ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

عکس/ تصویر صدام حسین رئیس جمهور عراق هنگام بازداشت توسط ارتش ایالات متحده آمریکا در تکریت عراق و خارج شدن از پناهگاه و مخفیگاه

دوشنبه 16 دی 1392 ساعت 01:57 ب.ظ
سلام
استاد به نظرتون این عکس جعلیه؟

http://www.google.com/imgres?q=Execution+of+Saddam&client=firefox-a&hs=Cq8&sa=X&rls=org.mozilla:en-US:official&tbm=isch&tbnid=sb2MCNxdG3X7nM:&imgrefurl=http://kosmosidikos.blogspot.com/2010/12/art-decade-fools-journey-of-george-w.html&docid=1aJFmk3-IQr9zM&imgurl=http://3.bp.blogspot.com/_4tqasXzDiXA/RZsaor6f8YI/AAAAAAAAAHo/7ntb3urhlSE/s400/saddam_ace_in_the_hole.jpg&w=400&h=282&ei=O4LKUozGGNPpkQeGkID4CQ&zoom=1&ved=1t:3588,r:78,s:0,i:320&iact=rc&page=5&tbnh=170&tbnw=185&start=69&ndsp=24&tx=121&ty=68&biw=1366&bih=598
پاسخ:
عکس باز نشد.  
 
  
 
 
 
 
 
نیسی
سه‌شنبه 17 دی 1392 ساعت 01:36 ق.ظ
السلام علیکم

جناب آقای سودانی

بسیار عالی و منطقی بود و قانع کردن امثال آقای حسین آب در هاون کوبیدن است و اکنون که آخرین پرده بده بستان های 35 ساله حکومت ایران با غرب فرو افتاده و همه چیز حتی برای آنانی که نمی خواستند مصنوعی بودن دعوای ایران و غرب را باور کنند، عیان شده است، این جماعت دچار سرخوردگی و سردرگمی گردیده اند. وضعیت فعلی کاملا مشابه تابستان 1367 موقع پذیرش ( از موضع ضعف) قطعنامه 598 می باشد که تفاصیل آنرا بر همگان عیان است.

اما می خواستم چند مورد را به گفته هایتان اضافه کنم:

1- دروغین بودن شوی مضحک خارج کردن قهرمان بی نظیر عرصه مبارزه با یهود که به اعتراف جناب آقای کریم شاهپوری معروف به موفق الربیعی ( ایشان چندی نیز دبیر شواری امنیت ملی عراق بودند!! ) حتی در لحظات آخر حیات فریاد مرگ بر آمریکا و اسراییل از زبانش نیفتاد، با یک جستجوی ساده در اینترنت قابل فهم است.

2- حمله عراق به خاندان مزدور بی جیره و مواجب آل صباح به دلیل شیطنت ها و قطع خط نفت صادراتی عراق از طریق خاک کویت و فروش نفت توسط کویت به قیمت 5 دلار صورت گرفت ولی دستگاه های دروغ پراکنی یهود آنرا تحت عنوان کشورگشایی جا زدند.

وزیر خارجه وقت روسیه ( فکر کنم آقای ادوارد شوارت ناتزه بود) برای وساطت به بغداد رفت و برای دیدار با صدام مجبور شد به خط مقدم استقرار نیروهای عراقی برود که وی در آنجا بود.صدام با طرح وزیر خارجه وقت روسیه موافقت کرد و در روز 38 ام از مهلت 40 روزه غرب به عراق برای خروج از کویت در حالیکه بخش گسترده ای از ارتش عراق در حال ترک کویت بود مورد حمله ناجوانمردانه قرار گرفت و گرنه همگان می دانند که اگر جنگ به روال عادی پیش می رفت چه هزینه جانی و مالی هنگفتی به ارتش های یهود وارد می شد.

3- ادعای دروغین خیانت فرماندهان ارتش عراق اخیرا میز توسط آخرین سفیر روسیه در زمان صدام نیز مطرح شد ولی حقیقت امر غیر از این بود و به عنوان مثال ففط در جنگ اشغال بغداد و فرودگاه آن بیش از 9000 نفر از سربازان آمریکایی به درک واصل شدند و این در حالی است که آمریکایی ها ادعا می کنند در کل 10 سال اشغال عراق حدود 7000 کشته داده اند.

فقط من باب خنده بگویم کل نفرات ارتش آمریکا در 10 سال اخیر 3 بار وارد خاک عراق شده و از آن خارج شده اند.

حالا شما عمق شوهای هالیوودی و دروغ پراکنی های رسانه های یهود را بخوانید
 
  
 
 
 
 
 
 
منصور
سه‌شنبه 17 دی 1392 ساعت 02:04 ق.ظ
دوست عزیز جناب نیسی.
امروزه همان اندازه که ابزارهای شناسایی جعل پیشرفت کرده ابزارهای جعل هم پیشرفته شده. قطعا همانگونه که استاد فرمودند نمی توان در مورد تاریخ با استفاده از المانهای تاریخ قضاوت کرد. در مورد صدام هم باید تبلیغات رژیم ایران و رژیم فعلی عراق را باید بکلی نادیده گرفت. اما واقعیت این است که تبلیغات آنچنان سنگین است که خلاصی از تبعات آن مشکل می نماید. یادمه استاد گرامی در جایی فرموده بودند از تاریخ ایران هیچ نکته ی مبهمی برای ایشان وجود ندارد جز این سی ساله که راه تحقیق بکلی مسدود شده است. راجع به صدام هم که در این سی سال می گنجد, حداقل اطلاعات این طرف قابل اعتنا نیست. ولی تبلیغات بحدی قوی بوده که نه تنها در ایران که در سراسر جهان بسیاری صدام را فردی شرور می شناسند و این را بنده بی واسطه از بسیاری نقاط دنیا شنیده ام. هر چه هم آن فرد بیشتر در پای این مکعب دروغ یعنی تلوزیون نشسته باشد بیشتر مطابق خواست آمریکا و متحدینش فکر می کند. بهترین راه پاسخ ندادن به ادعاهای بی سند است. مثلا وقتی گفته می شود عراق توسط سراسر دنیا پشتیبانی می شد, از تانک های تی 72 و موشکهای اسکاد بی شوروی گرفته تا هواپیماهای میراژ فرانسوی و توپ های اتریشی به طول لوله ی 52 متر. یا اینکه فلان مسوول اطلاعات که بنده خودم از او سوال کردم و گفت ما در بین اسرا 29 ملیت داشتیم. بقول استاد نقل قول این و ان نمی تواند ملاک ارزیابی یک محقق تاریخ باشد. ولی خوب شروع جنگ یک مساله است و اتفاقات در حین آن هم مساله ای دیگر است. یکی از بستگان بنده که از سال 59 اسیر شده بود می گفت زمانی با یکی از ماموران درگیر شده بود و آنها می خواستند او را اعدام کنند ولی اتفاقا در بازدیدی که صدام از ان اردوگاه داشت ایشان را مورد عفو قرار داده بود. ولی از آن سو هم خودم دیدم که ایشان وقتی برگشت دندانهایش آنقدر شل بود که نمی توانست گوشت بخورد. تعریف می کرد به هر نفر سه دانه انگور می دادند و باید هسته های ان را هم به ایشان پس می دادیم یا اینکه از تشنگی با زبان عرق بدن هم را لیس می زدیم. ایشان در سال 76 بر اثر لطمات دوران اسارت درگذشت. ولی هم اینک دوستی دارم که او هم از دوران اسارت می گوید و تونل های شلاق و باتوم.
این است که بنده فکر می کنم مساله ی جنگ نیاز به واکاوری بیشتری دارد. بنده قصد تایید یا رد این خاطرات را ندارم اما به نظرم باید در دفاع یا نقد صدام با سند حرف زد. مثل همان فرد سوریه ای که فرزندش را با خانواده در همین درگیریها از دست داده بود و گفت که در آخرین لحظات گفته بود خیابان ناامن است و ما نمی توانیم به مسجد جامع پناه ببریم و بعد برای همیشه دیگر خبری نشد. مدام در تنهایی گریه می کرد. به هر حال ظاهر قضیه این بوده, باید دید پشت پرده چه خبر است. تا آن زمان قضاوت مردم بر اساس همین ظواهر است که با تبلیغاتی چند برابر درشت نمایی می شود. آیا صدام واقعا دستور بمباران شیمیایی حلبچه و سردشت و مریوان داد؟ آیا او دستور قتل عام روستای دجیل داد؟ آیا او دستور بدرفتاری با زندانیان را داد؟ دستور موشک باران مناطق مسکونی را داد؟ و بسیاری آیا های دیگر. اگر عراق تنها بود, بمب های شیمیایی و میکروبی را چه کسانی به او دادند, تجهیزاتی که ایران به غنیمت می گرفت یا منهدم می کرد ما کدام کشور بود و ... اینها منهای مواردی است که بنده حتی به ظاهر هم ندیده ام مانند تجاوز به اهالی مناطق اشغال شده و یا استقبال مردم سوسنگرد از اشغالگران و ...
مظلوم نمایی ابزار همیشگی یهود بوده که در شیعه تبلور یافته و در جنگ هم ایران استفاده ی زیادی از آن کرد. اما باید اذعان کرد که صدام در مقابل نیروهای چند ملیتی یک قهرمان بود. آنطور که من شنیده ام کسانی در آن جنگ قصد کمک به صدام را داشتند ولی هم اکنون آقایان با افتخار می گویند ما تدبیر به خرج دادیم که به او کمک نکردیم!
 
 
 
 
 
 
 
 
reza
سه‌شنبه 17 دی 1392 ساعت 07:32 ق.ظ
قابل توجه دوست گرامی عباس
اکنون که در مقام مقایسه تمام رهبران دنیا با یک تار موی صدام برآمدید خدمتتان عرض کنم که: بله صدام نیز مانند خیلی از رهبران ضد استعماری جایگاه خویش را دارد که متاسفانه با اشتباهات فاحش باعث نابود شدن امکانات کشورهای منطقه شده. ولی این را بدان که هیچ مادری تاکنون مردانی همچون روح الله خمینی و سید علی و شیر بیشه بقاع سید حسن نزاییده.
 
 
 
 
 
 
 
 
سه‌شنبه 17 دی 1392 ساعت 09:35 ق.ظ
استاد عکس صدامه که تو گودال پیدا کردن!!
  
 
 
 
 
 
 
 
 
 
عکس صدام در چاله
سه‌شنبه 17 دی 1392 ساعت 10:00 ق.ظ
http://www.xum.ir/images/2014/01/07/imageshx14i.jpg
پاسخ:
ابلهانه ترین نمونه جعل عکس
 
 
 
 
   
 
 
 
 
حسین
سه‌شنبه 17 دی 1392 ساعت 09:54 ب.ظ
قصد توهین ندارم.
ولی گفتن و یادآوردن بعضی از اتفاقهای جنگ گذشته واقعا" لازم است.حالا شما بزارید به حساب تعصب و بگویید بنیان اندیشانه نیست.

بعضی وقتها حافظه تاریخی افراد به شدت کاهش پیدا میکنه.

فجایع ارتش عراق در اشغال خوزستان و کویت که در واقع دو منطقه هم زبان خودشان بود(عرب زبان) قابل بیان نیست.
شرم و حیا اجازه نمی ده که بتوان در این موارد صحبت کرد. برای کشور کویت یک فاجعه ملی به وقوع پیوسته بود.

اینکه در جنگ حلوا تقسیم نمی کنند بر هیچ کس پوشیده نیست.ولی جنگ هم مرام دارد.هرکس که سربازی رفته باشد می دونه که این فجایع به وقوع نمی پیونند مگر به دستور فرماندها و فرمانده ها هم دستور می گیرند از فرمانده های بالا دست.حتما" میفرمایید صدام در جریان نبوده و اینها تبلیغات یهوده.

مگه ایران در اواخر جنگ چندتا از شهرهای عراق مثل فاو و شلمچه را اشغال نکرد.و تا نزدیکیهای بصره نرفت.کدام بنگاه سخن پراکنی یهود یا غیر یهود از انجام عمل بی شرمانه سربازانه ایرانی صحبت کرد؟

اما بعضی ها به شرمنده بودن عادت کرده اند. و از گفتن هر حرفی اباء ندارند.
 
  
 
 
 
 
 
میرر
چهارشنبه 18 دی 1392 ساعت 02:13 ق.ظ
اگر برای اثبات روی مثبت صدام ،مدعیان سند ارایه نکنند نمی توان صدام را در اذهان عموم قهرمان واقعی قلم داد کرد!
پس بسم ا..
 
  
 
 
 
 
 
 
نیسی
چهارشنبه 18 دی 1392 ساعت 02:46 ق.ظ
السلام علیکم

جناب آقای حسین

از کدام فجایع در منطقه خوزستان سخن می گویید؟!! نکند شما شوهای هالیوودی و اخبار تبلیغاتی - هیجانی صدا و سیما در طول جنگ را باور کرده اید؟ جهت اطلاع شما و کسانی که مانند شما می اندیشند:

من به همراه چند 10هزار نفر در شهر سوسنگرد که کمتر از 25 کیلومتر با خط مقدم جبهه فاصله داشت، بدون مشکل و ترس از جنگ زندگی می کردیم و این در حالی بود که نیروهای ایرانی تقریبا تمامی شهرهای مرزی عراق را با توپخانه دور برد در طول 8 سال جنگ، گلوله باران می کردند.

درباره دروغ های دیگر که شرم و حیای حضرتعالی اجازه نمی دهد درباره آن صحبت کنی:

در سال های میانی جنگ رسانه های رسمی ایران برای تحریک احساسات جنگ طلبانه وارد مقوله های جنسی شدند و ادعا کردند که چند 10 نفر از زنان هویزه مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و تعدادی از آنها توسط نیروهای عراقی کشته شده و برخی دیگر زنده به گور شدند !!!

جهت اطلاع همگان بخش هویزه در زمان جنگ کمتر از 10هزار جمعیت داشت و به دلیل بافت قبیله ای آن، تمام ساکنین این بخش با هم خویشاوند هستند و من به عنوان یکی از موالید هویزه شهادت می دهم که این دروغ شاخ دار رسانه های دولتی فقط برای کاربرد گسیل نیروهای بیشتر به جبهه ها تولید شد.

جناب حسین یک راه برایت باقی مانده و اینکه مشخصات 5 نفر از این زنان مورد تجاوز قرار گرفته و زنده به گور شده را از بنیاد شهید استعلام و اسامی آنها را در اینجا اعلام کنی!

بنده خدا ! حداقل در زمانه کنونی استفاده جنگ طلبانه صدا و سیما با باز تولید جعلیات تاریخی یهود ساخته که دیگر کاملا نخ نما شده است!
 
 
 
  
 
 
 
 
 
abbas
چهارشنبه 18 دی 1392 ساعت 04:07 ق.ظ
آقای رضا سلام۰
نظر شما برای من محترم ا ست۰ ولی فراموش نکنید که حسن نصر ا لله رهبر لبنان نیستند و هیچ وفت نگفتن که رهبر لبنان هستند ولی خمینی خود را رهبر تمام مسلمانان می دا نست۰ ممنون
 
 
 
  
 
 
khalil
چهارشنبه 18 دی 1392 ساعت 10:36 ق.ظ
آقای "عکس صدام در چاله"
آن عکس به قول استاد" ابلهانه ترین نمونه جعل عکس"

هیچ موقع کسی با سر تمام خم شده رو به بالا از چاه بیرون نمی آید.این عکس کاملا جعل است.
  
 
 
 
 
 
 
مسعود سنجری
چهارشنبه 18 دی 1392 ساعت 12:17 ب.ظ
جناب مهندس نیسی
سلام علیکم

همین که 25 سال بعد پایان جنگ هنوز اسناد جنگ ایران و عراق اجازه انتشار ندارند خود گواه بسیاری از واقعیت هاست. شما اجازه ندهید تا افرادی نظیر این حسین نامی جو وبلاگ استاد را متشنج کنند و توجه دیگران از مطالب ارزشمند و دوران ساز استاد را به مسائل دیگر معطوف کنند. ملاحظه کنید که استاد گرامی چگونه میخ بر تابوت زندگی سرشار از دروغ ، جعل و هیاهوی این سیاهی لشکران یهود می زنند.

والسلام علیکم
فی امان الله
 
 
 
 
 
 
 
 
 
یکی
چهارشنبه 18 دی 1392 ساعت 01:33 ب.ظ
سلام.
جناب رضا .
خیلی جالبه که امثال جنابعالی هنوز متوجه نشده اید تطهیر بدنه یهود مورد اشاره جناب آقای پورپیرار با تاسیس حکومت مصلحتی اسراییل و نظامهای سیاسی حکومتی مثل جمهوری اسلامی و نیزگروههای تروریستی مورد حمایت آن یعنی حزب الله و امل و القاعده و اخوان و غیره معنای حقیقیش چی هستش !!!!!!!
واقعا آقای پورپیرار تنها مرد حقیقت گوی در جهان است.
خداوند ایشان را برای مردمان زمین محافظت فرماید.
 
  
 
 
 
 
 
حسین
چهارشنبه 18 دی 1392 ساعت 07:37 ب.ظ
جناب نیسی
بفرمایید در زمان جنگ در 25 کیلومتری جنگ برای شما و آن چند 10هزار نفر نقل و نبات هم تقسیم می کردند.و گه گاهی صدای توپ و خمپاره چرت تان را پاره می کرد.


بنظرم مهاجران جنگ که فوج فوج به دیگر شهرهای ایران مهاجرت کردند در کیلومتری خط مقدم بودند.و اگرنه دلیلی نداشت.مثل شما بدون ترس و مشکل زندگی می کردند.

اصلا" یکمرتبه بفرما مهاجران جنگ و خود جنگ تبلیغات هالیوود بوده و شما خودتان فیلمبرداران هالیوودی را در نی زارهای هویزه و سوسنگرد ملاقات کرده ای.

بنظر بنده شما همان اخبار بهار عربی و اخوان المسلمین را کپی پیست کنی شایسته تر است تا بخواهی در مورد جنگ ایران و عراق نظر دهی.
 
 
 
  
 
 
 
 
صادق سودانی
چهارشنبه 18 دی 1392 ساعت 09:08 ب.ظ
با سلام خدمت استاد گرامی و تمامی دوستداران حق و صبر
آقایان کعبی ، بی نام و نیسی خواهش میکنم! کار خاصی نکردم و قطعا شما خود در این وادی اساتیدی شایسته و اصحاب رای و نظر با نگاهی بنیان اندیشانه اید!
بنده بیشتر از بعدانجام تمرینی برای بنیان اندیشی این مهم را انجام دادم و اینکه چگونه بایدبه مطالب و مباحث ساده پرداخته، زحمت غربال اطلاعات و تحقیق و تفحص در مورد هر موضوعی را کشیده و به یک روایت از طرف ذینفعین کفایت نکنیم !
علاوه برآن در بعدی گسترده تر تمرینی برای گفتمان ،گفتگو،تبادل آرا و نظر در مورد موضوعاتی بسیار جنانجالی ، جناحی و حساس و چون شخصیت صدام است!
چرا که معتقدم باید این فرهنگ گفتگو و نقد و نقادی دور از هرگونه فحاشی و تهمت و افترا ،آزادانه و به صورتی فرهیخته و فاخر در این جامعه ساری و جاری گردد!
چرا که این تبادل اندیشه و عرضه ی آزادانه ی آن باعث تبلور جامعه ای پویا و خردگرا خواهد شد!
جناب بی نام ،بنده نیز جای نظرات شما را در این محفل بسیار خالی می بینم و دیر زمانیست از نظرات ریزبینانه شما خبری نیست!
جناب یکی از نسل سوخته ، البته بنده برخلاف شما در مورد بهار عربی نظری مساعد دارم و اینکه خواسته مردم زجر کشیده ی منطقه است برعلیه نظام های استبدادی! به ویژه برعلیه نظام بشار اسد و نمیتوان صدام را با بشار دریک ترزاو قرار داد چراکه اولی با دخالت مستقیم غرب و اشغال کشورش به شهادت رسید و دومی با اعتراضات مردمی روبروشد و این مردم ( در ابتدا ) بی سلاح را به بد ترین شکل ممکن قلع و قمع نمود!! ( بیاد بیاوریدنوجوانی به نام حمزه الخطیب و شنکجه ی وی توسط عوامل بشار و اعترافات بشار و دیگر مسئولین به وجود اعتراضات مردمی و بعد مسالمت آمیز بودن آنها!!! )
در مورد دیگر کشورها نمی توان تظاهرات و راهپیمایی های میلیونی مردم مصر و تونس و غیره را کتمان کرد و خواسته های مردم در براندازی حکومتها را نادیده گرفت !
و اگر قائل به دخالت غرب در جریان راه اندازی این تظاهرات شویم اجحاف در حق مردم آزاده و توهین به شعور و خرد این مردم که غالبا رویکردی ضد غربی و متدین و معتقداند می باشد!( بنگرید استعمال و استقبال حجاب در مصر و نفرت از اسرائیل و آمریکا و غرب در کوران نظام حسنی مبارک را )
به هر روی اینک قصد پرداختن دقیق و موردی و ارائه اسناد و یادآوری رویدادها و سنجش موشکافانه ونقادانه ی بهار عربی وآیا اینکه این خواسته ی صادقانه مردم در براندازی حکومت های فاسد باعث پیروی غرب از آنها و چسباندن خویش به آنها شد و یا اینکه کل ماجرای بهارعربی ساخته و پرداخته ی غرب است را ندارم چرا که موضوعی بسیار گسترده و خارج از حوصله ی این محفل است ! فقط اعلام نظری ساده بود تا گر اجل مهلت داد در فرصتی دگر در صورت صلاح دید استاد علاوه بر استفاده از نظرات دوستان صاحب نظر مفصل تر بتوان اعلام نظر کرد!
 
 
 
 
 
 
 
 
 
نیسی
پنج‌شنبه 19 دی 1392 ساعت 12:13 ق.ظ
السلام علیکم

برادر عزیز جناب آقای سنجری

افرادی همچون " حسین " دنبال کشف حقیقت نیستند و همان گونه که شما فرمودید فقط در جو متشنج می توانند عرضه اندام نمایند اما کارها و نوشته های شان باعث می شود بهانه ای برای گفتن و نوشتن برخی ناگفته ها و نا نوشته های مهم پیدا شود.

ممنون

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جناب آقای سودانی

ناگفته ها درباره بهار " یهودی " عربی بسیارند و به دلیل همسویی رسانه ها در ایران با جریان جهانی یهود، ناگفته ها درباره این سناریوی بسیار خطرناک و ویرانگر نزد ایرانیان بیشتر است.

ولی به شکل عمومی اکنون مراسم تدفین بهار " یهودی " عربی در مصر و سوریه در جریان است و غرب در گذشته رویای انقلاب های رنگی-مخملی را به فراموشی سپرد، حالا نیز با اتفاقاتی که در سوریه و مصر و هم اکنون در عراق درجریان است، رویای خاورمیانه بزرگ را نه تنها باید به فراموشی بسپارد بلکه باید منتظر کابوس های وحشتناک نیز باشد. زیرا این بار با مقاومین حقیقی طرف است و صحنه مبارزه هم اوکرایین و یا بلاروس و ... نیست

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جناب آقای حسین

آن مهاجرین که شما می فرمایید اکثرا متعلق به ساکنین خرمشهر و آبادان است که در 3-4 دهه قبل از انقلاب برای شرایط بهتر زندگی و درآمد بیشتر و کار در شرکت نفت و البته بر اساس استراتژی و سیاست کلی حکومت به خوزستان تشریف آورده بودند و در زمان جنگ، فرزندان و نوه های آنان به دلیل تغییر شرایط مجبور به مهاجرت دیگری شدند. البته به همراه آنان نیز بخشی از ساکنان بومی آبادان وخرمشهر نیز مهاجرت کردند و همانگونه که می دانید تا پایان جنگ آبادان و خرمشهر مناطق نظامی بودند.

درباره خواب و چرت هم حق با شماست و وقتی که توپخانه دور برد ایران مشغول فعالیت بود تا صبح بیدار بودیم و دلیل آن هم استقرار آن در اطراف سوسنگرد بود.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
حنیف2
پنج‌شنبه 19 دی 1392 ساعت 07:32 ق.ظ
سلام
احتمالا جنگ33 روزه هم هالیوودی بوده تا کشور مسلمان و متقی و خدا ترس و به فکر مسلمانان جهان جناب عربستان احساس ضعف وکوتاه امدن در برابر یهود باشد و به فکر شکم و زیر شکم خود باشد.جناب اقای محمد رضا نیسی یا محمد نیسی یا نیسی.فکر کنم فقط عربهای عربستان و امارات و قطر در برابر یهود و البته امریکا اقدامات عملی انجام می دهند و البته ایران و حزب ا... به نفع یهود کار می کنند.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
حسین
پنج‌شنبه 19 دی 1392 ساعت 10:15 ق.ظ
جناب آقای سنجری

کجای حرف بنده را دلیل بر ایجاد تشنج یافتید.؟ بعضی از دوستان از مردانگی و شهامت و شجاعت و یهود ستیزی صدام نظراتی بیان فرمودند که بنده نیز در خلاف آن ، نظرات شخصی خودم را ابراز داشتم.

ضمن اینکه این نظرات بعد از تایید ادمین وبلاگ (استاد پورپیرار ) منتشر می شود.

ضمنا" توجه بفرما که در هنگام نظر دادن در مورد یک شخص از خودت مایه بگذاری.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
پنج‌شنبه 19 دی 1392 ساعت 04:10 ب.ظ
جناب حسین سلام
لطفا در خصوص جنگ ایران و عراق فقط به یادداشت استاد در هواخوری 13 و 14 مراجعه کنید و وقت خودتان را با جواب دادن به بعضی حضراتی که کامنت میگذارند در این قسمت تلف نکنید. حضرات قوم پرست و متعصب اند . یکیشون که واقعا تعطیله. مرغ پخته هم خندش میگیره با این نظرات - استاد هم اگر نظری مخالف عقایدشان بدهند جبهه میگیرند. نمونه هاش فراوونه-
 
 
 
 
 
  
 
 
***
پنج‌شنبه 19 دی 1392 ساعت 04:17 ب.ظ
جنگ ایران و عراق از زاویه ای دیگر:

رژیم جمهوری اسلامی تاکنون دلیل قابل پذیرشی که چرا و چگونه این جنگ به او تحمیل شده، ارائه ننموده است. صرفاً ادعا می شود که: «به هیچوجه، راهی برای کسب دوستی با بغداد وجود نداشت؛ زیرا از همان ابتدا دشمنی و کینه خود را نسبت به انقلاب نشان داد» (1). بر پایه این ادعا تأکید می شود که: «جنگ از اول به ما تحمیل شده» (2 ).

جُستاری که در این نوشتار از نظر می گذرد، با این ادعا همخوانی ندارد و آن را تایید نمی کند. اینک به آن می پردازیم.

Ahmadi-Hamid-1در 12 فوریه 1979 (23 بهمن 1357 یعنی یک روز بعد انقلاب) دولت عراق، جمهوری اسلامی را به رسمیت شناخت و با ارسال پیامی برای دولت ایران اظهار امیدواری کرد که از این پس روابط دو کشور خوب و شفاف باشد و صدام حسین، برقراری روابط حسنه با دولت ایران بعد از انقلاب را به مصلحت رژیم خود می دانست (3).

در هفته اول آبان 1358، کنفرانس کشورهای غیر متعهد در کوبا تشکیل شد و از ایران ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه وقت ایران و منصور فرهنگ به عنوان مشاور وزیر خارجه در این کنفرانس شرکت کردند. در ملاقاتشان با صدام حسین و گفتگو با سعدون حمادی وزیر امور خارجه عراق در کوبا، منصور فرهنگ درباره گفتگوهای آنروز، چنین می گوید: «در اینجا باید اشاره کنم که ملاقات دو ساعته ما با صدام حسین و گفت و گوهای بعدی با سعدون حمادی مرا متقاعد کرد که صدام حسین از مقبولیت انقلاب ایران در میان شیعیان عراق نگران و معتقد بود که برقراری رابطه با ایران به صلاح او و رژیم بعث است و آینده حکومت او را تأیید می کند.» (4)

در کتاب درس تجربه (خاطرات ابوالحسن بنی صدر در گفت و گو با حمید احمدی که در سال 1380 در آلمان چاپ شده) پرسش زیر با ایشان در میان گذاشته شد:

احمدی: آیا این موضوع واقعیت دارد که پس از پیروزی انقلاب حتی در فاصله زمانی کمتر از یک هفته بعد از انقلاب، صدام حسین کسانی را که گویا از خانواده روحانیون ایرانی مقیم عراق و از آشنایان آقای خمینی هم بودند به نزد آقای خمینی فرستاد و به نحوی از عملکرد خودش در اخراج ایشان از عراق عذرخواهی کرد و همچنین خواستار برقراری مناسبات سیاسی حسنه با دولت بعد از انقلاب و کشور ایران شد؟ آیا درست است که آقای خمینی با این خیال و تصور ذهنی چون اکثریت جمعیت عراق مسلمان شیعه هستند، لذا بعد از انقلاب ایران، در عراق هم جنبش اسلامی بپا می شود و رژیم صدام حسین رفتنی است و بر پایه این تصور، به درخواست صدام حسین و به فرستاده او پاسخ منفی داده بود؟

بنی صدر: بله، صحیح است. صدام حسین آقا موسی اصفهانی، نوه آقا سید ابوالحسن اصفهانی که از مراجع مشهور تاریخ شیعه بود، به نزد آقای خمینی فرستاد. آقا موسی یک زندگانی پرماجرایی داشت، آن زمان، در دانشگاه بغداد تدریس می کرد. او نزد این جانب آمد تا از طریق این جانب پیام صدام را به آقای خمینی برساند. صدام پیغام داده بود از رفتار خود پوزش می خواهد. آماده همه گونه جبران و همکاری با دولت جدید است. پیام صدام را به آقای خمینی گفتم. گفت: صدام شش ماه هم در عراق دوام نمی آورد، چون می داند که امواج مردم عراق بر می خیزد و او را هم می برد آن جا که شاه را برد، به التماس افتاده و می خواهد از ما مشروعیت بگیرد و رژیم خود را نجات بدهد. آقا موسی از طریق دیگر هم می کوشید، اما نتیجه نگرفت. این توضیح به موقع است که در یک دوره آقای خمینی می کوشید، حساب رژیم های کشورهای عرب را از مردم عرب جدا کند. قطع رابطه با رژیم سادات و ضدیت با اسرائیل و تعیین روز فلسطین و آمدن عرفات به ایران. اما از آن جا که رفتارش فرصت طلبانه و موقعیت طلبی شخصی بود، نتوانست مردم عرب را متقاعد کند که در رفتار خویش صادق است. جریان «ایران گیت» ها و روابط پنهانی با اسرائیل با تجویز آقای خمینی، کار را وارونه کرد.» (5)

آیت الله منتظری در کتاب خاطرات خود فضای آن ایام و موضع آیت الله خمینی را در این رابطه، چنین می نویسد:

«واقعیات تاریخ را اگر انسان نگوید به تاریخ و در حقیقت به نسل آینده خیانت کرده است، وقتی که انقلاب پیروز شد یک غرور مخصوصی هم بیت امام و هم ما و هم دیگران را فرار گرفت. ما می گفتیم مسئله، مسئله اسلام است و ایران و عربستان و سایر کشورها ندارد، انقلاب اسلامی است و امام هم رهبر جهان اسلام است ... در بُعد سیاست خارجی، شعارها همه بر اساس صدور انقلاب و اینکه انقلاب مرز نمی شناسد و این قبیل مسایل متمرکز بود. این شعارها کشورهای همجوار را به وحشت انداخت. و این فکر برای آن ها ایجاد شد که این ها به این شکل پیش می روند فردا نوبت ماست ... عربستان سعودی و امارات هم تقریباً یک چنین موضعی داشتند و رادیو و تلویزیون شان علیه ایران تبلیغات را شروع کرده بودند، من احساس می کردم که ما مورد تهاجم قرا می گیریم. البته شاید دیگران هم این احساس را داشتند ولی من به سهم خودم یک روز رفتم منزل آقا شیخ محمد یزدی در قم، آن وقت هنوز امام در قم بود و در منزل آقای یزدی سکونت داشتند. به امام عرض کردم: هر انقلابی که در دنیا به پیروزی می رسد، معمولاً هیأت های حسن نیت را برای کشورهای مجاور می فرستند و خط مشی خود را برای آن ها توضیح می دهند و با آن ها تفاهم می کنند، و این گونه که امروز عراق و دیگران تحریک شده اند و دائماً علیه ما تبلیغ می کنند خطرناک است. بجاست هیأت های حسن نیت به کشورهای مجاور فرستاده شود تا یک مقدار این تشنج ها کاهش پیدا کند. ایشان فرمودند: وِل کن، ما کاری به دولت ها نداریم. من عرض کردم: نمی توانیم دور کشورمان را دیوار بکشیم، بالاخره این ها دولت هایی هستند در مجاورت ما و وحشت این ها را گرفت. ایشان فرمودند: نخیر، ما می خواهیم دور کشورمان را دیوار بکشیم. اصلاً ایشان حاضر نبودند که اسم دولت ها به میان بیاید، همان که در نظر ما بود که ملت ها ملاک هستند، در نظر امام همین مسئله بود و می فرمودند، ملت ها با هم هستند. به نظر من اگر یک مقدار تفاهم می کردند، شاید بهانه به دست آن ها نمی آمد، بالاخره این زمینه برای آن ها فراهم شد. دولت های استعماری هم با توجه به همین احساس و وحشت به آن ها نزدیک تر شدند و آن ها را تحریک و تطمیع کردند تا بالاخره عراق به ما حمله کرد» (6).

آیت الله خمینی در 7 اسفند 1357 یعنی دو هفته بعد از انقلاب، هنگامی که هیأتی از شیعیان کویت به سخنگویی حجت الاسلام مُهری به دیدار او آمده بودند، به لزوم تشکیل یک دولت بزرگ اسلامی تأکید می ورزید و می گفت: « یک دولت بزرگ اسلامی باید بر همه جهان غلبه کند.» (7)

دولت کویت حرکات و اقدامات و اظهارات حجت الاسلام مُهری در کویت را مداخله در امور داخلی کشور و تحریک افراد به قیام علیه دولت خود تلقی کرد و مُهری را با گروهی از اطرافیانش شامل 19 نفر در 5 مهر 1358 از کویت اخراج کرد (8).

روزنامه رأی العام چاپ کویت در همان روزها که مصادف با اخراج حجت الاسلام مُهری از کویت بود، نوشت: « چنین معلوم است که تهران مایل است به نام اسلام یک امپراتوری را دوباره ایجاد نماید ... اعراب به هیچکس اجازه نمی دهند، در بین آن ها تفرقه افکنده و زیر لوای شعارهای دروغین در امور داخلی آنان دخالت کند.» (9)

سفیر کویت در ایران در همان زمان در رابطه با اخراج حجت الاسلام مُهری و گروهی از اطرافیانش از کویت در مصاحبه ای اظهار داشت: « ما همین قدر که مطمئن شویم هیچ مداخله ای در امور داخلی یکدیگر انجام نشود، ما حاضر به حمایت بدون قید و شرط از ایران هستیم. ما یک اقلیت ایرانی [شیعه] در کویت داریم که آن ها را جزء جامعه خود می دانیم. اما آنچه ما می خواهیم آن است که بگذارند ما مسئله را حل کنیم و مایل نیستیم کشور دیگری در این مسائل مداخله کند.» (10)

مشابه همین واکنش به شکل دیگری از سوی دولت بحرین دیده می شود که ماجرای آن از جمله در رابطه با شعارها و ماجراجویی های شیخ صادق خلخالی حاکم شرع منتخب آیت الله خمینی بود که در برابر واکنش دولت بحرین، تهدید کرد که ادعای اراضی خود را نسبت به بحرین دنبال خواهد کرد. این امر موجب تشنج در رابطه دو کشور ایران و بحرین گردید و دولت بحرین با توجه به وجود اکثریت شیعه در جمعیت بحرین، این مسائل را دخالت در امور داخلی و ایجاد ناآرامی در کشور خود دانست (11).

به دنبال مسائل و رخدادهای ذکر شده در کویت و بحرین، رژیم عراق در همان روزها بدون ذکر نامِ جمهوری اسلامی، اظهار داشت: قدرت عراق علیه هر کشوری که بخواهد به حاکمیت کویت یا بحرین تجاوز کند و یا به مردم و یا تمامیت ارضی آن کشورها آسیب رساند به کار می رود و در همین رابطه روزنامه الثوره ارگان حزب بعث تأکید کرد: «نیروهای حاکم در ایران که هنوز سه جزیره را در خلیج [فارس] در اختیار دارند، سعی دارند، بحرین را نیز مالک شوند ... عراق هرگونه بهانه ای را برای مداخله خارجی و یا هر کوششی را برای تحمیل یک فرمول غیر قابل اکثریت مردم در هر کشوری مفروض را مردود می داند» (12).

نمونه دیگر، در رابطه با عربستان سعودی، می توان به جریان تسخیر مسجد اعظم مکّه توسط مخالفان خاندان پادشاهی سعودی و شورش شیعیان عربستان به پاسگاه پلیس اشاره داشت. واقعه تسخیر مسجدالحرام چون ضعف دولت عربستان سعودی و آسیب پذیری آن را نشان می داد به همین جهت زمامداران آن سعی کردند که واقعه را ناچیز جلوه دهند. ملک فهد در مصاحبه اختصاصی با خبرنگار مجله نیوزویک گفت: « گروهی که مسجد را تسخیر کردند، افراد کافری بودند که از اسلام تعبیر غلطی دارند» (13). ولی رادیو ایران در برنامه رادیویی خود که جریان مبارزه شیعیان در عربستان سعودی را پخش کرد، رژیم سعودی را مخالف اسلام و نمونه دیگری از تسلط شاهان و فساد آنان معرفی نمود که جرقه های انقلاب در آن مشاهده گردیده است و تسخیر کنندگان مسجدالحرام مکّه را نیز مسلمانان مترقی ستمدیده دانست و عمل آنان را تأیید کرد (14).

آیت الله خمینی در نخستین سالگرد انقلاب (در 22 بهمن 1358) صریحاً به مسئله صدور انقلاب اسلامی تأکید ورزید و گفت: «ما باید به هر قیمت شده انقلاب خود را به تمام ممالک اسلامی و تمام جهان صادر کنیم.» (15)

آیت الله خمینی در 31 اردیبهشت 1359 پس از آمدن از قم به تهران و اقامت در محله جماران تهران و در دیدار با مردم آن محله و خطاب به مردم ایران تصریح کرد که: « شما باید اسلام را به پیش ببرید و انشاءالله اسلام را به تمام دنیا صادر کنید و قدرت اسلام را به تمام ابرقدرت ها بفهمانید.» (16)

در نخستین سالگرد انقلاب ایران، اولین کنگره بین المللی اسلامی با شرکت «امامان جمعه و جماعت» در تهران تشکیل شد و در آن تعداد زیادی از امامان جمعه و افراد مذهبی کشورهای اسلامی حضور پیدا کردند. آیت الله خمینی در دیدار با نمایندگان این کنگره گفت: « امر اسلام، امر جهانی است. خداوند همه مسلمانان را موظف کرده که برای برقراری حکومت عدل الهی در سراسر جهان از جان و مال و ایثار فرزندان و جوانان بکوشند» (17).

حدود دو ماه بعد، در خرداد 1359 به دعوت رسمی فرمانده سپاه پاسداران، شورای انقلاب اسلامی جزیره العرب (عربستان سعودی، یمن، قطر، عمان، امارات متحده عربی) وارد تهران شدند و سخنگوی این شورا در سخنان خود در تهران گفت: « همانطور که می دانید انقلاب اسلامی ایران اکنون امید تمام ملل مسلمان و جنبش های آزادیبخش در جهان است. این انقلاب امید ماست و ما خود را جزئی از این انقلاب می دانیم و ایمان داریم که انقلاب، تنها با پیروی از مشی و رهبری انقلاب اسلامی به پیش می رود» (18).

آیت الله خمینی در میان کشورهای اسلامی منطقه بیش از همه جایگاه ویژه ای برای صدور انقلاب به عراق قائل بود. در 29 فروردین 1359 (5 ماه قبل از حمله ارتش عراق به ایران) رادیو تهران صحبت های آیت الله خمینی را که به شدت از رئیس جمهور صدام حسین انتقاد کرد و از ارتش عراق خواست که رژیم بعثی را سرنگون کند، پخش نمود. او گفت: دولت عراق دولت نیست. آن ها مجلس ندارند. تعدادی افراد نظامی هستند که می نشینند و کارهایی که دلشان می خواهد انجام می دهند ... آن ها عناصر پوسیده ای هستند. صدام خیلی چیزها گفته است. او گفته است که «ما عرب هستیم» تمام ملت های مسلمان باید معنی این عبارت را که «ما عرب هستیم» بدانند. معنای آن این است که آن ها اسلام را نمی خواهند. این مردم می خواهند دوباره بنی امیه را زنده کنند ... آیت الله محسن حکیم فتوا داد که حزب این جماعت خدانشناس است. آیت الله حکیم گفت که آن ها کافر هستند. اگر ملت عرب می خواهد در راه خدا و اسلام خدمت کند باید با این افراد ضدیت نماید. آیا ارتش عراق که افراد آن مسلمان شیعه و سُنتی هستند به خاطر اسلام ندای عربیسم می دهند؟ اسلام شامل عرب و غیر عرب است ... بعث عراق با اسلام می جنگند و ملت نجیب عراق باید خود را از چنگال آن نجات دهد. همانطور که ارتش عراق باید متوجه باشد که شاه مخلوع مخالف اسلام است و ارتش به ملت ملحق شد و در انقلاب اسلامی شرکت نمود، همانطور ارتش عراق باید قیام نماید ... تو ارتش عراق به ملت بپیوند همانطور که ایرانیان کردند. تو در مقابل خداوند مسئول هستی ... ایران، امروز کشور رسول خداست. انقلاب آن اسلامی است. حکومت آن و قوانین آن اسلامی است. ما می خواهیم یک کشور اسلامی درست کنیم. ما می خواهیم که اعراب، ایرانیان، ترک ها و سایر ملت ها را زیر پرچم اسلام داشته باشیم. چرا قبایل عراق ساکت نشسته اند وقتی که می بینند این دار و دسته بعثی دسته دسته جوانان عراق را در سیاه چال ها می کُشند. چرا ارتش عراق هنوز ساکت است و از کسانی که ضد اسلام و ضد قرآن هستند حمایت می کند ....»

روزنامه جمهوری اسلامی چاپ تهران، صحبت های آیت الله خمینی را که از رادیو پخش شده بود، تحت عنوان «ملت عراق باید خود را از چنگال دشمن آزاد کند. ملت عراق باید این حزب غیر اسلامی در عراق را از میان بردارد» چاپ کرد (19).

زمامداران جمهوری اسلامی در راستای سیاست «صدور انقلاب اسلامی» به ایجاد دانشگاهی برای آموزش و تربیت کادر «انقلابیون اسلامی» از طلبه های کشورهای اسلامی و بویژه از کشورهای عربی منطقه خلیج فارس دست یازیدند. «دانشگاه بین المللی اسلام» 500 طلبه خارجی در قم و 300 طلبه خارجی در تهران را زیر پوشش آموزشی خود قرار داد. برای تأسیس این دانشگاه و تأمین هزینه های این مرکز و نیز مخارج طلبه ها، لایحه ای برای این منظور در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید (20).

«دانشگاه بین المللی اسلام» آدمی را به یاد تأسیس «دانشگاه بین المللی کمونیستی شرق» (کوتو) در مسکو در سال 1920 میلادی می اندازد. حدود سه سال پس از انقلاب اکتبر، برای کادرسازی انقلابیون کمونیست از کشورهای شرق در 60 سال پیش از انقلاب ایران، چنین مرکز آموزشی که دوره آن دو سال بود، ایجاد کردند. بعدها، کمونیست هایی را از شرق می شناسیم که در سال های جوانی این دانشگاه را گذراندند و بعدها از مبارزین کمونیست کشورهایشان شدند. به عنوان مثال از ایران، اردشیر آوانسیان، عبدالحسین حسابی، ذره، حسین شرقی، رضا روستا و ... از آموزش دیدگان «کوتو» بودند. به هر روی، موضوع نوشتارمان را پی می گیریم.

آیت الله خمینی با پیروزی سریع انقلاب در ایران، می پنداشت که چون پیامبر اسلام رسالتی دارد برای گسترش اسلام و در مرحله نخست، گویا یک امپراتوری اسلامی به رهبری وی برپا خواهد شد. او در آن ایام، زمامداران ممالک اسلامی را مانعی در راه این هدف می دانست و با چنین لحنی می گفت «سران ممالک اسلامی هم به اسم اینکه ما مسلمان هستیم و به اسم اسلام، چه جنایاتی که نمی کنند» (21).

سیاست «صدور انقلاب اسلامی»، زمامداران کشورهای عربی منطقه خلیج فارس را نگران امنیت داخلی و شورش احتمالی شیعیان در کشورشان را تهدید کننده می دانستند. شیعیان در برخی از این کشورها، اکثریت جمعیت را تشکیل می دادند: شیعیان عراق حدود 60 درصد، بحرین حدود 75 درصد، کویت 30 درصد، ابوظبی 20 درصد، دوبی 30 درصد، قطر 30 درصد و در عمان 50 درصد (22).

علاوه بر مشی سیاسی صدور انقلاب اسلامی، موضوع بسیار حساس و تحریک کننده دیگر، مسئله موضع گیری برخی مسئولین و غیر مسئولین درباره تنگه هرمز در خلیج فارس بود که به حفاظت انحصارطلبانه ایران بر این تنگه استراتژیک، تأکید می ورزیدند. این موضع گیری نگرانی هایی را نه تنها در میان کشورهای منطقه خلیج فارس بلکه در سطح بین المللی به وجود آورده بود. شاید گفتنی باشد، نگارنده این سطور در روز 28 مهرماه 1358 (دو هفته پیش از جریان گروگانگیری و اشغال سفارت آمریکا و 11 ماه پیش از شروع جنگ و حمله عراق به ایران) طی دعوتی در دفتر روزنامه اطلاعات در تهران در مصاحبه میز گرد در دفتر آن روزنامه، درباره اهمیت استراتژیک تنگه هرمز شرکت کردم و به نادرستی اظهار نظرهایی که از سوی برخی مقامات مسئول جمهوری اسلامی مطرح شده، اشاره نمودم که بخشی از آن صحبت ها در صفحه 9 روزنامه اطلاعات در مورخه 28 مهر 1358 چاپ شد: « در ارتباط با مسئله خلیج فارس و تنگه هرمز که این روزها نگرانی های زیادی بوجود آورده است، نظر ناخدا حمید احمدی کارشناس مسایل استراتژی نظامی – سیاسی را جویا شدیم. او در این باره می گوید، بر اساس اصل عبور بی ضرر در تنگه هرمز، هیچ دلیل توجیه کننده ای که مسئولیت حفاظت و امنیت این تنگه با کشور خاصی به تنهایی باشد وجود ندارد. بدین جهت مسئولیت حفاظت و امنیت این منطقه می بایستی بی تردید با همه کشورهای حوزه خلیج فارس به طور مشترک باشد. این تنگه برای همه کشورها یک راه آبی بسیار مهم و استراتژیک است، زیرا برابر بررسی ها و تحقیقات انجام شده تا سال 1995 (1374) یعنی تا حدود 15 سال آینده، پنجاه درصد انرژی دنیا از نفت می باشد و در حال حاضر 55 و نیم درصد ذخائر نفت شناخته شده جهان در خلیج فارس وجود دارد. از طرفی، 48 درصد تولید نفت سالانه جهان از این منطقه تأمین می شود. وارد کنندگان نفت از منطقه خلیج فارس عبارتند از: آمریکا 37 درصد، اروپای غربی 75 درصد، ژاپن 80 درصد. این ارقام می تواند نشان هایی بر این باشد که باور کنیم، تنگه هرمز نمی تواند در انحصار یک کشور از کشورهای منطقه خلیج فارس باشد ... بنابراین، این سخنان، درون تهی است و تحریک کننده زیرا سیاست همزیستی مسالمت آمیز ایجاب می کند که در این قسمت از جهان، مناقشات سیاسی به صحنه نبرد نظامی کشیده نشود.»

به هر روی، در طول 19 ماه بعد از انقلاب یعنی تا مقطع حمله ارتش عراق به ایران، تأکید بر مشی سیاسی «صدور انقلاب اسلامی» همواره از سوی آیت الله خمینی بیان و تأکید می شد که به نمونه هایی از آن اشاره کردیم. مشی سیاسی و برخی اقدامات عملی در رابطه با سیاست «صدور انقلاب اسلامی» در این دوره، جایگاه برجسته و نمایانی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی داشت. این سیاست توام با اقدامات آشکار و پنهان موجب نزدیک شدن اغلب کشورهای عربی منطقه خلیج فارس به عراق شد و آنرا به عنوان سپر دفاعی خود در برابر صدور انقلاب اسلامی و پیامدهای آن قرار دادند و از جمهوری اسلامی فاصله گرفتند. در حالیکه پیش از آن، کشورهای عربی همسایه عراق نه تنها با صدام حسین همدلی نداشتند بلکه با او مشکل و مسئله داشتند و حاضر نبودند از رژیم بعثی عراق حمایت کنند. اما، از میانه سال 1358، یعنی حدود 8 ماه بعد از انقلاب ایران، دو کشور عراق و عربستان سعودی به یکدیگر نزدیک شدند.

در 29 شهریور 1358، یعنی یک سال پیش از شروع جنگ، پیمان امنیت متقابل بین دو کشور عراق و عربستان سعودی امضاء گردید (23). در دی ماه 1358، عزت ابراهیم الدوری عضو برجسته شورای رهبری انقلاب عراق به عربستان مسافرت کرد و مدت یک هفته در آن جا اقامت نمود و با سران عربستان سعودی به مذاکره پرداخت. در بهمن 1358، شاهزاده عبدالله معاون اول نخست وزیر عربستان سعودی به بغداد آمد و با صدام حسین ملاقات کرد. در تیر ماه 1359 سعدون حمادی وزیر خارجه عراق به جدّه رفت و پیام صدام حسین را به ملک فهد تسلیم کرد. در 13 مرداد 1359، هفت هفته قبل از حمله نظامی عراق به ایران، صدام حسین شخصاً به اتفاق طارق عزیز معاون نخست وزیر به دیدار پادشاه عربستان سعودی رفت و طی دو روز اقامت در ریاض، مذاکرات لازم را انجام داد. علت ظاهری ملاقات، گفتگو درباره تصمیم اسرائیل به الحاق تمام بیت المقدس به خاک اسرائیل بود ولی همه آگاهان سیاسی عقیده داشتند که صدام حسین در این ملاقات درباره روابط عراق با ایران گفتگو نموده است. در اعلامیه ای نیز که در آن زمان صادر شد، قید گردید که «وضع جدید در دنیای اسلام» که به روشنی نشان از رژیم جمهوری اسلامی ایران داشت، مورد مذاکره قرار گرفت (24).

می توان گفت که صدام حسین در مذاکرات خود با پادشاه و ولیعهد عربستان سعودی، موضع عراق در مبارزه با دولت جمهوری اسلامی ایران و نتایج آن را برای زمامداری عربستان سعودی روشن ساخت و تصمیم خود را برای مبادرت به جنگی تمام عیار با ایران به اطلاع آنان رسانید و از آنان اطمینان گرفت که عربستان سعودی و با همکاری و اِعمال نفوذ آن، کشورهای عربی خلیج فارس که آن ها نیز به نوبه خود از اقدامات و تبلیغات جمهوری اسلامی ایران درباره «صدور انقلاب اسلامی» نگران بودند و از عراق به عنوان سنگر مقدم مبارزه علیه حکومت شیعه ایران حمایت مؤثر نمایند و در روابط بین المللی، با جلب نظر مساعد دولت آمریکا، از عراق پشتیبانی کنند (25).

صدام حسین با جلب موافقت عربستان سعودی و کشورهای عربی منطقه خلیج فارس برای جنگ با ایران توانست از امکانات مالی و نظامی و تدارکات عظیم این کشورها بهره برداری کند. رژیم عراق در آخرین سال قبل از جنگ حدود 38 میلیارد دلار ذخیره ارزی داشت و با این وجود، کشورهای نفتی منطقه خلیج فارس (عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی و قطر) حاضر به پرداخت 14 میلیارد دلار وام بدون بهره به عراق شدند (26).

بدین ترتیب، صدام حسین با انگیزه ای جاه طلبانه که گویا با پیروزی نظامی بر ایران، می تواند از یک سو مانع صدور انقلاب اسلامی به عراق گردد و از سوی دیگر، می تواند جایگاه خود را به عنوان قدرتمندترین کشور منطقه خلیج فارس ارتقاء دهد. او با سودای رهبری اعراب و یا لااقل رهبری کشورهای عربی منطقه خلیج فارس طرح ریزی حمله نظامی گسترده به ایران را آغاز کرد. از روی برخی فاکت ها می توان گفت که او از ماه های آخر سال 1358 یعنی 8-7 ماه قبل از حمله نظامی به ایران، نوع خرید برخی تسلیحات جدید توسط رژیم صدام حسین می تواند نشان دهد که زمینه تدارک برای اجرای حمله نظامی خود به ایران را از این مقطع زمانی طرح ریزی کرده باشد. به عنوان مثال، خرید دو هزار دستگاه تانک نفربر خاکی – آبی از برزیل در زمستان 1358 از نوع Type-ee-11-Amphiobious که از نقطه نظر نظامی به منظور عملیات عبور دادن نیروهای نظامی خود از رودخانه کارون به خاک ایران بوده است (27).

از فروردین – اردیبهشت 1359، شبح جنگ نمایان می شد. در 27 فروردین 1359، سعدون حمادی وزیر خارجه عراق طی مصاحبه ای در هلسینکی در پاسخ به این سئوال که آیا احتمال جنگ بین دو کشور وجود دارد، اظهار داشت: «هیچ چیز غیر ممکن نیست اما احتمال درگیری مسلحانه بین دو کشور وجود ندارد، اما تا زمانی که خمینی اصرار دارد انقلاب باید در سراسر جهان اسلام ادامه داشته باشد، مناقشه دو کشور ادامه خواهد یافت.» (28)

از اردیبهشت 1359 بر تعداد زد و خوردهای مرزی و دامنه آن افزوده شد و ارتش عراق با نبردهای پراکنده و تقریباً روزانه، ارتش ایران را در چند جبهه، مبارزه با کردها، با سران عشایر در مررزهای عراق، مشغول نگاه می داشت.

زمامداران عراق که به اهمیت نقش سازمان های بین المللی و افکار عمومی مردم جهان واقف بودند، می دانستند که در صورت جنگ با ایران به پشتیبانی آن ها نیازمند خواهند بود، به موازات اقدامات بالا، در سیاست خارجی روش تهاجمی در پیش گرفتند و به دبیر کل سازمان ملل متحد و رئیس ششمین کنفرانس جنبش غیر متعهدها نامه نوشتند و سعی کردند که با توجه به نظر مخالف دولت های جهان نسبت به جمهوری اسلامی پس از اشغال سفارت آمریکا در ایران و گروگانگیری، ذهن آن ها را نسبت به اعمال دولت ایران باز هم بیشتر معطوف نمایند.

زمینه دیگری که به تصمیم صدام حسین در حمله نظامی به خاک ایران قوت بخشید، جریان اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری بود. این عملی بود بر خلاف قواعد و عرف بین المللی که موجب محکومیت ایران در مجامع بین المللی و نیز بین دولت ها گردید. شورای امنیت سازمان ملل متحد به اتفاق آراء این اقدام ایران را محکوم کرد و با تأکید به لزوم آزاد کردن فوری گروگان ها، دو قطعنامه صادر کرد. دیوان بین المللی دادگستری و جامعه مشترک اروپایی، گروگانگیری را محکوم کردند. آمریکا در 18 فروردین 1359 رابطه سیاسی خود را با ایران قطع کرد.

جریان گروگانگیری، رژیم جمهوری اسلامی را در صحنه سیاست جهانی منزوی ساخت. موضع گیری ها و مخالفت های وسیعی در سراسر جهان علیه گروگانگیری و اشغال سفارت آمریکا، جریان داشت. بنابراین، انزوای سیاسی بین المللی و همچنین ترسیم چهره نامطلوب از حکومت اسلامی ایران در مجامع بین المللی، زمینه دیگری بود که به نوبه خود در قطعیت بخشیدن به تصمیم رژیم عراق به حمله نظامی به ایران نقش داشت. ابعاد عمل گروگانگیری برای دولت و مردم آمریکا و صدمات روانی که به آن ها وارد آمده بود، بیش از آن بود که آیت الله خمینی و پیروان او تصور می کردند. آیت الله خمینی با تأیید عمل گروگانگیری و با بیان این مطلب که این یک عمل انقلابی است و انقلابی بالاتر از انقلاب اول، عملاً کشور را تا آستانه حمله نظامی آمریکا به ایران سوق داد، بدون اینکه متوجه ابعاد پیامد عملکردها و موضع گیری های سیاسی – ایدئولوژیک خویش باشد.

مردم آمریکا که از زمان جنگ ویتنام با یک نوع بدبینی به اعمال دولت خود نگاه می کردند، این بار یک صدا و متحد از دولت خود حمایت نمودند و دولت خود را به انجام اقدامات تلافی جویانه تشویق می کردند. عکس العمل دولت آمریکا برای جبران این وضعیت روانی و همچنین جریان گروگانگیری با مسئله موفقیت یا عدم موفقیت حزب دموکرات آمریکا در انتخابات دوره بعدی با کاندیداتوری ریاست جمهوری کارتر که چند ماه بعد در پیش بود، نیز ارتباط پیدا می کرد. ابعاد واکنش دولت آمریکا در رابطه با گروگانگیری و تقابل با ایران تا آنجا پیش رفت که طرح ریزی نظامی برای اجرای عملیات گسترده نظامی علیه ایران در دستور کار کاخ سفید آمریکا قرار گرفت.

اوایل دسامبر 1979، (تقریباً اواسط آذر 1358) برژینسکی مشاور امنیتی کارتر رئیس جمهوری وقت آمریکا مأمور طرح ریزی عملیات نظامی گسترده برای مقابله با رژیم جمهوری اسلامی شده بود. آنچه که موجب توقف اجرای آن طرح شد، پیاده شدن بیش از 60 هزار نیروی نظامی شوروی سابق در 26 دسامبر 1979 (5 دی ماه 1358) در افغانستان بود.

برژینسکی در کتاب خاطرات خود، درباره مسائل مربوط به این طرح نظامی و علت انصراف دولت آمریکا از اجرای آن، چنین می نویسد: « مسایلی که ما در ایران و کل منطقه با آن روبرو بودیم در هفته چهارم ماه دسامبر 1979 به کلی دگرگون شد. تجاوز شوروی به افغانستان [5 دی ماه 1358] ما را وادار ساخت که در اقدامات بعدی خود در ایران مصالح کلی و هدف مهار کردن توسعه طلبی شوروی را در مدّ نظر داشته باشیم. به عبارت روشن تر، تجاوز شوروی به افغانستان به اهمیت تجهیز مقاومت کشورهای اسلامی در برابر شوروی، ما را از دست زدن به اقدام نظامی علیه ایران که موجب تجزیه و پراکندگی در جهان اسلام می شد، برحذر داشت. در چنین شرایطی می بایست حتی الامکان از یک رویارویی نظامی بین ایران و آمریکا پرهیز کرد. در حالیکه تا قبل از تهاجم شوروی به افغانستان، سیاست آمریکا به تدریج در جهت دست زدن به یک اقدام نظامی در ایران پیش می رفت. تجاوز شوروی به افغانستان، این روند را متوقف ساخت و استراتژی ما از این تاریخ به بعد به ادامه تلاش برای نجات گروگان ها ضمن حفظ منافع ملی خود در منطقه استوار شد که در مجموع ما را به خویشتن داری در بکار بردن نیروی نظامی خود علیه ایران وادار ساخت.» (29)

ناگفته نماند، برژینسکی از ذکر چگونگی پیگیری آن بخش از سیاست دولت آمریکا، یعنی تلاش برای نجات گروگان ها در آن زمان، طفره می رود. در واقع، سیاستی که برای تلاش جان گروگان ها در آن زمان برگزیده شد، همانا حمایت دولت آمریکا و دادن چراغ سبز به دولت عراق برای حمله نظامی به ایران بود (30). با شروع چنین جنگی، زمینه ای برای آزادی گروگان ها به طور غیر مستقیم فراهم می شد زیرا، حمله نظامی عراق به ایران، موجب نیاز تسلیحاتی دولت ایران به دولت آمریکا در این جنگ می شد و این امر می توانست حکومت ایران را وادار به آزاد کردن گروگان ها کند.

به هر روی، شبح جنگ و زد و خوردهای پراکنده مرزی، به جنگی فاجعه بار منجر شد یعنی: طولانی ترین جنگ کلاسیک قرن بیستم در جهان، جنگی که سرانجام دو بازنده داشت، جنگی که آثار فاجعه بار انسانی و پیامدهای آن تا امروز بر دوش خیل عظیمی از مردمان ایران و عراق سنگینی می کند، جنگی که ابعاد خسارات مادی آن به ایران حدود 1000 میلیارد دلار بوده است (31)، جنگی که پس از 25 سال از پایان آن هنوز امکان تحقیق همه جانبه مستقل درباره آن – به علت عدم امکان دسترسی به اسناد و مدارک در جمهوری اسلامی برای «غیر خودی» ها- وجود ندارد، زیرا این مسئله هنوز جزو خط قرمزهای جمهوری اسلامی و در واقع سرکوب عامدانه روشن شدن مسائل پرشماری درباره جنگ است.

پایان سخن، بی مناسبت نیست اشاره کنیم که اصطلاح جنگ تحمیلی در کجا ساخته شد. این واژه سازی مانند برخی واژه سازی های دیگر – به مناسبت دیگری درباره با مسائل جنگ به آن خواهیم پرداخت- از شگردهای ستاد تبلیغات جنگ جمهوری اسلامی در دوره جنگ بود. این موضوع را می توان از جمله از زبان کاظم خرازی مسئول ستاد تبلیغات جنگ (بعد از گذشت 22 سال از شروع جنگ) به عنوان «تبلیغات جنگ هم مردمی بود» چنین می گوید: کاری که ستاد تبلیغات جنگ می کرد برخی نامگذاری ها بود که خیلی خوب جا می افتاد که برخی از آن ها جاودانی شده است [؟!] اصطلاح جنگ تحمیلی را هم ستاد تبلیغات جنگ ساخت تا نشان دهد که جنگ به تحمیل شده است و در واقع این نوع نامگذاری را ستاد تبلیغات جنگ انجام می داد» (32).

ناگفته نماند، رژیم صدام حسین هم دست به اینگونه شگردها یعنی واژه سازی های عوام فریبانه می زد. به عنوان مثال رژیم صدام حسین عمل تجاوز و تهاجم نظامی به خاک ایران را در 31 شهریور 1359 (22 سپتامبر 1980) تحت عنوان «دفاع پیشگیرانه» در تبلیغات سیاست جنگی خود بکار می گرفت و تقلا می کرد تا از این طریق آنرا توجیه نماید.


حمید احمدی (انجمن مطالعات تاریخ شفاهی ایران در برلین)

31 شهریور 1392، برلین



پی نوشت ها:

1- اکبر هاشمی رفسنجانی در مصاحبه با مجله «الموقف العربی» مورخ 22 فروردین 1360 (این مصاحبه در صفحه 9 تا 15 کتاب «هاشمی رفسنجانی، مصاحبه ها، سال 1360» زیر نظر محسن هاشمی در تابستان سال 1378 در تهران توسط «دفتر نشر معارف انقلاب» تجدید چاپ شده است. از این پس به اختصار «هاشمی رفسنجانی، مصاحبه های سال 1360« می آید

2- همانجا، ص 181 (مصاحبه با مجله «پاسدار اسلام» مورخ 1 دی ماه 1360)

3- منصور فرهنگ (نماینده پیشین جمهوری اسلامی در سازمان ملل متحد)، «ملاقات با آیت الله خمینی و صدام حسین پیش از آغاز جنگ»، سایت فارسی BBC، مورخ 21 سپتامبر 2010، سیاست ایران، جنگ ایران و عراق 30 سال بعد.

4- همانجا

5- «درس تجربه» خاطرات ابوالحسن بنی صدر در گفتگو با حمید احمدی، 1380، چاپ آلمان، ص ص 266-265

6- خاطرات حسینعلی منتظری، ص ص 2-271، انتشارات انقلاب اسلامی، آلمان، 2001 میلادی

7- روزنامه جمهوری اسلامی، تهران، 31 فروردین 1359 و اول اردیبهشت 1359

8- روزنامه آیندگان، تهران، 7 اسفند 1358

9- روزنامه اطلاعات، تهران، 5 مهر 1358

10- روزنامه بامداد، تهران، 3 مهر 1358

11- روزنامه اطلاعات، تهران، 22 مهر 1358

12- روزنامه اطلاعات، اول مهر 1358

13- نقل از: دکتر منوچهر پارسادوست، «بررسی تاریخ سران و اندیشه حزب بعث» ص ص 201-200، شرکت سهامی انتشار، تهران، 1369

14- همانجا

15- روزنامه اطلاعات، تهران، 22 بهمن 1358

16- روزنامه اطلاعات، تهران 31 اردیبهشت 1359

17- روزنامه کیهان، تهران، 10 اسفند 1358

18- مجله «پاسدار اسلام»، شماره 6، خرداد 1361

19- روزنامه جمهوری اسلامی، 30 فروردین 1359

20- هاشمی رفسنجانی، «آرامش و چالش»، ص 164، به اهتمام مهدی هاشمی، دفتر نشر معارف انقلاب اسلامی، 1381، تهران، ص 164

21- مجله «پاسدار اسلام»، تهران، شماره 32، مرداد 1362

22- دکتر منوچهر پارسادوست، همانجا، ص 202

23- همانجا، ص ص 3-202

24- همانجا

25- همانجا

26-Süddeutsche Zeitung, Nov. 3. 1981

27-Middle East Economic Digest, Feb. 1. 1980

28- روزنامه انقلاب اسلامی، 27 فروردین 1359

29- Brzeziński, Zbigniew, „Power and Principle“, Memoirs of the National Security Adviser, 1977-1981, NY, Farrar, Straus, Giroun Press, 1988, p. 458

30- نوام چامسکی متفکر آمریکایی هفته گذشته در مصاحبه با پایگاه خبری Democracy Now (دموکراسی اکنونی) در رابطه با عملکرد سیاسی آمریکا در 60 سال اخیر در ایران و کودتای 28 مرداد 1332 از جمله به موضوع حمایت آمریکا از صدام حسین در حمله نظامی به ایران اشاره می کند. (ترجمه فارسی این گفتگو: سایت روشنگران، 22 شهریور 1392)

31- هاشمی رفسنجانی در زمان رئیس جمهوری خود در مذاکرات با دبیر کل سازمان ملل متحد در مورد خسارات وارده به ایران مربوط به دوره جنگ، گفت: « ما حدود 1000 میلیارد دلار خسارت دیده ایم» نقل از روزنامه کیهان هوایی، 12 مهر 1370.

شاید گفتنی باشد، این رقم 1000 میلیارد دلار تقریباً معادل حدود سه برابر درآمد 70 ساله ایران از نفت، یعنی از آغاز پیدایش و فروش نفت تا پایان جنگ ایران و عراق بوده است.

32- کمال خرازی، «تبلیغات جنگ هم مردمی بود»، گفتگو با کمال خرازی مندرج در سایت تابناک، در مورخه 2 شهریور 1389،
 
  
 
 
  
 
 
مسعود سنجری
پنج‌شنبه 19 دی 1392 ساعت 06:46 ب.ظ
آقای حسین
چشم بسته غیب گفتن برای کسی امتیازی نیست. فقط بیاد داشته باش که دیگر کسی قسم حضرت عباس را با دیدن اینهمه دم خروس باور نمی کند. در خصوص صدام حسین حرف شما را بپذیریم یا آنچه را با چشمان خودمان دیدیم؟ ما در عراق زندگی نکرده ایم ولی وقتی می بینیم که صدام در حالیکه طناب دار بر گردن دارد و دستانش از پشت بسته است و بر پاهایش زنجیر بسته اند ولی برای جلادانش رجز می خواند چه قضاوتی بکنیم؟ یکی از اعدام کنندگان فریاد زد : برو به جنهم. با ریشخند پاسخ داد " هی ، هی المرجله" خودشه ، جای مردهاست. چند نفر میشناسی که در زمان مرگ این رفتار را داشته باشند؟ ما در عراق زندگی نکرده ایم ولی وقتی می بینم هیچ یک از مسئولین زندانی شده به همراه صدام تا الآن علیه او حرفی نزده اند چه قضاوتی باید داشته باشیم؟ همین طارق عزیز را اخیرا دیدیم که در عین بیماری و پیری حتی یک کلام علیه صدام حرف نزد و هرچه علی الدباق تلاش کرد تا با سئوالات تکراری و پیچاندن موضوع حمله ای از او بر علیه صدام بیرون بکشد نشد و این پیرمرد مسیحی با تمام وجود از رئیسش دفاع کرد و مردد نشد. حالا چه قضاوتی بکنیم؟ حرف های شما را بپذیریم یا آنچه می بینیم؟
حتی همین حسنی مبارک وقتی با خانم امانپور خبرنگار ایرانی شبکه سی ان ان مصاحبه می کرد تصویری متفاوت از آنچه شماها تکرار می کنید و باور دارید نشان داد؟ شما از کودکی آموزش دیده اید که عربها را مردمی بزدل و نادرست بدانید و خانم امان پور هم همینگونه تربیت شده. وقتی خانم امان پور از ایشان پرسید که گفته می شود عربستان به شما پناهندگی داده آیا قصد خروج از کشور را ندارید؟ حسنی مبارک با عصبانیت جواب داد : من فرار نمی کنم. من در تمام زندگیم از مقابل کسی فرار نکرده ام. می مانم و در سرزمینم خواهم مرد. حالا کدام را باور کنیم؟ مبارکی که شماها تعریف می کنید یا آنچه خودمان می بینیم ؟ اگر اینها را دشمن خودتان می دانید پس با داشتن چنین دشمنانی مشخص است که در سمت خطای روزگار ایستاده اید و این موضوعات تعارف بردار نیست. یهود مدتهاست لباس اسلام بر تن کرده و با فریاد الله اکبر بیگاهان را ذبح می کند و فجوری مرتکب می شوند که در خیال هم متصور نبود. در همین ایام القاعده و دارو دسته مالکی در حال گرفتن انتقام خون سربازان امریکایی از مردم فلوجه و رمادی هستند و همه هم می گویند جنگ فرقه ای رخ داده بین شیعه و سنی و شماها هم همین را تکرار می کنید. آیا کسی می داند که در بدون استثناء تمام قبایل عراقی همزمان هم سنی مذهب هست و هم شیعی مذهب؟ می دانید این یعنی چی؟ قبایل عراق امروز بین القاعده ساخت دست سازمانهای اطلاعاتی امریکا و دولت کاملا امریکایی عراق گرفتار شده اند. اما امریکا و دارو دسته اش بازهم در حال تجربه کردن شکست جدید تری هستند. آقای حسین خوب توجه کن کجا ایستاده ای. یکی از آشنایان که افکاری مثل شما دارد 5 سال قبل به نجف رفته بود (نه الرمادی یا تکریت). تعریف می کرد بیرون از هتل یک بچه 6 ساله بسیار فقیر دیدم . فکر کردم چیزی بگویم تا شاید خوشحال شود.گفتم : صدام خر! ناگهان با کمال تعجب دیدم که فریاد زد: تو خر! ، احمدی نجاد خر!
ما در عراق زندگی نکرده ایم .حالا حرف های شماها را بپذیریم یا آنچه را می بینبم؟
موقعی که به همه دوستان می گفتیم بعد از مسائل رخ داده در سوریه و خصوصا بعد از سقوط اسلام سیاسی در مصر، امریکا دست به عادی سازی روابط با ایران خواهد زد فقط مهندس نیسی حرف من را باور کرد و دیگران می گفتند اینها چه ربطی به هم دارند؟ ولی ربط موضوع منحصر به حوادث اخیر نیست بلکه به خیلی پیش از این بازمی گردد. اگر کسی علاقه مند بود به آخرین سخنرانی نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل در مقابل کنگره آمریکا نظری بیاندازد تا ربط بین این مسائل را بوضوح ببیند. در سال گذشته و در اوج درگیری های سوریه نخست وزیر اسرائیل در مقابل اعضای کنگره امریکا گفت : "ما اکنون در حساس ترین لحظات یک منعطف تاریخی بزرگ قرار داریم که با انقلاب ایران آغاز شد"!!!! خوب پس آن آقای نسل سوخته زیاد بیراه نگفت وقتی نوشت " صدام مرحله اول بهار عربی را شکست داد و مرحله دوم در سوریه بعثی شکست می خورد" تازه شکست استراتژیک غرب در مصر کامل شد و ابعاد این شکست چنان بزرگ است که اگر در ماههای آینده شاهد استیضاح و برکناری باراک اوباما بودیم نباید زیاد تعجب کنیم. اما من می دانم که بازهم کسی حرفم را باور نمی کند جز مهندس نیسی.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
حسین
پنج‌شنبه 19 دی 1392 ساعت 09:34 ب.ظ
جناب آقا یا خانم بی نام، سلام.
هواخوری 13 و 14 ارائه داده شده از طرف استاد حول محور عوامل شروع و ادامه جنگ ایران و عراق پرداخت می کند.اما عرایض بنده در خصوص شخصیت صدام است که حضرات (که به حق خوب گفتید) خوشایندشون نیست.

یادمه 2 تا داماد صدام از عراق فرار کرده بودند و شایعات گسترده ای رواج یافته بود.صدام در تلوزیون ملی عراق ظاهر شد و به دامادهایش امان داد که برگردند و در امنیت هستند.اگه اشتباه نکنم داماداش رفته بودند سوییس .واگه برنگردند هرجا که باشند گیرشان می آورد و مجازاتشان خواهد کرد.

بعد از پخش این برنامه از تلوزیون عراق رقص و آواز رقت بار و نفرت انگیزشان شروع شد.مردم در کوچه و خیابان گرفتار رقص بودند به چه دلیل نمی دانم.

خلاصه آن دو نگون بخت به حرفهای قهرمان اعراب اعتماد کردند و برگشتند و آن رهبر دیکتاتور گرگ صفت یهود ستیز در جا آن دو را اعدام کرد.مردم دوبار ان رقص نفرت بار را شروع کردند.انگار که شاخ غول شکانده بودند. و باز آن رقص مسخره را بعد از اعدام صدام نیز انجام دادند.

کار خفت انگیزی به وقوع پیوسته بود.مجددا" تبلیغاتی بر علیه صدام شروع شد که این حرکت بدور از مروت و مردانگی است. و از رهبری با آن عظمت مردانگی بدور است.که مجددا" صدام در تلوزیون ظاهر شد و با خفت اعلام نمود که اعدام آن دو بدستور فرزندش "عدی"انجام شده است.

بعضیا اعتقاد دارند پرداخت به اینچنین مطالبی باعث انحراف رسالت واقعی وبلاگ و ایجاد تشنج میشود.جناب استاد صلاح می بینید تایید بفرمایید.در هر صورت کوچیک و سپاسگزار شما هستم.
 
 
 
آمون : نمی دانم چرا اصرار دارند در تمام ابعاد، ‌درباره صدام قضاوت کنند. می توانید این عکس را که فیلتر نیست ببینید :  
 
 
و ضمنا در این ارتباط است.  
 
 
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد