ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

چند نوشته از فردی به نام حامد

چند نوشته ای از حامد

هنر گل جمله بگفتی عیبش نیز بگو!

یکی از جالبترین (شاید هم جالبترین) کتابهایی که تا به حال مطالعه کرده ام کتاب مسلسل «تأملی در بنیان تاریخ ایران» نوشته ناصر پورپیرار است. خواندن این کتابها برای من یک عیب داشت و آن اینکه سطح توقع مرا از مطالعه یک کتاب بالا برد. بعد از خواندن کتابهای پورپیرار کمتر کتابی است که میل مطالعه را در من برانگیزد. خوبی کتابهای پورپیرار این است که هر جلد جدید آن از جلد قبلی پخته تر، دقیق تر و موشکافانه تر است. البته از آنجایی که او پیغمبر و امام معصوم نیست، ممکن است در کتابهایش اشکالاتی وجود داشته باشد که خوبیهای کتاب او آنها را تحت الشعاع خود قرار می دهند.

 بالاترین درسی که از کتابهای او می توان گرفت درس دقت است. آدم در می ماند که او چگونه به کشف مطالبی رسیده است که تا به حال کسی توجهی به آنها نکرده است. یا او خیلی دقیق و هوشمند است و یا ما خیلی سر به هوا، حواس پرت٬ خوش باور و بی دقتیم . به نظر من جمع این دو گزینه درست است. بگذریم.

این یادداشت را به خاطر تبلیغ کتابهای پورپیرار ننوشتم که احتیاجی به تبلیغ ندارند. حرف حساب چه بخواهیم و چه نخواهیم به مرور زمان جای خود را باز می کند.

بارها در این وبلاگ و در پیامگیر وبلاگ پورپیرار از کتابهای او تمجید کرده ام و از او دفاع کرده ام و در جمع دوستان و آشنایان بارها کتابهای او را تبلیغ کرده ام. البته منتی هم از این بابت بر پورپیرار ندارم. ابن کارها وظیفه ام بوده است و تازه قدری هم نداشته اند.

این دفعه می خواهم با اجازه استاد پورپیرار چند عیب اساسی را که در ایشان وجود دارد گوشزد کنم. از آنجا که شعار ایشان «توصیه به حق و صبر» است امیدوارم اگر حرف مرا حق یافتند رنجیده نشوند و اگر حرف من ناحق بود بر آن صبوری کنند. اما انتقادات من از ایشان:

1- متاسفانه ایشان به هیچوجه انتقاد پذیر نیستند. در یک سال گذشته که وبلاگ ایشان را زیر نظر داشته ام و چند باری که بصورت حضوری با ایشان ملاقات کرده ام (و با پذیرایی گرم و مهربانانه ایشان روبرو شده ام) ندیده ام که حاضر باشند حتی یک اشتباه را در مجموع 7 جلد کتابی که از ایشان منتشر شده بپذیرند. به نظر من فقط  کار و اثری که از یک معصوم به جا می ماند می تواند بی عیب و نقص باشد و از آنجا که جناب پورپیرار معصوم نیست محتمل است که در کتابهای ایشان اشکالاتی وجود داشته باشد. اما متاسفانه رفتار ایشان نشان می دهد که معتقد هستند مویی لای درز هیچ سطری از هفت جلد کتابشان نمی رود.

2- یکی از عیبهایی که بر نوشته های ایشان وارد است زبان تند و پرخاشگرانه آنها بر علیه دیگران است.

انتقاد کردن از دیگران و بازگو کردن واقعیتها یک مقوله است و هتاکی و بد زبانی و فحاشی مقوله ای دیگر. متأسفانه ایشان پس از اینکه اشتباهات فاحش دیگران را در بررسی تاریخ برملا می کند از مرز انتقاد می گذرد و به تمسخر و هتاکی می رسد. (بگذریم که خود من هم این عیب را دارم و رطب خورده منع رطب نمی کند اما من این مساله را یک عیب در خودم می دانم اما ایشان حاضر نیست این عیب را قبول کند.)

3- یکی دیگر از عیوب ایشان، وارد کردن کینه ها و دعواهای شخصی در بررسی تاریخی است. چیزی که ایشان مدعی است در داوری کردن در مورد موجودی مثل صدام حسین نباید آن را دخالت داد. اما به وضوح روشن است که مثلاً در برخورد با محقق گرانقدری همچون عبدالله شهبازی، پورپیرار صرفاً بخاطر مساله ای شخصی (که من دقیقا نمی دانم چیست) چشم دیدن او را ندارد. و الا به هیچوجه نمی توان به این راحتی منکر ارزش بالای کتاب «زرسالاران یهودی» شهبازی شد و زحمات او را نادیده گرفت و ... پورپیرار حتی در جایی که می خواهد از قتل عام هشت میلیون ایرانی، توسط انگلیسیها یاد کند به جای اینکه به منبع اصلی آن که سایت عبدالله شهبازی است اشاره کند، مطلب را از سایتی دیگر نقل می کند تا مجبور نشود از شهبازی نامی بیاورد. فحاشی ایشان علیه زرین کوب به قدری شدید است که در من شائبه وجود مساله ای شخصی بین پورپیرار و زرین کوب را به وجود می آورد. (البته زرین کوب قابل انتقاد است. اشتباهات و خطاهای زیادی داشته است. اصلاً چه جرمی بالاتر از اینکه او فراماسون بوده است؟ اما انتقاد یک چیز است و فحاشی چیز دیگر) همینطور است در مورد رجبی.

4- یکی دیگر از عیوب بزرگ ایشان عجب و خودبینی است.

بله آقای پورپیرار! پژوهشها و یافته های شما با ارزشند. خیلی هم با ارزشند. شایسته تعریف و تمجید و سپاسگزاری اند. اما این درست نیست که این تعریف و تمجید از زبان خودتان باشد. آخر چرا اینقدر در کتابها و وبلاگتان از خودتان تعریف می کنید؟ باور کنید تواضع و فروتنی هم خوب چیزی است! چرا چشم دیدن دیگران را ندارید؟ چرا فکر می کنید که آسمان دهان باز کرده است و فقط شما از آن پایین افتاده اید؟ بله، این درست است که نقد شما بر تاریخ، بنیانی است و کسی تا به حال چنین اساسی به حساب تاریخ رسمی ایران نرسیده است، اما باور کنید در کتابهای دیگران هم ممکن است مطالب جالب توجهی یافت شود. به خودتان زحمت بدهید و بدون تعصب و بدور از دعواهای شخصی، کتابهای شهبازی را بخوانید! لطفاً اینقدر راحت زحمات دیگران را نادیده نگیرید! کمی تقوای زبان هم خوب چیزی است!

5- عیب دیگر ایشان، تمجید از صدام است!!!!!!!!!!!!!!!

 البته قهرمان سازی ایشان از صدام (این یهودی زاده مزدور سیا، قاتلی که در 13 سالگی دایی خود را کشته است، جلاد صدها هزار نفر از مردم ایران و عراق، کسی که پای آمریکا را به منطقه باز کرد، کسی که کوچکترین مقاومتی در برابر آمریکا نکرد و عراق را دو دستی به اربابانش سپرد و ...) یک درس بزرگ به من داد که هفت جلد کتاب ایشان نتوانست به من بدهد: اگر می توان به این راحتی از صدام که در عصر او زندگی کرده ایم اینطور قهرمان سازی کرد، تصویری که از قهرمانهای تاریخ بعد از صدها و هزارها سال ساخته می شود به هیچوجه قابل اعتماد نیست!

...

آقای پورپیرار! اگر احتمالاً از لحن نرم این یادداشت دلخور شدید، لحن بسیار تند خودتان در انتقاد به دیگران را به خاطر بیاورید.

+ نوشته شده در پنجشنبه، 10 دى، 1383 ساعت 15:38 توسط حامد

  .....................................................................

 امضای قرارداد نفتی جمهوری اسلامی ایران با شرکت آمریکایی هالیبرتون را به جناب دیک چنی و سایر دارودسته مسلمان کش بوش تبریک می گویم.

همچنین به خودم تبریک می گویم که با شنیدن خبر این قرارداد و دیدن عقب نشینی های پیاپی در مسئله انرژی اتمی٬ گسترش روابط اقتصادی و سیاسی با انگلیس (در شرایطی که دست انگلیس به خون مسلمانان آغشته است و شبکه فارسی ضداسلامی راه انداخته است)٬ شرکت ایران در اجلاس ناتو قبل از حمله آمریکا به عراق٬ تغییر نام خیابان شهید خالد اسلامبولی و تحویل دادن انقلابیون مصری به رژیم مبارک٬ طرد حسن عباسی پس از انتقادات دلسوزانه او از نظام و...یاد گرفته ام که نباید وقتی حضرات از نبرد عاشورایی و کربلا حرف می زنند٬ ادعایشان را باور کنم٬ به وجد بیایم و به آنها افتخار کنم.

آن موقعها که کتاب «کالبد شکافی چهار انقلاب» کرین برینتون و داستان «قلعه حیوانات» جورج اورول را می خواندم سعی می کردم از شبیه سازی انقلاب خودمان با موارد مطرح شده در آنها صرف نظر کنم٬ انقلاب خودمان را یک استثنا و از نوعی دیگر می پنداشتم٬ اما الآن کم کم دارم می فهمم که هر جای دنیا بروی آسمان یک رنگ است. افسوس...

+ نوشته شده در جمعه، 4 دى، 1383 ساعت 16:14 توسط حامد


.....................................................................


روزگار غریبی است! از یک طرف مجریان عملیات مهندسی و مواجب بگیران صدام، برای نقض حقوق بشر در ایران گریه می کنند و از طرف دیگر مدعیان دموکراسی و جمهوری خواهی، برای این قاتلان مردم کوچه و خیابان مایه می گذارند و آنها را برادر خود می خوانند!  

اگر هم نسلان اینترنت باز من, بی سواد، غیر مطلع از تاریخ، احساساتی، ساده اندیش و هوسباز نبودند هیچوقت این شعبده بازها جرأت نمی کردند اینطور عرض اندام کنند. واقعاَ متأسفم.

(بابا دمتون گرم، مطلب پایینی رو هم بخونید)

+ نوشته شده در یکشنبه، 29 آذر، 1383 ساعت 18:55 توسط حامد

.....................................................................

پیوند بهائیت با صهیونیسم به بهانه نامه پراکنی اخیر فرقه بهائیت

 در چند سال گذشته از گوشه و کنار کشور خبرهای خلاف انتظاری در مورد فعالیتهای فرقه بهائیت شنیده می شود که نمونه آخر آن نامه پراکنی بی پروای این فرقه در داخل کشور با محتوای مظلوم نمایانه است. گویا فشار سازمانهای بین المللی به اصطلاح مدافع حقوق بشر و دولتهای غربی بر دولتمردان ما اثر کرده و آنها را در برخورد با این فرقه دچار تردید و سستی کرده است.

با اینهمه، صرف نظر از عقاید خرافی، کفرآمیز و ضداسلامی موجود در بهائیت، واقعیتی که راه هرگونه توجیه و استدلال را برای عدم برخورد قاطع با این فرقه می بندد، پیوند بهائیت با صهیونیسم است که گویا چندان مورد توجه مسئولان کشور قرار ندارد. چه خطری بالاتر از اینکه سرسپردگان اسرائیل نه در فلسطین اشغالی که در بیخ گوش خودمان مشغول به فعالیت باشند و نه تنها با آنها برخورد نشود، بلکه بر اساس برخی شنیده ها، از سوی دستگاههای امنیتی کشور به آنها آزادی عمل داده شود؟

بر همین اساس به بیان شمه ای مختصر از وابستگی فرقه بهائیت به صهیونیسم می پردازیم با این امید که مسئولان امنیتی و قضایی کشور با در نظر داشتن این وابستگی در خشکاندن ریشه های فاسد این فرقه وسواس بیشتری نشان دهند:

1- مرکز فرقه بهائیت و اماکن به اصطلاح زیارتی آن در فلسطین اشغالی و بخصوص شهرهای عکا و حیفا واقع شده است. سالها پیش، بابیان بهایی (بهائیان) جسد علی محمد شیرازی اولین خدا و پیامبر خویش را به اسرائیل منتقل کردند و با همکاری و مساعدت رژیم صهیونیستی بارگاه با شکوهی برای او بنا کردند. در این خصوص اشاره به خبر زیر به نقل از روزنامه کیهان مناسب است:

«سه شنبه اول خرداد 1380 در سالروز رحلت حضرت رسول اکرم(ص) رژیم اشغالگر قدس بار دیگر به جهان اسلام اهانتی گستاخانه نمود. سران رژیم صهیونیستی با راه اندازی جشن و پایکوبی برای تجمعی از فرقه ضاله بهائیت یک ساختمان دویست و پنجاه میلیون دلاری را به عنوان پایگاه جهانی بهائیت در ارتفاع کرمل شهر حیفا افتتاح نمودند.

ساخت این مجموعه عظیم ساختمانی با حمایت مستقیم اسحاق رابین نخست وزیر معدوم رژیم صهیونیستی از سال 1372 و زیر نظر دو بهایی فراری ایرانی به نامهای مهندس حسین امانت و دکتر فریبز صهبا تحت شدیدترین تدابیر امنیتی آغاز شد. این تصمیم پس از برگزاری اجتماع سراسری سال 1992 سران فرقه بهائیت در نیویورک زیر نظر «سیا»، «اینتلجنس سرویس» و «موساد» با هدف ایجاد قوس یا زیارتگاه متناسب با شأن پیامبر دیانت بابی در مدفنش به مسئولان رژیم اشغالگر فلسطین ابلاغ شده بود. ارکستر سمفونیک اسرائیل در این مراسم حاضران را که در میان آنها مسئولان سیاسی، اقتصادی و امنیتی صهیونیستها و برخی چهره های شناخته شده بهائیت در امریکا و اروپا نیز دیده می شدند جهت دعا و نیایش همراهی می کرد!

نکته مهم و قابل توجه در این تجمع، حضور خبرنگاران رادیو و تلویزیونهای مختلف جهان برای ایجاد پوشش علنی صوتی و تصویری افتتاح این کاخ می باشد. از جمله محورهایی که برگزارکنندگان مراسم از کانال این خبرنگاران دنبال می کردند می توان به این موارد اشاره کرد:

- دولت اسرائیل با نهایت افتخار می تواند میزبان همه بهائیان تحت ستم در جهان علی الحصوص بهائیان ساکن در جهان اسلام باشد.

- آثار این دیانت مدرن و پیشرفته که متناسب با جهان توسعه یافته قرن بیست و یکم است به صدها زبان و لهجه جهانی ترجمه و منتشر شده است و می تواند در برابر سایر برداشتها و قرائتهای عقب افتاده و متحجرانه بایستد.

- رویکرد به بهائیت رو به گسترش است و بهائیان که متمایل به دولت اسرائیل اند در جهان بیش از 6 میلیون نفرند!»

2- سران بهائیت و سران صهیونیسم از ابتدا روابط علنی نزدیکی با یکدیگر داشته اند، به عنوان مثال می توان به این موارد اشاره کرد:

- شرکت هربرت ساموئل، یهودی صهیونیست (و اولین کمیسر عالی انگلیس در فلسطین در دوران قیمومت انگلیس) در مراسم تشییع جنازه عبدالبها سومین خدا و پیامبر بهائیان(1)

- هنگامی که در سال 1947 سازمان ملل کمیسیونی مرکب از نمایندگان یازده کشور را برای ارائه نظر در مورد آینده فلسطین به منطقه اعزام کرده بود، رهبر بهائیان در نامه ای به این کمیسیون، یهودیان را بیش از مسلمانان و مسیحیان نسبت به بیت المقدس محق معرفی کرد و از این نظر تنها بهائیت را همسنگ با یهودیان برشمرد.(2)

- ملاقات رئیس جمهور اسرائیل با «شوقی افندی» (پیشوای بهائیان بعد از عبدالبها) در فروردین 1332 که در این دیدار شوقی افندی نظر مساعد و تمایل بهائیان را نسبت به اسرائیل اعلام کرد و آرزوی بهائیان را برای ترقی و سعادت اسرائیل برشمرد و رئیس جمهور اسرائیل هم ضمن تقدیر از اقدامات و مجاهدات بهائیان در کشور اسرائیل، آرزوی قلبی خویش را برای موفقیت بهائیان در اسرائیل و سراسر گیتی اظهار داشت و از خاطره مشرف شدن خدمت عبدالبها پیشوای سابق بهائیان در چندین سال قبل یاد کرد.(3)

- در همین زمینه می توان به جمله ای از روحیه ماکسول همسر امریکایی شوقی افندی و از رهبران بهائیت اشاره کرد که خود گویای همه چیز است: «سرنوشت و آینده اسرائیل و بهائیگری چون حلقه های یک زنجیر به هم پیوسته است.»(4)

3- چه در غرب و چه در ایران، درصد قابل توجهی از بدنه بهائیت را یهودیانی تشکیل می دهند که به این فرقه گرویده اند. اگر از کسانی که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی پیگیر جریان بهائیت بوده اند و یا از کسانی که مدتی در یکی از کشورهای غربی اقامت داشته اند سئوال کنید، تأیید خواهند کرد که بیش از همه یهودیان بوده اند و هستند که به این فرقه می پیوندند. به عنوان نمونه می توان به گروش دسته جمعی یهودیان همدان به این فرقه و نقش «ملا الیاهو» و «ملا لاله زار» دو نفراز بزرگان یهود در تقویت جنبش معروف طاهره قره العین  در تبلیغ بابیگری اشاره کرد.(5) همچنین می توان به ترکیب اعضای اولین بیت العدل اعظم بهائیان که سیاستگذاری بهائیان جهان را به عهده دارد اشاره کرد‎‎ از میان نه نفر اعضای آن تنها یک نفر ایرانی دیده می شود که او هم یک یهودی به نام لطف ا... حکیم است.(6) در مورد نقش فوق العاده یهودیان در تقویت بهائیت در ایران می توان به مقاله تحقیقی و مستند «جستارهایی از تاریخ بهائی گری در ایران» نوشته آقای عبدالله شهبازی رجوع کرد که در این آدرس اینترنتی قابل مطالعه است: http://www.shahbazi.org/pages/bahaism1.htm

۴- در این بند به قسمتهایی از سه گزارش که مأموران ساواک از جلسات بهائیان ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تهیه کرده اند اشاره می کنیم. این سه سند به خوبی پیوند این فرقه را با زرسالاری یهود و صهیونیسم نشان می دهند:

الف)گزارش ساواک از جلسه ناحیه 2 بهائیان شیراز، مورخ19/5/1350: «جلسه ای با شرکت 12 نفر از بهائیان ناحیه 2 شیراز در منزل آقای هوشمند و زیر نظر آقای فرهنگی تشکیل گردید. پس از قرائت مناجات شروع و خاتمه و قرائت صفحاتی از کتاب لوح احمد و ایقان، آقای فرهنگی و محمدعلی هوشمند پیرامون وضع اقتصادی بهائیان در ایران صحبت کردند...فرهنگی اظهار داشت:”بهائیان در کشورهای اسلامی پیروز هستند و می توانند امتیاز هر چیزی را که می خواهند بگیرند. تمام سرمایه های بانکی و ادارات و رواج پول در اجتماع ایران مربوط به بهائیان و کلیمیان می باشد. تمام آسمان خراش های تهران، شیراز و اصفهان مال بهائیان است. چرخ اقتصادی این مملکت به دست بهاییان و کلیمیان می چرخد. شخص هویدا بهایی زاده است. او یکی از بهترین خادمان امرالله است و امسال مبلغ پانزده هزار تومان به محفل ما کمک نموده است. آقایان بهائیان! نگذارید کمر مسلمانان راست شود!...”»(7)

ب)گزارش ساواک از محفل شماره 4 بهائیان به تاریخ 7/3/47 «...عباس اقدسی گفت: دولت اسرائیل در جنگ 46 و 47  قهرمان جهان شناخته شد و ما جامعه بهائیت فعالیت این قوم عزیز یهود را ستایش می کنیم...»(8)

ج) گزارش مورخ 9/9/46: «...شنیده شده است چندی قبل بهائیان ایران مبلغ هنگفتی که چندین میلیون تومان بوده به اسرائیل کمک کرده اند. البته تصور می رود کمک بهائیها از طریق آقای غفوری نمایندگی سیاسی اسرائیل در ایران و وسیله حبیب القانیان که تماس مستقیم با حبیب ثابت (کلان سرمایه دار معروف) که قبلاَ یهودی و اهل کاشان بوده است انجام گردیده زیرا از قرار معلوم سرمایه محفل و وجوه جمع آوری شده بهائیان ماهیانه به نام خیراله در صندوقی نزد حبیب ثابت می باشد و مشار الیه این پولها را به ربح می دهد. لکن مبلغ کل جمع آوری شده فعلاَ نامعلوم است.»(9)

5- یکی از زمینه های پیوند بهائیت با زرسالاری یهود، سازمان صهیونیستی و نیمه مخفی فراماسونری است. تعلیمات بهائیت انطباق زیادی با تعلیمات فراماسونری دارد که از جمله آنها می توان به جدایی دین از سیاست، تسامح و تساهل، تشکیل حکومت واحد جهانی، تطابق دین با عقل جزوی و علوم تجربی و... اشاره کرد.

اصولاَ در میان نخبه گان فراماسونری ایران نسبت بالایی از بهائیان وجود دارند که افرادی همچون «علیقلی نبیل الدوله»، «میرزا آقاخان کرمانی»، «ابراهیم حکیمی»، «سید جمال واعظ»، «ذبیح الله قربان»، «احسان یارشاطر»، «امیرعباس هویدا»، «پری اباصلتی»و... از این دسته اند.

به عنوان نمونه ای از همکاری بین فراماسونری و بهائیت می توان به سفر سالهای 1911 تا 1913 عباس افندی (عبدالبها) به اروپا و آمریکا اشاره کرد که به عنوان نقطه عطف در تاریخ این فرقه از آن یاد می شود. در طول این سفر کوشش می شد تا «این پیغمبر نوظهور شرقی» را به عنوان نماد پیدایش مذهب جدید انسانی و آرمان فراماسونری معرفی کنند. بررسی جریان این سفر و مجامعی که عباس افندی(عبدالبها) در آن حضور می یافت، ثابت می کند که کارگردان اصلی این نمایش «انجمن جهانی تئوسوفیستی» یکی از محافل عالی فراماسونری غرب بود. او به ویژه در امریکا در مجامع متعدد فراماسونری حضور یافت و سخنرانی کرد.(10)

والسلام

 

پی نوشت:

1- بهرام افراسیابی، تاریخ جامع بهائیت، انتشارات سخن، صفحه 556

2-  همان، صفحه 569 تا 571

3-  همان، صفحات 572 و 573

4- مجله اخبار امری، ارگان بهائیت ایران، دی ماه 1340، صفحه 60

5- سید سعید زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحه 134

6- رک: بهرام افراسیابی فصل «شوقی افندی جانشین عبدالبها»

7- عبدالله شهبازی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جلد دوم، صفحه 385

8- بهرام افراسیابی، صفحه 752

9- سازمانهای یهودی و صهیونیستی در ایران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، صفحه 536

10- عبدالله شهبازی، نظریه توطئه، صعود سلطنت پهلوی و تاریخنگاری جدید در ایران، صفحات 69 تا 74

+ نوشته شده در چهارشنبه، 25 آذر، 1383 ساعت 2:46 توسط حامد


 .....................................................................

 

من اگر جای مسئولان عالی رتبه جمهوری اسلامی بودم حتماْ از پیشنهاد رفراندوم استقبال می کردم. قیافه دموکتاتورها وقتی که نظام جمهوری اسلامی دوباره اکثریت آرا را کسب کند دیدنی است. اینها خیال کرده اند اینترنت بازها نماینده مردم ایران هستند. شک ندارم اگر چنین رفراندومی برگزار شود جمهوری اسلامی بالای ۶۰ درصد رای خواهد آورد.

+ نوشته شده در دوشنبه، 23 آذر، 1383 ساعت 15:29 توسط حامد  

 

 

 http://wwww.naria.ir/view/1.aspx?id=370

 

 

جنبش عدالتخواه دانشجویی

جنبش عدالتخواه دانشجویی: با شروع فصل سرما دوباره مرگ و میر خیابان‌خوابها در تهران آغاز شده و براساس خبرهایی که خبرگزاری‌ها منتشر کرده‌اند در سه هفته گذشته 43 نفر از آنها براثر سرما جان باخته‌اند.

باتوجه به این که هر روز دیرتر بجنبیم به تعداد قربانیان سرما در تهران افزوده خواهد شد، از امشب جلوی در شهرداری تهران  در خیابان می‌خوابیم تا توجه مسوولانی را که کاری از دستشان برمی‌آید، به اهمیت  موضوع جلب کنیم....

+ نوشته شده در دوشنبه، 23 آذر، 1383 ساعت 14:57 توسط حامد  

 

 

 http://wwww.naria.ir/view/1.aspx?id=369

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد