ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

همکاری دو آنوسی برای حمایت از اورشلیم، انوش راوید و پرنیان حامد و قضاوت در مورد آقای ناصر پورپیرار بدون خواندن مطالب کتابها

حسین از شیراز

پنج‌شنبه 5 تیر 1393 ساعت 11:55 ق.ظ
با عرض سلام خدمت دوستان و استاد گرامی
چند مدت پیش سوالی را از سایت گفتمان تاریخ که متعلق به خانم پرنیان حامد و اقای انوش راوید است مطرح کردم که متاسفانه جوابی مبنی بر این که پورپیرار دروغ می گوید به من تحویل دادند و در ضمن صفحه ای به اصطلاح خودشان نقد اقای پورپیرار که با مراجعه به این صفحه دانستم که کسانی که نام خود را تاریخ نگار می نامند از ترس فرو ریختن دیوار دروغ بر سرشان حتی یک بار هم کتاب های اقای پورپیرار را نخوانده اند.
متن زیر پاسخی است به خانم حامد که از من درخواست کرده بودند که به سایت ایشان بفرستم (به صورت جز به جز به خاطر اینکه بخش نظرات سایت گفتمان تاریخ حروف محدود دارد ارسال شد) که نمایش داده نشد.

در پیرامون سوال پرسش 1818و از بنده (...امید دارم در قسمت منطق خوب مطالعه کرده باشید و برای من پاسخی منطقی ارسال بفرمایید...خانم حامد) چنین در خواستی را کرده بودید. من بهتر دیدم که جواب شما را از نوشته های خود اقای پورپیرار بدهم تا نشان بدهم این سخن شما با واقعیت مطابق نیست (...چون پاسخ شخص ایشان که به لعنت خدا نمی ارزید پاسخ این استاد بزرگ یاوه گویی را بر این وبلاگ مطالعه بفرمایید:
http://www.cae.blogfa.com/post/4 به بنده بگویید دقیقا این روش پاسخ جز از یاوه چه نام دیگری می تواند داشته باشد؟خانم حامد)...و وظیفه خود دیدم که نااگاهی شما را از مقالات و گفته ها و نوشته های ایشان نشان بدهم امیدوارم این سخنان در بخش http://www.cae.blogfa.com/post/4 از سایت نسب شود و پاسخ درست نه مخدوش به ان داده شود. و بهتر بود قبل از اینکه با خواندن مقاله " برآمدن مردم، مقدمه 6" سوالاتی در ذهنتان شکل بگیرد کل نوشته های ایشان را می خواندید و بعد بعنوان پژوهشگر دروغ های تاریخ ایران با ایشان قرار ملاقاتی میگذاشتید و سوالاهایی که داشتید حضورا مطرح میکردید؛
متاسفانه به دلیل درس و دانشگاه نمی توانم به سوالات شما (که با خواندن انها تعجب کردم چون اقای پورپیرار به همه انها پاسخ داده است) پاسخی نه از جانب خود بلکه از کتابهای خود اقای پورپیرار بدهم و نشان بدهم که هنوز یاداشت های ایشان را نخوانده اید.
فقط به این سوال اشتباه شما اشاره میکنم که همان گونه که میدانید سوال اشتباه جواب ندارد و برای روشن شدن در مورد ان توضیحاتی میدهم.
(خانم حامد:این سنگهای نیمه تراش در این بنای نیمه تمام، که شما می فرمایید نام آن هم تخت جمشید نیست (محبت بفرمایید نام باستانی و اصیل آن را ذکر کنید)، مربوط به چه کسانی و چه زمانی است؟...) این سوال شما باید از کسی پرسیده شود که به او وحی میشود نه از یک مورخ. یک بنای باستانی که نیمه تمام است و این بنا در دوران اخیر دستکاری شده و هزاران دروغ در مورد ان گفته و نوشته شده شما واقعا توقع دارید که نام باستانی و اصیل آن و مربوط به چه کسانی و چه زمانی است را کسی بداند!!! وظیفه مورخ این است که با تکیه بر عقل و اسناد همزمان نظر بدهد نه با علم غیب خود.

