی تحقیقی «گوهر» رسید مربوط به کتاب تاریخ قدیم و جدید بابیه بود که دنباله ی آن به موضوع کتاب مطالع الانوار، ترجمه ی دوان بریکرز ]و[ تألیف شوقی افندی، کشیده شد که پس از چاپ و انتشار، به ملا محمد نبیل، شاعر زرندی مداح میرزا حسینعلی بها نسبت داده شده بود. این بحث چند تن از مبلغان و پیش کسوتان معروف هر دو دسته ی بابی و بهایی را برانگیخت تا بر آن خرده بگیرند و رد و انتقادی بنگارند که پاسخ آن ها نیز بعدا در ضمن مقالات تکمیلی به استحضار خوانندگان حقیقت جو رسید.
اینک می خواهیم بحث تازه ی کتاب شناسی را در مورد «کتاب اقدس» تصنیف میرزا حسینعلی بها، بر پژوهندگان بی طرف عرضه داریم و برخی نکات و دقایق را که در طی مراجعه و مقایسه ی نسخه های متعدد خطی و چاپی این کتاب دریافته ایم، بر بساط پژوهش و سنجش قرار دهیم تا نظر خوانندگان را به سیر نظر درباره ی آن جلب کند.
پیش از آغاز بحث، باید راجع به کیفیت تصنیف این کتاب نظری افکند و دید با وجودی که از تاریخ جدایی فرزندان میرزا بزرگ نوری در 1280. ق و تشکیل دو فرقه ی بهایی و ازلی و تفرقه ی میان آن ها از سال 1285، هر دو گروه در کشور عثمانی زیر اسم بابی به سر می بردند و بنا به تعهداتی که هنگام توقف بغداد و قبول تابعیت سپرده بودند، درباره ی عقیده ی مذهبی خود، که نوعی از تصوف معرفی شده بود، حق هیچ گونه تبلیغ و ترویج شفاهی و کتبی نداشتند و به همین سبب در طول مدت چهل سال، قادر به جذب افرادی از عنصر عرب و ترک و ارناؤط حتی به تعداد شماره ی انگشتان دو دست نشدند و هر کاری انجام می دادند، خواه در عکا و خواه در قبرس و از پیش در آدرنه و بغداد، در پرده ی استتار انجام می گرفت و مربوط به همان عده ی ایرانی بود که از کاشان و اصفهان و شیراز و تبریز و بلده ی نور دنبال ایشان به کشور عثمانی رفته بودند. پس از بیست و اندی سال، چند بار اظهار انکار و تکرار ادعا و سکوت، عاقبت در سال 1290 یا 1292. ق دفتری مشتمل بر شش هفت هزار کلمه به نام «اقدس» به زبان عربی برای تسجیل انفصال و استقلال خود از بابیان، در عکا تدوین شد که صورت های متعددی از آن به خط چند تن خطاط که با خود از این برده بودند در پرده ی استتار نوشته و به اتباع مطمئن سپرده شد. در ضمن تکرار استنساخ، نسخه ها گاهی به دست افراد عربی دانی می افتاد که در آن آثار ضعف انشا و نقص ماده ادبی می جستند.
در سال 1308 که مدتی بود میرزا حسینعلی به واسطه ی پیری و بیماری، کارهای دنیوی و دینی خود را میان دو پسرش: عباس افندی (غصن اعظم) و میرزا محمدعلی (غصن اکبر) قسمت کرده بود و هر کدام در بخشی از امور دسته جمعی مشغول انجام بودند، میرزا محمد علی را، که خطی زیبا داشت، با میرزا آقاجان کاشی خادم، که از آغاز ادعا تا این تاریخ همواره یار و خادم وفادار بها مانده بود، به بمبئی فرستاد تا کتاب ها و نوشته های او را به چاپ برسانند. در ضمن بدیشان اجازه داد که در اصلاح عبارات کتاب ها تا جایی که زبان عیب جو بسته شود از سعی لازم دریغ نورزند. در نتیجه، صورت چاپ شده ی آثار بهاء نسبت به صورت خطی قبال از انتشار آن ها، اختلاف صورت پیدا کرد.
اکنون پس از تقدیم مقدمه، به اصل مطلب می پردازیم. از نسخه های چاپی و خطی اقدس که تا 25 سال پیش، گاهی دیده بودم، هرگز ذهن متوجه به امکان وجود اختلاف صورت و کم و بیش در مندرجات آن ها نشده بود، تا آنکه 24 سال پیش نسخه ی اقدس چاپ حروف سربی بغداد را در آن شهر دیدم که از مطابقه ی چند نسخه ی خطی با یکدیگر، به تفاوت های موجود در آن ها پی برده و در پاورقی صفحه ها ضبط کرده بود. صرف نظر از اختلاف کلمه و کلمات، گاهی در برخی از صفحات آن تا چند سطر هم کم و بیشی دیده می شد. تا آنکه چند سال پیش، به نسخه ی چاپ ممتاز و معتمد که در حیات مصنف و با اجازه ی صریح او، به وسیله میرزا محمد علی غصن اکبر پسرش و میرزا آقاجان خادم کاشی در بمبئی اندکی پیش از مرگ صاحب کتاب به ضمیمه مقداری از نامه های عربی بها به اشخاص مختلف برخوردم که در یک مجموعه مشتمل بر 380 صفحه با خط نسخ خوب و خوانا به چاپ رسیده که تنها 64 صفحه ی آن به متن اقدس اختصاص یافته و 315 صفحه ی دیگرش شامل نامه های بی عنوانی می شود که محل فصل و وصل غالب آن ها در متن مشخص و معین نشده است. متأسفانه در این موقع، نسخه ی اقدس چاپ بغداد یا نسخه ی خطی مربوط به قبل از تاریخ 1308 هجری نخستین چاپ کتاب، در دسترس نبود تا با مطالعه، معلوم دارد آیا اختلاف نسخه ها در نسخه ی چاپ استاندارد بمبئی هم وجود دارد یا نه؟
پنج سال پیش از این، شادروان حبیب الله عتیقه فروش اصفهانی چند جلد کتاب چاپی و خطی از آثار بهائیان را، که در بمبئی به چاپ رسیده بود، با دو مجموعه خطی از مکاتیب میرزا حسینعلی را برای فروش و تقدیم بر این جانب عرضه داشت که از آن میانه یک مجموعه اش در 1294 هجری یعنی شانزده سال پیش از مرگ بها نوشته شده بود و جلب توجه مرا کرد. پس از تعیین بهای کتاب ها، از او خواستم این مجموعه 94 را یکی دو روز در دسترس من بگذارد و با اجازه ی او، از اول و آخر بخش اول آن مجموعه، زیراکسی برداشته شد.
خط این مجموعه به خط متعارف میرزا محمد علی و میرزا عباس و برخی از نویسندگان نزدیک به میرزا حسینعلی فوق العاده نزدیک بلکه بیشتر به خط عباس افندی پیش از دوران پیری و لرزش دست و خط شباهت دارد.
خوشبختانه چند نسخه از این مجموعه ی خطی و چاپی را یکی از کتاب دوستان معاصر خریده و اکنون در تصرف دارد و نمی دانم که او بدانچه در این مقاله از بابت نسخه شناسی مجموعه مکاتیب معهود گفته می شود آگاهی یافته یا نه؟
محتویات این مجموعه (94) عبارت است از: 1 - کتاب اقدس که در پایانش تاریخ چهارشنبه 7 صفر المظفر 1294 دارد. در ذیل آخرین صفحه، صورت مکتوبی از بهاء به یکی از مریدان او نوشته شده که طرف مکاتبه معلوم نیست. 2 - کلمات مکنونه فارسی که بعدا در حاشیه صفحات آن چیزهایی افزوده شد و تاریخ آن 14 صفر 1294 است. 3 - سر مکنون عربیه که در همان زمان و به همان قلم نوشته شده ولی رقم تاریخ ندارد. 4 - نوشته ای است مفصل در اثبات حقانیت دعوی بها که نویسنده ی آن شاید عبدالبها یا میرزا آقاجان باشد. چه، در ضمن آن می نویسد: «این عریضه ای است از این عبد موسوم به عبد حاضر لدی العرش به سوی شاربان رحیق.... و به لسان پارسی عرض می شود...». 5 - مکتوبی است کوتاه از بها به آقا جمال بروجردی که پیش این دو فرقه، بعدها معروف به کفتار، و مطرود شده بود؛ 6 - مکتوبی است به شیخ مرتضی انصاری علیه الرحمه که شاید هرگز به دست آن مرحوم نرسیده باشد؛ 7 - مکتوب دیگری است که مخاطب آن معلوم نیست؛
8 - نوشته ای است مفصل بر رد ]برادر بها، میرزا یحیی صبح[ ازل به طرفداری از بها که با خط بدی در کنار صفحه ی اولش این عنوان را یافته است: «کتاب حب حبیب و بطلان ازل»؛ 9 - دعایی برای شفای بیمار از بها؛ 10 - لوح سلطان ایران یا عریضه ی بها به ناصرالدین شاه در سلب تهمت شرکت بابیان در سوء قصد به شاه؛ 11 - زیارت نامه ی بدیع که باید نه مرتبه رو به طرف مشرق بخوانند؛ 12 - مناجات گونه ای از بها که در حاشیه ی آن دعای کارگشایی او نوشته شده است؛ 13 - مکتوبی به خط متوسط، که طرف خطاب بها در این نامه محمد علی دهجی است که پیک نامه بر بها در ایران بود و در همین نامه هم مأموریت داشته که به کرمان و شهر بابک و حسن آباد و بهرام آباد برود و پیام برساند.
آنچه که از این مجموعه، مورد نظر ما در این مقاله قرار دارد همانا اقدس، یعنی بخش اول آن مجموعه است که چهارده سال پیش از چاپ استاندارد بمبئی، به خط یکی از یاران نزدیک به بها نوشته شده و در آخر آن این عبارت «ختمتها فی یوم چهارشنبه 7 شهر صفر المظفر سنه 1294» است. از روی جمله ی «ختمتها» قرینه اصالت خاصی به دست می دهد که گمان خط مؤلف بودن را پیش می آورد.
این نسخه دو یا چهار سال (نسبت به دو قول منقول) بعد از تدوین اصل کتاب قلمبند شده و نمی دانیم آیا نسخه ای بدین قدمت در اختیار حضرات بهائی در فلسطین و ایران هست یا نه؟
پنج شش سال پیش آنان می خواستند به مناسبت تصادف سال 1390 هجری با صدمین سال قمری تدوین اقدس، کتاب مزبور را در صورت تازه ای با تشریفات جشن یادبود مخصوصی انتشار بدهند و پس از سال های متمادی که دیگر به هیج وجه نسخه خطی و چاپی تازه ای از آن در اختیار مریدان قرار نگرفته بود اقدس چاپ جدیدی در دسترس ایشان قرار دهند.
نمی دانم چه باعث شد که بار دیگر بلا حاصل، و تصمیم به سکوت و نسیان امر گرفته شد. شاید موضوع زبان کتاب، باعث بر این تصمیم به فرو گذاشت شده باشد. چه، در میان این فرقه به ندرت پیرو عرب زبانی پیدا می شود که از این متن عربی بتواند استفاده کند و آنان که زبان عربی را نیکو آموخته باشند از درک معنی و لفظ عبارات، آن لذتی را که از یک اثر ادبی و مذهبی و اخلاقی معروف عربی می برند انتظار نخواهند داشت.
چنان که می دانیم 97 درصد کسانی که در آسیا و امریکا و افریقا به این اسم و رسم شناخته شده اند، فارسی زبان مادری ایشان است و به زبان اقدس، که عربی خاصی است، کوچک ترین آشنایی ندارند. در این صورت انتشار ترجمه ی فارسی آن، به طور مسلم بر چاپ متن عربی خیلی ترجیح دارد، عجب است که در طی صد سال متوالی، هرگز حضرات درصدد ترجمه ی این کتاب مهم خود به زبان دیگری، اعم از فارسی و انگلیسی و اردو و ترکی و غیره، برنیامده اند و تاکنون اگر احیانا به زبان دیگری ترجمه شده باشد، از طرف مسیحیان روسی و امریکایی بوده، چنان که تومانیسکی، خاورشناس روس، در 1899 میلادی ترجمه ای از اقدس به روسی کرد و در 1961 این دفتر به وسیله ی الدرو میلر، از داعیان پروتستانی امریکایی، که سال ها در ایران زیسته بودند، به زبان انگلیسی ترجمه و چاپ و انتشار یافت، در صورتی که هنوز یک فرد یا هیأت بهایی در شرق و غرب دست به چنین اقدامی نزده است، این مسامحه و دفع الوقت در ترجمه و تفسیر و چاپ متن اقدس به تدریج تولید چنین بدگمانی کرده که این فرقه بدین کتاب اساسی خود توجهی ندارد، در صورتی که جز آن هم مبنایی برای تشخیص وظایف و تکالیف شرعی خود نمی توانند سراغ کنند.
