یادداشت برای آقای حیدری [1]
نه آقای حیدری. درست برعکس، من ذرهای آزادی و دموکراسی و پیشرفت در جهان غرب نمیبینم، زیرا که این مفاهیم عمومی است و نه موردی. نمیتوان به جان و مال و منابع و هستی مردم جهان از آمریکای جنوبی تا انتهای آسیا لطمه زد و صدمه رساند و آن گاه مثلا مطبوعات سرزمین خودی را آزاد گذارد تا انتقاد کنند و بر مبنای آن مدعی اعمال دموکراسی شد!!! احتمالا این تعریف تازهای از دموکراسی است که مورد پذیرش خردمندان نیست، به ویژه آن که بدانیم تقریبا تمام مسئولیت به قول شما عقب ماندگی جهان سوم به دوش همین حضرات دموکرات اندیش غربی است، زیرا عوامل اصلی این عقب ماندگی، که معمولا هیئتهای حاکمه است، نصب شده و مامور و دست نشاندهی همین دولتهای دموکرات غربیاند و اگر یک مسئول حکومتی در اینجا یا آن جای جهان، در اندیشهی پیشرفت ملی و به قول شما گریز از عقب افتادگی باشد، به وسیلهی همین آزاد اندیشان و توصیه کنندگان دموکراسی تهدید و در صورت ادامه مقاومت به کینه توزانهترین و قصابانه ترین شکل و شیوه حذف میشوند. کافی است به آخرین نمونههای آن که همهی ما به یاد میاوریم، از امیرکبیر و مصدق تا آلنده و لومومبا و سوکارنو و غیره و غیره و به اوج این رفتارهای فوق دیکتاتورانهی تاریخی، که باز هم به نام دموکراسی قلابی غربی انجام میشود، یعنی مورد عراق، اشاره کنم، که تمام نقاب را از چهرهی این دموکراسی احمق فریب غربی برداشت و خشم سراسری و عمومی آزاد اندیشان جهان و مقاومت عمومی و قهرمانانهی مردم عراق را، چنان که در این دو سال شاهد بوده ایم، بر انگیخت. به زبان سادهتر جهان سوم از آن روی به قول شما عقب مانده است که دزدان غربی، که لباس دموکراسی پوشیدهاند، برای منافع خود، با ابزارها و عواملشان و با اعمال کثیفترین شیوههای ممکن، مانع پیشرفت ما می شوند، زیرا پیشرفت ما به معنای گرسنه ماندن آنهاست.
آقای حیدری، خود را اسیر ظواهر و نمایشات و تبلیغات و دستگاههای وارونه نمای سیستمهای غربی نکنید. اندکی بنیان شناسی تاریخی و تمدنی به شما خواهد گفت که جهان غرب، از پانصد سال پیش تا هم امروز، تحفهای جز گلوله و توطئه به سرزمینهای دیگر نبرده، خاطرهای جز غارت و توحش به جای نگذارده و هیچ سرزمینی نیست که با حضور و عبور آنها به خاک سیاه ننشسته باشد. آن چه را شما عقب ماندگی جهان سوم میخوانید علت و عاملی جز این ندارد که تمام توان و نوای مردم این سرزمینها، لااقل در چهار قرن اخیر، صرف جنگ استقلال طلبانه و درست علیه همین دموکراتهای غربی شما شده است. اگر به قدر روخوانی هم به تاریخ معاصر ایران چشم انداخته و توجه کرده باشید، متوجه میشوید که تمام وقت و توان ذهنی و سرمایهی ملی ما در ۲۰۰ سال گذشته برای کسب استقلال و مبارزه با بیگانگان و اخراج عوامل داخلی آنان صرف شده است تا آنجا که اجرای هر برنامه ریزی ترقیخواهانه برای پیشرفت، پیشاپیش موکول و درگروی ایجاد یک دولت ناوابسته و خودی شده است.