(خانم پرنیان حامد:«با عرض سلام شخصی که جمله اول فرضیه او این است:
در زمان خشایارشا هخامنشی یهود به ایران حمله کرد و ایران تا زمان اسلام خالی از سکنه بود، و جمله دوم فرضیه او این است: کوروش و داریوش هخامنشی وجود خارجی ندارند.
اول باید مشخص کند که اگر داریوش اول هخامنشی وجود خارجی ندارد، خشایارشا از زیر کدام بوته سبز شده است؟ ( فرمودید رشته شما فلسفه است احتمالا منطق هم خوانده اید نه؟»)
پاسخی که فصل الخطاب این فرضیه ها است جناب پورپیرار (در 290کتیبه های بیستون 9) داده اند:
«بدین ترتیب با مراجعه به مدارک و مدارج موجود، بی کم ترین تردید، می توان حضور قدرتی با ترتیبات تاریخی و آثار حضور فرهنگی و سیاسی با نام هخامنشیان را منکر شد و با اتکاء به ادله مندرج در یادداشت ۱۰۴ ایران شناسی بدون دروغ، قبول کرد که یهودیان با همآهنگی گنگ خون ریزی که در روزگار ما نام مجعول هخامنشی گرفته اند، با توسل به منتهای ویرانگری و انهدام جمعی بومیان ایران و بین النهرین، راه بازگشت دوباره به اورشلیم و آزادکردن اسیران و اموال خود را گشوده اند. بعدها، به خواست خدا و با ارائه تک نگاری های اختصاصی در باب مطالب کتاب استر تورات، انتقال آن قتل عام به داستان کنونی در باب ماجراهای دربار خشایار و دیگران را برملا خواهم کرد، که در شمایل موجود بیش از همه به کار اثبات سلسله هخامنشی آمده است و بس. اینک زمان است که سرکردگان هخامنشی نام گرفته از سطور تورات نونوشته، کورش و داریوش و خشایار و اردشیر قلابی را، به اوراق و رواق آن کتاب بازگردانیم».
درحال حاضر بعد از اثبات قلابی بودن کورش و داریوش و خشایار و... باید از عهد و زمان انها که دورانی بوده است در گذشته صحبت کرد: زمان خشایارشا، زمان معروف به اشکانی، در عهد خشایارشا.
(خانم حامد:«اگر داریوش اول هخامنشی وجود خارجی ندارد، خشایارشا از زیر کدام بوته سبز شده است؟ »)
زمانی که توانستید اسنادی که می گویند داریوش پدر خشایارشا بوده است را به اثبات برسانید ما از این سوال شما تعجب نمی کنیم!!! و بهتر است به یاداشت جناب پورپیرار (ابتلا به سرگیجه ای لاعلاج [3] [4] [5( [ در مورد جعلی بودن تواریخ هرودت و یاداشت های دیگر ایشان در این مورد رجوع کنید و جالب این است که در سایت شما از این تاریخ به عنوان مدرک یاد می شود و بهتر است اول بگویید این کتاب از کجا امده یعنی اصالت دارد یا نه.
در واقع اشکال شما، مربوط به ان است که شما با متد و روش تحقیقات تاریخی جناب پورپیرار اشنایی ندارید.
آشنائی با روش تحقیق آقای ناصر پورپیرار
این یادداشت، معطوف است به توضیحات و پاسخ هائی که خود آقای پورپیرار، چندین و چند بار به انحای مختلف، در صفحات اصلی یا قسمت کامنت های پایگاه معظم « حق و صبر »، پیرامون اسلوب پیشبرد مباحث در تأملات تاریخی شان مرقوم فرموده اند؛ آنجا که به عنوان نمونه، سؤال شخصی به نام آقای « مهرداد »، در چند و چون همین روش تحقیقِ مورد بحث، و پاسخ آقای پورپیرار به ایشانرا در قسمت کامنت های پایگاه معظم « حق و صبر » می خوانیم:
« با سلام. در کتاب های " تأملی در بنیان تاریخ ایران "، هیچگاه سخنی از نبودن شخصی به نام فردوسی نکرده اید. تنها با دلائلی که از اشعار خود فردوسی بیرون آورده اید؛ سخنان او را تلقینات دیگران، و فردوسی را مزدبگیری گفته اید که به طمع پول شعر گفته است. اگر این مطلب را قبول نمائیم؛ چگونه مطلب دیگرتان را باید قبول کرد که اصلاَ شخصی به نام فردوسی وجود نداشته و شاهنامه در زمان صفویه و یا کمی قبل از [آن] بوجود آمده است؟ اگر چنین است؛ دیگر چرا باید فردوسی قلابی در اشعارش سخنانی بگوید که راز مزدبگیری [او] را معلوم نماید؟ آیا نظرتان از زمان تألیف آن کتاب تغییر کرده (که به نظر من برای محقق، تغییر نظر اشکالی ندارد) و یا به دلائلی در آن کتاب ها به این نظر اشاره نکرده اید؟»
(مهرداد، دوشنبه 27 آذر 1385، ساعت 30: 14، ذیل مقالۀ آشنائی با ادله و اسناد رخداد پلید پوریم، مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، 16)
«آقای مهرداد؛ با وجود توضیحات متعدد، بار دیگر اسلوب این بررسی ها را روشن می کنم که بر دو پایه قرار دارد :
 بررسی نقادانۀ هر مدخل، بر اساس فرض های موجود
 بررسی ماهوی و نهائی هر مدخل، بر اساس برداشت های جدید
آنچه به نظر شما تناقض آمده؛ حاصل ناتوانی و یا ناآشنائی در تفکیک این دو مبحث است. در این باب، تنها مدخل اشکانیان را در هر دو حوزه بسته ام و مابقی مدخل های دیگر هنوز گشوده است. یعنی هنوز کسی نمی داند که در باب هخامنشیان و تخت جمشید و ابنیه و دولت و مظاهر ساسانی و فرهنگ اسلامی و قدرت های سیاسی پیش از صفویه و خود صفویه و گل نبشتۀ بابلی کورش و مسائل بسیار دیگر، نظر نهائی چه خواهد بود و از آنجا که تمام مدخل های موجود در باب تاریخ و فرهنگ ایران و اسلام و شرق میانه در دوران پیش و پس از اسلام، بسیار کلان، و دریافت آن مافوق ادراک گروه های بسیاری است؛ پس ناگزیر بر هر یک مقدمه های روشنگر و آماده و آگاه سازِ مفصلی می گذارم تا هضم نظر نهائی آسان تر شود. این مقدمات، بیشتر بر اثبات وسعت حوزۀ جعل در تلقین و القاء داده های موجود است که موجب وحشت و عصبانیت محافل مخصوصِ وابسته به اورشلیم شده است.»
(ناصر پورپیرار، دوشنبه 27 آذر 1385، ساعت 42:20، ذیل مقالۀ آشنائی با ادله و اسناد رخداد پلید پوریم، مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، 16)

