ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

در مورد اقبال - در مورد تفضلی - ۲

مهدی - مهدی
سه شنبه 1 تیر ماه سال 1389 ساعت 2:02 PM
جناب آقای پورپیرار،

محقق دور اندیش خسته نباشید. مسلماً مطالب آن وبلاگ بنیان اندیشانه نیست. امّا کشف صحت و سقم ادعاها و انتصابات مربوط به شخصیت های تاریخی معاصر که در آن وبلاگ مطرح شده است ممکن است درک ما را از تاریخ معاصر تغییر دهد. به عنوان مثال اگر هدف نویسنده تطهیر خاندان پهلوی یا توطئه ای دیگر نباشد و بتوان از صحت متن نامه های منتسب به محمد رضا شاه اطمینان حاصل کرد، باید به گونه ای دیگر به زنجیره اتفاقات 30 - 40 سال اخیر نگاه کرد. مثلاً متن زیر نمونه ای است که نویسنده وبلاگ مدعی شده است که نامه محمد رضا شاه به دکتر منوچهر اقبال است:

جناب مستطاب و دانشمند اندیشمند، دکتر منوچهر اقبال - دام اقباله؛ کتاب ارزشمندی را که نزدیک به ٨ ماه از اوقات فراغت خود را ، صرف نگارش و تحقیق و تدوین آن نموده اید، با حوصله و دقت کافی و دور از چشم اطرافیان خواندم. من بسختی میتوانم باورکنم که کسی با اشتغالات فراوانی که شما دارید، بتواند هشت ماهه چنین اثـر نفیسی را با آنهمه گستردگی و پراکندگی تحقیقات موجود در آن، ارائه دهد. اما چون نبوغ ذاتی در خانوادۀ مرحوم اقبال السّلطنه، امری مشهود است، این در مورد شخص شما برای من ثابت گشـته و سرعت عمل حضرتعالی درانجاح امور محوّلۀ مملکتی ما سرمشقی است برای دیگر مسئولین. وامّا، کتاب نفیس شما را مو بمو خواندم. نزدیک به پنجاه روز از اوقات فراغت خود را فـقـط برای مطالعۀ آن صرف کردم وگاه شبها در بستر خواب نیز به مطالب آن می اندیشیدم. ابتدا قبول کردنش سخت بود که بپذیرم واقعاً ملت ایران اینهمه سال با دروغهای مورّخان سرگرم شده باشند و به یک چنین تاریخ سراسر افسانه ای دل خوش کرده و بر سر قبری اشک ریخته باشند که مرده ای درآن قبر اصلاً نبوده است (زرتشت و دیگر شخصیتهایی را میگویم که استوانه های تاریخ ایران هسـتـند!!)؛ ولی با انصاف و بدون تعصب، کتابتان را خواندم و به این نتیجۀ تلخ و باورنکردنی رسیدم که خود من نیز عمری در اشتباه بوده ام. صراحتاً میگویم که اکثر نزدیک به همۀ گفته هایتان دراین کتاب منطقی بنظر میرسد؛ اما چند نکته بـرایـم مجهول یا مبهم باقی مانده، که شما باید حضوراً توضیح بدهید و با من درمورد آنها بحث دوستانه بنمائید که اگر بازهم ثابت شودکه اشتباه کرده ام، بدون درنگ تسلیم همگی کتاب شما خواهم بود. باری، پی بردم که کوروش هخامنشی و نیز دیگر پادشاهان ایران باستان، افرادی نبوده اندکه ارزش داشته باشند تا تقویم آنـها را مجدداً ترویج بدهیم اما جناب دکتر اقبال، با اینکه من پذیرفته ام کـه تصویب این تقویم درسال گذشته (اسفند١٣۵۴) شاید اقدامی عجولانه از من بود و شاید اشتباهی بزرگ (که پیشگوئیهای شما نیز درست درآمد)، اکنون نمیتوانم در این شرائطی که حزب توده در عرصۀ دانشگاه و در میان نسل نوجوان ایران ، به تاخت وتاز و گردوخاک کردن مشغول است،یک بهانۀ دیگر نیز با چاپ کتاب ارزشمند شما دست کمونیستها ومارکسیستها بدهم تا زرتشتیها را نیز به جمع خود اضافه کنند. گذشته از ایـنکه، فقط این مسئله خشم زرتشتیها را برنمی انگیزد، بلـکه تمامی احزاب ملیگرا با من وشما دشمنی خواهند کرد و بیم آن میرود که انتشار این کتاب و اعلام ساقط شدن تقویم مزبور، تیر خلاصـی برای ایران و در نتیجه سقوط درکام کمونیست باشد. لیکن برادرم شاپورحمیدرضا و شهریارجان و نیز برخی دیگر سخت اصرار دارند که هم کتاب را سریـعاً منتشر کنیم و هم من رسماً تقویم را ساقط کـنم. درخواست من اینستکه کمی صبرکنیم ودرشرائط مساعدتری (و لو چند سال بعد) این کار را انجام بدهیم. نظر شما چیست؟! دوست دارم بی پرده به من پاسخ بدهید. مراقب خود باشید. محمدرضا پهلوی - ١٠ اسفندماه ١٣۵۵
پاسخ:
آقای مهدی - مهدی. اصل همان است که خود گفته اید: ابتدا باید از صحت اسناد و ادعاها مطمئن شد. هرچند  نشانه هایی چون مرگ زود هنگام تفضلی و اقبال محل تامل بسیار است.