اقدس از حیث حجم مطلب تخمینا به اندازه ی یک نهم کتاب خداست که جمع کلمات قرآن کریم بنا به محاسبه ای 000 / 66 کلمه می باشد و هفت هزار کلمه ی عربی برای ترجمه یا چاپ تازه چندان تولید زحمت و صرف وقت نمی کند. پس این بی توجهی را باید معلول علت اساسی دیگری دانست که برای امثال اغیار درست آشکارا نیست.
وقتی به این متن قدیمی اقدس دسترسی حاصل شد که چهار سال پس از تاریخ تدوین اصل و چهارده سال پیش از تاریخ نخستین انتشارش تحریر یافته و همه قرائن نسخه شناسی از خط و کاغذ و اسلوب تحریر، اصالت و قدمت نسخه چاپ استاندارد بمبئی غنیمت شمرد و آن ها را با یکدیگر از آغاز تا انجام سنجید. در ضمن تطبیق به ندرت صفحه ای از نسخه ی چاپی را با متن خطی قدیم (94) مطابق یافت، بلکه موارد اختلاف در 64 صفحه به بیش از دویست مورد می رسید که در صفحه ی 57 و 60 حتی چند سطر متوالی از نسخه ی چاپی حذف شده بود.
نسخه ی خط 1294 چنین به پایان می رسد: «هذا سبب الاتحاد لو انتم تعلمون و العله الکبری للاتفاق و التمدن لو انتم تشعرون. انا جعلنا الامرین علامتین لبلوغ العالم و هوالاس الاعظم نزلناه فی الواح اخری، و الثانی نزل فی هذا اللوح البدیع. ختمتها فی یوم چهارشنبه 7 شهر صفر المظفر سنه 1294». در صورتی که نسخه ی چاپ بمبئی بدین سان پایان می پذیرد: «... و الثانی نزل فی هذا اللوح البدیع. قد حرم علیکم شرب الافیون انا نهیناکم عن ذلک نهیا عظیما فی الکتاب و الذی شرب انه لیس منی، اتقوا الله یا اولی الالباب».
بدین ترتیب، معلوم می شود حرمت شرب افیون یا به عبارت دیگر کشیدن تریاک بدین صراحت سال ها بعد از تدوین کتاب اقدس و در حین اقدام به طبع، بر آن افزوده شده است.
پس از تطبیق نسخه ی چاپی با نسخه خطی، موارد اختلاف را در کنار صفحه ها بر حاشیه ها یادداشت کرد و به بررسی آن ها پرداخت و دریافت آنچه که در نسخه ی چاپی غالبا تغییر یافته همانا کلماتی بوده که از نظر قواعد زبان عربی به نظر ناشران مجاز کتاب، درست نیامده و بنا به اجازه ای که از طرف بها در دست داشتند به اصلاح و تبدیل آن ها پرداخته اند.
این اصلاحات، گاهی املایی بوده مانند عفی در سطر 7 از صفحه ی 5 نسخه خطی که به عفای چاپی اصلاح شده و یا آنکه از نظر نحوی، تصور اشکالی می شده مانند ان یبلغ رشدهم خطی که ان یبلغوا رشدهم در نسخه ی چاپی شده است.
این نوع تغییر کلمات، قسمت اعظم اختلاف را در برمی گیرد و کم کردن چند سطر در صفحه های 57 و 60 گویی به رعایت بلاغت لازم شده ولی افزایش حکم تریاک در پایان نسخه ی چاپی شاید بنا بر ضرورتی مربوط به موقع چاپ صورت گرفته باشد و آن موضوع دخالت فقهای شیعه ی ایران در کار کشیدن تنباکو و توتون و تأثیر فوق العاده ای که فتوای حرمت دود در ایران بخشیده بود سران این فرقه را هم به بذل همتی وادار ساخته است.