(خانم پرنیان حامد:«دوم باید مشخص کند کتیبه بیستون داریوش اول هخامنشی اون بالای کوه را چه کسی در چه زمانی جعل کرده است، که کلیه مورخین یونانی و اسلامی و .... که از آنجا رد شدند وجود آن را اون بالا تایید کرده اند؟ چگونه ممکن است مورخ زمان اسلام وجود کتیبه ای را که محمدرضا شاه اون بالا جعل کرده تایید کند »)
این سخنان شما از سر نااگاهی است یا تعصب؟
ابتدا اقای پورپیرار در مورد بیستون از یاداشت 48 به بعد با عنوان مقدمات کتیبه داریوش شروع به نوشتن می کنند تا
برای خوانندگان پرسش ایجاد کند و آنها را برای یافتن پاسخ به سوال های خود به ادامه مباحث و حتی تحقیقات شخصی تشویق کند و اینکه مخاطب را با مطالب رسمی بیان شده در مورد تاریخ ایران توسط منابع اصلی و شناخته شده و مشهور و «به اصطلاح» معتبری آشنا بشوند تا مخاطب با زمینه ای از اطلاعات تاریخی و با آگاهی بیشتر مطالب را قضاوت کند و ثابت می کند حتی در صورت حقیقی بودن آن ها باز هم برداشت و نتیجه گیری محققین از این اسناد مغرضانه و اشتباه بوده است. در این یاداشت ها به برسی تصاویر اسیران در کتیبه و متن ارائه شده از کتیبه می پردازد و بررسی کتیبه براساس فرضیات موجود.
...تصویر کلی، پس از تورات و گل نبشته بابلی کورش، کتیبه داریوش دربیستون، سومین سند شناخت دار و دسته ی هخامنشی شمرده می شود. دسته بندی و ارزش و عنوان گذاری این سه سند، بخش تاریخی و مطالب ذیل تورات را، در زمره ی اسناد مقدماتی و پیش از ظهور قدرت هخامنشی، گل نبشته ی بابلی کورش را متن آغازین ظهور آن ها و کتیبه بیستون را به معنایی آخرین سند اصلی هخامنشی معرفی می کند؛....
سایه های دروغ در کتیبه ی بیستون چندان غلیظ است که راوی، یعنی داریوش را هم از انبوهی آن در هراس می بینیم و از آن که مطمئن است ادعاهای غیرممکن و بی پایه اش را، مردم همان زمان و آیندگان نیز باور نخواهند کرد، در شرح کوتاه و فهرستواره ای از ۱۹ نبردش در حوزه های مقاومت، به التماس از خوانندگان کتیبه می خواهد تا او را دروغ گو و گزافه باف نپندارند!...
از یاداشت 282 به بعد به صورت خاص و با عنوان نتیجه، مطالبی در مورد کتیبه بیستون بیان می شود که ثمرات یاداشتهای قبل بوده. و از این به بعد سیر خط جعل در گفتار و نوشتار شارحان کتیبه بیستون بر ملا میشود تا با این برسی ها به نظریه نهایی رسید.
۲۸۲؛کتیبه های بیستون1
 رد نوساز و سفارشی بودن زبان و خط داریوشی:
یکی از عمده ترین فرازهای تعیین کننده در مبحث ایران شناسی بی دروغ است، که با ادله لازم، احتمال نوساز بودن خط فارسی داریوشی را دنبال می کند، پس چنین گمانه ی همراه با دلایل روشن نمی تواند با این شعار رو به رو شود که زبان و خط، بنا بر سفارش این و آن و یا حوادث سنگین روزگار، ساخته و یا از گردونه خارج نمی شود...
 سخنان افسانه ای کخ در مورد مراحل و زمان بندی حک نقوش و خطوط:
...نخست این که اگر او ناظر مسئول و مدیر نقر کتیبه بیستون نبوده، از کجا مراحل مختلف و زمان بندی حک آن نقوش و خطوط سرگردان را تشریح می کند و در باب آن ها شهادت می دهد؟
 ادعای دروغ کخ در مورد خواندن مطالب و متن کادر فراز سر داریوش به خط عیلامی:
...کخ ادعای خواندن مطالب و متن کادر فراز سر داریوش به خط عیلامی را دارد، که تا این زمان هنوز شکل حروف آن نیز رمز گشایی نشده است...
 تراشیدن دلیل برای بی نظمی و ... در بیستون:
...این تصمیم های داریوش که معلوم نیست چه گونه به درون تصورات خانم کخ نیز رخنه کرده است، گرچه کم ترین مایه استحکام و استدلال ندارد، اما لااقل و سرانجام با دنبال کردن چند داستان برای خط و زبان های به کار رفته در بیستون، به گونه ای برای از هم پاشیدگی و بی نظمی و درهم ریختگی و دست بردگی در مجموعه بیستون علل کودکانه تراشیده اند...
 بی ارتباطی خطوط و متون مندرج در نمایشگاه بیستون:
...خطوط و متون مندرج در نمایشگاه بیستون، مطلقا با یکدیگر بی ارتباط اند و اگر متن ایلامی را در هفت ستون بلند، متن بابلی را در یک و نیم ستون و متن اصطلاحا فارسی آن را در چهار و نیم ستون عرضه می کنند، پس شاید هر یک از این خطوط به ماجرای دیگری پرداخته است.
 ابهام داشتن موجودیت متن فارسی بیستون:
چنان که در امتداد این بررسی با دلایل قدرتمند اثبات می شود که موجودیت متن فارسی بیستون آغشته به ابهام های حل نشده بسیاری است.
 کشف واژه شاه در کتیبه ای مغلوط توسط گرتفند:
بدین ترتیب و از پس استقرار خطوط در کادر معین اطراف نقش برجسته مرکزی بیستون، دستگاه علت تراشی های یهود را، به قصه های دیگری متوسل می بینیم که مخصوص بازخوانی کتیبه ها است و از اختراع شخصی با نام گروتفند آغاز می شود که گویا با شگردی مخصوص، به کشف رمز واژه شاه در کتیبه ای مغلوط موفق شده است...
 داستان سرایی های بی انتها در مورد بازخوانی حروف و علائم میخی داریوشی در بیستون:
....ولی این داستان بازخوانی حروف و علائم میخی داریوشی در بیستون سرانجام ندارد و با چنین گفتارهای بی سر و تهی رنگ و لعاب می خورد که فقط سرگرم کننده است...ولی اگر به دنبال سرانجام و چه گونگی حل و فصل بازخوانی حروف میخی داریوشی بگردید، چیزی جز سخنان بی سرانجامی از قبیل مطالب بالا نصیب تان نخواهد شد.
۲۸۳ ؛کتیبه های بیستون2
 برسی موجودیت کتیبه بیستون:
در وضعیت کنونی اصلح این که ابتدا به موجودیت رازآمیز تولید نوشته های بیستون بپردازیم، که به نحوی ممتاز ناسالمی اندیشه و اجرا در آن آشکار است.
 موقعیت فنی نامناسب بیستون:
این منظره که کتیبه ای را در پستوی کوهی، در بلندای زیاد و با خطی نوشته باشند که خواننده ای نداشته است و هنوز هم ندارد، خود به خود محقق را در تشویش وتشکیک نگه می دارد، قصد از آماده سازی آن را درک نمی کند و از مظاهر قضیه در می یابد که تدارک صحنه و سالن بیستون، برای اجرای نمایشی بی کلام بوده است!
 پرت گویی ها و پرت نویسی ها هینتس در مورد رواج خط میخی داریوشی:
باید کسی از راه عنایت به این مورخ سرگشته مدد رساند که قادر نیست از این مجموعه اراجیف مجلل، مطلب قابل اعتنا و اتکایی استخراج کند...
 خواندن کتیبه ای که الفبای ان به طور کامل شناخته نیست توسط راولینسون:
حالا نوبت آشنایی با این تارزان بیستونیم که گویا آویزان از یک رشته طناب، مشغول خواندن کتیبه هایی است که هنوز الفبای آن به طور کامل شناخته نبود. شاید هم به تر است که راولینسون را در آن حالت فقط مشغول کار بی هوده کپی برداری از الفبای میخی داریوشی فرض کنیم، زیرا مقدم بر او نیبور در صفحه ۲۳۴ سفرنامه اش، تصویر مجموعه کاملی از ۴۰ علامت میخی داریوشی را به ثبت رسانده است!
 قلابی بودن نیبور و سفرنامه اش:
این که چرا راولینسون و دیگران به جای بند بازی، به تالیفات و کشفیات نیبور رجوع نکرده اند، عاملی جز قلابی بودن نیبور و سفرنامه اش ندارد. اما اشکال کار او که موجب بی آبرویی مکتب ایران شناسی اورشلیمی است، این که حرفی را که در کادر آورده ام و لام خوانده می شود، مطلقا و در هیچ محل و موردی از کتیبه های تخت جمشید به کار نرفته است تا نیبور از آن کپی بردارد.
