ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
بهگمانم باز هم سری بهدوستانی زدهای که ظرفیت ارزشیابی کارهایشان را ندارند. سخت تحریک شده نشان می دهی و سئوالهایات مرا به یاد استنطاقهای کلیساهای قرون وسطی میاندازد. پیش از این که پاسخ تو و گروهی دیگر را بیاورم، متذکر شوم که دو لغت «حق» و «حکمت» از پرکاربردترین لغات قرآنیاند و خداوند خود و پیمبرش را مبلّغ و مدافع و مداح حق می گوید: «بل جاء بالحق و صدق المرسلین»، «و خلقالله السموات والارض بالحق». و همچنین است حکمت و دانایی که خداوند به سبب نزول آن حتی بر پیامبرش منت میگذارد : «و انزلالله علیکالکتب والحکمه و علمک ما لم تکن تعلم و کان فضلالله علیک عظیما».
تذکر دهم که حق از باورهای این و آن اعلیتر است. زیرا حق مردود نمی شود و به قدرت خود پابرجاست و اگر چیزی در ظهور حق آسیب دید، پس باطل است: «جاء الحق و ذهق الباطل ان باطل کان ذهوقا». خداوند در کتاب عظیم خود یادآوری میکند که میان حق و باطل مرحلهی تحاشی نیست و نمیتوان قبول و یا رد حق را بازیچه و ابزارگرفت: «فماذا بعدالحق الاضلال». حالا حکایت سئوالات تو و بسیاری دیگر است. بیان حق و حکمت موکول به رعایت و تنظیم نیست و متعهد به هواداری از غیرخود نمیشود و شما هم تجری میکنید اگر حق را ملزم به پرستاری از داناییهای موجود خود میپندارید. غالبا به من با صدایی معترض و پرخاش خواه میگویند: «ساسانیان نبوده است؟ میدانی در این صورت چه خواهد شد»؟ و من غالبا می گویم: مهم نیست که اثبات نبود ساسانیان بر سر انبوهی کاغذ به دروغ کتاب شده، که اینک تمامی آنها اوراق و اسناد ضلالتاند، چه خواهد آورد، مهمتر این است که دریابیم اگر از ابتدا دروغ عظیم ساسانیان را باور نکرده بودیم، اینک تکلیف وحدت جهان اسلام به صورتی دیگر تعیین شده بود و دچار این پریشانی نبودیم، که هستیم.
آقای حامد. لااقل من متاسف نیستم که نبود ساسانیان آن دختر یزد گرد سوم را، که قرار بوده است همسر امام حسین شود، سیاه بخت میکند، متاسفم که تو در مواجهه با دادههای غیرقابل انکاری که اثبات میکند یهودیان در ماجرای پلید پوریم، در هجومی برنامه ریزی شده، ریشهی هستی سی ملت ممتاز و خردمند و تولیدگر و حکیم و هنرمند باستانی، در شرق میانه را بیرون کشیدهاند و برای پنهان نگهداشتن سکوت دراز مدت و دوازده قرنهی حاصل از آن کشتار، برای ما لالایی اشکانیان و ساسانیان خواندهاند و زردشت و اوستا و خط و کتاب و حکمت در برهوت ایران پیش از اسلام ساختهاند، بهجای تنبیه و تکلیف نسبت به این آگاهیهای نو، ابتدا از من میخواهی که مواظب سینه زدن هایات در عاشورا باشم که مبادا با خلوص و شدت لازم صورت نگیرد!!!
آقای حامد. مثل آفتاب معلوم است که یهودیان پس از برملا شدن آثار تاریخی پوریم و پس از رسوایی تاریخ سازی معاصر مورخینشان، که جرمی سنگین تر از آدمکشی وسیع پوریم است، آرام ننشینند و به جای پاسخ موضوع پوریم و موضع فرهنگی جاعلانهی متاخرشان، مثلا به یاد کسانی بیاندازند که در کتابهای «پلی بر گذشته»، که نگارش آنها افتخاری اعلا و ماندگار برای نظریهپردازی ملی ماست، بر این یا آن مطلب نامطمئن، از جمله انبوه کتابهای «الفهرستی» علامت سئوال گذارده شده است و همانند مواردی دیگر فریاد واشریعتای امثال تو را به هوا بلند کنند. هرچند که حالا زمان قاجار نیست و دیگر عوامالناسی نداریم که به خدمت این حقه ها درآیند. اینک که بر جهانیان راز مظلوم نمایی پیوستهی یهودیان آشکار میشود، که پیراستن خود از خشونت پوریم است، به راستی که تو با پیش کشیدن موضوعاتی چنین فرعی، تصور ایجاد انحراف در حسابرسی تازه آغاز شدهی حادثهی پوریم را ایجاد کردهای. با خواندن پرخاش طلبکارانهات نسبت به یک صاحب نظر ضد صهیونیست، دچار این بد گمانی شدم که در موضع صریحتر و قابل درکتری قرار میگیری. انشاءالله که از سر بلاتکلیفی باشد نه از سر تکلیف! به یاد بیاور که تبلیغات عظیم، باستان پرستی، حتی با آن لعاب غلیظ اسلام ستیزش را، چندان و چنان قدرتمند در خانهی دل و مغز و باور همه، از عالم و عامی، جای داده بودند، که در تنها بررسی قابل ذکر از ایران و اسلام، یعنی کتاب مرحوم مطهری هم، بدون کمترین آگاهی از آثار مخرب پوریم، با به رسمیت شناختن و حتی برتری تمدن ایران پیش از اسلام، تقاضا شده است که اسلام را مکمل آن تمدن بشناسیم!
اندکی انصاف و البته سواد میخواهد که اعتراف کنیم مجموعه ی «تاملی در بنیان تاریخ ایران» به منزلهی طلوع بلوغ در میان مردم شرق میانه، پاد زهری برای نیش فرهنگی یهودیان و ابداع روشی نوین و کارآ در مقابله و ستیز با توطئههای صهیونیسم بینالملل است. و کفی بالله حسیبا.
+ نوشته شده در شنبه، 25 تیر، 1384 ساعت 0:30 توسط ناصر پورپیرار
/td>