ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
مقدمه:من از بی سوادی روشنفکری درمانده کنونی ایران یک تصوری داشتم اما هیچ گاه وسعت و پهنای آن را تا این حد تصور نمی کردم.ظهور آقای پورپیرار به عنوان مورخ در صحنه تاریخ نویسی ایران،در کنار پیامدهای گوناگون،یک آزمایش تاریخی دوران ساز برای روشنفکر نماهای ایران بود تا میزان توانایی علمی و تعهد ملی و فرهنگی آنان در این آزمایش محک چندباره خورده و آشکارتر شود.پس از گذشت چند سال همه دیدیم که اینان از این آزمایس چگونه بیرون آمدند.با نگاه عمیق به نحوه وررود نویسندگان وبلاگ ذوالقرنین و به خصوص شخص بابایادگار به گفت و گو درباره میزان صحت باورهای پیشین،تازه فهمیدم اقای پورپیرار در طی این چند سال از دست این دانشمندان چه ها دیده و کشیده است و تازه این حرف ایشان که بسیار مشتاق برخورد با یک منتقد سخت گیر و فهیم هستم،واقعا برایم معنا پیدا کرد.
متاسفانه همان طور که دیدیم از اساتید تاریخ ایرانی و غیر ایرانی تا به حال کسی وارد حوزه نقد این کتاب ها نشده است.نویسندگان کتاب«اعتبار باستان شناختی آریا و پارس»تنها دو دانشجوی باستان شناسی هستند و در وبلاگ مذکور هم می خوانیم که اساتید ادبیات در حال نوشتن کتابی در نقد آثار آقای پورپیرار هستند. در این وبلاگ و سایت های مشابه هم که آماتورهای متعصب دانشمند خوش فکر به نقد دیدگاه های بنیادین تازه می پردازند و جالب است که هیچ کدام از این حضرات از خود نمی پرسند چرا استادان حوزه تاریخ که مرتبط ترین و مسئول ترین افراد نسبت به این موضوع هستند،به سکوت مطلق پناه برده اند و زهره ورود به نگارش در این باب را ندارند؟! و جالب تر از همه آن که می گویند هیچ کس و در هیچ کجا به نوشته های آقای پورپیرا توجهی ندارد و این آثار در مجامع علمی هیچ توجهی را به خود جلب نکرده و نمی کنند،اما از طرف دیگر هر جا می رویم میبینیم که تمام لایه های روشنفکری و سیاسی مثل اسپند روی آتش در حال جهیدن و فحش دادن و نقد نویسی و ... هستند،ولی همچنان و حتی در همان بحث هایشان نیز،برای دل خوشی خود تکرا می کنند آثار اقای پورپیرار ارزش خواندن و نقد را ندارند و ... . اینان از خود نمی پرسند پس چگونه یک مورخ نوظهور توانسته است یک شبه ره صد ساله را برود و در تمام دنیا تکان ها و لرزه های اساسی بر پیکره دستگاه های سیاسی،علمی و فرهنگی مربوط به این موضوعات بیندازد؟! و چرا کسی پیش از این به چنین توفیقی دست نیافته بود؟ و اگر این کتاب ها غیر علمی هستند و هیچ کدام بر خلاف آن چه ما میبینیم به چاپ چندم نرسیدند!!! ، پس برای چه وقت خود را صرف نقد نوشته های غیر علمی ضعیف دیپلمه ها می کنید ، آن هم با این درمانده گی آشکار و سوزناک؟!
جناب بابایادگار به راستی همانند کودکان چند ساله با لج بازی وصف ناشدندنی و تقلید الفاظ مخالفان، به تکرار مهملات پیشین پرداخته و با چشم و گوش بر بستن اشارات بنیادین و روی آوری افراطی به توجیه،به نقد مقاله پیش دست آوردند و در عالم خیال تصور می کنند تکرار ابدی مطالب پیش یعنی رد دیدگاه های تازه!!! بسیار مشتاقم بدانم بابایادگار چند سال دارند و آیا این رفتار هابه خاطر جوانی بیش از حدشان است یا به دلیل تعصب غیر عادی و یا چیزی دیگر.
اما در هر حال چند نکته برای اطلاع ایشان:
1ــ من نه قصد رد مطلق دین زرتشت را دارم و نه تایید آن.همان طور که قبلاگفتم هدف من اشاره به چند نکته اساسی در باز خوانی تاریخ دین زرتشت است و این که بر اساس منابع موجود و با فرض صحت قطعی تمام آن ها،اثبات وجود دین زرتشت در تاریخ ایران به طور یقینی میسر نیست،ضمن آن که با توجه به مجعول بودن بسیاری از آن اسناد،اثبات خلاف آن به سادگی میسر است!!!
2ــ جناب بابایادگار بسیار خوشحالم که از پس این گفت و گو ها ناتوانی،تعصب و پرت و پلا گویی هایتان هر چه بیش تر عیان می شود.گرچه در مورد توجه دادن شخص شما و امثال شما به موضوعات بنیادین معتقدم آب در هاون می کوبم،اما به هر حال هم اسباب تفریح است و هم بی تردید اسباب توجه بی تعصبان. فقط یک توصیه برادرانه: لطفا این قدر زود عصبانی نشوید تا مجبور نشوید این قدر تند و تند و با پرت و پلا گویی و آسمان و ریسمان بافی دلیل و تایید و توجیه بتراشید.لطفا کمی صبرکنید،با دقت مطالب را بخوانید و سر فرصت گفت و گو کنید.برای این کار بهتر است با توجه به جوانیتان حتما یک دوره کلاس « چگونه گفت و گو کنیم » را بگذرانید.
3ــ بابا یادگار می گویند برخی ادیان دیگر مانند صابئیان و ستاره پرستان و ... هم پیروانی بسیار اندک دارند.می باید ذهن ایشان را به این نکاته توجه دهم که ادیانی نظیر ستاره پرستی و ... ،به رغم مشابه بودن یک آیین در چند سرزمین، از ابتدا هم جزو ادیان محدود به یک جغرافیا و مردم خاص و با پیروان اندک بودند و اینک هم پس از چندین قرن،همچنان مثل سابق ، همان پیروان اندک خود را دارند.اما دین زرتشتی ظاهرا دین سراسری یک ملت و مجموعه ای از اقوام و مردمان و آن هم برای چند ین قرن بوده است و در یک جغرافیای بسیار وسیع جاری و حاکم بوده است. اما اینک نه از آن گستردگی جغرافیایی اثری بر جای است و نه از آن پیروان کثیر و بسیار!!! ظاهرا دین زرتشتی از این بابت با سایر ادیان مطرح و فراگیر ،اعم از الهی یا غیر الهی، تفاوت اساسی دارد، زیرا سایر ادیان مهم مثل یهودیت،مسیحیت،بو داییت و اسلام پس از گذشت قرن ها صاحب تاثیر،گستردگی و پیروان بیش تر شدند اما دین زرتشتی پس از گذشت قرن ها پس رفت کرده است!!! بر عهده بابایادگار و زرتشت پرستان غیر زرتشتی دیگر است که در اثر سکوت خود زرتشتیان و استادان اعظم شان در پاسخ گویی و دفاع از تاریخ کنونی دین خود،در نقش دایه های دلسوز تر از مادر، برای این اشکالات بنیادین توجیهی معقول و غیر احساسی بیابند.
4ــاساسا قیاس میان ادیان ابتدایی پراکنده و محدود با ادیان الهی و غیر الهی فراگیر صحیح نیست.زیرا اساسا ادیان فراگیر تکامل یافته آن ادیان سابق و مهم تر از همه )به ویژه در مورد ادیان توحیدی) برکنار کننده ادیان ابتدایی پیشین هستند.مانند یهودیت،مسیحیت و اسلام که کنار زننده و بر چیننده ادیان مبتنی بر بت پرستی و غیره هستند.یا همچنان که در مورد دین زرتشتی نیز می گویند زرتشت ادیان و باورهای قدیم آریاها را در کنار هم جمع کرده و در دین زرتشتی به صورت منسجم در آورد.( و مهم ترین دلیل وجود آن ادیان ابتدایی، بر جای ماندن میراث آن ها در آثار مذهبی ادیان توحیدی بعدی و نه متون شعوبی است.) اما من می خواهم بدانم کدام دین علیه دین زرتشت ظهور کرد و آن را بر چید که امروزه مثل بت پرستی و خرچنگ پرستی و ... هیچ اثر همزمانی از آن باقی نیست؟! مگر جز این است که همه اسناد و افراد می گویند اسلام زرتشتیان را به عنوان اهل کتاب پذیرفت و به آیین آن ها احترام گذاشت؟ برای پیروان یک دین چه عاملی برای بقا راحت تر از این که مثل سابق و حتی کمتر از آن مالیات و جزیه بدهند و بر سر آیین نیاکان خود بمانند و به عنوان کافر و مشرک و بت پرست و غیره مورد هجوم و نابودی قرار نگیرند؟!!
5ــبابایادگار می گویند آزمایش کربن 14 قدمت بعضی از متون پهلوی را مشخص کرده است ( توضیح واضحات!!! ) اما نمی فرمایند آیا به اندازه یک «و» مکتوب از این متون،چیزی از آن ها به دورات پیش از اسلام تعلق دارد یا خیر،زیرا خود به نیکی می دانند که قدیمی ترین منابع پهلوی موجود هم در قرون بعد از اسللم پدید آمدند و سطری مکتوب از آن ها از دوره ایران باستان و عصر ساسانی هرگز یافت نشده است.گرچه استادان غربی دانشمند حقه باز شما می توانند تعدادی از مکتوبات آرامی را به عنوان متون پهلوی به شما پهلوی دانان دانشمند بخورانند!!! همان طور که قبلا نیز گفتم از شما ملتمسانه درخواست می کنم از یک سازمان مسئول در ایران مثل میراث فرهنگی بخواهید تا کتیبه های کعبه زرتشت و نقش رجب و ... را به هر طریق علمی که ممکن است،آزمایش کنند تا آنگاه همه ببینیم این ها واقعا متعلق به چه دوره ای هستند و مهم تر از همه مشخص شود که آقای پورپیرا چقدر ررررر مرتکب اشباه شده اند!!!!
6ــ همان طور که قبلا ذکر شد، از قرآن رقعه های قرآنی بسیاری از گوشه و کنار جهان اسلام به دست آمده است،( ر.ش به مجموعه هنر اسلامی دکتر خلیلی) اصل نامه های پیامبر نیز به دست آمده اند.جناب بابایادگار عزیز:ما از شما رقعه هایی از اوستا نمی خواهیم.تنها به یک «و» مکتوب از اوستا، آن هم نه از هزارهای پیش از اختراع خط و یا حتی پس از اختراع خط، بل از زمانی پیش از قرن هفتم هجری ، یعنی از دوره های پس از پیدایش صدها سند دینی بودایی،یهودی و مسیحی، راضی هستیم و قانع می شویم ! یادتان نرود فقط یک «و» !
7ــ بابایادگار به جای پاسخ نویسی در مورد ادعای زرتشتیان در مورد نقش اهورامزدا ــ که این یکی دیگر برای هر کسی که از زرتشت فقط نامی شنیده باشد ــ روشن است،از فرط ناتوانی حتی در توجیه ، و احساسی نگری به حاشا کردن اصل موضوع پرداختند!! این کار ایشان مثل این است که کسی به دلایلی بگوید مسلمانان کار درستی نمی کنند که به حج می روند ، و ما برای فرار از پاسخ نویسی بگوییم مسلمانان که اصلا به حج نمی روند!!!!
8ـــادعای سطحی بابایادگار درباره روند فراگیر و درونی شیعه شدن ایران ،تنها بر اساس شمشیر شاه اسماعیل و بقیه شاهان صفوی ، برای اهل تاریخ ،تنها نشان می دهد که ایشان واقعا از تاریخ ایران چیز بنیادینی نمی دانند و حداکثر چند کتاب را رو خوانی کرده اند!!
9ــ فقط محض اطلاع و تامل:در قرن ششم هجری،یک خاخام یهودی به نام ربی بنیامین تودولایی،از اسپانیا برای تهیه گزارشی از آمار و وضع یهودیان مشرق و ایران،به این سرزمین ها سفر کرد و سفرنامه ویژه ای از خود بر جای گذلشت.بنیامین با توجه به ماموریت خود حساسیت خاصی نسبت به اقلیت های مذهبی دارد اما با این حال هیچ یاد و اسمی از زرتشت و زرتشتیان در ایران نمی کند و گویی حتی یک زرتشتی هم در ایران آن زمان ندیده است.جناب بابایادگار ، این موضوع نشان می دهد که اگر ما از منابع شعوبی قلابی و منابع یونانی و رومی فرضی فراتر برویم و به یک سند قرن ششمی غیر شعوبی و سالم آن هم از طرف یک یهودی و با حساسیت ویژه مذهبی رجوع کنیم،متوجه می شویم تمام این ( به تعبیر مرحوم جلال آل احمد ) زرتشتی بازی ها ی یکی دو سده اخیر محصول جریانات تبلیغی و استعماری انگلستان و غرب در ایران و هند هستند!!
10ــ خوانندگان برای پی بردن به درستی ادعای من که به طور قطع می گویم این جماعت با دقت و فهیم!! حتی از روخوانی مطالب هم عاجزاند،تنها و تنها پاسخ بابایادگار درباره جمله من در مورد «بخش های اوستا» را یک بار و فقط یک بار بخوانند تا واقعا مصداق این تعبیر عامیانه « من چی می گم؟ اون چی می گه؟ » را به نیکی دریابند!
11ــ آقای حامد ، در تایید و تکمیل نکته شما درباره تعلق داشتن زیارتگاه چک چک به دوره ناصرالدین شاه قاجار،اضافه می کنم که بدون استثنا قدمت تمام آتشکده های فعلی زرتشتیان در کرمان و یزد و دیگر جاها از دوره قاجار فراتر نمی رود و عمده آن ها قدمتی در حدود 150 سال دارند! و این نشان می دهد که تمام آن ها محصول توجه به زرتشتیان در طول یکی دو قرن اخیر و آغاز جریان باستان گرایی در تاریخ معاصر ایران هستند. البته ایران شناسان معظم غربی و دست پروردگان داخلی شان در هر کجای ایران بنایی بی شناسنامه و « از دود سیاه شده » و دارای جایگاه روشن کردن آتش ( بدیهی ترین جز تقریبا هر بنا!!) یافته اند ، از فرط تهی دستی در داشتن آثار زرتشتی ، آن را بدون هیچ سند و نوشته و کتیبه ای به عنوان آتشکده زرتشتیان معرفی و حتی ( احتمالا از روی علم غیب!! ) برای آن نام نیز انتخاب کردند،مثل آتشکده تخت سلیمان و آذرگشنسب!!!
12ــ کتاب های بعدی استاد برای همیشه به گفت و گوی کنونی درباره محتوای سلسله ساسانی،محتوای سکه ها و کتیبه های ساسانی و ماهیت واقعی خط و زبان پهلوی و اوستایی خاتمه خواهد داد. اگر چه باز هم این دانشمندان مخالف ، به جای خواندن آن به تکرار لاطائلات پیشین به اسم نقد می پردازند و دائم تکرار می کنند آقای پورپیرار سندی ندارد!!!! و این تکرار به حدی است که خودشان هم شعار تبلیغاتی شان را ــ مثل ملا نصرالدین ــ باور کردند!
+ نوشته شده در شنبه، 27 تیر، 1383 ساعت 19:2 توسط عارف گلسرخی
http://wwww.naria.ir/view/1.aspx?id=359
آمون : احتمالا اشاره به این یادداشت است ولی به دلیل بعد زمانی و مشکلاتی نظیر هک شدن وبلاگ ها و غیره ، امکان نظر دقیق میسر نیست :
سلام
ببخشید میشه برام توضیح بدید که چرا ادعا میشه که زرتشتی ها در زمان شاه عباس به زور مسلمان شدند ؟( آیا اصلا دینی با این خصوصیت واقعا بوده ؟)
یا توی فیلم حضرت عبد العظیم چرا برخورد ایشون رو با سرخ جامگان نشان می دهد مگر واقعیت دارد ؟
با تشکر فراوان
سلام دوست عزیز. بحث بسیار زیاد است. بهتر است از این صفحه شروع کنید: http://purpirar.blogsky.com/All-In-One-Page موفق و موید باشید. /آمون/