ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

دعوت از آقای ناصر پورپیرار به سکوت و توقف نوشته های اینترنتی بعد از توقیف کتابها در وزارت ارشاد جمهوری اسلامی به دستور کنیسه

عربگری

پنج‌شنبه 24 بهمن 1392 ساعت 04:33 ب.ظ
سلام استاد
اگر خاطر شریفتان باشد بارها و بارها حضورا و کتبا محضر عالی یادآور شده بودم که اغلب کسانی که گرد شما آمده اند مگسان شیرینی اند نه خواهان شما، البته بحثی راجع به عوام روشنفکرنما که در بخش کامنتهایتان در فدایی شما بودن سنگ تمام می گذارند و گرد و خاک به پا می کنند(و گنده گویی و چاخان و فحاشی را که حاصل سیاست نیم قرن اخیر است به اوج اعلای خود می رسانند) نداشته ام بلکه آنان که بیش از همه همرنگ شما شده اند مورد نظر بنده بود
بار آخر در دفترتان که از عدم شادابی تان پرسیدم گفتید که کارهای مستند جدید به کندی پیش می رود که علت آن هم مسائلی از قبیل گرانی هزینه هایی است که صرف مثلا انیمیشن آن می شود. پرسیدم یعنی چند؟ گفتید اقلا دقیقه ای یک ملیون تومان! بنده که شوکه شده بودم عرض کردم هر دقیقه از انیمیشن از چیدن 16 و در کیفیت فوق العاده عالی 25 فریم یا عکس به دنبال هم درست می شود ، یعنی عکسی چند با شما حساب می کنند آنهم انیمیشن ویدئویی که ارزان است نه سینمایی و فیلمی و نگاتیوی؟ عرض کردم بنده می توانم کسانی را معرفی کنم که حتی دقیقه ای صدهزار تومان و پایین تر هم دربیاید با کیفیت عالی تر از آن. که شما به فکر فرو رفتید.
البته بنده هرگز هم نپرسیدم که او کیست که چنین شما را سرکیسه می کند و ربطی هم نداشت.
این هم نتیجه.
بنده عرض کرده بودم وارد شدن در مباحثی چون زبان و قومیتهای امروزی ایران اصلا سنخیتی با مباحث بنیادی که به خاطر آن شهره آفاق شده اید ندارد و این مناقشات جهت اعمال زاویه به مسیر شما از مباحث مورد تخصص تان که دنیا را به لرزه در آورده طراحی می شوند و ممکن است اگر خود را از این آلایش ها نزدائید اعتبار بنیان اندیشی را به باد دهد، ولی شما علی رقم اینکه بنده را می شناختید متهم به آنوسی بودن می کردید!
بارها و بارها گفتم و در کامنتایتان از سالها قبل مضبوط است که استادا برای شخص بنده نامعلوم است که در بحثهای عمیق تاریخی همچون تخت جمشید و هخامنشیان و آثار باستانی منسوب به آنها، نمی دانم چه دلیلی وجود دارد که عده ای بحث را تغییر داده و به کمال الملک و ستارخان و شیخ فضل الله و عکسهای صده اخیر تغییر و مصر و سوریه و بحرین سوق می دهند و شما نیز نرم نرمک به همان مسیر کشیده می شوید، - البته شکی نیست که در هر چیز دقیق شویم از شرق تا غرب عالم رد پای جعل و فریب همیشه هست - ولی شما به جای توجه به این هشدارها که البته جسارتی است از طرف بنده به ساحت عظیم الشأن شما، یا کامنتها را حذف می کردید و یا جواب سربالایی می دادید که این لحن شما، آن مگسان را بیشتر تقویت می کرد.
عرض کرده ام که اگر یک نفر دوستدار حقیقی شما باشد که همیشه رک و روشن هم مطالب ارزشمندتان را ستوده و هم در برابر مطالب نامعتبرتان استوارانه ایستاده بنده بوده ام، نه هندوانه در زیر بغلتان گذاشتم نه از مسیر بنیان اندیشی با دادن متون و عکسهای اینترنتی مشکوک، منحرفتان کرده ام بلکه هرکجا احساس کرده ام به بیراهه می روید هشدار داده ام، و مسلما انسان اگر انسان باشد جایزالخطاست و حتی پورپیرار هم بسیار می تواند اشتباه کند و این کسر شأن وی یا هر کس دیگر نیست.
اینک می بینیم همانها که هزار هزار آفرینتان می گفتند و پیش از این حتی کوچکترین ایرادی هم از شما نگرفته بودند و شما نیز حلوا حلوایشان می کردید چه ناراحتی هایی از آنان دارید.
از طرفی نیز همان ها که مدام آدرس های غلط به شما می دادند و لنگش کن لنگش کن می کردند و سر انجام نیز باعث خانه نشینی و گم کردن سر نخ های اصلی مباحث بنیانی در لابه لای خس و خاشاک بی اعتبار همچون چین شلوار ناصرالدین شاه یا سایه میکروفن شاه مخلوع و طناب اعدام نوری و سیبیل اکبر عبدی و زبان ترکی و امثالهم شده اند در پوشش دلسوزی برای شما خواهان ادامه یادداشتهای اخیر هستند زیرا که اینها به اینجا هم قانع نیستند و تا بنیان اندیشی را با خاک یکسره نکنند دست بردار نیستند چون موفق شده اند جهت افکار را به نقطه عطف پوشاندن کامل نجاسات یهود و هخامنشی در زیر گرد و غبار به پا خاسته برای قاجار و پهلوی بکشاند
به جایی رسیده ایم که گوسفندان داستان قلعه حیوانات جرج اورول، مدام بع بع کنان که گوش فلک را کر می کنند تقاضای ادامه هر چه سریعتر این یادداشتها و غوطه وری هر چه مفتضحانه بنیان اندیشی اصیل در این منجلابی که فرسنگهای زیادی با ریشه خود فاصله یافته است دارند تا دیگر کسی در آینده با وجود ویدئوها و مصاحبه ها و سمینارهای درخشانی که در باب تخت جمشید و پاسارگاد و بیستون و تپه های باستانی و جیرفت و مارلیک و ... داشته اید جرأت سر بلند کردن و افتخار به دستاوردهای شما نداشته باشند و اگر بعد از 200 سال، شما دیگر در این دنیا نبودید چنین نوشته شود که "چون بنیان نداشت لوث شد و به بیراهه رفت ..."
اینان مانند هزاران فرد عقب مانده تکنولوتیک و موبایل ندیده وطنی هستند که تا دزدی را می بینند که شکم شهروندی را می درد یا تصادفی را می بینند که سرنشینانش در آتش انفجار با مرگ دست در گریبانند و یا بازیگری را می بینند که به سوگ عزیزش نشسته و بر سر و صورت خود می کوبد بدون اینکه به داد مصدوم یا همدردی معزا برسند بلافاصله گوشی لمسی سه بعدی خود را که با وجود اجاره نشین بودن با حقوق دو سه ماهه خود خریده اند با اشتیاق مقابل روی خود کشیده و اقدام به فیلم برداری می کنند و کاری به مصیبت افرادی که سوژه او هستند ندارند اینها فقط هیجان می خواهند و عقده های سرکوب شده طفولیت خود را فرو می نشانند و حقارت های خود را سرپوش می گذارند هرچند که در میانسالی اند ولی هنوز هم طفل هستند.
استاد عزیز نه! دیگر منویس خواهش می کنم. توصیه ات می کنم به حق و توصیه ات می کنم به صبر.
بنده به قدری به حق مالکیت معنوی معتقدم که حتی هرگاه به مناسبتی می خواهم کلمه «گردن کلفت» را به کار ببرم بی اختیار به یاد جمله «سوال گردن کلفت... » شما در مستند شکوهمند «تختگاه هیچکس» می افتم و چیزی نمی ماند که در کلاسهای خود بگویم "به قول استاد پورپیرار مگر گردن کلفت هستی" ولی به یاد می آورم که نه، جمله من تفاوت دارد با جمله شما
اما، همان دوستان گرد و خاک کننده که مدام ما را از پیرامون شما با هتاکی های خود می پراکنند به راحتی آب خوردن و یا حتی راحتتر از ربا خوردن(!) شروع کرده اند به اینکه دستاوردهای شما را در مملکتی که از نبود کپی رایت رنج می برد با وجود الحمدلله زنده و سرحال بودنتان، با نام خود منتشر کنند و حتی از خیل بی شمار دوستان(!) شما نیز کسی کوچکترین تذکری نداد!
کمی هم به نوشته های شاگردان خود بنگرید و ببینید آنها با تقلید از یاالله یاالله های شما توانسته اند از دریا بگذرند یا غرق شده اند.
نه! ننویسید
این نهایت عشق من به شما است که در این جمله جمع شده است زیرا اکنون یادداشتها را به همت دوستانی با رویی محکم تر از پوست کرگدن که نیاز شما را از داشتن هرگونه دشمن برطرف کرده اند، به قله کوهی از مسائل نامعتبر و مبهم و متغیر و کوچه بازاری کشانده اند که نه راه پیش دارد و نه راه پس. و تمام سر نخ ها گم شده و مشتاقان بی آبرویی هخامنشی، سرد و خاموش گردیده اند و با این جملات مواجه اند که "برو بابا استادتان کم کم وجود خودش را هم انکار می کند چه رسد به هخامنشیان"
اکنون یهود در کنیسه خود بر کرسی طلایی نشسته و پیروزمندانه قهقهه مستانه سر می دهد که بالاخره این یکی(پورپیرار) هم شکست خورد.
و چه آسان و مفت!
فکر می کنم اگر می خواهید بار دیگر نوشتن را ادامه دهید به این فکر کنید که این انحراف از کجا آغاز شد؟ شاید از بخشی از اسلام و شمشیر که به مباحث داغ سیاسی فعلی روزگار ما مربوط می شد و تمام برنامه های یهود را لو می داد
یا از مباحث قلم که برخی از مستندات قرآنی را به چالش می کشید
یا تفاسیر شما از قرآن در عین حالی که تفسیر را مردود می دانستید
ببینید از چه زمانی سوت و کف زنندگان شما به طور تصاعدی زیاد شد و حتی عطسه شما را نیز شفا دانستند و مدام بارک الله گفتند؟
به این فکر کنید که چطور شد توقیف انتشار این کتاب برداشته شد قبلا نیز عرض کردم آخر در این مملکت به هر چه که مجوز می دهند باید شک کرد!
به قول امام اگر روزی امریکا از ما خوشش بیاید باید ببینیم که چه دسته گلی به آب داده ایم.
به امید بنیان اندیشی بدون ریا.
پاسخ:
هم این یادداشت شما و هم گرد هم آمدن و چشم به دستان و مستند سازان خود فروخته و دل بسته و چشم دوخته به عنایات یهود و تمام دیگر پر حرفی های جهانی در این حوزه، ارزش یادداشت «زمان طلوع تمدن» را ندارد که قابل مقابله نیست . برای ازمودن مردانگی فرهنگی خود به جای خطاب به من نامه اعتراضی به مسئولین فرهنگی مملکت بنویسید.  
 
 
 
 
 
پنج‌شنبه 24 بهمن 1392 ساعت 07:56 ب.ظ
استاد ارجمند سلام
خسته نباشید.
وقتی این مباحث جدید بعضی از دوستان را میبینم خیلی دلم میگیره . متن جناب عربگری را خواندم و تعجب کردم که هر چند ایشان دلسوزانه نوشت ولی تعجب م بابت این است که چطور هنوز افراد همچون ایشان که تقریبا سالهاست با نوشته های شما و طرز فکر و نوع یادداشت شما آشنا هستند هنوز متوجه نشدند که هیچ یادداشتی از طرف شما بی حکمت نیست و از قضا در حال چینش پازلی هستید که تا انتها باید صبر کرد تا آن چهره مخوف آشکار گردد و چقدر هنرمندانه در حال چینش اجزای پازل هستید انصافا.
حداقل این دوستان این ایراد را نگیرند که شما از مباحث اصلی منحرف شده اید!!
جناب عربگری استاد در انتهای کتاب 12 قرن سکوت در سال 85 وعده چاپ کتاب برآمدن مردم را داده بود. این یعنی این که مباحث بر آمدن مردم سال 85 آماده چاپ بود برادر!! و جزیی ا چینش پازل توسط استاد عزیز.

حال این شما و این انصاف و وجدانتان
 
 
 
 
 
 
 
 
عربگری
پنج‌شنبه 24 بهمن 1392 ساعت 11:08 ب.ظ
سلام
1- استاد عزیز بنده هیچ اطلاعی از یادداشت «زمان طلوع تمدن» ندارم کاش ادرس می دادید و یا شرح می فرمودید که چیست؟
2- طرف سخن من شما هستید که حداقل اگر هم احیانا اشکالی در آثار شما ببینم کتبا یا حضورا می توانم گفته و مباحثه علمی و منطقی رو در رو داشته باشیم هر چند هیچکدام قانع نشویم
آقایان آنچنان مشغول جارو کردن ثروتهای ملی هستند که حتی حقوق کارمندان و کارگران را نیز ضمیمتا می بلعند تا مبادا ریالی از اختلاسهای هزاران میلیاردی کم نشود.
طرف سخن من گوش ناشنوای قدرت یا دولتی نیست که دادگاه 1000میلیارد و 3000 میلیارد و 7.5 هزار میلیارد اختلاس آقازاده هایش را بقدری کش دهد که تنها بیت المال عودت نشود بلکه از روی ترحم اسلامی عوامل فساد را بیشتر هم تحویل بگیرند تا نبادا ناراحت شده و بیشتر از این تهدید به پس ندادن نکند-آنهم اگر دادگاهکی بوده باشد.
در صورتیکه اگر همقطار بنده حقیر به اندازه دو ماه اقساط وام ازدواجش تاخیر بیفتد بلافاصله حقوق خود و ضامنش را که 10 برابر قسط مذکور می باشد ببندند و آبرویش را بریزند
3- اگر هم نوشتن نامه از پایین به بالا در این مستعمره موثر بود که امثال زیبا کلام را به 50 ملیون تومان وثیقه توزین نمی کردند چه رسد به بنده که کک آقازاده ای هم نمی گزد اگر هزاران نامه هم بنویسم.
ضمنا مگر در وبلاگ بنده از این نامه ها کم هست.
پاسخ:
کسی که از یادداشت زمان طوع تمدن به نام یا مفهوم خبر ندارد؟ این جا چه می کند؟
 
 
 
 
آمون : یادداشت زمان طلوع تمدن به نظرم آشنا می رسد ولی چیزی به خاطرم نمی آید. شاید با اسم دیگری ذخیره شده باشد.