آیا دخالت و تجاوز و خراب کاری غرب در روند طبیعی رشد ملتها، که اصلیترین علت واماندگی جهان سوم است، به آیات قرآن مرتبط است؟ به نمونه آفریقا نگاه کنید:
پیشتر هم نوشته بودم که لااقل یک سوم ثروت و سرمایهی غربیان حاصل غارت آفریقاست. تمام دموکراسیهای غربی شما، آقای حیدری، از ایتالیا تا بریتانیا و این روزها آمریکا در دزدی از آفریقاییان شریک بودهاند. آیا به حاصل حضور چند قرنهی آنها در آن قارهی آباد و زیبا، که با توان بومی خود پیش میرفت، نمینگرید که نه تمدن، بل بیماری و فقر و فحشاء و خرابی است؟ آیا مسئولیت این به قول شما عقب ماندگی و انحطاط کنونی سرزمین بهشت آسای آفریقا، بر دوش دموکرات های غربی شما قرار میگیرد یا متوجه دین اسلام است که تقریبا یک سوم مردم آفریقا بدان ایمان دارند؟ آیا آن چه در آمریکای جنوبی و آسیا رخ داده نیز، جز تکرار همین تراژدی جهانی است که دموکرات های غربی شما بازی کردهاند؟ و آیا خشم و نفرت و کینهی انباشته شده در سینه ی سلسله ای از مردم جهان، علیه کشورهای غربی، خشمی کور و بیدلیل است؟
در حیات مسلمین و در دورانی که برتری جهانی داشتند، کوچکترین نمونهای از این رفتارهای غیر انسانی، غیرمتمدنانه و ضد تاریخی با دیگران را شاهد نیستیم. آنها و درست به سبب توصیه های قرآنی، از اسپانیا تا هندوستان، جز فرهنگ و تمدن و مسالمت و منطق و علم و توصیههای عالم ساز نبردهاند. به اسپانیای پیش و پس از تسلط مسلمین نگاه کنید. آیا بیسبب است که مردم اسپانیا هنوز هم به دستآوردها و سوقاتهای مسلمین و به ابنیه و آثار به جای مانده از آن ها میبالند؟ آیا این دروغ است که ریاضیات و شیمی و فیزیک و معماری و فرهنگ کتابت را مسلمین از دروازهی اسپانیا به اروپا بردهاند؟ آیا مسلمین بازوی کار اسپانیاییها را، با زور و قلدری جانی مسلکانه، برای بیگاری به قاهره و بغداد و فاس کشیدهاند و آیا ذرهای از آن جنایات پلید و از وجدان بشری پاک نشدنی را، که عالی مقام ترین عناصر دولتی و نظامی و مذهبی اروپا در تجارت برده از آفریقا و هندوستان و خاور دور مرتکب شدهاند، در کارنامهی مسلمین میبینید؟ اگر نمیبینید، تنها و تنها بدان سبب است که قرآن عظیم، مسلمین را از تجاوز و تهدید و باج خوری و ظلم و هر عاملی که آرامش و امنیت دیگران را، از دوست و دشمن، سلب کند، نهی کرده است.
شما میگویید که قرآن ۱۴۰۰ سال است در بین مسلمین حضور دارد، اما اثرات تمدنی آن آشکار نیست! اشتباه تان درهمین است. جهان اسلام پیش ازهجوم مخرب و بازدارنده و دائما گسترده شونده ی اصحاب کلیسا و کنیسه، پیوسته حرف نخست را در تمام عرصههای دانش و حکمت و اخلاق زده است و آن زمان که اروپاییان حتی شست و شوی بدن خویش را نمیشناختند و آن را ضروری نمیدیدند، گسترهی سرزمین مسلمین را، حتی تا زمان صفویه، دانشگاهها و مراکز تحقیقات و بحث و آموزشهای عالی پوشانده بود و دانش مسلمین در معماری و هنر و ریاضیات و نجوم، نظیر جهانی نداشت. مطمئن بدانید که اگر دخالت مخرب و غارتگرانهی جهان غربی و دموکرات و متمدن شما در این پنج قرن اخیر نبود، اینک مسلمین بدون نیاز به عبور از آن همه مراتب نادانی و خون ریزی و سرقت و سود اندیشی که تمدن کنونی غرب به عفونت آن مبتلاست، به ساختمان جهانی معتبرتر، مهربانتر و قابل زیستتر و مملو از نیک اندیشی و برابری، درست مطابق با توصیههای قرآن، موفق شده بودند. آقای حیدری اندکی خردمندانه و با تعمق به عراق و افغانستان نگاه کنید، ماهیت و هویت این دموکراسی مورد تمنای شما در آنجا چهره نموده است و به صاحب خردان و رهبران دینی همین سرزمینها نگاه کنید که در عین توصیه به مقاومت سرسختانه، کشتن اسیران و گروگانهای همین متجاوزین را نهی میکنند و نمیدانید که انگیزه و دستورالعمل اصلی این راهبران اسلامی قرآن است که برای نخستین بار در جهان بیانیهی دفاع از حقوق اسیران را صادر کرده است: «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا» و آن گاه این توصیه به مهربانی با درماندگان را با رفتاری بسنجید که دموکراتهای غربی شما با اسیران مردمی در زندانهای عراق مرتکب میشوند که جرمی جز دفاع از آزادی و ثروت و استقلال سرزمین خود ندارند.
نه آقای حیدری، شما به دنبال دموکراسی و آزادی و مسالمت و تمدن انسانی نیستید، به زرق و برقی توجه کردهاید که غربیان از ذخیره ی غارت پانصد ساله ی جهان فراهم کرده اند. آقای حیدری ما مردم جهان سوم عقب مانده نیستیم، عقب مانده آن سیستمی است که دیوانهی زنجیری نیازمند معالجه ای چون بوش نمایندی آن است، تا بیانیهی تسلیم عمومی و اجباری جهانیان به خواستهای ناموجه یک امپراتوری مسلح را صادر کند!!! در پایان بد نیست با مقاله و کتابی آشنا شوی که تصویر هنوز نارسایی از دروغین بودن محض و مطلق این دموکراسی غربی شما ارائه میدهد، که از این آدرس برداشتهام :
http://www.javaan.net/history/Mtarikhi/halakasdariran.htm
نوشته شده در پنجشنبه، 12 شهریور، 1383 ساعت 20:47 توسط ناصر پورپیرار
یادداشت برای آقای حیدری [2]
آقای حیدری. گمان ندارم ادامهی سخن با اندیشهای که آن یادداشت و ضمائم مستندش را «حرفهایی از سر احساسات» تشخیص داده است، سود و حاصلی به بارآورد، اما من ادای این توضیحات را هم، با فرض نارسا بودن آن یادداشت، و به عنوان سخن آخر، وظیفه میدانم.
۱. شما اصل مبارزهی جاری جهان سوم علیه تسلط غرب را باور دارید و موجه میشمارید. اگر غربیان دموکراتاند، پس جهان سوم علیه دموکراسی ستیزه میکند و مرتجع و محکوم میشود و اگر مبارزهی جهان سوم علیه غرب را تلاش برای حفظ استقلال و بقا میشناسید، پس غربیان دیکتاتور و جانی و بی فرهنگ و متجاوز میشوند و هر نوع سخنی دربارهی حقوق تاریخی احتمالی آنان، وکالت و مدافعه از عقب ماندگی و بیتمدنی و تجاوز است.
۲. شما مبارزهی چهارصد ساله علیه تجاوزات غرب را بیحاصل معرفی میکنید. به گمانم جان سخن شما همین دعوت به تسلیم است. چه طور ندیدهاید که جهان سوم گام به گام غرب را به عقب رانده و عوامل و توطئه های شان را غالبا ناکام گذارده است: آنها را از آفریقا بیرون ریختند، لشکرکشی جهانی و قصابیهای آشکارشان در آسیای جنوب شرقی به شکست واضح نظامی و سرافکندگی در برابر نیروهای مومن و مبارز بومی منجر شد، همین جا و در ایران ما نمایندهی پرنخوت آنان، یعنی شاه را با خفت تمام از خاک خویش بیرون راندیم و به تلافی توطئهی ۲۸ مرداد، نمایندگان دولت مدعی و مقصر آمریکا را ۴۴۴ روز چشم بسته اسیر کردیم و موجب سرافکندگی جهانی این مدعیان شدیم و اگر بخواهم فهرست ناکامیهای غرب را در برابر ملتهای مدافع بیان کنم، کتابی خواهد شد. دولت اسراییل تا دو دهه پیش ملتی را به نام فلسطین نمی شناخت و سازمان آزادی بخش فلسطین را سازمان تروریستها میخواند و مذاکره با آنان را نمیپذیرفت. امروز نه فقط با آنها به عنوان دو دولت برابر حقوق پشت یک میز مینشیند، بلکه از بیم سنگهای دست دانش اموزان فلسطینی پشت دیوار سنگی ، علیرغم تمسخر جهانی که میشنود، سنگر گرفته است.
نهایت و اوج موفقیت این مبارزات، در این روزها چهره مینماید که غرب وادار شده است از پس شعارهای خنک آزادی خواهی و حقوق بشر بیرون خزد و چهرهی واقعی و واضح خود را، از جمله در عراق نمایان کند. اینک همه میتوانند ماهیت واقعی این دموکراتهای شما را، در عکسهایی تماشا کنند که از زندان ابوغریب بیرون آمد ومعلوم کرد که هرکس دیگر که در هرکجای جهان همان رفتار را بر مردم خود روا میدارد، شاگرد کوچک مکتب غرب است. پس از این نمایش نفرت آور و بیدار ساز ادعاهای غرب یکشبه فروریخته است. دیگر آن مجسمهی مشعل به دست آزادی که در مدخل آمریکا نصب است، به مترسک جالیز بمبهای آنان میماند. تردید نکنید که مقاومت مردم عراق، از پس آن قرنها استقامت، آمریکا را فروخواهد ریخت. میبینید که این همه خشونت و نادانی و این انبوه ابزار و تجهیزات، مردم فلوجه و نجف و قبایل افغانستان را هم نمی ترساند. شما با این حرفها زیاد مانوس نیستید و به گمانتان احساسات پراکنی میآید، چرا که به انسان و به پیروزی حقیقت ایمان ندارید، و احتمالا ایستادگی در برابر گلولهی دشمن را حماقت میشمارید، اما کمی دیگر منتظر بمانید تا پردهی این نمایشات قدرت پایین کشیده شود و های و هوی این اژدهای کاغذی فرونشیند، آن گاه در جای ایالات متحده ی امروز ۵۰ کشور مستقل خواهد نشست که به حقوق مردم دیگر تسلیماند. ندیدید در شوروی چه گذشت؟!
۳. در یادداشت پیش علت تسلط غرب را بر جهان سوم نوشتم و نوشتم که آنها با شکستن حرمت انسان و با اعمال روشهایی که به قول شما از «درخت نشینان» ساخته است، سوار بر کشتیهای توپ دار و تفنگ به دست، به غارت ثروتهای طبیعی قبایل آفریقایی رفتند که جز نیزه و کمان را نمی شناختند. نزدیک به تمامی سرمایه و ثروت غرب، که مایهی قدرت آنان است، حاصل تجاوزات مکرر و متنوع آنان به جهان است، مسلمین و مشرق زمینیان در هیچ زمان چنین اقتدار سارقانهای را نخواستهاند. چین و هند هرگز سربازی به سرزمینهای دیگر نفرستادهاند و مسلمین دیناری از ملتی غارت نکردهاند. چه طور این واقعیات اتفاق افتاده را ، که هرکودک روزنامه خوانی با آن آشناست، تصورات ذهن در اتاق نشستهای میدانید. دست کم صاحب این قلم، در عمر نه کوتاه خود، پیوسته و به طور موظف و مفتخرا در مرکز و میان معرکهی سخت و ناساز تاریخ سرزمین و زمانهی خویش زیسته است.
4. غارت مغزهای جهان سوم نیز بند دیگری از ادعا نامهی اثبات هجوم دشمنانهی غرب به دست مایههای مردم جهان سوم است. آنها نخست ماموران خود را بر سرنوشت ملتها مسلط میکنند، تا کار را بر دانش آموختگان و متفکرین بومی چندان تنگ بگیرند که این مغزهای آماده به بهایی اندک خریده و به فریب آزادی تماشای ویترینهای فلان خیابان اروپا و امریکا ربوده شوند. اما زندانها، ادبیات ملی و مردمی و نیز رشد تکنولوزی ملی، در همین سرزمینهای زیر سلطهی دولتهای مزدور غرب، گواهی میدهد که تمام دانش آموختگان جهان سوم، خلاف گمان شما، در صف تقاضای خروج نایستادهاند!
5.با این همه آقای حیدری، همین که در جوابتان انگشت اتهام عقب ماندگی را از اسلام و قرآن برداشتهاید، نشانهای است که به کلی هم نمیتوان از شما ناامید بود. سرخوش و کیفور باشید.
نوشته شده در شنبه، 14 شهریور، 1383 ساعت 0:19 توسط ناصر پورپیرار