ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

کودتا بودن 28 مرداد یا قانونی بودن عزل دکتر محمد مصدق از سمت نخست وزیری محمدرضا پهلوی در 29 مرداد 1332، حکومت نظامی پهلوی

یکشنبه 27 مرداد 1392 ساعت 08:24 ب.ظ
کودتا علیه مصدق دروغ تاریخی است/ زاهدی با مقدمه‌چینی مصدق نخست‌وزیر شد
http://www.tasnimnews.com/Home/Single/120029

 

 

 

 

 

آمون : این هم متن کامل : 

 

   

 

 

 

محمود کاشانی:
کودتا علیه مصدق دروغ تاریخی است/ زاهدی با مقدمه‌چینی مصدق نخست‌وزیر شد
خبرگزاری تسنیم: ادعای «کودتا علیه مصدق» که در گفته‌های آقای امینی آمده و آن را به رهبران سیاسی و مذهبی ایران نسبت داده‌اند یک دروغ بزرگ تاریخی است. فضل‌الله زاهدی با مقدمه‌چینی مصدق و با فرمان شاه به نخست‌وزیری رسید و نه با یک کودتای نظامی.نسخه قابل چاپ  سیدمحمود کاشانی در واکنش به یکی از برنامه‌های صدای آمریکا در نامه‌ای که رونوشت آن در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار گرفت، نوشته است: ادعای «کودتا علیه مصدق» که در گفته‌های آقای امینی آمده و آن را به رهبران سیاسی و مذهبی ایران نسبت داده‌اند یک دروغ بزرگ تاریخی است. فضل‌الله زاهدی با مقدمه‌چینی مصدق و با فرمان شاه به نخست وزیری رسید و نه با یک کودتای نظامی.

در بخشی از نامه کاشانی می‌خوانیم: با سلام، روز جمعه 11 مرداد برابر با 2 آگست 2013 به‌مناسبت شصتمین سالگرد رویدادهای مرداد ماه سال 1332 در ایران به این واقعیت پرداخته اید که اگر این رویداد اتفاق نیفتاده بود « سرنوشت ایران و چه بسا جهان ، امروز طور دیگری بود». این گفتة شما در جای خود حقیقتی است. نهضت ملی ایران که پس از اشغال ایران از سوی متفقین در سال 1320 آغاز شد به دنبال یک دگرگونی مسالمت آمیز سیاسی و اجتماعی در ایران بود. هدف های اصلی این نهضت، اجرای اصول قانون اساسی مشروطیت، جلوگیری از بازداشت های خودسرانه معترضان به      روش های استبدادی، آزادی مطبوعات، برقراری حاکمیت ملت ایران بر منابع طبیعی کشور و      به ویژه برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه در این مرز و بوم بود. پایه گزاران این نهضت برای دستیابی به این هدف های ارزشمند سیاسی یک دهه مبارزه کردند که در این مبارزه سه بار   حبس ها و تبعیدها نصیب آیت الله کاشانی در ایران و خارج از کشور شد. با تصویب قانون ملی کردن صنعت نفت در ایران و پیروزی این نهضت، دستیابی به این هدف ها در دسترس ملت ایران بود ولی سیاست های سلطه جو که به دنبال برقرار کردن کنترل مجدد خود بر منابع بزرگ نفتی کشور ما بودند پیروزی این نهضت و این دگرگونی مسالمت آمیز در کشور ما را بر نمی تافتند و با مداخله در امور داخلی ایران موجبات شکست این نهضت را فراهم ساختند که تفصیل چند و چون آن از این نوشتة کوتاه بیرون است.  و اما در بخش دیگری از مقدمه این برنامه، سخن از «کودتا»  به میان آورده اید و افزوده اید که ارتش محمد رضا شاه با حمایت انگلیس و امریکا مصدق را برکنار کرد. در ادامه نیز با آقای محمد امینی گفتگویی را ترتیب داده اید و ایشان هم با        داستان سرایی چنین وانمود کرده اند که:                                                                                  
« بدون پشتیبانی آیت الله کاشانی و فعالیت های گسترده آیت الله بهبهانی و تا حدودی آیت الله بروجردی به صورت بسیار سر بسته و بسیاری دیگر از روحانیون، کودتای 28            مرداد نمی توانست موفق شود».                                                                                     
آقای محمد امینی که به گفته خود در  مقام انتشار کتابی در زمینه این دوران حساس کشور ما هستند به توطئه ای اشاره کرده اند که یکی از نمایندگان مجلس پس از قیام 30 تیر 1331 در دیدار با شاه برنامه ریزی کردند تا کاشانی را از مصدق جدا کنند. ایشان که این کشف جدید را      کرده اند بهتر است به اسناد فراوانی که در ایران به ویژه مذاکرات نمایندگان در مجلس شورای ملی و انبوهی از مقالات در روزنامه ها و دیگر مدارک تاریخی مراجعه کنند تا به بینند اختلافاتی که پس از قیام ملی 30 تیر پیش آمد در چه موضوعاتی بوده است. من پیش از انتشار کتاب ایشان، دربارة آن پیشداوری نمی کنم ولی یادآور می شوم که اکنون پژوهشگران تاریخ نهضت ملی ایران بسیاری از رازهای پیچیده آن را گشوده اند و مجال چندانی برای پرده پوشی در این زمینه وجود ندارد. امیدوارم انتشار چنین کتابی از سوی ایشان موجب پشیمانی نشود.                                        به هر حال ادعای «کودتا علیه مصدق» که در گفته های آقای امینی آمده و آن را به رهبران سیاسی و مذهبی ایران نسبت داده اند یک دروغ بزرگ تاریخی است. هیچ یک از واحدهای نظامی نیروهای مسلح ایران در مرداد ماه سال 1332 کوچکترین حرکتی علیه مصدق نکرده اند که بتوان نام کودتا بر آن نهاد. واقعیت این است که مصدق با برگزاری یک رفراندوم نمایشی و خلاف قانون اساسی که از سوی انگلستان طراحی شده بود و زمینه سازی برای منحل کردن مجلس شورای ملی، دست شاه را برای صدور فرمان نخست وزیری زاهدی روز 23 مرداد باز کرد و حال آن که اگر مجلس منحل نشده بود شاه ناگزیر بود برای صدور چنین فرمانی، رأی تمایل مجلس را به دست آورد. بنابراین فضل الله زاهدی با مقدمه چینی مصدق و با فرمان شاه به نخست وزیری رسید و نه با یک کودتای نظامی. فرمان برکناری مصدق نیز ساعت 11 شب 24 مرداد از سوی سرهنگ نعمت الله نصیری به وی  ابلاغ شد و وی رسید آن را داد که متن آن چنین است: « ساعت یک بعداز نصف شب ٢٥ مرداد ماه ١٣٣٢ دستخط مبارک به این جانب رسید. دکتر محمد مصدق »مصدق فرمان برکناری خود را پذیرفت و آن را «دستخط مبارک» نامید و عنوان نخست وزیر را هم از امضای خود برداشت ولی برای فریب مردم و همکاران خود با صدور یک اعلامیه بی امضا به نام «دولت» حضور سرهنگ نصیری در شب گذشته در خانة خود را برای انجام یک کودتا معرفی کرد. آقای احمد امینی در ادامه این برنامه برای جا انداختن اندیشه دروغین «کودتا علیه مصدق» راه ترور شخصیت آیت الله کاشانی را پیش گرفته و در گفته های خود افزوده است:« در گزارش سیا آمده که 10 هزار دلار در بامداد 28 مرداد از طریق آرامش به کاشانی پرداخت شده که هیچ سندی در این باره در دست نداریم جز گفته های دو نفر مأمورین سی آی اِی، که با یکی از آن ها یکی از پژوهشگران به نام امریکایی به نام آقای گازیورسکی دیدار و گفتگو کرده است».
در این ادعا یک تناقض آشکار وجود دارد. از یک سو ایشان مدعی هستند چنین اتهام بی پایه ای « در گزارش سیا آمده » ولی بی درنگ افزوده اند « که هیچ سندی در این باره در دست نداریم ». اگر در حقیقت چنین گزارشی از سازمان سیا وجود دارد چرا این گزارش را که یک سازمان دولتی ایالات متحد امریکا منتشر کرده است در اختیار بینندگان تلویزیون صدای امریکا    نمی گذارید و بی درنگ می گویید که هیچ سندی در این باره در دست نداریم؟ با وجود گزارش سازمان سیا دیگر به دنبال چه سندی برای اثبات این اتهام سنگین هستید؟                                       آقای محمد امینی که از خلاف واقع بودن گفته های خود آگاه است و می داند چنین گزارشی از سازمان سیا وجود ندارد در نهایت این ادعای بی پایه را به یکی از مأموران سیا نسبت می دهد که او هم مجهول الهویه است! آقای امینی که برای اثبات این اتهام سنگین درمانده و در تنگناست دست به دامان شخصی به نام «گازیورسکی» زده و او را یک «پژوهشگر به نام امریکایی» بر شمرده است. برای شناختن مقام این شخص در پژوهش های تاریخی ایرانی یادآور می شوم که او در سال 1987 یعنی بیش از 25 سال پیش، یک مقاله زیر عنوان «کودتای 19 اوت 1953 در ایران» نوشته که دارای انبوهی از اشتباهات تاریخی است. وی هر از چند گاهی با دستکاری در این مقاله آن را در کنفرانس های گوناگون ارائه می دهد. هیچ روشن نیست کسی که با زبان پارسی ناآشنا است و نمی تواند دربارة رویدادهای دوران نهضت ملی ایران که از پیچیده ترین رویدادهای تاریخ      جهان بشمار می آیند از منابع ایرانی بهره گیرد چگونه به خود اجازه داده است وارد عرصة تاریخ نگاری دوران نهضت ملی ایران شود. برای شناخت میزان صداقت این شخص نیز به نقل یک شهادت تاریخی دربارة وی بسنده می کنم.                                                                                                                                     در کنفرانسی که در سال 1381 خورشیدی برابر با 2002 میلادی از سوی آقای مَلکُم بِرن و همین آقای گازیورسکی در دانشگاه آکسفورد کالج سنت آنتونی، در زمینه رویدادهای تیر و مرداد  سال 1332 برگزار شد و من نیز در آن حضور داشتم و مقاله ای ارائه دادم، آقای گازیورسکی     کوتاه شده ای از همان مقاله کهنه خود را تکرار کرد ولی به خود اجازه نداد درباره ادعای خود به نقل از یک مأمور مجهول الهویه سیا، دربارة پرداخت 10 هزار دلار به احمد آرامش سخنی به میان آورد. ولی آقای مجید تفرشی که برای بینندگان تلویزیون صدای امریکا نامی آشناست و در آن کنفرانس حضور داشت شرم حضور را کنار گذارد و پس از پایان ارائه مقاله گازیورسکی پرسشی را از وی مطرح کرد که متن این پرسش و پاسخ سپس در روزنامه شرق 25 اردیبهشت 1384  چنین آمده است:                                                                                                                     
«در تابستان سال 1381/ ٢٠٠٢ همایشی با همت آقای گازیورسکی در کالج سنت آنتونی دانشگاه آکسفورد برگزار شد که من نیز به عنوان مستمع در آن حضور داشتم. مقالة ارائه شده توسط آقای گازیورسکی در این همایش نسخة کم و بیش مشابهی از همان مقاله قدیمی او بود. در آن نشست عمومی، من سئوال بسیار ساده و مدرسه ای را به طور     علنی و در حضور همه از منظر آکادمیک و به عنوان یک کنجکاوی تاریخی از آقای گازیورسکی پرسیدم. سئوال من که هنوز یادداشت مکتوب آن را دارم دقیقاً این بود: مطالب امروز شما تقریباً مشابه مقاله ای بود که ١٥ سال پیش ‌منتشر کرده‌اید. فرض کنید یک دانشجوی شما تحقیق ساده ای را به عنوان تکلیف درسی به شما ارائه کند و طی آن افراد مختلفی را به ارتکاب اعمال منفی گوناگونی متهم سازد و ضمناً بگوید که این اتهامات بر اساس منابع مهمی است ولی این منابع قابل شناسایی و پیگیری نبوده و او     نمی تواند رفرانس های مقاله‌اش را به شما نشان دهد و شما مجبورید این ادعا‌ها را بدون ارائه اسناد و مدارک بپذیرید. آیا ممکن است شما این مقاله را پذیرفته و نه نمره عالی بلکه حتی نمرة حداقلِ قبولی بدهید؟ آقای گازیورسکی! ادعای مالی و سیاسی که شما در مورد برخی از چهره های سیاسی ایران مطرح کرده اید اگر در مورد هموطنان آمریکایی شما بود تاکنون موجب افتتاح دهها پرونده قضایی علیه شما و منابع ناشناخته شما می شد و احتمالاً به حیات حرفه ای شما خاتمه می داد . شما ١٥ سال است ‌که این ادعاها را بدون ارائه مدرک دقیق مطرح می کنید فکر نمی کنید که اکنون وقت آن رسیده یا ادعاهای خود را پس بگیرید و یا منابع سری شفاهی یا مکتوب خود را افشاء کنید؟ آقای گازیورسکی از این سئوال به خصوص از جانب یک دوست، شدیداً ناراحت شدند ولی در نهایت بدون هر گونه پاسخگویی صریح و حتی غیر مستقیم، تنها به من فرمودند: بله حرف شما از نظر حرفه ای و متدلوژیک درست است و این از مشکلات و نقاط ضعف تاریخ نویسی براساس اسناد و منابع امنیتی است. این گونه منابع قابل افشاء نیستند و البته کاری هم نمی شود کرد».                                                                    
گازیورسکی با اعتراف به اینکه کار او خطاست برای موجّه جلوه دادن اقدام مجرمانه خود ، آن را «تاریخ نویسی بر اساس اسناد و منابع امنیتی» بر می شمرد. این به معنی آن است که اشخاص بتوانند هر گونه تهمت و افترا را به دیگران نسبت دهند و در دفاع از خود بگویند کار من تاریخ نویسی امنیتی است! از چنین اشخاص بی‌مایه‌ای که از اخلاق انسانی و ارزش‌های والای تاریخ نگاری بهره‌ای نبرده اند انتظار پای بندی به اخلاق و رعایت احترام قلم بیهوده است. ولی از رسانه دولتی صدای امریکا انتظار نمی رفت پس از آشکار شدن این حقیقت که هیچ سند و مدرک معتبر تاریخی، وقوع یک کودتا علیه مصدق را در مرداد ماه 1332 پشتیبانی نمی کند، رهبران سیاسی و مذهبی بلند پایه ایرانی را متهم به پشتیبانی از یک کودتای موهوم کند و سپس ادعای پوچ و       بی پایة گازیورسکی را که خود او از اثبات آن ناتوان است از زبان آقای محمد امینی در این رسانه تکرار کنید. نقل و انتشار این گونه تهمت و افترا از سوی آقای محمد امینی بر پایه قوانین کیفری ایران و دیگر کشورها بی تردید جرم و قابل پیگرد است و من حق خود را در باب اقدام قانونی دربارة ایشان محفوظ می دارم. اگر چه از گفتگو با رسانه های فارسی زبان خارجی پرهیز می کنم و ترجیح می دهم نظرها و برداشت های تاریخی خود را در رسانه های ایرانی و سایت ها مطرح کنم ولی اکنون ناگزیرم برای آن که سخنان افترا آمیز آقای محمد امینی بی پاسخ نماند از جنابعالی درخواست کنم این پاسخ را در تلویزیون صدای امریکا و در همان برنامة «صفحه آخر» پخش نمایید.                                                                                                                                                                                
  

* مجری صدای آمریکا نیز در پاسخ به محمود کاشانی نوشته است: بنده اگر به اقدام ارتش در کودتای 28 مرداد اشاره کردم، برپایه ی اسنادی بوده که بعید می دانم شما از آنها بی اطلاع باشید؛ بویژه عکس هایی که در برنامه هم نشان دادیم از آن جمله تصویر محاصره ی نظامی خانه ی مصدق که روشن ترین بیان واقعیت حضور ارتش در آن روز تاریخی است. به هر روی، در باره ی این موضوع و موضوع های دیگری که در نامه تان اشاره فرموده اید، می توان در برنامه یی دیگر با حضور خودتان سخن گفت. از شما دعوت می کنم در مناظره یی با آقای محمد امینی در برنامه ی "صفحه آخر" به این موضوع و همه ی موضوع های دیگر مورد نظرتان در خصوص 28 مرداد 1332 بپردازید.

* سید محمود کاشانی مجددا پاسخ داد:  با سلام پیرو یادداشتی که در تاریخ ‌٨  آگست ٢٠١٣ برابر با ١٧ مرداد ١٣٩٢ برای شما فرستادم انتظار داشتم این پاسخ را در برنامة صفحه آخر برای روشن شدن ذهن بینندگان این برنامه بازتاب دهید. ولی با شگفتی باز هم در مقام توجیه وقوع کودتا در روز ٢٨ مرداد ١٣٣٢ برآمده اید که در این زمینه توجه شما را به نکات زیر جلب می‌کنم: 1- اعلامیة بی امضایی که به نام « دولت » ساعت ٧  صبح روز ٢٥ مرداد ١٣٣٢ از رادیو ایران به دستور مصدق پخش و در آن ادعا شد سرهنگ نصیری به قصد بازداشت و کودتا علیه مصدق در شب گذشته به خانة او آمده است سراپا دروغ و خلاف واقع بوده است. مأموریت سرهنگ نصیری تنها و منحصراً ابلاغ فرمان برکناری مصدق بوده و آن را با احترام انجام داده و رسید ابلاغ فرمان شاه را نیز گرفته و در حال بازگشت به محل کار خود بوده که به او دستور می دهند خود را به ستاد ارتش معرفی کند و او هم تبعیت  می کند. به این ترتیب ،  ادعای وقوع این کودتای خیالی از سوی دولت مصدق مربوط به شب هنگام روز ٢٥ مرداد بوده است و نه روز ٢٨ مرداد.  2- در یادداشت جدید جنابعالی در پاسخ به یادداشت ١٧ مرداد ١٣٩٢ من اشاره به عکس‌هایی کرده اید که در برنامه « صفحه آخر» نشان داده اید و بر پایه آن ها خانة مصدق در خیابان کاخ در محاصرة نظامی قرار گرفته و به گفتة شما این عکس ها: « روشن ترین بیان واقعیت حضور ارتش در آن روز تاریخی است». این تصاویر هم کوچکترین کمکی به ادعای وقوع کودتا در ٢٨ مرداد ١٣٣٢ علیه مصدق نمی کنند. مصدق مقرّ نخست وزیری را به خانة خود منتقل کرده بود و از آنجا که از نارضایی مردم از عملکرد  خلاف مصالح ملی خود بیمناک بود خانه خود را با انواع     جنگ افزارها مانند تفنگ ، تیر‌بار و حتی چند تانک به سان یک دژ استوار نظامی در آورده بود که این واقعیت ها حتی مورد اعتراف شخص او قرار گرفته است. با این حال عصر روز ٢٨ مرداد پس از آنکه فرمانداری نظامی ‌دولت مستبد او فرو ریخت مردمی که از عملکرد های او در همکاری و به خدمت گرفتن حزب تودة روسی – انگلیسی و برخوردهای او در تحقیر شاه با هدف های ضد میهنی و منحل کردن مجلس شورای ملّی خشمگین بودند با دست خالی به سوی خانه او حرکت کردند ولی در برابر دژ استوار نظامی اطراف خانه او با تیراندازی شدید روبرو شدند. به نوشته روزنامه اطلاعات 31 مرداد 1332 در تیراندازی ‌نظامیان از سنگرهای خانة      مصدق به مردم ، ٤١ نفر در عصر ٢٨ مرداد کشته و گروه بزرگی از مردم زخمی شدند که اسامی کشته شدگان از سوی پزشکی قانونی در روزهای بعد اعلام شد. ولی مردمی که به درستی            تشخیص داده بودند مصدق کارگردان توطئه های ضد میهنی علیه تمامیت و استقلال کشور است در برابر تیراندازی ها از خانه او پایداری کردند تا آنکه مصدق و نظامیانی که پس از برکناری او به ناروا در خدمت او درآمده بودند پا به فرار گذارده و در خانه های اطراف پنهان شدند. با بیان این واقعیت های مستند انتظار می رفت جنابعالی به دیدن عکس ها و تصاویر بسنده نکنید و به تفسیر این عکس ها بر پایه اسناد و مدارک تاریخی بپردازید تا به این واقعیت پی ببرید که روز ٢٨ مرداد ١٣٣٢ هیچ یک از واحدهای نظامی ارتش کوچکترین حرکتی علیه مصدق انجام ندادند و برعکس این نظامیان وابسته به مصدق بودند که سینه های لخت مردمی را که از اعمال            ضد میهنی او به تنگ آمده بودند آماج گلوله های مسلسل ها قرار دادند که در تاریخ مشروطیت ایران هیچ یک از نخست وزیران مرتکب چنین جنایتی نشده اند.  3- جنابعالی در بخش دیگری از یادداشت  خود به من پیشنهاد کرده اید با آقای محمد امینی در این زمینه در برنامه «صفحه آخر» به مناظره بپردازم . ولی من هرگز حاضر نیستم با کسی که در ‌تحریف و پرده پوشی بر رویدادهای تاریخ کشور ما حد و مرزی را نمی شناسد  و در این راه کمترین پای بندی به موازین اخلاقی ندارد و برای رسیدن به هدف نامشروع خود به تهمت و افترا متوسل می‌گردد در صفحة هیچ تلویزیونی ظاهر شوم. ولی از جنابعالی و دست اندرکاران          تلویزیون صدای امریکا انتظار دارم برای روشن شدن ذهن بینندگان گرامی این برنامه نسبت به سخنان افترا آمیز آقای محمد امینی علیه رهبران سیاسی و مذهبی ایران و تضمین حق پاسخ گویی که رعایت حق احترام آن در یک جامعه مردم سالار الزامی است پاسخ مورخ ١٧ مرداد ١٣٣٢       [ ٨ آگست ٢٠١٣] اینجانب را که دریافت کرده اید در همان برنامه بازتاب دهید.                                                                        

انتهای پیام/

 

 

لابد شاه ترسو هم از کشور فرار نکرده بوده، بلکه تشریف برده بودند مسافرت، سولاخ موش! خداوند ما را از کاشانی ها مصون بدارد، آمین!

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد