ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

پوریم ، و باز هم پوریم

عربگری
جمعه 5 فروردین ماه سال 1390 ساعت 5:37 PM
سلام خدمت استاد و سایر دوستان به خصوص جناب مهدی-مهدی
متاسفانه به قدری یادداشت منازعه 1 و منازعه 2 ی شما سخیف و بی اعتبار است که نوشتن نقدی بر آن مانند تشریح قانون اساسی کشور بر طفلی سه چهار ساله می ماند اما از آن جهت که در کشورهای عقب افتاده همیشه این مقولات بی ارزش است که حرف اول را می زند ناچار می بایست در برابر آن به ذکر چند نکته اکتفا کنم
۱- درست است که یکی شاهنامه به دست و دیگری لغات الترک به دست برای ادعای خود بهانه ای دارند، جناب استاد، در دست شما چیست که هیچ کس نمی داند و با توسل به آن، کلمات را تمیز داده و به سبد زبانهای مخلف می ریزید؟  فکر می کنم این چهارمین باری است که می پرسم ولی آن ید بیضاء نمایان نمی شود
۲- برای پیشبرد منطقی یک بحث، انگ نادانی و بی مایگی و تعصب زدن به مخاطب و طرف مقابل، هرگز به عنوان استدلال محسوب نمی شود بلکه علم شنگه و های و هوی برای ترساندن حریفی است که چیزی در چنته نداشته باشد که بیش از همه ترس نویسنده را می رساند، اما همانطور که فحاشی های سایرین نیز استاد را از پرداختن به هخامنشیان باز نداشت اگر دلیل و سندی محکمه پسند ارائه ندهید این گردوخاک به پاکردنها نیز کاری برای هدفتان پیش نخواهد برد
۳- جناب م-م بنده «سبب» را از آنرو «سیب» خواندم که فقط در ساعت ۴ صبح فرصت کردم به اهانات شما برسم و آنطور هم که ریز درج شده است تشخیص یک نقطه با دو نقطه کمی مشکل می نماید لذا با تذکر شما برای چهارمین بار مراجعه کردم و آن را درست خواندم، ولی اشتباه خواندن بنده باز مشکل محتوای متن شما را رفع نمی کند «سبب» که فرمودید همان واژه ای است که فارسها کلمات عربی دیگری از آن را نیز به کار می برند مانند دلیل و علت، که هرسه امروزه جزء لغات عربی محسوب می شوند که در سرزمین های ترک مسلمان استفاده زیاد می شود ولی از شانس بد جناب عالی ترکها معادل آنرا نیز دارند که « گؤرَه» می باشد مانند «نه یه گؤره دی؟» یعنی «به چه دلیل است؟» ضمنا به چه دلیل سایر کلمات گفته شده را نادیده گرفتید مگر فقط سیب را ذکر کرده بودم تکلیف آزاد بازار شهر و غیره چه شد؟
بنابراین کمی چشمانتان را از دیکشنری ترکیه ای ها بردارید (که ظاهرا دوست دارند لغات دینی خود یا زبانهای دیگر را در زبان رایج و معیار خود بدون ذکر اصیل یا غیر اصیل بودن درج کنند که شما به این مساله توجه ندارید) و از دیگران که ترک هستند بپرسید به قول ترکها «آلا داغدا اوتوروب قارا داغدا ئوزوزو یومیوز» یعنی با زندگی در ینگ دنیا و مراجعه به سایت دیکشنری ترکی نمی توان ترکی یاد گرفت یا بر آن نقد نوشت هر نوع نظر راجع به زبان معجزه آسای ترکی، کاری است که فقط از یک ترک ساخته است که آنرا درک می کند
۴- جناب م-م آیا برای ادعاهای خود مبنی بر اینکه فلان قوم از کجا آمده با چه زبانی و با که آمیخته، سندی به جز «می گویند» و «شنیده می شود» و امثالهم که به قول خودتان اعتباری هم ندارند دارید؟ شما که بنیان اندیش شناسنامه ای شدید دیگر سفسطه گر شناسنامه ای نباشید که هرجا لازم است پوریم را علم کرده و دم از نبود هیچ سندی بزنید و هرجا مصلحت بحثتان اقتضا می کند بلافاصله پوریم را یواشکی به زیر چادر می کشید و این سند و آن سند را به شهادت می طلبید
۵- شما چگونه ثابت فرموده اید لغت «زمان» ترکی نیست و عربی است؟ ضرب المثل قدیمی ترکی است که می گوید «سامان اوشدی زامان قالدی آلتیندا» یعنی «پشته کاه خرد شده، فرو ریخت و زمان مدفون شد» از طرفی بی خبری محض شما از ساختارهای زبان ترکی، شما را به دنبال تک تک واژگان سرگردان می کند برای تشخیص ترکی بودن یا نبودن واژگان، قواعدی روشن و مشخص وجود دارد که فکر می کنم حتی یک مورد آنرا هم نمی دانید
۶-شما بالاخره به وجود زبان ترکی برخلاف استاد، از قبل از ظاهرا کوچانده شدن فرضی ترک ها به ایران اعتقاد دارید که در کمال شگفتی تعدادشان به قدری زیاد بوده که به زبان غالب در مقصد تبدیل شده است و نیز جهانگیر شده اند و زبانشان حفظ شده است، لطف کنید همین نکته را در تناقض با مطالب دیگرتان بررسی بفرمائید و بگویید زبان ترکی بر چه زبانهایی تزریق شده بوده است و بر چه اقوامی؟
۷- آیا این «سفال» که خیلی خوشتان می آید آنرا با «چهره» همراه سازید در مورد شما و سایر اعضای خانواده تان رعایت شده است یعنی خداوند در مدت زمان
سی چهل ساله نه چندین قرن و چند هزاره، سفال چهره شما و پدر و مادر و سایر اهل خانواده تان را یکسان آفریده و در هر جای محل و شهر و روستا بروید از چشمان و بینی و مو و قد و سایر مشخصات ظاهری، بلافاصله طبقه بندی خانوادگی شما را مشخص می کنند؟ ملاحظه می فرمائید کپی برداری از جملات دیگران و چشم بسته تایید کردن آنها (که البته خود این رده بندیها، کار همان استعمارگران می باشد و شما گاهی آنها را یهودی و جاعل و گاهی نیز نوشته هایشان را اینچنین به عنوان علم به رخ ما می کشید) پشت کردن به عقل و استعدادی است که خداوند در اختیار خود شما نیز قرار داده است و می توانید از آن هم بهره ببرید نه اینکه فقط طبق ایمانتان به دیگران پیش بروید
8- از همه اینها گذشته اگر قرار باشد به این سبکی که شما دانشمندانه می تازید پیش برویم باید کتاب قرآن را نیز مانند زبان ترکی و قوم ترک برای تایید پوریم تان به طور کلی نفی کنید زیرا که خداوند در قرآن تمام انسانها را فرزندان حضرت آدم می داند و با این حساب، همگی بنی آدم امروزه باید مانند تولیدات کارخانه اسکناس یک دلاری، عین هم می بودند با تنها یک شماره سریال متفاوت، ولی می بینیم که شرایط قابل پیش بینی پیش نرفته است و خلائق متفاوت شده اند. لذا شما قصد دارید چنین تئوری سازی کنید که بله مردمان امروزی از حضرات آدمهای گوناگون تولید شده اند؟!
9- اما در مورد قوم، نمی دانیم چطور می شود یک انگلیسی یا پرتقالی و یا اسپانیائی که 400 سال است اجدادش به امریکا مهاجرت کرده  و هنوز خود را انگلیسی تبار می داند ولی ترکان هنوز نمی دانند 200 سال پیش از کجا آمده اند و زبانشان چه بوده است؟
نمی دانیم چرا هیچ ترکی سینه به سینه، حتی موطن اصلی پدر خود را نیز خارج ازمحل اسکان فعلی نمی داند و به قول شما شواهد کتبی هم که نباید بودنی باشد(به دلیل پوریم و مبحث قلم) پس با توسل به کدامین دستاویزها این داستانسرائیها را که خودتان امثال آنها را ساخته کلیسا و کنیسه می دانید ادامه می دهید؟ اصولا آیا کوچاندن اینهمه ترک از جایی غیر از آسمان به سرزمینهایی پهناور به گستردگی از شرق شرق تا غرب غرب، میسر بوده است؟ یعنی کدام مبدأ شگفت انگیزی بوده است که اینهمه ترک را در شکم خود داشته است که ناگهان در جهان می پراکند و احدی هم موطن اصلی خود را به یاد نمی آورد غیر از اسمان؟ لذا لفظ گؤی تورک یا همان ترک آسمانی طبق نظریات شما موجه است.
10- گویا در چرخشی 180 درجه ای اینبار بنا دارید داستان ها را به ضرب زور سفسطه پیش برانید و ماجرای ترکان را نیز به داستان اعدام پدر همکار قدیمی تان و معاند امروزیتان، پیوند بزنید و بالاخره به جایی برسیم که انکار کنید 10 سال پیش آن کتابها را شما نوشته باشید و چند ماه قبل آن مصاحبه ویدئویی را با بنده انجام داده باشید و اصلا من و شما که باشیم؟!
استاد عزیز! باید بالاخره بر یک پله ای قانع شده و روی آن ایستاد و پیرامون را رصد کرد یعنی جای پایی ثابت، و گرنه گفتن من با همه چیز مخالفم خود ایجاد ناامنی مناظراتی منطقی خواهد کرد و شکـّیون  در قرون قبلی در چنین فضایی معلق بودند که منطق، آنها را حل کرد.
در حال حاضر در ایران در هر روز و در خیابانها و جاده ها صدها تصادف رخ می دهد و موارد بسیاری از آنها بسیار عبرت آموز و دلخراش هستند و با وجودی که در تمام تصادفات، دهها دستگاه دوربین های موبایل مجهز به عکاسی و فیلمبرداری موجود هستند ولی به ندرت و درصد بسیار ناچیز از صحنه آن تصادفات ضبط شده و در دسترس مردم و پلیس قرار می گیرد
آنگاه شما انتظار دارید در زمانی که دوربین عکاسی پدیده ای لوکس و تخصصی و نایاب و کارانداختن آن مشکل بوده و در اختیار معدود انسانها در ایران قرار داشته است در میان جامعه اختناق زده و پلیسی و ناامن به توپ بسته شدن مجلس در زمان قاجاری و یا اعدام یک شخص، تمام حضار که از ترس حضور در آن صحنه موی بر تنشان راست می شده و حتی از طریق قوای امنیه تهدید می شدند و قانون مصونیت خبرنگار و هلال احمر و حتی مصونیت یک تبعه ارشد روسی مانند گریبایدوف هم نوشته نشده بود یا اگر هم بود غیر قابل اجرا بود در چنان صحنه هایی مردم مشروطه خواه، نفری یکی دو گوشی موبایل از جیب خود درآورده و عکس و فیلم تهیه می کردند که شاید در آینده که روزنامه و تلویزیون و اینترنت همه گیر خواهد شد از آن تصاویر بهره ببرند؟
انگشت گذاشتن بر نقاط تاریک و بی اهمیت تاریخی و فرهنگی و کاریکاتور سازی آنها و نهایتا تعمیم آن کاریکاتورها به کل تاریخ و بلافاصله نتیجه گیری یکسویه، شگرد شماست ولی این قضایا عموما حقایق را نمایش نخواهند داد چون شما جزء را به کل تعمیم می دهید و در علم منطق این امر، مردود است.
11- بنده قصد نداشتم به این زودی این جمله را که نظر شخصی است و با ظواهر امور بسیار سازگار است بنگارم و آن اینکه:
اصلا تئوری پوریم یک استراتژی سیاسی و دولتی است نه یک نظریه تاریخی
و اگر ما نیز دفاع می کنیم تا مرز عقل و استدلال و منطق پیش می رویم نه فراتر که به یک نظریه ای پا در هوا ایمان قلبی داشته باشیم بلکه تا حدی که با مدارک متقن موافق باشد و ظواهر مسلم را مردود نکند از آن دفاع می کنیم و هرگز نمی توانیم مسلمات را فدای شکیات بکنیم.
پاسخ:
آقای عربگری. قوم پرستی یعنی همین بیماری که بدان دچار شده اید! هر محققی در مقوله قوم پرستی می تواند همین یادداشت شما را به عنوان نمونه ای از برافروختگی های قوم ستایان معرفی کند.  
 
 
آمون :‌ دوست عزیز! ‌تشکرات این کوچکترین را پذیرا باشید که به این راحتی و زودی، آنچه در دل دارید را بر زبان آوردید تا ما بتوانیم راحت تر و سریع تر تکلیف خودمان را بدانیم که ای کاش همه چون شما بودند :   
11- بنده قصد نداشتم به این زودی این جمله را که نظر شخصی است و با ظواهر امور بسیار سازگار است بنگارم و آن اینکه:
اصلا تئوری پوریم یک استراتژی سیاسی و دولتی است نه یک نظریه تاریخی
و اگر ما نیز دفاع می کنیم تا مرز عقل و استدلال و منطق پیش می رویم نه فراتر که به یک نظریه ای پا در هوا ایمان قلبی داشته باشیم