به هر صورت چنان که در نسخه ی هو صاحب الحب و الوفاق فی بیان... که در 1315 هجری هنگام در بمبئی به چاپ رسیده میرزا محمدعلی غصن اکبر و میرزا آقاجان خادم اجازه ی تجدید نظر در نوشته های بهاء الله و از جمله اقدس داشته اند و بر این اساس، آنچه را که در اقدس از آرایش و افزایش و کاهش لفظ عبارت روا دیده اند به کار برده اند و در نتیجه میان اقدس خطی و چاپی اختلاف صورت فوق العاده به وجود آورده اند.
پیش از آنکه نسخه ی اقدس چاپ بغداد انتشار یابد، مردم عرب زبان عراق و سوریه و فلسطین و مصر به ندرت از وجود چنین کتابی در دست حضرات آگاهی داشتند و دوراندیشی عقلای فرقه در دور نگاهداشتن کتاب اقدس از چشم قوم عرب، شاید تنها مربوط به مخالفت وجود چنین کتابی با صورت ظاهر ادعای آنان نبوده که فرقه ای از صوفیه شمرده می شدند، بلکه برای عدم استحضار فضلا و ادبای عرب بر اسلوب تحریر چنین کتابی بوده که لااقل در هر صفحه آن از لحاظ عربی نویسی به طور متوسط سه چهار مورد قابل اعتراض به نظر می رسید.
پیش از بروز اختلاف میان فرزندان بهاء، چنین معمول شده بود که اقدس را با وصیت نامه ی بهاء یا کتاب عهد ]ی[ و مجموعه سؤال و جوابی درباره ی احکام غیر منصوص با هم بنویسند، در یک مجموعه که نسخه ای از آن به خط زین المقربین در سال 1310 به اختیار انور و دود (مهاجر بهائی زاده و برگشته از حیفا و عکا) بود که از آن در کتاب ردیه ی خود جمله ها و کلیشه های متعدد نقل کرده است و نوشته که نسخه ی دیگری از همین مجموعه را یکی از خویشاوندان او به موزه ی بریتانیا داده است. بعدها که موضوع کتاب عهدی منتفی شد و اغصان آن شجره مورد سب و طعن بهائیان قرار گرفتند، گویی در میان آن رساله سؤال و جواب فارسی با متن عربی اقدس جنسیتی دیده نمی شد که هر دو را از پهلوی اقدس عربی جدا کردند. مسلم است هر بهائی و بهائی زاده طرفدار عباس افندی و شوقی افندی که میرزا محمدعلی غصن اکبر و میرزا آقاجان خادم را ناقض و دشمن و سزاوار سب و لعن می داند، حاضر نیست کتابی را که این دو تن هنگام چاپ به اصلاح آن همت گماشته اند و حتی الامکان از نقاط قابل اعتراض آن کاسته اند به چشم رضا و رغبت بنگرد و یا آنکه به تجدید چاپ و انتشار آن همت گمارد. چه، این اقدس، در حقیقت، اقدس غصن اکبری است نه غصن اعظمی. از طرف دیگر، صرف نظر کردن از اصلاحات و تغییرات مسطور و مطبوع و بازگشت به صور خطی نامطبوع، بار دیگر سراسر متن اقدس را در معرض انتقاد ناقدان خودی و بیگانه قرار می دهد و به اشکالات املایی و صرفی و نحوی و بیانی آن ناگزیر از اشاره خواهند بود. پس همان بهتر که این کتاب پرماجرا را مانند هشتاد سال گذشته نادیده بگیرند و از آن مانند مجردات نامقید و غیر قابل مشاهده سخن بگویند.» [1] .
--------------------------------------------------------------------------------
[1] برای مشاهده ی تصویر صفحات این مجموعه ی خطی و نیز کتاب اقدس چاپ 1308 بمبئی به اصل مقاله ی استاد محیط در مجله ی گوهر مراجعه شود: سید محمد محیط طباطبایی، همان، ش 10، صص 823 و 822، ش 11 و 12 صص 909 و 907.
 
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد