ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

اسلام و شمشیر 48 مشکل درک مفاهیم آیات دارای لغاتی که صرفا یک بار در قرآن ذکر شده اند و سیمای روابط ملک یمین و مالک در قرآن کریم

 

 

اسلام و شمشیر ۴۸  

 

نزد من یقینی است که دشمنان اسلام بر زوایای قرآن بیش از عالمان دین ما مشرف اند و می دانند کدام کلمه را از کجای آیات بردارند و بر آن معنای مورد نظر خویش گذارند تا از طریق آن فصل گمراه کننده ی دیگری در فهم کتاب خدا بیافزایند و ما را به بی راهه ی دیگری اندازند. در یادداشت های نخستین «اسلام و شمشیر» گروهی از این کلمات را به اختصار ارائه دادم که معلوم می کرد تا چه اندازه برای بر پا کردن بلوای جنگ و گردن زنی و خون ریزی و غارت مال، در کتاب خدا، به لغات فاقد معنای مشخص توسل جسته اند و چه گونه ارباب زعامت ما در کرسی های حوزه و دانشگاه، بی اعتنا به این شگرد شیادانه به راحتی معانی پیشنهادی طراحی و نصب شده بر این گروه کلمات را پذیرفته اند. در آن جا از نمونه هایی گفته شد که خداوند خود بر نا آشکاری معنای آن، نزد عرب صدر اسلام، با قید و ما ادراک تایید گذارده بود و نیز با کلماتی چون ربیون با کسر حرف ر و چند نمونه ی دیگر نشان داده بودم که چه گونه الفاظی از قرآن که عرب زبانان امروز هم برای آن معنای معین و منطبق با دستور زبان خویش ندارند، مورد سوء استفاده ی مغرضین با قرآن و اسلام قرار گرفته و با دور شدن از سهل اندیشی خبردار شدیم که خوانندگان قرآن را با چه ظرافتی به برداشت های برده فروشانه و کنیز بخشانه نیز در قرآن هدایت کرده اند، به گونه ای که اینک لااقل در حوزه ی زبان فارسی دو ترجمه در دست نداریم که در مجموع مفهوم واحدی از ریزه کاری های بیان قرآن ارائه دهند و شاهدیم که هر یک از مترجمین اعتقادات و علائق خود را با بی پروایی تمام در آرایه ی دو قلاب و پرانتز، میان آیات الهی، به خواننده می خورانند و با ترجمه ها و تفسیرهایی مواجهیم که مثلا خرم شاهی با بی خیالی تمام و به تبعیت از هدایت تورات، در برابر اسراییل، در آیه ی ۵۸ سوره ی مریم و موارد دیگر، مساوی یعقوب می گذارد، هرچند در همان قرآن از یهود و نصاری شناختن ابراهیم و ذریه اش نهی شده باشد!؟ 

از نخستین خصوصیات آشکار و بدیع این گونه کلمات قرآنی که مورد بهره برداری دشمنان قرار گرفته، کاربرد مجرد و بی تکرار آن هاست، که امکان مقایسه و تطبیق را از محقق می گیرد، چنان که بر لأمة در آیه ی ۲۲۱ سوره ی بقره، لفظ و لغت مجردی که کاربرد مجدد در قرآن ندارد و تمام منابع زبان عرب از درافتادن با آن طفره رفته اند، به سادگی و به قصد سوء استفاده ی معینی معنای کنیز داده اند!؟ چنان که امروز با خواندن آیه ۱۷۸ سوره بقره، با توجه و تحت تاثیر تلقینات قبول کرده ایم که حر به معنای آزاد مرد و عبد مفهوم برده را دارد، بی این که بتوانیم هیچ یک از این دو برداشت را به ریشه ای در زبان عرب متصل کنیم و پیشینه پیش از اسلام برای آن ها بتراشیم. اشاره بالا البته بدان معنا نیست که در معنای هر لغت مجرد ذکر شده ی قرآن چون نجس و جزیه نیز مردد شویم زیرا که هر دوی آن ها به مصدری شناسا متصل اند، اما اینک نحوه ی آشنایی عمومی و حتی عرب زبانان با مفهوم کلماتی در قرآن عظیم که به ریشه ای در آن زبان متصل نیست، چنین است که نخست مترجم و مفسری بر آن کلمات و لغات معنای ضمنی و تفسیری می گذارد و سپس آن لغت با همان معنای تفسیری خود به گردش در می آید که از نمونه های برجسته ی آن آزاد مرد فرض کردن حر و برده انگاشتن عبد است.

در این مرحله باید به محدودیتی اشاره کنم که محقق زبان عرب را در تنگنا قرار می دهد و آن فقدان متن های مبسوط و مفصل از زبان عرب پیش از ظهور اسلام و نزول قرآن است که بتوان از آن ها در ریشه یابی لغات مبهم و ناآشنا سود برد. زیرا یافته های نمونه وار از زبان و لغت عرب که بر آن تاریخ پیش از اسلام را زده اند، تنها کتیبه ها و سنگ قبوری است که جز چند کلام بر آن ها حک نشده و قرآن نخستین متن مفصل به زبان عربی است که به آن زبان هویت جهانی بخشیده، راه نما و زیر بنای محکمی بر بالا بردن پایه های کلاسیک آن، از صرف و نحو و قواعد دستوری شده و موجب و منبع و مستندی برای شکل گرفتن زبان عرب امروز است، اما نمی توان نپذیرفت که اعراب صدر اسلام، گاه در ادراک کامل معانی و اشارات لغات و کلمات و تفاصیل مذکور در پاره ای از آیات در می مانده اند، زیرا خداوند دعوت می کند از سر نادانی و خامی، از آیه های قرآن، به تفتین توطئه گران، برداشت های نادرست و تاویلگرانه نکنند.

«هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن ام الکتاب و آخر متشابهات فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تاویله و ما یعلم تاویله الا الله و راسخون فی العلم یقولون آمنا به کل من عند ربنا ...  اوست نازل کننده ی این کتاب بر تو، که آیاتی در آن احکام و اساس است و مختصری شبهه بر می انگیزد. آن ها که اعوجاجی در قلب شان است، با گزینش آن شبهات، از راه توسل به تاویل، فتنه می انگیزند، حال آن که تاویل آن ها را فقط خدا می داند. عالمان پا برجا می گویند همه از جانب خداست و به تمام آن ها ایمان داریم ...». (آل عمران، ۷)

بدین ترتیب سوء استفاده از پاره ای ظرائف قرآن، که گشایش آن بر عرب صدر اسلام دشوار و حتی ناممکن بود، از سوی کسانی، به تایید آیه ی بالا، امری قدیم و غیر قابل انکار است، ترفندی که عمدتا در موارد معینی دست آویز دشمنان اسلام و اهل کتاب پیشین قرار گرفته و زادگاه صنعت تفسیر است، تا صحت و امانت و استحکام قرآن را تهدید کنند و برای بنیان های دین اسلام سئوال بتراشند. پیش از این مجموعه ای از این شیوه های شیادانه در برخورد فتنه گرانه با لغات و ترکیبات کلام در زبان قرآن مجید را در تفسیر عتیق نیشابوری خوانده ایم. شاید در باور کسانی نگنجد و شگفت ببینند اگر توجه دهم که از قبیل این لغات مجرد و بی تکرار قرآن، یکی هم حر است که تنها و فقط برای یک بار در آیه ی ۱۷۸ سوره ی بقره آمده است و در باب های مصطلح و تصریفی زبان عرب جز محرر در آیه ۳۵ سوره ی آل عمران ندارد که معنای آن به مبلّغ نزدیک تر است و تحریر که هر چهار کاربرد آن به همان تحریر رقبة مؤمنة پیش گفته اختصاص دارد و عجیب تر این که این هر دو مشتق در برداشت به عنوان نویسنده و نوشتار هم، با معنای کنونی، که برای حر ساخته اند، به کلی نامأنوس است، ضمن آن که تحریر با معنای آزاد کردن را باید از ریشه ی حرر برداشت کنیم و نه حر! بدین ترتیب و بدون هیچ تعارف، لغت قرآنی حر هم از آن جا که معنای منضبطی برای آن در لغت عرب نداریم، به فهرست آن کلماتی می پیوندد که کسانی با منظور پیش گفته ی انباشتن صفحات قرآن از جنگ و مراودات بردگی بر آن معنای آزاد و در مقابله با عبد گذارده اند، تا انتساب حمایت اسلام از مناسبات برده داری از نظر حقوق جزا نیز مستندی به دست آورد. در حاشیه از این شک خود نیز بگویم که ساختن آن آزاد مرد روز عاشورا با لقب حرر هم دادن تاییدیه ای بر آزاد انگاشتن معنای حر است. حالا کسانی با گر گرفتگی معمول خویش می پرسند پس معنای حر چیست؟ تا جز اعزام آن ها به مراکز پاسخ دهنده رسمی چاره ای نماند و از این مطلب در این مرحله در می گذرم که آزاد و برده انگاشتن حر و عبد در آیه ی ۱۷۸ سوره ی بقره لااقل ده سئوال حقوقی بی جواب می تراشد که به زمان نیاز و به خواست خداوند از آن خواهم گفت، از جمله این که خلاف عرف، که مضمون و کاربرد آیات قرآن را ابدی می شناسیم، اگر حر را آزاد و عبد را برده بیانگاریم، آن گاه متن و عمل کرد این آیه را لااقل به زمانه ی معینی محول و ارجاع به آن را منسوخ کرده ایم؟!

پیش تر با متن آیه ی سوم از سوره ی نساء با خبر شدیم که در آن برای نخستین بار ترکیب ما ملکت ایمانکم ذکر شده بود. کلمات گسترده و با معانی روشنی که بلافاصله و با مقاصد مخصوص بر آن معنای کاملا بی مناسبت کنیز را گذارده اند. لحن آیه با ذکر او مومنین را در گزینش میان ازدواج و یا بهره گیری از ما ملکت ایمانکم مختار کرده و فحوای کلام به گونه ای عام است که نمی تواند به کنیز تعبیر شود، زیرا معمولا مردم متوسط و به خصوص مردان نوجوان در حد مالکیت کنیز تمکن نداشته اند، حال آن که آیه ره نمودی برای همگان است.

«والمحصنات من النساء الا ما ملکت ایمانکم کتاب الله علیکم و احل لکم ماوراء ذلکم آن تبتغوا باموالکم محصنین غیر مسافحین... و زنان خود دار مگر ما ملکت ایمانکم. چنین مقرر شد از جانب خداوند و جز این بر شما حلال است که بجویید با اموال خود به صورت پاک دامنانه و بدون پلید کاری...». (نساء ۲۴)

این آیه ای است در تعاقب آیه ماقبل خود، که در آن خداوند زنانی را که نزدیکی و ازدواج با آنان مجاز نیست فهرست می کند که در انتهای آن زنانی قرار می گیرند که خود را در حصار شخصی نگه می دارند. آیه با توضیح کامل و با روشنی تمام زنانی را که در تعریف ما ملکت ایمانکم می گنجند از زنان محصن و خوددار جدا می کند.

«و من لم یستطع منکم طولا ان ینکح المحصنات المؤمنات فمن ما ملکت ایمانکم من فتیاتکم المؤمنات... واگر استطاعت ندارید تا ضروریات ازدواج با زنان خود دار و مؤمن را فراهم کنید پس ما ملکت ایمانکم را از میان جوانان مؤمن برگزینید». (نساء، ۲۵)

این آیه ی دیگری است مؤید این مطلب که ما ملکت ایمانکم جانشین نیازهای ارتباطی مردمان در زمانی است که امکان ازدواج مهیا نباشد.

«و اعبدوالله و لا تشرکوا به شیئا و بالوالدین احسانا و بذی القربی و الیتمی و المساکین و الجار الجنب و الصاحب بالجنب و ابن السبیل و ما ملکت ایمانکم... و خدا را بپزستید و چیزی را با او شریک نکنید و به والدین و اقوام و یتیمان و بی چیزان و همسایکان اطراف و و صاحب خانه ی کناری و در راه مانده و ما ملکت ایمانکم احسان کنید...» (نساء، ۳۶)

این آیه نیز نشان می دهد که احسان به ماملکت ایمانکم در زمره ی وظایفی است چون نیکی به خویشان و پدر و مادر و همسایگان و غیره. آیا در زیر این ترکیب از کلمات کدام حکمت الهی خفته است که کسانی با معنا گذاردن کنیز، قصد رفع و رجوع و رد گم کردن آن را داشته اند؟ (ادامه دارد)     

 

 

 

 

 

 

 

 

یادداشت قبلی  

 

بازگشت به صفحه اسلام و شمشیر   

 

یادداشت بعدی 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد