ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

مباحثه دوستان

یک پاسخ کوتاه

( این مطلب در پاسخ به نظر آقای کاوه آهنگر و دکتر زمانی راجب نظر من در وبلاگ ذوالقرنین با آدرس par30.persianblog.com نوشته شده است . اصل یادداشت من این بود : سرانجام وبلاگ منتقدان آقای پورپیرار با تاکید بر ایران دوستی شروع به کار کرد. ویژگی اصلی تمام منتقدان آقای پورپیرار تاکید بسیار بر وطن دوستی است تا به طور ضمنی بر باد دهندگان تاریخ دروغین ایران و مفاخرات آلوده به نژاد پرستی و ... را غیر ایرانی و حتی دشمن ایران معرفی کنند. در این راه حتی به وضوح به باز گویی تحریف شده نتایج بررسی های آقای پورپیرار نیز دست می زنند ، مانند چکیده ای که آقای کاوه از آرا آقای پورپیرار در وبلاگ خودشان آورده اند . برای من جای خوشحالی بسیار است زیرا این نوشته ها حد تعصب ،‌ کج فهمی ، بی سوادی و تحریف سازی باستان پرستان ما را نشان می دهد و اسنادی دیگر را در تاریخ ثبت می کند. باز هم به اینان که حداقل به فحاشی های نفرت انگیز صرف دست نمی زنند . در اینجا فقط به اشاره بگویم که آقای کاوه تا صد سال پیش در ایران کسی از کوروش خبری نداشت و تا پیش از کتاب ابوالکلام آزاد کسی نگفته بود کورش ذوالقرنین است ! افکار و انتقادات شما ها آدم را به یاد گالیله و برخورد های اروپای قرون وسطی می اندازد . به نظر من آقای پورپیرار مثل گالیله گرفتار قرون وسطایی های خشک مغز است و بس .

وپاسخ آقای کاوه : آقای عارف شما که به حتم راست فهم ,با سواد و عالم بر تاریخ تحریف نشده استاد معظم خویش آقای پور پیرار هستید و برداشت خلا صه ما از نوشته های ایشان را ناشی از کج فهمی , بی سواد ی و باستان پرستی می دانید لطفا چکیده ای از آرای ایشان را ارائه فرمایید تا ما هم به حقیقت ودرک واقعی نوشته های استاد هدایت شویم .در ضمن اشاره فرمود ه اید که تا صد سال پیش , از کوروش خبری نبوده و پیش از ابو الکلام کسی از او به عنوان ذی القرنین یاد نکرده است که جسارتا باید عرض کنم بهتر است چنین استدلا لی را در مورد پذیرش یا رد یک نظریه فراموش کنید چرا که تا ده سال پیش هم خبری از آقای پور پیرار نبود و کسی هخا منشیان را برامده از میان یهودیان و قبیله ای خونریز معرفی نکرده بود و جالب آنکه همین استاد بزرگ در مقدمه ای بر کتاب از زبان داریوش یکی از پر بارترین نوشته ها را در معرفی بزرگواری وعظمت سلسله هخامنشی ارائه داده است که بد نیست نگاهی عمیق به آن نوشته ها که از انتشارات خود استاد نیز هست بیندازید تا حکایت قرون وسطا ییهای خشک مغز و گالیله برایتان بیشتر روشن شود .

و پاسخ دکتر زمانی : جناب عارف/ سخنان شما در خصوص ذوالقرنین بسیار خام و بچه گانه است. زیرا در صورت پذیرش اسکندر مقدونی بعنوان ذوالقرنین باید رسالت کلیه فرستادگان خداوند را زیر سئوال برد . چرا که طبق کلیه مستندات تاریخی اسکندر فردی کافر و بی اعتقاد به خالق هستی بوده است. چگونه می شود که خداوند رسولی را بر گزیند که به خود او اعتقادی نداشته است؟؟!! بعلاوه چگونه ممکن است ادعای مضحک شما را مبنی بر اینکه کسی تا صد سال پیش کوروش کبیر را نمی شناخته باور کنیم؟ حداقل در کتاب تورات که مربوط به حدود۲۷۰۰ سال پیش است مکررا نام کوروش ذکر شده و کلیه جهانیان که از ابتدای تدوین با این کتاب آشنا بوده اند منجمله روحانیون و طبقات تحصیلکرده کشور خودمان کاملا با این نام آشنا بوده اند. مگر اینکه بخواهید یکسره منکر کتاب تورات شوید که البته ضمن یادآوری اینکه پیامبر اسلام هم چنین ادعایی ننموده باید گوشزد کنم در این صورت بسیاری از تحلیل و تفسیرهای استادتان آقای پورپیرار که با توسل به کتاب تورات انجام گرفته دود هوا خواهد شد و بیشتر مایه آبروریزی شما مقلدان می گردد. )

یادداشت ششم :
برای آقای کاوه و دکتر زمانی:
اولا من جزو کسانی هستم که کتاب از زبان داریوش و مقدمه آقای پورپیرار بر آن را از همان چاپ اول و قبل از توزیع آن خواندم . بعد هم جزو کسانی هستم که مطالب کتاب های آقای پورپیرار را نیز پیش از چاپ آنها به صورت کتاب دوازده قرن سکوت و...خواندم . بنابراین بر خلاف تصور شما آقای پورپیرار را از سال ها پیش می شناسم و نوشته های او را از گذشته خونده ام و می دانم او چه کسی است و برای همین بر خلاف تصورات کسانی که دچار توهم توطئه هستند،در انگیزه بازخوانی تاریخ ایران از سوی ایشان دنبال دست جمهوری اسلامی و صدام و... نمی گردم .به اضافه اینکه پیدا کردن دست جمهوری اسلامی و یا هر کس دیگری چیزی را عوض نمی کند ، زیرا هر آدمی ( و حتی خامنه ای ) آزاد است حرفش را بزند و هر حرفی را تنها با استدلال باید رد کرد و نه با تهمت . تمسخر و فحاشی هم تنها عصبانیت مخالفان را فرو کش می کند و چیزی را در مسائل علمی رد یا تایید نمی کند .دوما اکنون بیش از ۴سال است که با مخالفان و منتقدان آقای پورپیرار در سطوح مختلف و در گوشه و کنار ایران و حتی خارج از ایران اعم از ایرانی و غیر ایرانی مشغول بحث و جدل هستم و بعد از ۴ سال به این نتیجه نسبتا قطعی رسیدم که بعضی حرف ها در بعضی زمان ها ، برای بعضی افراد زود است و خیلی ها از روی همین اصل نمی توانند متوجه درک بعضی مسائل شوند و این موضوع در مورد همه آدم ها و حتی خود من صادق است . از این رو معتقدم درک کتاب های آقای پورپیرار خارج از توانایی کسان بسیاری است که باور های خود را مقدس و لایتغیر می دانند و به باور های موجود خود از روی احساس ، تقدس ، ملی گرایی ، تعصب و ... نگاه می کنند و فعلا قادر به کنار زدن پرده های دست ساخت بیگانگان در مورد باورهایشان نیستند . در این مورد همین قدر بگویم که هیچ باور و نتیجه ای در علم و به خصوص در تاریخ مقدس و همیشگی نیست و هر نتیجه و ارزیابی ای قابل بازخوانی و رد یا تایید دوباره است . ( اینها الفبای علم تاریخ است که ظاهرا منتقدان و به خصوص فحاشان به آقای پورپیرار نمی دانند ! ) بنابراین مخالفان آقای پورپیرار خواهی نخواهی کمی دیرتر و مثلا چند سال بعد به درستی این نتایج خواهند رسید ، همچنان که چندین سال بعد از گالیله همه متوجه درستی حرف هایش شدند ، در حالی که در زمان خودش کافر و مرتد محسوب شد و شایسته سوزاندن ! برای همین آقای پورپیرار در پایان مقدمه کتاب ساسانیان به درستی گفته است : ... مورخ ... برای چشم ها و گوش هایی می گوید و می نویسد که گویی هنوز در رحم اند . سوما از من خواستید چکیده ای از آرا آقای پورپیرار بیاورم . آرا شما و کتاب های آقای پورپیرار همه منتشر شده اند و همه می توانند با مقایسه آنها متوجه تحریف های عمدی و کج فهمانه منتقدان آقای پورپیرار بشوند . ولی با این حال به چشم ، در صورت یافتن وقت در یک یادداشت مفصل نمونه هایی از آن را ذکر خواهم کرد . اما حرف شما هم در ظهور آقای پورپیرار به عنوان مورخ درست است،ولی چیزی را عوض نمی کند . مورخی پس از عمری مطالعه و دود چراغ خوردن و رسیدن به مرتبه استادی،نتایج بررسی های خود را منتشر کرده است و تاریخ ایران دست ساخته بیگانگان در طول یکی دو قرن اخیر را به زیر سئوال برده است.قبل از او هم البته کسانی در ابعاد بسیار کم تر این کا ر را کردند و پس از او هم البته در ابعاد بزرگ تر این کار خواهند کرد.اما در مورد هخامنشیان،این موضوع بیانگر یک فراموشی تاریخی عظیم در حافظه تاریخی مردم ایران در مورد ظاهراعظیم ترین و ملی ترین اجدادشان !! است که مسلما دلیل دارد و باید آن را جست . و در مورد شما دکتر زمانی : تصویر اسکندر در سکه هایش با دو شاخ ( به معنای ذوالقرنین ) آمده است . من نگفتم اسکندر فرستاده خدا و پیامبر است ( یک نمونه واضح تحریف ) و اساسا درباره اسکندر حرفی نزدم. اسکندر به عنوان یک شخصیت تاریخی با نام ذوالقرنین ( صاحب دو شاخ ) در قرآن ذکر شده است و جایگزینی وی با کورش جزو تلاش های تاریخ ایران سازان در طول یکی دو قرن اخیر است.و در مورد تورات:به خاطر همین نوع گفته های شماست که معتقدم مخالفان آقای پورپیرار اصلا متوجه موضوع نمی شوند و با تعصب های قرون وسطایی به تاریخ می نگرند و اساسا بسیاری از آنان تاریخ نمی دانند و تنها از روی تعصب مثلا ملی به نقد آثار آقای پور پیرار دست می زنند.برای شما همین قدر بگویم که اسم کورش پس از تورات از سوی برخی مورخان دوران بعد از اسلام به صورت کیرش ، کیروش و حتی کورش ذکر شده است.در مورد تورات باید جالب باشد بدانید حتی خود یهودیان هم پس از انجام فعالیت های باستان شناسی و زبان شناسی و خواندن کتیبه های هخانشیان ( به ویژه بیستون ) و در یک کلام کشف سلسله هخامنشی تازه فهمیدند آن کورشی که در توراتشان ذکر شده است،همین کورش هخامنشی است و تا پیش از آن هیچ کس از کورش چیزی نمی دانست و از آن مهم ترتا پیش از زمان رضاشاه هیچ پدر و مادری در ایران ودر این 2300 سال اسم فرزندش را کورش و داریوش نگذاشته است و مردم ایران در طول این همه قرن هیچ یادی از هخامنشیان نکرده اند. ( در حالی که مردم ایران اسامی چنگیز و تیمور و اسکندر و... را فراوان بر روی بچه هایشان گذاشته اند. ) به این ترتیب اسم کورش پس از تورات تنها در بعضی آثار تاریخی آن هم به صورت کاملا گمنام و ناشناخته ذکر شده است.در حالی که تمام تاریخ و به ویژه ادبیات ایران و تمام شرق میانه،اسکندر،یعنی نابود کننده هخامشیان و تمدن عظیم آنان !! را می شناسند و او را تا سرحد خدایی تقدیس و ستایش می کنند ( البته منهای آثار زردشتی ! ) اما هخامنشیان را نمی شناسند !!! حتی فردوسی ( احیا کننده ایران باستان ! ) اسکندر را به زیارت کعبه می برد و او را حاجی می کند !! و در پایان بد نیست درباره معنی واژه هخامنشی چیزی بدانید : هخا = حاخام ( به عبری ) = خاخام ( به فارسی ) ، هخامنش = دوستدار روحانیت یهود ، دوستدار خاخام . آقایان ایران دوست دانشمند : کمی مطالعه و سپس تامل کنید . والسلام.

+ نوشته شده در دوشنبه، 8 تیر، 1383 ساعت 20:15 توسط عارف گلسرخی 

 

 http://wwww.naria.ir/view/1.aspx?id=355

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد