ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

نقدی بر تفسیر عتیق نیشابوری، جزء دوم

 

 

 

 

 نقد تفسیر سور آبادی (5)(جزء دوم)

کما ارسلنا فیکم رسولاً منکم یتلوا علیکم ءایاتنا و یزکیکم و یعلمکم الکتاب و الحکمه ... در آموزد شما را نامه یعنی قران و شریعت و الحکمه: سخن درست، یعنی تفسیر قران و گفته اند حجت های عقل و گفته اند سنن و احادیث... (تفسیر سور آبادی، ۱۳۷)

عتیق در تفسیر خود همه جا کلمه کتاب را به نامه ترجمه می کند که به نمونه ای از آن در تفسیر آیه بالا برمی خورید او  اهل کتاب را هم معمولا به اهل نامه ترجمه می کند. کلمه نامه، ورق یا لوحه ای نوشته شده را به ذهن متبادر می کند و عتیق می کوشد تلقین کند قران، به صورت نوشته ای بر پیامبر نازل شده که با اساس نزول قران مغایرت دارد و یا پیامبر، قران را به دست و از پیش خود نوشته است حکمت را هم همان تفسیر قرآن می گوید تا از زبان قرآن پرداختن به تفسیر را کوشش در راه کسب حکمت معرفی کند. اینک نمونه ای از حکمتی را که او می گوید، یعنی تفسیرش برقرآن را روبرو داریم و می بینیم که حکمت تفسیر او در مغالطه و مخالفت با همان قرآن و دین اسلام است!!! در عین حال عتیق از قول دیگران و با قید گفته اند احتمال می دهد که منظور از حکمت رجوع به احادیث و سنت و عقل باشد. رجوع به عقل جان مایه اصلی قرآن است که همه جا به صراحت توصیه می شود، اما حدیث گفتن و شنیدن را همان حکمت گرفتن وجه دیگری از زیرکی های عتیق در ایجاد انحراف در برداشت مستقیم و صریح از قرآن فصیح است. بحث در باب احادیث جدید نیست و اکثر اهل تحقیق بر احتمال نفوذ احادیث جعلی، توافق دارند اما تبلیغ حدیث تا درجه ای که منظور خداوند از ذکر کلمه حکمت در قرآن را شنیدن حدیث بدانیم خود ماموریت عتیق را معلوم می کند که سوق دادن ذهن بی غش و شفاف مسلمین به منظورهای پنهان خفته در تفاسیر و احادیث است.

ان الصفا والمروه من شعائر الله فمن حج البیت او اعتمر فلاجناح علیه ان یطوف بهما ... سوال: چون طواف کردن میان صفا و مروه از شعائر کار خداست، چرا گفت فلاجناح علیه ان یطوف بینهما، بعدما که لاجناح در چیزی گویند که در آن خطر بزه بود؟ جواب گوییم یاران رسول می ترسیدند که نبادا که سعی میان صفا و مروه روا نبود، از بهر آن که به بت پرستیدن ماند، چنان که ذکر کردیم. (همان، 141)

اصطلاح فلا جناح علی به معنای ایرادی ندارد است که حتی مکث بدبینانه ی کاربرد آن در این آیه در نهایت پرسنده را به این تصور می رساند که خداوند سعی میان صفا و مروه را به اختیار حج گذار نهاده و اجبار و وجوبی در انجام آن مقرر نکرده است. تکلیف حج خانه ی خدا در قرآن مبارک به خصوص کشاندن صاحبان مکنت به خلوت دیدار خداوند است تا ضمن احساس اجتماع و القاء قدرت تجمع مسلمین از هر نژاد و قوم و ملت که مایه اتحاد و انسجام دنیای اسلام است، با دیدن جلال و خلوص و صفا و سادگی محیط خانه ی خدا از زیاده خواهی و دنیا پرستی و ایجاد فشار به خلق الله در روابط اقتصادی و اجتماعی پرهیز کنند، و خرد آدمی در این وادی سرگشته می ماند که عتیق چه چیز سعی مروه و صفا را به بت پرستی نزدیک دیده و این تولید سئوال و ایجاد شک او بر مبنای ذکر فلاجناح در آیه چه منطقی داشته است؟! ظاهرا این حرفه ی عتیق است که به بهانه تفسیر و ساختن شان نزول، از جمله برای آیه ی بالا و درباره وجه تسمیه صفا و مروه افسانه هایی بتراشد که در وحله نخست نقاب نفاق را از چهره او برمیدارد.

شان نزول این آیت آن بود که یاران رسول در عمره القضا رسول را پرسیدند: چه گویی روا بود ما را سعی کردن میان صفا و مروه؟. از آن که قریش در سعی کردن میان صفا و مروه بت می پرستیدند. و سبب آن بود که وقتی مردی در مکه نامش اساف با زنی نامش نایله در خانه کعبه به هم زنا کردند. خدای تعالی در جای ایشان را سنگ گردانید. اهل مکه ایشان را برداشتند. اساف را بر کوه صفا بنهادند و نایله را بر مروه نهادند تا جهانیان از ایشان عبرت گیرند و بدانند که با خانه خدا بی حرمتی نباید کرد. و آن دو صورت بودند. چون روزگار بر آمد مشرکان عرب پنداشتند که آن دو بت اند، آن را بباید پرستید... اما صفا را صفا گویند لانه جلس علیه آدم اصطفی الله و مروه را مروه گویند لانها جلست علیها امراته حوا. و آن آن بود که آدم از بهشت به دنیا افتاد و از حوا جدا افتاد. چون روزگار بر آمد، آخر حوا را به عرفات بازیافت و او را آنجا باز شناخت. آن را عرفات از بهر آن گویند. آنگاه آدم بر صفا بنشست و حوا بر مروه و با یکدیگر دیدار کردند... (همان، ۱۴۰)

جل الخالق از این همه قدرت ابداع و اختراع در خیال که برای هر اشاره ی قرآن داستان بدون ارتباط درهم ریخته ای می سازد. نخست این که مدرکی نداریم تا اثبات کند کلمه قریش که ذکر آن یک بار در سوره ی کوتاهی در اواخر قرآن آمده است، نام قبیله پیامبر باشد. داستانی که عتیق می سازد ایجاد این گمان بر مبنای هیچ است که سعی میان صفا و مروه، سجده بردن و تجلیل از دو بت زن و مرد زنا کار است که پیکره سنگ شده هر یک را بر بلندی های اطراف نهاده بودند. آیا نباید کسی تاکنون پرسیده باشد که عتیق این همه اطلاعات زمینی و آسمانی درباره ی محیط صفا و مروه و آدم و حوا را از کدام سروش گرفته است و آیا اتصال بی ربط احوال افسانه سان آدم و حوا به آن زن و مرد زنا کار در این گفتار عتیق ماهیتا چه مقصدی را پیموده است؟

ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدی...به درستی آن کسان که می بپوشند آن چه فرو فرستادیم ما از هویدایی ها - چون نعت و صفت محمد در تورات - و راه نمودن ایشان را، یعنی حدیث رجم در تورات. (همان، 141)

مجازات رجم به عقوبت زنا و برخی موارد دیگر، مورد تاکید مکرر در تعالیم تورات است که به موجب آن، زن و مرد زنا کار، سنگسار و کشته می شوند. در صریح قران، بسیاری از سخت گیری ها و محدودیت های مضبوط در تورات از دوش مسلمین برداشته شده، چنان چه مثلا در مواردی، بسیاری از محذورات خوراکی لغو شده است. موضع قران در برابر زنا، با نظر تورات متفاوت است. در آیات ابتدایی سوره نور، اثبات وقوع زنا به شهادت چهار شاهد و سوگند چهار و پنج باره ی متهم منوط می شود. در آیات 17 - 15 سوره، خداوند مسلمین را موظف می کند هر گاه نقل و شایعه ای در مورد خبط و زنایی شنیدند، سخن چینی نکنند، خبر را دهان به دهان نگردانند، اظهار بی اطلاعی کنند، دنباله اثبات یا انکار آن را نگیرند تا قضیه فیصله یابد. سخت گرفتن حد اثبات وقوع زنا و قهر و وعده عذاب الهی نسبت به آن ها که بضاعت اثبات تهمت زنا را ندارند نشان است که قران کریم، اهتمامی به سخت گیری نسبت به لغزش های آدمی ندارد زیرا آفریده های خداوند در حال تربیت اند و انتظار عصمت از آنان نباید داشت و به همین سبب خداوند کریم و رحیم و بخشنده، توبه را به لفظ و اقرار هم به دفعات می پذیرد و تجسس در احوال دیگران را نمی پسندد. چنان چه در صورت اثبات وقوع زنا نیز حکم قرآنی آن ایراد یکصد ضربه تازیانه در حضور مسلمین و مارک دار کردن آنان و دستور پرهیز و به انزوا بردن آنان از طریق منع ازدواج و اختلاط با آنان است، اما حکم رجم زنا کار هرگز در قران دستور داده نشده و خوش بختانه اینک در مجامعی، بحث و سئوال بر حذف این عمل است که نادرست، به فرامین قرانی نسبت داده شده و موجب هجمه بی جا نسبت به مسلمین و ایراد توحش به قوانین قرآن است. لکن عتیق به سبب تفکر و تعصب مکتبی خود، رای دیگر گونه می زند، کتمان حق و بینه قران را برابر با اجرا نشدن حکم رجم می گیرد و خاخام منشانه، در کار احیا و اجرای احکام تورات در جامعه اسلامی می کوشد. شگفتا که صاحبان اندیشه امت مسلمان، این اشارات لو دهنده مرام عتیق را  جدی نگرفته اند. (ادامه دارد)

 

 

 

 

 

نقد تفسیر سور آبادی (۶)

 یا ایها الذین امنوا کتب علیکم الصیام ... و امر به صوم به سه حکم بگشته است: در اول امر بود به روزه عاشورا، آن گه امر آمد به روزه سه روز از هر ماهی، آن گاه امر آمد به روزه ماه رمضان.... (همان، 159)

ملاک ما در تشخیص حلال و حرام و آداب و مناسک اسلامی، قران است و بس و هر چه در ذیل آن آورده شود بی اساس و از اعتبار ساقط است. قران فقط بر پیامبر اکرم و در زمان حیات ایشان نازل می شد و هر آن چه وحی گردیده در قالب قران بوده و خداوند متعال، پیام خصوصی و سری و تکمله و تبصره ای خارج از چهار چوب قران با پیامبر و با هیچ کس دیگر و علی الخصوص با عتیق نداشته که از مسلمین پنهان باشد. در متن قران فقط در آیات 185 - 183 سوره بقره به روزه داری اشاره شده که به ماه مبارک رمضان اختصاص دارد و در مورد روز خاص عاشورا و روزه داری در آن، یا روزه سه روز از هر ماه چیزی نیامده است. باید بدانیم منظور عتیق از روز عاشورا چه بوده. به یقین، عاشورا که او می گوید نمی توانسته همان حادثه مشهور کربلا که بر امام حسین و یارانش گذشته باشد زیرا موضوع منسوب به عاشورا به سال های پس از وفات پیامبر و قطع نزول قران باز می گردد و معنا ندارد که عتیق مدعی چنین روزی بوده باشد و چون چنین سخنی از عاشورا در قران نیست، شاید هم منظور آن عاشورای یهودیان است که با روز گذر بنی اسرائیل از دریای نیل و غرق شدن فرعونیان منطبق می دانند.

فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فی الحج ... این هر سه به نصب روا بود و به رفع نیز روا بود و به رفع، رفث و فسوق و نصب جدال خوانند، به معنی نهی و به معنی نفی. سوال:چرا فلا رفث به رفع و نصب روا بود و لاریب فیه جز به نصب نخوانند؟ جواب گوییم لا تبرئه چون مفرده بود به نصب کنند، چنان که لا رجل فی الدار، و چون مکرر بود، رفع و نصب در آن روا بود و آنجا لا ریب فیه مفرده است و این جا مکرر است، از آن است که این جا به رفع و نصب خوانند و آن جا جز به نصب نخوانند. گروهی گفته اند آن جا خود هم روا بود لا ریب فیه خوانی به رفع و تنوین. (همان، 172)

از نشان های غنای لغت عرب آن است که اگر کلامی را به فتح و رفع و کسر خوانی، معانی مختلف دهد، برای مثال کلمه عوج به فتح اول، به معنای کجی در ظاهر است و به کسر اول، معنای کجی و انحراف در معنا، می دهد. اختلاف معنایی از این قبیل در برخی موارد، تاثیر اساسی می گذارد. مثلا اگر درباره کتابی بگویند لیس فی الکتاب عوج. به یک قرائت یعنی در ظاهر کتاب ایرادی نیست و به روایت دیگر یعنی هیچ ناراستی در مفاهیم کتاب نیست. عتیق در غالب موارد از سوی خود، تغییر و تبدیل اعراب لغات و کلمات آیات قران را مجاز می گیرد و سر خود، آیات را با معانی گونه گون ترجمه می کند که اگر فلان کلمه را این گونه بخوانی چنین معنا دهد و به قرائت دیگر چونان معنی شود. صدور مجوز به قرائات چندگانه آیات قران، از سوی عتیق، به نوبه خود ایجاد اختلاف و پراکندگی در میان مطالعه کنندگان و تولید شک در دست نخوردگی قرآن است.

و ذکروا الله فی ایام معدودات ...گفته اند ایام معدودات ایام تشریق است و ایام معلومات، ده روز ذی الحجه. و بر بدل این گفته اندکه ایام معلومات ایام تشریق است و ایام معدودات عشر ذی الحجه. اما کلبی گوید در خواب دیدم که قیامت بر خاسته بودی و زبانیه مرا می بردندی که به دوزخ برند. رسول خدا را دیدمی بر بالایی نشسته. من به وی زینهار خواستمی که: یا رسول الله مردی ام از امت تو، مفسر قران، مرا به دوزخ می برند، زنهار. رسول آواز دادی که: وی را نزد من آرید. مرا پیش او بردند. رسول مرا گفتی: تو تفسیر دانی؟ گفتم: بلی. مرا پرسیدی که: ایام معدودات کدام است و ایام معلومات کدام است؟ من گفتمی: ایام معدودات ایام تشریق است و ایام معلومات عشر ذی الحجه. رسول گفتی: احسنت، نکو گفتی، دست از او بدارید که او بهشتی است نه دوزخی.و گفته اند ... (همان، 175)

این حدیث قیل و قال میان مفسران قران که هنوز نمی توانند به اتفاق آراء، تاریخ معینی مصادف با ایام معدود و معلوم ارائه کنند از تفریحات است. این قماش که خود می دانند گفته هاشان هیچ مدرکی ندارد، سخن یکدیگر را نیز باور نمی کنند و حتی آن خواب جعلی که از زبان مفسر نمایی به نام کلبی روایت می شود باعث نمی شود حساب کار دستشان بیاید و دست از اختلاف بردارند و هنوز ساز خارج از پرده می زنند. الحق که به ترین قسمت رویای کلبی آن است که می گوید جایگاه مفسران قران در جهنم است. هر چند که عتیق می خواهد با نقل این داستان خود ساخته، تفسیر قران را به امضاء رسول اکرم برساند و مفسران را از برگزیدگان و مستحق بهشت خداوند جلوه دهد، آن قیامت موعود را به مسخره بگیرد و بارگاه الهی را بدون عدالت بنمایاند.  بنا بر رویای کلبی، اختیار و تشخیص بهشت یا جهنمی بودن افراد از عهده خداوند مالک یوم الدین خارج است زیرا پیامبر اسلام به جای خداوند، جایگاه ابدی کلبی را تغییر می دهد. کوتاه بینانی که موضوع رویای کلبی را باور کنند بهانه دیگری می یابند تا پیوسته به دون خداوند متوسل باشند. چه بساط غریب و مسخره ای برای مسلمانان چیده اند و سرشان را به چه طعام مرگباری گرم کرده اند این جهودان!

یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه ...و آن آن بود که چون پیغمبر علیه السلام به هجرت به مدینه آمد، هم در آن سال جبرئیل خبر آورد که کاروان قریش از شام می آید با مال بسیار، کس فرست تا آن کاروان را بزنند.پیغمبر علیه السلام عبدلله بن جحش را - پسر عمه خویش را - با نه تن بفرستاد و نامه ای در سر بدو داد و گفت چون یک منزل از مدینه بروی این نامه را بر یاران عرضه کن، هر که با تو بیاید او را ببر تا به کاروان مکه رسی، کاروان را بزن... چون فرا رسیدند، یاران رسول حمله بردند از کمین، یکی تیری بر کاروان سالار زد - عمرو حضرمی - و او کشته شد. دیگران به هزیمت شدند. یاران رسول در کاروان افتند و می زدند و می گرفتند، آخر شبانگاه جمادی الاخره بود، هلال رجب پدید آمد و یاران رسول ندانستند.چون فارغ شدند هلال رجب بدیدند، اندوهگن شدند که در ماه حرام آن قتال کرده آمد. اهل کاروان یکسر می شدند تا به مکه...

ریشه کلمه قتال که در قران آمده و به معنای ایستادگی و مقاومت  است با کلمه قتل به مفهوم کشتن تفاوت دارد و صورت امری آن ها نیز مختلف است. چنان که هر جا امر به کشتن عده ای باشد، صورت امری اقتلوا می آید و هر گاه به مقاومت عقیدتی و فرهنگی دستور داده شود، صورت امری قاتلوا مصرف می شود. البته مفسران و مترجمان بسیاری برای خونریز جلوه دادن قوانین قران، به عمد کلمه قتل و قتال را به یک مفهوم می گیرند و باقی نیز بی تدبر، دنباله روی و تکرار می کنند. باری، عتیق به سر دستگی همه اسلام ستیزان، روایتی به غایت بی اساس در شان نزول این آیه آورده تا زهر خود را به پیامبر و همراهنش بپاشد. در تعریف عتیق، جبرئیل مامور است تا گرای کاروان های پر مال را به پیامبر دهد تا گردنه گیری کنند و در کمین اموال نه دعوت به اسلام نشینندچنان که یاران پیامبر را می بینیم که نه دعوت کنندگان به شنیدن آیات قرآن که غارتگرانی قهارند چندان که گذر زمان را فراموش می کنند. این است آن تفسیر سور آبادی معروف که در حوزه و دانشگاه تدریس می شود و مبنای تحقیقات اسلامی و قرانی قرار می گیرد!

و الفتنه اکبر من القتل ...و آزمون شرک بزرگتر از کشتن. چون است که ستونی در چشم خویش بنمی بینند و خاشاکی در چشم مسلمانان بمی بینند. این جواب آن کافران است که مومنان را تعییر می کردند به قتال در ماه حرام. (همان، 183)

قران به تعبیری، فتنه انگیزی را بد تر از قتل می گوید و این مقایسه بد و بد تر، کشتن مردم را به تر و قابل تحمل تر از آشوب گری و فتنه انگیزی میان آن ها می داند. این اشاره عام است و به گروه یا قوم و دسته ای خاص باز نمی گردد لکن عتیق در ادامه قلب معنا و گردش تعبیر که در مورد کلمه قتل و قتال می آورد، این قیاس قرانی را به همان داستان غارت گری یاران پیغمبر مربوط می گیرد تا وانمود کند مشرکان و کافران از فرط زور گیری مسلمین به ستوه آمده و شکایت می کرده اند پس آیه ای از سوی خداوند نازل شده که اتهام مسلمین را ابقا می کند و می گوید بر ایشان ایرادی نیست و غارتگری ایشان به فتنه انگیزی مشرکان در!!!

و یسئلونک عن المحیض ... و می پرسند تو را ای محمد از بی نمازی زنان... (همان، 185)

ترجمه ای که عتیق از کلمه محیض می آورد نمونه کامل پروردگی او در مکتب تورات است زیرا در تورات، قوانین سخت گیرانه ای راجع به عادت ماهیانه زنان و محدودیتهای مربوط به این دوره آمده است:

زن تا هفت روز بعد از عادت ماهانه اش شرعا نجس خواهد بود. در آن مدت هر کس به او دست بزند تا غروب نجس خواهد شد. و او روی هر چیز بخوابد یا بنشیند، آن چیز نجس خواهد بود ...( لاویان، 20 - 19 :15)

طهارت بعد از زایمان: ... تا هفت روز شرعا نجس خواهد بود، همانگونه که به هنگام عادت ماهانه خود نجس است... زن باید مدت سی و سه روز صبر کند تا از خونریزی خود کاملا طاهر گردد. در این مدت او نباید به چیز مقدسی دست بزند یا وارد عبادتگاه شود... ( لاویان، 5 -2 :12)

حکم قران در مورد حیض زنان در ادامه آیه به صراحت آمده که در این مدت که موجب رنجیدگی زنان است با ایشان نزدیکی نکنید. و دیگر کلامی در مورد نخواندن نماز، نگرفتن روزه ، ورود به مساجد و اماکن مقدسه و غیره نیامده است. باز داشتن زنان از اقامه نماز و اعمال دینی در این دوران ریشه و اساسی در قران ندارد و تنها منطبق با فرامین کهنه ی توراتی است. حال آن که آیات الهی صراحت دارد که خداوند برای رفع بسیاری از مضایقه ها و محدودیت ها قرآن را نازل کرده است.

من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له اضعافا کثیره ...کیست تا به خداوند قرض نیکو دهد تا به چندین برابر به او باز دهد... سوال: نه خدای نهی کرد از ربا، پس چرا خود با بنده ربا می کند که گفت فیضاعفه له؟ جواب گوییم معاملت ربا میان بندگان حرام است، لکن از خدای روا است و میان بنده و خدا رواست... (همان، 209)

این ایراد و پرسش و پاسخ شنگولانه عتیق به راستی که هوش از سر آدمی می رباید و بعید می دانم چشمان کسی از شنیدن آن گرد نشود و از شدت طنز موضوع، ریسه نرود. معلوم است حرمت ربا در قران، ظاهرا چنان کاسبی یهود را کساد کرده است که عتیق را وادار کرده است که به تلافی برای خداوند هم مضمون کوک می کند. عتیق باید بداند که خداوند در قرآن کریم بارها به بازگرداندن هرگونه نیکی به اضعاف وعده داده است.

وقتی به برادر اسرائیلی خود پول، غذا یا هر چیز دیگر قرض می دهید، از او بهره نگیرید. از یک غریبه می توانید بهره بگیرید ولی نه از یک اسرائیلی. (تورات، سفر تثنیه: قوانین گوناگون ۱۹ و ۲۰)

ربا بر مسلمین حرام است پس مسلمانان واقعی هرگز خود را آلوده ربا نمی کنند. به حکم تورات، ربا در میان یهودیان نیز حرام است و ایشان مجازند فقط از غیر یهودیان ربا بگیرند. پس این دستور قران، همانند نهی شرط بندی و موجبات دیگر کلاشی و جایزه پراکنی و از این قبیل که بساط گذار آن ها پیوسته یهودیان بوده اند، یک حکم کاملا ضد منافع یهودیان و در زمره ی ستیزهای بنیانی با آنان است که می خواهد دست ایشان را ببندد. عتیق با این اعتراض، خود را از زمره مسلمین بیرون می کشد و معلوم می کند شدیدا پای بند اصول و احکام تورات است و با این تفسیر می خواهد از خداوند یکتا به خاطر نهی ربا انتقام بگیرد! (ادامه دارد)

(پایان جزء دوم)

 

 

 

 منبع: 

 

http://mobina46.blogfa.com/

 

 

 

 

 

 

افزوده شده در ۹ نوامبر ۲۰۱۲ 

این مجموعه مفصل، در سه یادداشت گنجانده شده است که لینک آنها ذیلا ارائه می شود: 

بخش اول                بخش دوم                   بخش سوم             بخش چهارم

 

 

  

مقاله بی نظیر و شاهکار ░▒▓۩  مشرکین نجس اند! ۩▓▒░  مقدمه کتاب اسلام و شمشیر آقای ناصر پورپیرار 
 
 آسمانی و غیر زمینی بودن قرآن و اثبات وجود داشتن خداوند و توحید 
 
  تحریف قرآن؛نظر آقای پورپیرار در باب اصالت متن فعلی قرآن 
 
عرفان، تصوف، صوفیگری، درویشیگری درویشان، توطئه یهودیان و آنوسیان  
 
 در مورد جهود آنوسی(یهودیان متظاهر به اسلام)و مارانوسی(به مسیحیت)
   
 

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد