ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

دو دوزه بازی‌ در اعتبار سنجی شاهنامه به عنوان تنها منبع ساسانیان

 

 

 

یادداشت برای روزبه

شما قبلا هم با همان شگرد تیم آذرگشنسبی، یعنی جعل اسامی متعدد برای خود، که درس آموزی و سرمشق گیری از هویت جعلی یهود ساخته تان است، به این وبلاگ آمده اید و حذف شده اید و گرچه می دانم آوردن حرف حساب قبیله ی شما را می رماند، اما باری دیگر احتمال را بر تغییر و تفاوت می گذارم و می گویم که بررسی و رسیدگی به مضمون تورات و انجیل، به موضوع گفت و گوهای این وبلاگ مربوط نمی شود، کار من رد مستدل و منطقی اعتبار و اشتهار شاهنامه، به عنوان تنها سند و مرجع تاریخ مورد قبول باستان پرستان است و به همین دلیل هر کجا پای استدلال شان لنگ می شود و در گل می مانند، به بیتی یا حکایتی از شاهنامه فردوسی ارجاع می دهند، هر گونه تردید و بی باوری نسبت به آن را کفر و ارتداد ملی و فرهنگی شناسایی می کنند و هیچ شک و شبهه ای نسبت به محتویات این کتاب را، جایز و لازم نمی بینند.

لازم است به امثال شما که در اوضاع دگرگونه فعلی، دو دوزه بازی می کنند و نقاب ضد شاهنامه به چهره می زنند یاد آوری کنم که اگر شاهنامه فردوسی را از اعتبار ساقط بدانیم، چنان که ساقط است، پس جدای از دیگر موهومات کهن ثبت شده در آن کتاب، دیگر به قدر سر مویی سند و ثبت در تایید و تبلیغ سلسله ای معروف به ساسانی نخواهید داشت و بر سفره باستان پرستان و اسلام ستیزان به قدر برگ تره ای رونق باقی نخواهد ماند. به همین دلیل آن کسان که از بررسی و رسوا سازی موشکافانه متنی با این سابقه ی ساختگی خشنود نیستند، دندان به هم می سایند و پشت چشم نازک می کنند، از شما زیرک ترند و می دانند که سست کردن سطری از اشعار شاهنامه با  تعطیلی و تخته شدن دکان باستان پرستی آن ها، در تمام ادوار مورد بررسی آن کتاب، مساوی خواهد شد.

به خاطر داشته باشید که از جشن نوروز تا افتخار گندیده کشف نور و آتش و آهن و خط و حروف و زردشت و نیک کرداری اردشیر بابکان و عدالت گستری انوشیروان و لشکر کشی های مکرر به اقصا نقاط جهان و نام دارانی چون اردوان و شاپور و بهرام و یزدگرد و هرمز و پیروز و بلاش و قباد و بوذرجمهر و خسرو پرویز و یزدگرد سوم و مطربانی چون نکیسا و باربد و خلاصه هرچه دارید و مدعی می شوید را از شاهنامه برداشته اید و پیش از آن به قدر بال مگسی سند اثباتی در باره ی هیچ یک از آنان به دست ندارید و بگویید بدون این کتاب از آن تفاخر احمقانه ایرانیگری چه باقی خواهد ماند و از چه راه ادعاهای رنگارنگ دلقک وار باستان گرایان را اثبات خواهید کرد؟

پس کودکی نکنید و شاهنامه را قصه هایی از قماش افسانه های هلنی و توراتی نخوانید و قبل از بیان این قمپزهای روشن فکرانه از بزرگ ترهایتان اجازه بگیرید. چرا که بدون شاهنامه در به در تاریخ خواهید شد و معنا و مصداق نام خودتان را هم گم خواهید کرد. می بینید که باستان پرستان واقعا بی ریشه اند و بی جهت نیست که به ریسمان شاهنامه چسبیده اند. هویت قلابی بی خردان باستان پرست در قافیه یک مشت شعر بی مصدر و مصداق گیر کرده و قفل شده و حتی نمی توانند تکلیف شان را با این شناسنامه یهود نوشته خودشان نیز معلوم کنند! از این پس هم سعی نکنید با نام های دیگری آفتابی شوید و لااقل در اندازه قبول یک نام پا بر جا برای خود منطقی باشید، زیرا اهالی آذرگشنسب و وبلاگ دزدیده شده ناریا ۲ بوی گند ابوجهل وار مخصوصی دارند، که نمی توان آن ها را اشتباه گرفت. 

 

http://mobina46.blogfa.com/post-24.aspx 

 

  

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد