بشارت
نوه میرزای شیرازی: میرزا با تکفیر ناصرالدین شاه مخالفت کردمحمدرضا اسدزاده: میرزای شیرازی دو پسر داشت. یکی آقا میرزا محمد که در زمان خود میرزا فوت کرد و از علماء و مدرسین بوده است و دیگری آقا میرزا علی آقا که جد آقا سیدرضی شیرازی است و از مراجع بزرگ نجف و از شاگردان پدر بزرگوارش و مرحوم میرزا و میرزا محمدتقی شیرازی بوده است. از این سلسله امروز یک تن باقی مانده است و او استاد برجسته و مجتهدی که امروز در خیابان ابن سینا در یوسف آباد تهران ساکن است، نواده پسری آیتالله العظمی حاج میرزا حسن حسینی شیرازی و از عالمان برجسته تهران است. مجتهدی که درجه اجتهادش را در نجف گرفته و اینک صاحب کرسی ابن سیناشناسی در ایران است. به بهانه سالگرد نهضت تحریم تنباکو و فتوای تاریخی میرزای شیرازی، به سراغ آیتالله سید رضی حسینی شیرازی رفتیم. در این گفتوگو با آیت الله سید رضی شیرازی حکم میرزای بزرگ و لغو امتیاز را بررسی کردهایم.
***
فتوای میرزای شیرازی در تاریخ مرجعیت شیعه یک سند ماندگار است. چه شد که این فتوا شکل گرفت؟ برخی میگویند این فتوا از میرزا نبوده است و کسان دیگری این فتوا را نوشتهاند. نظر شما چیست؟
خیر اینگونه نیست. مسلم است که این فتوا متعلق به مرحوم میرزاست. ماجرا اینگونه است که مرحوم میرزا علی آقا، فرزند مرحوم میرزای نائینی، انسان بسیار فاضل و صالحی بود. ایشان از قول پدرش نقل میکرد که در جریان تنباکو، ما در سامره بودیم. یک شب مرحوم میرزا شاگردانش را جمع کرد و گفت: «میخواهیم برای تحریم تنباکو به تهران تلگرافی را مخابره کنیم. هر یک از شما متنی را بنویسید که هر کدام مناسبتر بود، همان را بفرستیم.» پس از مدتی همه جمع شدیم و متنهایی را که تهیه کرده بودیم به میرزا ارائه کردیم. ایشان همه را مطالعه کرد و آنها را زیر تشکی که روی آن نشسته بود، گذاشت و متنی را از زیر تشک بیرون آورد و چنین خواند: «بسم الله الرحمن الرحیم الیوم استعمال توتون و تنباکو بای نحوکان در حکم محاربه با امام زمان صلوات الله و سلامه علیه است. الاحقر محمد حسن الحسینی»
میرزا حسن نائینی میگوید: «میرزا پس از قرائت این تلگراف فرمود که این تلگراف از ناحیه مقدسه حضرت حجت (ع) شرف صدور پیدا کرده. نظر شما چیست؟ ما با شنیدن این جمله چیزی نگفتیم و همه تسلیم شدیم و دانستیم که لزوماً این تلگراف باید مخابره شود و غیر از آن نابجاست.»
اما در بعضی از کتابها نوشتهاند که سید جمالالدین اسدآبادی به میرزا نامه نوشت و ایشان را به این کار تشویق کرد و میرزا هم پس از آن حکم به تحریم تنباکو داد. آیا این موضوع درست است؟
در این مورد لازم است به چند نکته اشاره کنم. در تاریخ در جایی ثبت نشده که میرزا به نامههای سید جمال پاسخی داده باشد و نامههای او همگی از سوی مرحوم میرزا بیجواب ماندهاند. مرحوم آقا سید جمال گلپایگانی از قول میرزای نائینی نقل میکرد که سید جمال به سامرا آمد و چند روزی در مدرسه و در حجره من ماند و میخواست با میرزا ملاقات کند، اما موفق نشد.
نکته مهم این است که احتمال دارد سید جمال هم اطلاعاتی به میرزا داده باشد، کما اینکه ایشان به عنوان مرجع، از کانالهای مختلفی اطلاعات را دریافت میکرد و نامههای فراوانی به ایشان میرسید. نامه سید جمال هم یکی از آنها بود، اما تصمیم نهایی را خود میرزا گرفت. پیامبر(ص) هم با اصحاب مشورت میکردند، اما تصمیم با شخص ایشان بود. سید جمال اصرار زیادی داشت با میرزا ملاقات کند، ولی هرگز میرزا تمایلی نشان نداد و با او ارتباط برقرار نکرد. از منبع موثقی شنیدم که سید جمال گفته بود: «میرزای شیرازی رهبر خوبی برای دنیای اسلام است، اما بهتر است سفری به اروپا برود و وضع آنجا را از نزدیک ببیند. قطعاً این اقدام در پیشبرد جامعه اسلامی تأثیر زیاد خواهد داشت.»
من درباره سید جمال، جریانی مستند و برداشت خود را نقل میکنم. مرحوم شیخ بهاءالدین نوری، فرزند مرحوم شیخ عبدالنبی نوری که در ۱۰۳ سالگی فوت کرد، برایم نقل میکرد که شیخ عبدالنبی، از روحانیون محترم تهران، مدت پنج سال در سامرا در خدمت میرزا بود. او از سامرا به ترکیه و مکه و سپس استانبول میرود و سید جمال در آنجا به ملاقاتش میآید و میگوید: «به میرزا این پیغام را برسانید که ناصرالدین شاه را تکفیر کند تا بشود او را عزل کرد.» سید جمال در نامههایش هم اصرار زیادی بر براندازی ناصرالدین شاه داشت. شیخ عبدالنبی میپرسد: «اگر میرزا، ناصرالدین شاه را عزل کند، قرار است چه کسی جانشین او شود؟» سید جمال جواب میدهد: «من!»، شیخ میپرسد: «و چه کسی شما را تأیید و از حکومت شما پشتیبانی میکند؟» سید جمال جواب میدهد: «سلطان عبدالمجید.» شیخ عبدالنبی پیام سید جمال را به میرزا میرساند و میرزا میگوید: «تکفیر ناصرالدین شاه به صلاح اسلام و تشیع نیست. سعی ما این است که تشیع باقی بماند. اگر دولت عثمانی مسلط شود، تشیع از بین میرود.»
برداشت من این است که قبل از پیروزی نهضت تنباکو، ناصرالدین شاه در تلگرافهایی که برای میرزا میفرستد، رعایت ادب را نمیکند، هر چند میرزا با ذکر القاب، احترام شاه را حفظ میکند، ولی پس از پیروزی، لحن شاه عوض میشود و برای میرزا القاب زیادی را به کار میبرد، هر چند میرزا همچنان به سیاق سابق و بدون القاب جدید، به او نامه مینویسد. میرزا هیچ وقت به طور مطلق از ناصرالدین شاه حمایت نکرد، اما معتقد بود برای حفظ تشیع در ایران، باید او را حفظ کرد. شاید دیگران هم این مطلب را نقل کرده باشند، اما من از فرزند ایشان شنیدم. در مجموع در تاریخ در جایی ثبت نشد که میرزای شیرازی درباره سید جمالالدین اسدآبادی نظر منفی یا مثبتی را بیان کرده باشد.
در منابع تاریخی مختلف، علل گوناگونی برای هجرت میرزا نقل شده است. به نظر شما میرزا چرا از نجف به سامرا هجرت کرد؟
بله منابع تاریخی مختلف، علل گوناگونی را ذکر کردهاند، ولی واقعاً علت معلوم نیست. همینقدر هست که عالمی در سطح ایشان از حوزه علمیه قم با آن سابقه چند هزار ساله به دهی هجرت کرد که در آنجا از شیعیان هم کسی زندگی نمیکرد. به نظر من این هجرت علل زیادی داشته است. نخست آنکه نجف کاملاً شیعی و سامرا سنینشین بود. شاید میرزای شیرازی با این هجرت و انجام خدمات ارزشمندی چون ساختن حسینیه، مدرسه، پل، حمام و خانههایی برای طلاب و مدرسین، در واقع میخواست بین شیعه و سنی پل ارتباطی بزند و با وجود مرقد مطهر و خانه امام حسن عسگری (ع) و مدفن مادر گرامی امام زمان (عج) در شهر سامرا، توجه شیعیان را برای هجرت به آنجا و سکونت در آن جلب کند و به این ترتیب در میان شیعه و سنی وحدتی به وجود آید. برای این مطلب شواهدی هم وجود دارد. وقتی میرزا مدرسه علمیهای را میسازد، اهل تسنن هم به فکر ساختن مدرسه برای طلاب میافتند و میرزا به آنها کمک میکند که مدرسهشان را بسازند.
یک بار در سامرا بین یک طلبه شیعه و یک طلبه سنی زد و خوردی پیش میآید. در چنین مواقعی معمولاً ایادی نفاق از موقعیت سوءاستفاده میکنند، لذا عدهای را تحریک کردند که منزل میرزا را سنگباران کنند. این مسأله خیلی برای میرزا گران تمام شد. شیوخ فرات که اغلب شیعه هستند برای میرزا پیغام فرستادند که شما هر امری بفرمایید، ما اطاعت میکنیم. کاردار سفارتهای انگلیس و روس هم اجازه ملاقات خواستند، اما میرزا اجازه نداد، اما والی عثمانی را به حضور پذیرفت. والی پرسید: «درباره متجاسرین به بیت خود چه دستوری میدهید؟» میرزا جواب داد: «اینها فرزندان ما هستند، خودمان آنها را آشتی میدهیم.» عمویم میگفت پیرمردهای سامرا میگفتند ما آزاد شده میرزا هستیم، چون او میتوانست ما را مجازات کند، اما با مهربانی و رأفت با ما رفتار کرد.
پس از ترور شما در اوایل انقلاب، شما دیداری با امام خمینی داشتید که در این دیدار صحبتهایی درباره فتوای مرحوم میرزا شده است. امام در این باره به شما چه گفت؟
بله. این ملاقات بیش از یک ساعت طول کشید. امام (ره) احوال مرا پرسیدند و فرمودند: «فلان نشریه نوشته که تحریم تنباکو ربطی به میرزا ندارد، بلکه به دستور خارج بوده، ولی به اسم میرزا تمام شده. اینها میخواهند این مسأله را ثابت کنند که روحانیت کاری برای مردم نکرده. با این همه خدماتی که روحانیت از زمان نهضت تنباکو تا به حال کرده، میخواهند همه را به نام گروه دیگری تمام کنند، در حالی که کل نهضت تنباکو و تاریخ آن منتسب به روحانیت است.»
پسر مرحوم میرزا حسین نائینی از قول پدرش نقل میکرد میرزا خودش گفت که آن تلگراف از ناحیه مبارکه شرف صدور پیدا کرده است و باید مخابره شود. یکی از علما هم میگفت که سید محمد فشارکی از میرزا سؤال کرد: «شما که تنباکو را تحریم کردید، آیا این حکم مختص به ایران است یا کشورهای دیگر را هم شامل میشود؟ ایشان فرمودند: فقط مختص ایران است.»