]آیا هنوز هم معلوم نیست که این نمایش نامه روحوضی خط و زبان فارسی باستان ابتدا در زیرزمین های کنیسه و کلیسا با شلختگی تمام تمرین شده است؟[
 اختلاف در تعداد سطر متن بابلی و ایلامی:
...این آمار از سطر نوشته های بیستون به ما کمک می کند بدانیم حتی ماقبل اختراع خط میخی داریوشی، باز هم متن بابلی قریب ۴۷۰ سطر از متن ایلامی آن مختصرتر بوده است. واقعا که نمی توان حتی به حدس و گمان از این همه اختلاف متن و مطلب میان خطوط ایلامی و بابلی سردرآورد مگر به صورت تشکیک هایی که به امید خداوند اندک اندک مطرح خواهم کرد.
 معلوم نشدن چگونگی و زمان شناسایی و نام گذاری بر ظاهر تمام حروف خط میخی داریوشی:
...این گونه اشارات مکرر به سال خوانده شدن حروف میخی داریوشی، یعنی سال ۱۸۰۲ میلادی، که برابر با نصوص موجود، در آن سال تنها گروتفند موفق به خواندن چند حرف از میخی داریوشی شده بود و در دنبال نیز به هیچ صورتی معلوم نشد شناسایی و نام گذاری بر ظاهر تمام حروف خط میخی داریوشی چه گونه و در چه زمان بسته شد، جز تولید آشفتگی ناشی از ناتوانی در جمع و جور کردن موضوع خط میخی داریوشی نیست...
 خواندن حروف میخی داریوشی به اتمام نرسیده مشغول تدوین گرامر زبان فارسی باستان اند:
...و درست به همین علت، هنوز خواندن حروف میخی داریوشی به اتمام نرسیده، گله ای از زبان شناسان باز هم یهودی را، نه مشغول رفع ابهام از الفبای خط میخی داریوشی، که این بار مشغول تدوین گرامر زبان فارسی باستان اند که چون روییدن علف های هرز، از صحرای ناشناخته خط میخی، ناگهان ما را با زبان فارسی کهن مواجه می کنند!!!؟...
]هرچند هیچ کس هنوز هم به طور واقع نمی داند بر سنگ های صخره بیستون چه چیز حک شده است و آن چه را تاکنون دیده ایم کپی هایی از تصورات گوناگون نسبت به آن خطوط است که حتی سعی اخیر و بسیار پر هزینه دانشگاه امیر کبیر برای تصویر برداری فتوگرامتری از کتیبه ها، کم ترین ابهام در این باره را نگشوده و دست اندرکاران این ضبط فنی با وسواس تمام از عرضه حاصل کار چند ساله بر کتیبه های بیستون طفره می روند و آن چه را که به عنوان مهمان در خانه کرمانشاهیان در انتهای خیابان گیشا شاهد نمایش آن بودم، فقط و فقط تصاویری از دور بود که به خوبی نشان می داد درصد بسیار اندکی از حجاری های بر سنگ قابل شناسایی است[
 اشپیگل و کاسوویچ متن های خود را از کتیبه بیستون بر نداشته اند:
در این صورت آیا انواع اشپیگل ها و کاسوویچ ها متن های تی تیش مامانی خود را از کجا برداشته اند، مگر این که هدیه ای از جانب خاخام فرض کنیم.
 دروغ بودن معنا گذاری بر کلمات کتیبه بیستون:
می خواهم تصور کنم که زبان شناسان و کتیبه خوانان زمان ما، بالاخره الفبای خط میخی داریوشی را به صورت کامل خوانده اند، آیا کسی می تواند پاسخ دهد معنای این کلمات، مثلا پرابرتم، پتی پدم و پرووم چیی را از کدام کتاب لغت برداشته و یا از کدام یک از آن ۱۶ کودک ممتاز در حال آموزش زبان داریوشی پرسیده اند؟
۲۸۴ ؛کتیبه های بیستون3
 بی ارزشی نتایج خوانندگان و مترجمان کتیبه بیستون:
سال های میانی قرن نوزدهم میلادی، زمان یورش ده ها خواننده خط کهن و همین مقدار مترجم معجزه گر قلابی و البته یهودی است که ظاهرا برای گره گشایی از تاریخ ایران، از در و دیوار بیستون بالا می روند تا سرانجام از سر نادانی برای محقق این روزگار اسنادی فراهم آورند که معرف بی ارزشی کامل نتایج کوشش آن هاست که دو نمونه قابل تعقیب و منطبق با حقایق، بر جای ندارند.
 تفاوت در رسام فلاندن و راولینسون از بیستون!:
رسامی بالا در سمت راست، اثر فلاندن و سمت چپ آن حاصل دیدار راولینسون از بیستون است و گرچه با فاصله زمانی اندکی از یکدیگر رسم شده اند، اما در نمایش خرده کتیبه های فراز تابلوی داریوش، قرابتی با یکدیگر ندارند.
 نو ساز بودن خرده متن های معرفی اسیران با اتکا بر رسام فلاندن:
اگر محققی تنها با اتکاء بر همین دو رسامی مدعی شود که در زمان فلاندن هنوز خرده متن های معرفی اسیران به زبان فارسی باستان، حک نشده بود، عامل و امکان رد نظر او در اختیار کسی نیست.
 ارائه کامل متن قسمت اصطلاحا فارسی نوشته های بیستون توسط کاسوویچ با وجود نابودی بخشی از ان:
...سراسر قسمت های سفید شده صخره، مطلقا از هر نوشته ای خالی است. ولی کاسوویچ که معلوم نیست چه گونه از محتویات کتیبه ها با خبر بوده، شمای کامل و سطر به سطر و کلام به کلام کتیبه های فارسی را در نهایت زیبایی و بی نمایش چشم گیر آسیب، در کتاب اش آورده است!؟
... متن کامل و حرف به حرف بخش اصطلاحا فارسی کتیبه ها را در 40 صفحه نمایش می دهد!؟ آیا محل آن نیست بپرسیم کاسوویچ خطوط مندرج در کتاب اش را، که تصویر بالا از مکان ریختگی ها انتخاب شده، از چه مرکزی برداشته و آیا چنین گاف های درشتی به وضوح خبر نمی دهد که تعیین تکلیف با این خط و زبان فارسی باستان، نیازمند بازنگری سخت گیر دیگری است!
]اگر سند تهیه شده با امکانات جدید فوق، جار می زند که در بخش قابل توجهی از ستون های میانی، که محل اصلی خط میخی داریوشی است، ارتباط میان حروف و کلمات بریده شده و ردی از نوشته ها باقی ندارد، پس بی تامل ثابت می شود که کاسوویچ در ارائه خطوط میخی داریوشی و معانی آن، که با داستان های کنونی در موضوع هخامنشیان مطابق است، منبع دیگری جز متن حک شده بر سنگ های بیستون در اختیار داشته است![<ارائه متن کامل ومعنا گذاری بر ان>
 تعویض لوگوی فراز کلاه اهورا مزدا در بیستون و به جای آن سمبل شمش بین النهرینی قرار داده اند:
...آیا در جای این شمش، بر فراز کلاه اهورا مزدای بال دار، چه نمایه دیگری قرار داشته است که تعویض پر زحمت و به کلی خطرناک آن را، حتی با تخریب نیمی از کلاه اهورا مزدا ضروری دیده اند؟
 با قبول دست بردگی در لوگو و یکی دو نمونه دیگر از این گونه تصرفات:
... لااقل می تواند صحت مضامین روایت شده در باب این کتیبه را به زیر سایه شک و سئوال بکشاند و اثبات کند که در زمان ما، همانند نمونه های بسیار دیگر در همه جا، برای تغییر هویت این نقوش کوشش هایی شده است.
 ریختگی و امحاء در بخش فارسی باستان درعکس قدیمی ۱۳۰ سال پیش و با این وجود داستان سرایی های در باب اقدامات داریوش:
دو مطلب در دیدار از این عکس قدیمی که لااقل ۱۳۰ سال از زمان برداشت آن می گذرد، واضح می شود: یکی دست بردگی در لوگوی فراز کلاه اهورامزدا را از زمان برداشت این عکس هم به دورتر می برد، چنان که رد قاب برش خورده را در این تصویر نیز می بینیم و آن گاه باید به شسته شدن و محو بخش بزرگی از نوشته های به خط میخی فارسی داریوشی در ستون های مرکزی کتیبه ها توجه کنیم که با فصاحت تمام، قلابی بودن متون و ترجمه های کنونی این کتیبه ها را توضیح می دهد. آیا عجیب نیست که بخش فارسی باستان در اصل سنگ نوشته بیستون مملو از ریختگی و امحاء است، ولی داستان سرایی های کنونی در باب اقدامات داریوش در این کتیبه ها،در هر روایت و به سعی هر راوی، حرف واوی کم و کسر ندارد!؟
 نقر نام و شرح حال فرورتی بر دامنش برای القای نبود فضای لازم برای حک متن فارسی باستان:
این تصویر فرورتی چهارمین نفر در ردیف اسیران داریوش است. نقر نام و شرح حال مختصر او بر دامن وی، پرده بازی برای القای نبود فضای لازم برای حک متن فارسی باستان در آن مجموعه است، هوچیگری غریبی که در ترکیب با ستون های نانوشته، در زیر نقوش، سراپای این صحنه سازی ها را به رسوایی می کشاند به خصوص که پیش تر و از قول کنت در صفحه ۳۶۶ کتاب اش، فارسی باستان، خواندیم که تمام متن مندرج در ستون ۵ بخش فارسی کتیبه را افزوده هایی جدید می دانست.
 یادگار نویسی حکاک کتیبه های نو بر روی ساعد و بازوی فرورتی:
برای اثبات نونوشته بودن متن و دست بردگی در بخش اصطلاحا فارسی باستان کتیبه بیستون، کافی است به وضعیت ساعد و بازوی فرورتی توجه کنید که نشان می دهد حکاک کتیبه های نو، به وسوسه یادگار نویسی هم دچار بوده است...
 تلاش لودهنده برای محو یادگاری ها:
...و گرچه برای خراشاندن و محو خراب کاری لودهنده او بر سنگ، تلاش بسیاری صورت گرفته ولی با این همه ردی از دو حرف ت و اس لاتین هنوز بر ساعد و بازوی فرورتی باقی مانده است. دقت در نحوه تولید خراش برای حذف و محو این یادگار نوشته، آن را از ریختگی های طبیعی و بر اثر مرور زمان جدا می کند، که مثلا بر شکم همان فرورتی می بینیم.
۲۸۵ ؛کتیبه های بیستون4
 خواندن شمایل نقوش نوشتاری چند هزاره پیش توسط هینتس با مراجعه به علم غیب خود:
...چنین حضرات بالانشین و اغلب ساختگی و مخلوق مراکز فرهنگی کنیسه و کلیسایی غرب، که شروحی بر دین و مذهب و فرهنگ و هویت ما نوشته اند و مجازند در یک مجلس و بر اساس حدس و گمان و بلافاصله پس از دیدار شمایل نقوش نوشتاری چند هزاره پیش، درجا و با مراجعه به علم غیب، آن را می خوانند و معنای کلام را هم، در چرخه لنگ ذهن علیل خود می ریسند... اساس روشی است که از طریق آن درون تمام کتیبه ها و به هر خطی در شرق میانه را کاویده اند، بی آن که توضیح دهند مبنا و مفتاح شناخت شکلی آنان چه بوده و چرا باید بی درک نحوه عمل آن ها، بپذیریم که گروتفند، بورنوف، مارتن، لاسن، راسک، وسترگارد، ژاکه، براندنشتین و یا راولینسون نه فقط از حروف میخی داریوشی رمزگشایی کرده اند، بل ضمن سر و کله زدن با اشکال حروف، ناگهان معانی و روابط نحوی میان کلمات در ذهن مه گرفته آنان شکفته و گل داده است!...
 حضور راولینسون در کرمانشاهی در ۱۸۳۵ میلادی در حالی که نقشه سال ۱۸۵۰ آن نیز هنوز برهوتی دیوار کشیده را نشان می دهد:
...با رجوع به نقشه شهرهای ایران در دوران قاجار، نمی پرسد چه طور در ۱۸۳۵ میلادی، راولینسون به عنوان یک نظامی و سیاستمدار انگلیسی در کرمانشاهی بوده است، که نقشه سال ۱۸۵۰ آن نیز هنوز برهوتی دیوار کشیده را نشان می دهد...
]با این همه در موردی دیگر سخت گیرانه سئوال می دهم که چرا این رمز گشایان خط میخی به جست و جوی نام هایی روان اند که در زمان آن ها تنها در تورات ضبط بوده و چرا و از کجا، در عهدی که هنوز هیچ نامی از هخامنشیان نبود، حروف میخی داریوشی را نمی شناختند و کسی از متن کتیبه بیستون چیزی نمی دانست، گروتفند باید فلان حروف را داریوش یا خشایارشا و نه مثلا رستم دستان، فرض کند؟! این هنوز در حالی است که ما گروتفند و یا راولینسون را شخصیت دخیل در موضوع و نه همانند نیبور، جعلی و فرضی بگیریم![
۲۸۶ ؛کتیبه های بیستون5
 پخش اعلامیه بیستون روی الواح گلین و روی چرم با همکاری مردم نااشنا با خط نوساز!:
...معلوم نیست مردمی که با داریوش در پخش اعلامیه بیستون همکاری می کرده اند خود از چه طریق با متن آن آشنا بوده اند که با حروفی تازه پخت نوشته شده بود!...
 در بازخوانی های کتیبه بیستون داریوش دستور تهیه خط اختصاصی نداده است:
در مجموع از میان انواع بازخوانی های کتیبه بیستون، هرگز به این اشاره و اعتراف برنمی خوریم که داریوش دستور تهیه خط اختصاصی داده باشد. این مطلب، برداشتی ذهنی و مورد نیاز کسانی بوده است که به تدریج با آن ها آشنا خواهیم شد....
]برداشت روشن تر از مجموعه این داده های درهم، این که اگر خط میخی سفارش داریوش را از فصول حوادث تاریخ ایران باستان حذف کنیم، به شکل پلکانی ابتدا زبان فارسی و سلسله هخامنشیان و کل ماجرا و نام قوم فارس و اهورامزدا و شجره نامه داریوش و حتی خود او و نیز شگردهای بسیار دیگر را، که اینک به دانستنی هایی بس جدی و خدشه ناپذیر در باب مسائل و موضوعات ایران باستان تبدیل کرده اند، از منطقه بیرون ریخته ایم[
 با توجه به گستره پانل های خطوط مختلف ایلامی و بابلی و میخی اصطلاحا داریوشی متن آن ها نمی تواند حاوی و حامل مطلب واحدی باشد:
...این اشاره که در قالب حجمی و فنی جای انکار ندارد، تا زمان بازخوانی خطوط بابلی و ایلامی گره گشایی کامل نخواهد شد..
 تلقین نبود فضای کافی برای نگارش به خط میخی داریوشی:
زیرا این بوق و کرنا که تلقین می کند برای نگارش به خط میخی داریوشی فضای کافی باقی نمانده بود، با مراجعه به رسامی زیر کاملا خاموش می شود....
 مقدم بودن زمان اجرا و محل نقر اولیه کتیبه بیستون به خط فارسی باستان بر مبنای مستندات قلابی کنونی:
در عین حال و بر مبنای مستندات قلابی کنونی، تجهیز کتیبه بیستون به خط فارسی باستان را، از دیگر کتیبه های به این خط، از نظر زمان اجرا مقدم می دانند و محل نقر اولیه آن را در بیستون اعلام می کنند....
 تنها مانع تراشی بر تجسس نوکنده بودن خط فارسی باستان؛ ابداع خط فارسی باستان به سفارش داریوش:
...بنا بر این کتیبه های بیستون برای اطلاع از ماجراهای هخامنشی متن روشنگری نیست و در واقع نوع گفتار، چنان است که با تکیه بر مطالب آن، کانال ورودی مطلوبی به ماجراهای هخامنشی گشوده اند. چندان که آگاهی از مسائل هخامنشی، در هر زمینه ای را فقط و فقط در قالب متن فارسی کتیبه های بیستون می توان یافت، که به قصد تحقق اهداف معینی آماده کرده اند.
 در اختیار داشتن متن کامل کتیبه فارسی بیستون پیش از رمز گشایی:
پیش تر واقف شدیم که متن کامل کتیبه فارسی بیستون، که حتی با مقدمات مفصل و ابزارهای پیش رفته امروزین نیز قابل استخراج نیست، پیش از رمز گشایی در اختیار نیبور و کاسوویچ نیز بوده است...
 هدف از ساختن بخش به اصطلاح فارسی باستان کتیبه های بیستون:
۱.تولید پیشینه زبان فارسی، که مقدم بر بیستون نمایه ندارد.
۲.ایجاد دیرینه برای سلسله هخامنشی تا غیر بومی بودن آن ها را بپوشاند.
۳.معرفی شاهانی مقدم بر داریوش که مستنداتی با خط فارسی باستان را صاحب اند بی این که به یاد آورند ظهور خط و زبان فارسی را در زمره ابداعات داریوش دانسته اند. تولید سردستی و ولنگارانه این بخش از کتیبه تا به حدی است که گرچه داریوش خود را نهمین شاه در سلسله هخامنشی می شناساند ولی فقط نام پنج تن از آباء خود را اعلام می کند؟!
۴.به صحنه آوردن اهورا مزدای بال دار که در زمان ما سخت مورد نیاز سران باستانپرستی و سازندگان تاریخچه برای زردشتیگری بوده است.
۵.و سرانجام اختراع خط و زبانی به نام فارسی باستان تا رمزگشایی آسان آن را کلید بازخوانی ناممکن خطوط ایلامی و بابلی قرار دهند، حال آن که حجم متفاوت متن ها، نادرستی و بی اعتباری چنین ادعا و اطلاعی را اعلام می کند. ]این گونه شگرد های سارقانه و بی صداقت ما را به تازه فراهم شدن متن فارسی باستان در کتیبه بیستون و از آن جا به سایر کتیبه های هخامنشی هدایت خواهد کرد[
۲۸۷ ؛کتیبه های بیستون6
 غیر ممکن بودن خواندن و ترجمه ثلث متن فارسی کتیبه بیستون:
... گرچه ثلث متن فارسی کتیبه بیستون، در شرایط بد استقرار، چندان و چنان آسیب دیده است که حرفی قابل برداشت ندارد و اگر ده راولینسون هم برای گرته برداری حروف، از طنابی بیاویزند، باز هم به علت وسعت آسیب، جز مطلب بریده بریده و حروف ریخته ای نصیب نخواهند برد، تا در مرحله بعد وارد شناسایی علائم و ترجمه همان هیچ معیوب شوند...
 به دست امدن صرف و نحو زبان کاملی از حروف ریخته و ناقص!:
...کسان دیگری را شناختیم که فراتر از چشم بندی و معجزه و در اندازه تمسخر مبحث زبان شناسی کنیسه ای، از شکم آن حروف ریخته و ناقص، زبان کاملی با دم و دستگاه صرف و نحو بیرون کشیده اند...
 تاریخچه ظهور هخامنشیان و نحوه سرکوب اقوام از زبان داریوش نامی از متن حروف ریخته و ناقص!:
...ناگهان بر مبنای گمانه ها داستانی رواج داده اند که در واقع تاریخچه ظهور هخامنشیان و نحوه سرکوب اقوام داخل محدوده شرق میانه را از زبان داریوش نامی بیان می کند.
]روشن فکران اهل فن در صده گذشته از خود و یا از یهودیان وارد کننده مجموعه اطلاعات هخامنشی نپرسیده اند که: داریوش در پرتگاهی غیر قابل دسترس و دیدار و با خطی ناآشنا و نوپدید، که خواننده ای نمی یافته، به کدام انگیزه شرح حال نوشته و در عصر ما مراجعان به این کتیبه درهم ریخته چه گونه از منقولات آن باخبر شده اند؟![
 با کنکاش کاوشگرانه در مطالب کتیبه دوهدف نوحکاکان بیستون روشن می شود:
1.تولید دیرینه برای زبان و قوم فارس تا عمقی معین بوده است... 2.علاوه بر خلق پیشینه برای قوم و زبان و خط فارسیان، واسطه قرار دادن آن برای امکان ادعای کشف رمز خط و زبان عیلامی و بابلی است که هنوز هم کلیدی برای گشایش رموز آن ها نیافته اند....
]در واقع اگر بر جزء جزء گمانه های کنونی در کتیبه بیستون مهر صحت بکوبیم باز هم هنوز این سئوال نخستین بی جواب می ماند که داریوش به کدام نیاز دستور ساخت خط مخصوص داده و در جغرافیایی مطلقا نامناسب و بر صخره بلندی دور از دید گذرندگان، کتیبه فراهم کرده است؟! پاسخ درست جز این نیست که جاعلین وابسته به اورشلیم، در دوران جدید و زمانی که هنوز تجمع انسانی ناظر در ایران پایه و پی ندارد، از طریق این کتیبه، باقصد برتر شماری، به تولید فرهنگ و هویت قوم پارس دست زده اند[
 نا مشخص بودن انواع اطلاعات پراکنده در باب فارس ها در کتیبه بیستون:
...گواه محکمی است که سازندگان بخش فارسی کتیبه در معرفی داریوش و فارس ها سرگردان بوده و نقطه نظر روشنی ندارند.... بزرگ ترین و حتی لجوج ترین دشمن داریوش را در میان مردم فارس... و اسامی مختلفی را به سلطنت فارس نشانده اند.... مورخ نمی تواند معلوم کند که اصولا منظور داریوش از ذکر فارس کدام شهر و منطقه بوده است: تخت جمشید هنوز ساخته نشده و یا شیراز متولد در ۲۵۰ سال پیش؟!...
 عدم تطبیق حجم بخش فارسی با ایلامی و بابلی در کتیبه بیستون:
....حتی قبل از تعیین تکلیف با متن بر سنگ و رفع شبهاتی که عدم تطبیق حجم بخش فارسی را با ایلامی و بابلی توضیح دهد...
 شیادی در رمز گشایی خطوط بابلی و عیلامی از طریق انطباق با بخش فارسی کتیبه های بیستون:
مدعی می شوند که از طریق انطباق کلمات در زبان های ایلامی و بابلی و فارسی، هرسه نوشته را رمز گشایی کرده اند. بی تردید حتی اگر انجام چنین امر ناممکنی را بپذیریم باز هم صورت مسئله تغییری نخواهد کرد و موفقیت در خواندن خطی از طریق شناخت الفبای آن را، نمی توان ابزار و بهانه کشف معانی لغات و نصب دستگاه دستوری و گرامری هیچ زبانی قرار داد. چنان که تا این زمان، به جز واسطه قرار دادن زبان فارسی کتیبه های بیستون، روش دیگری برای بازخوانی خطوط بابلی و عیلامی ارائه نداده اند...
]اینک که پیداست زبان بابلی و ایلامی غیر قابل رمزگشایی و شناخت محتوای کتیبه هایی به این خطوط است، پس با اطمینان کافی می توان نزدیک به تمامی کتیبه های منطقه شرق میانه را یا مجعول و یا ناخوانده گرفت[
 نقد کتاب کتیبه های هخامنشی لوکوک:
... اظهار نظر مترجم کتاب او در باب گوشه هایی از فهم ابتدایی و مسخره لوکوک در باب هویت و زبان آریاهای بی نشانه است، بدین جهت آوردم تا بدانید این مولفین مسائل ایران تا چه میزان نادان و عقب مانده بوده اند. معلوم است که دارنده چنین گمانه های بچگانه در موضوع مورد بحث و تمسک و توسل او به نامی در کتاب هزار و یک شب، تالیفات او را تا کدام پایه بی ارزش می کند.... معنای یک عمل زیر لایه ای را در مبحث زبان فارسی کهن درک می کند و بی هیچ پرسش و پی گیری وجود زبان فارسی، پیش از رسیدن قبایل فارس به سرزمین فارس را می پذیرد... زادن روش تطبیقی برای بازیابی لغات مادی، بدون هیچ مدرکی، از سوی لوکوک است، بی آن که کم ترین توضیحی در باب چه گونگی دست رسی به این روش ارائه دهد... و این هم تعریف و توضیحی برای زبان عیلامی که به توصیفات مربوط به زبان مادها بسیار نزدیک است. چه گونه توانسته اند در عین ارائه چنین تعریفی برای زبان عیلامی، مدعی بازخوانی کتیبه های به آن خط و زبان شوند؟ ...
خلاصه:]زبان زیر لایه ای فارسی باستان، زبان مادهایی که گرچه هیچ چیز برای گفتن درباره آن ها ندارد و هیچ مدرکی در موضوع مادها نمی شناسد، اما به روشی با نام تطبیقی آشناست که می تواند الفاظی از زبان مادها را بازسازی کند. و بالاخره سرهم بندی بی اساس و مفلوکی در برخورد با زبان عیلامی، که گرچه به طور کامل ورود به رموز آن را ناممکن می گوید، اما ظاهرا لوکوک وردی می داند که از طریق آن، متون به زبان عیلامی در کتیبه ها را خوانده اند. و بالاخره توضیح بسیار کوتاه او در باب زبان بابلی که با چرند بافی، نیاز اصل تداوم سیاسی نام می دهد[
۲۸۸ ؛کتیبه بیستون7
 اعلام سرزمینی از آغاز فارس نشین با کتیبه بیستون:
...بر چنین زمینه پیش ساخته ای است که کتیبه بیستون به مثابه سرفصل و فهرستی از منابع مورد نیاز تدوین تاریخ فارس محور ایران ظهور می کند تا مورخین و پادوهای فرهنگی اورشلیم، برای تنظیم نیازهای اعلام سرزمینی از آغاز فارس نشین، با بهره گیری از ادعاهای این کتیبه، پلان به پلان پیش روی کنند..... پایانی جز قبول مدیریت تاریخی و مسلط فارس ها، در تمام زمینه های سیاسی و فرهنگی حتی در عهد کهن باقی نمی گذارد!
]اگر متن فارسی کتیبه بیستون را از اسناد تاریخی ایران باستان حذف کنیم تمام تالیفات و مدارک ادعایی و کهن فارس سازان را به آب شسته ایم، زیرا معرفی ایران به عنوان سرزمین فارس ها، در هیچ عهدی مدرک تاریخی دیگری جز بخش فارسی کتیبه بیستون ندارد![
 غیر واقعی بودن آدرس امپراتوری داریوش هخامنشی و سرزمین های تسلیم شده او در کتیبه بیستون:
این آدرس امپراتوری داریوش هخامنشی و سرزمین هایی که گویا تسلیم او شده اند، خود دلیل روشنی بر نو نوشته بودن کتیبه بیستون است. اگر در حال حاضر یافتن کم ترین رد پایی از آشوریان و لیدیایی ها و مادها و کاپادوکیه ای ها و پارتی ها و زرنگی ها و آریایی ها و خوارزمی ها و باختری ها و سغدی ها و قندهاری ها و سکایی ها و ستیغدی ها و ارخوزی ها و مکی ها ممکن نیست، پس ذکر نام آن ها در کتیبه بیستون به معنای آماده سازی منبعی برای رجوع مولفین یهود در تاریخ نویسی های توراتی و جاعلانه دوران اخیر است، زیرا در این مرحله تنها با طرح یک سئوال، می توان این امپراتوری لرزان را فرو ریخت: آیا این سردار و سرپرست و مالک توان جمعی این همه قوم، با خدم و حشم و سپاه و کارگردانان دم و دستگاه خود، حالا که از تخت جمشید سلب شکوه شده، شب را کجا بیتوته می کرده اند؟!
 غیر واقعی بودن دستورالعمل و نحوه و حوزه اطاعت داریوش هخامنشی در کتیبه بیستون:
اگر در سراسر کتیبه بیستون، داریوش مشغول معرفی اقوامی است که از او اطاعت نمی کرده و دائما خود را در میدان جنگ و سرگرم بریدن گوش و بینی و درآوردن چشم و بر نیزه نشاندن این و آن می بیند، آیا متن این کتیبه به لالایی برای خواب ناز نازی های خواهان بازگشت به دوران امپراتوری قلابی هخامنشیان تبدیل نمی شود؟ آیا این داریوش است که احمقانه هم خود را فرمانده پیروز و واجب الاطاعه منطقه می خواند و هم اطلاع می دهد که تنها در یک سال برای مقابله با سرکشی های متعدد علیه خود، به نوزده لشکر کشی مجبور شده، یا نوحکاکان کتیبه بیستون داستان سر هم بندی شده و ساده لوحانه دریافتی از مراکز کنیسه را، با خطی که به ساختگی بودن آن صدها بار اعتراف شده، بر سنگ منتقل کرده اند؟!...
]در حقیقت هم متن و هم خط و زبان فارسی موجود در بیستون، حاصل زحمت دراز مدت خاخام های دوران ماست. هرکس چنین داده ای را نمی پسندد پس اعلام کند که نیبور حرف لام میخی را که در تخت جمشید به کار نرفته و نیز کاسوویچ کپی کامل کتیبه بیستون را از کجا برداشته و از چه مرکزی وام گرفته اند؟![
 در قدیم ترین عکس از بخش مرکزی تابلوی بیستون، کار مشترک ژرژ بوردلون و نوئل بالیف پلان و پلاکی از خرده کتیبه های اطراف نقش برجسته ها دیده نمی شود ودر بال و پای سمت راست اهورا مزدا، آثار تخریب زمانه دیده می شود:
...در صفحه ۱۹۱ کتاب کتیبه های هخامنشی لوکوک هم آمده است. بی شک نمی توان بر این عکس که به قدر ممکن دیا شده تهمت کار فتوشاپی بست، زیرا ارائه و چاپ آن به سال ها قبل از امکانات کامپیوتر برمی گردد و در عین حال حذف خرده کتیبه ها مورد نیاز هیچ به اصطلاح ایران شناسی نبوده است، ولی در این جا پلان و پلاکی از خرده کتیبه های اطراف نقش برجسته ها را نمی بینیم و چنان که آشکار است در بال و پای سمت راست اهورا مزدا، آثار تخریب زمانه دیده می شود.
 مقایسه دو عکس قدیم و جدید و دیدن ترمیم بال و پای راست اهورا مزدا و نیز نوکنده بودن کتیبه های اطراف نقش برجسته ها:
حالا این دو عکس قدیم و جدید را با هم مقایسه کنید تا عملیات در بالاترین قسمت تابلو و از جمله زخم بندی و ترمیم بال و پای راست اهورا مزدا و نیز نوکنده بودن کتیبه های اطراف نقش برجسته ها، اثبات شده باشد. با این همه وجود کتیبه در پانل مرکزی و نبود خرده کتیبه ها در سطح فوقانی، لوپ پیچ درپیچی فراهم می کند که جز با فرض اقدام تدریجی و بسیار طولانی حک کتیبه های بابلی و ایلامی و فارسی در بیستون پاسخی نمی یابد.
۲۸۹ ؛کتیبه های هخامنشی8
 ساختگی بودن شخص نیبور و اطلاعات کتاب اش:
...که کتاب او قدیم ترین منبع تایید کننده کتیبه های تخت جمشید و نیز قوم فارس است... تعیین تکلیف و رد وجود او، کتیبه های تخت جمشید را بی پشتیبان می گذارد... و انقلابی در ادراک مسائل شزق میانه و جهان باستان برپا خواهد کرد. پیش از این دریافتیم که ثبت حرف لام میخی در سفرنامه، به عنوان یکی از حروف الفبای فارسی باستان، که مطلقا در کتیبه های تخت جمشید کاربردی نداشته... کوشش در تولید نیبور، متولد کردن شاهدی برای اثبات دیرینگی کتیبه های تخت جمشید و از ملزومات آغاز تاریخ نویسی جاعلانه برای مسائل شرق میانه است. چنان که اثبات نوکنده بودن کتیبه های دروازه ملل، جرز شرقی تراس جنوبی تچر و نیز کتیبه های دیواره جنوبی و بیرونی تخت جمشید، همگی با سه زبان ایلامی و بابلی و اصطلاحا فارسی، بی گفت و شنود ثابت می کند که برای حکاکان نو کتیبه های تخت جمشید و به طور کلی هر کتیبه ای در این منطقه، تولید این گونه سنگ نوشته های متنوع و به زبان هاگوناگون بسیار ساده بوده است... چرا نیبور در معرفی و چنین گاف بزرگی به طور کامل مفهوم اعزام نیبور قلابی به منطقه تخت جمشید را رسوا و برملا می کند، که کهن وانمودن حضور سیاسی و فرهنگی فارسیان در ۲۵۰۰ سال پیش است!... معلوم نیست منظور نیبور از رونوشت برداران پیشین از کتیبه های تخت جمشید چه کسان اند... اعلام او که از سنگ نبشته های نقش رستم نیز رونوشت برداشته، ولی اشاره ای به متن مفصل کتیبه مقبره داریوش ندارد، زمان حک کتیبه های بیستون و تخت جمشید و نقش رستم را بسیار به دوران ما نزدیک می کند.....
 نبود کتیبه مقبره داریوش در عکس 140 سال پیش:
...آن فضاهایی را که امروز لبریز از پرحرفی های بی در و پیکر داریوش به عنوان وصیت نامه او ارائه می دهند و با کادر قرمز علامت زده ام، خالی از هرگونه حرف نوشته ای است.
 ناتوانی در کشف رمز پلیت های گلی در محوطه خزانه تخت جمشید و دیوار شمالی آن به خط عیلامی:
حالا نگاهی به دو پلیت گلی بالا بیاندازید که در محوطه خزانه تخت جمشید و دیوار شمالی آن، به تعدادی قریب سی هزار عدد یافت شده و از اسناد زیگورات تخت جمشید، به خط عیلامی است. پیچیدگی بی نهایت در کشف رمز حروف این پلیت ها به میزانی است که مجموعه دانشگاه های کنیسه و کلیسایی جهان پس از هفتاد و پنج سال، حتی در خواندن حروف یکی از این پلیت های ایلامی درمانده اند، هرچند در این جا هم خواندن حروف نمی تواند دستاویز آگاهی از متن قرار داد که نیازمند منبعی برای برداشت معانی لغات نیازمند است!
 مقایسه خط پلیت گلی با کتیبه ها ی دیوار جنوبی تخت جمشید و بیستون:
در عین حال در دیوار جنوبی تخت جمشید، در بیستون و در هر نقطه ای که کتیبه ای به نام هخامنشیان دست کن کرده اند، معادل ایلامی آن را هم به شکل زیر معرفی کرده اند... آیا هیچ شباهتی در حروف حک شده بر سنگ های بیستون و مقبره و تخت جمشید، به عنوان خط میخی عیلامی، با نقوش حک شده بر پلیت های واقعا عیلامی می توان یافت؟...
 ادعای سخیف و احمقانه به عنوان ترجمه متون حک شده بر سنگ به خط عیلامی:
بنا بر این این ادعای سخیف و احمقانه ای است که از سوی مراگز دانشگاه غرب به عنوان ترجمه متون حک شده بر سنگ، ارائه می دهند.... گرچه تاکنون توضیحی در نحوه کشف رمز الفبای آن را هم نداده اند ولی در همه جا همین علائم را میخی عیلامی معرفی می کنند....
]بدین ترتیب گرچه در تعلق آن صفحات گلی به اقوام عیلامی مردد نمی شویم، ولی با مقایسه حروف آن پلیت ها با میخی تصویر بالا، که خط عیلامی می شناسانند، پایه های این ظن قدرتمند را تقویت می کنن
 
 
 
 
   
 
 
 
 
 
 
 
 
شنبه 7 تیر 1393 ساعت 11:58 ق.ظ
آقای حسین از شیراز
یک مثال بسیار ساده برای این که بدانید هیچ کتیبه باستانی را حتی درصورت اصالت وجود کتیبه نمی توان خواند این است که کلید کیبورد خود ار از فارسی به لاتین و یا هر زبان دیگری تغییر دهید و حال با حروف کی بورد فارسی متین را تایپ کنید. مثلا من می نویسم « حق و صبر» آنوقت اینطور در می آید: pr , wfv
حال چونه باید فهمید که این حروف چه صداهایی می داده اند و از طرف دیگر اگر حتی بفهمیم چون ساختار دستوری زبانها متفاوت است نمی توان کلمات ار تحت الفظی ترجمه کرد. مثلا برای یک کلمه در قرآن کریم گاها تا چند کلمه معنی فارسی می نویسند! مثلا به همان متخصصین زبانشناس یک متن چینی و ژاپنی معاصر بدهید وبگوئید ترجمه کنند! آیا خواهند توانست؟! و دلایل بسیار دیگر...
 
  
 
 
 
آمون : این دو متحد نادان، حتی مطالب خود را چاپ هم نمی کنند تا مبادا کسی بتواند مچ آنها را بگیرد و علت آن را به روزرسانی مکرر می گویند! یعنی این ها حتی یک واو ثابت در تاریخ ندارند که منتشر کنند! اما آمون ... !  
این هم برای علاقه مندان: 
  

نمایش بد طراحی شده لوحه های ایلامی تخت جمشید-بی وطن بودن یهودیان مشاهده   

 

░▒▓۩ خاکساری اساتید بین المللی و توحش مزدوران دست چندم ۩▓▒░ ©® مشاهده   

 

درماندگی دانشگاه شیکاگو، پرآوازه ترین مرکز ایران شناسی- بخش اول مشاهده  

 

ملا نصرالدین هایی در کار معرفی تمدن ایران باستان!!! بخش اول مشاهده   

 

غم نامه مکعب نقش رستم-نمونه دستکاری و جعل کتیبه در آثار باستانی مشاهده   

 

چند نوشته از فردی به نام حامد مشاهده  

 

برای تازه واردان و آشنایی اولیه با مطالب آقای ناصر پورپیرار مشاهده   

 

هواخوری۱۵،اسکار وایت موسکارلا و تولید اشیای عتیقه جعلی در موزه مشاهده   

 

یهودیان آنوسی متظاهر به اسلام دروغین ذاتا جهود؛آنوسیان،حقه یهودی مشاهده  

 

خاطرات هاخام(خاخام) یدیدیا شوفط(شوفیط)و فرقه سازی یهودیان آنوسی مشاهده  

 
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد