به نظر می رسد که فشار نیاز زمان و تجارب دراز مدت تاریخی در دوران معاصر ، سرانجام گشودن مسیرهای تازه ای را در روابط ملی، از جمله برای نهادهای تصمیم گیرنده فرهنگی - سیاسی، در مجموعه ی جمهوری اسلامی ناگزیر کرده است.
روزنامه ایران – 9/11/82
یک تحول در نظام آموزشی کشور کتابهای درسی متناسب با ویژگی های هر استان تالیف میشود گروه اجتماعی: کتاب های درسی از این پس به صورت غیرمتمرکز، با محتواهای مختلف و متناسب با شرایط اجتماعی ، اقلیمی و فرهنگی هر منطقه یا استان چاپ میشوند.
به گزارش خبرنگار ایران علی زرافشان مدیر کل دفتر تالیف و برنامه ریزی وزارت آموزش و پرورش با اعلام این مطلب افزود: وزارت آموزش و پرورش طی دستورالعملی به ادارات این وزارتخانه در مراکز استان ها مجوز انتشار کتب درسی را به آن ها واگذار کرد.
وی اضافه کرد: هم اکنون کمیتهای در وزارتخانه مشغول به کار شده است که با تهیه چارچوب وخط مشی اصلی تولیدات با ایجاد یک کارگاه آموزشی وظیفه ی تربیت و آموزش مولفان را از سراسر کشور بر عهده میگیرد. زرافشان گفت: این کمیته دروسی را که امکان چند تالیفی و تولید چندمحتوایی در آن ها وجود دارد انتخاب میکند و مولفان را براساس آن آموزش میدهد. زرافشان ادامه داد: این مولفان براساس ذوق ، ابتکار، سلیقه و شرایط اجتماعی ، فرهنگی و اقلیمی منطقه ی خود دست به تولید محتوا خواهند زد. مدیر کل تالیف کتب درسی وزارت آموزش و پرورش با بیان این که عملیات چندتالیفی کتب درسی در همه مقاطع تحصیلی قابل اجراست گفت: چشم انداز نهایی این طرح این است که در نهایت هر معلم بتواند در کلاس درس خود محتوا و کتاب دل خواه خود را تدریس کند و با همان محتوا هم امتحان به عمل آورد اما چون رفتن از شیوه ی فعلی یعنی تمرکز کامل به شیوه کامل غیرمتمرکز یکباره و به سرعت امکان پذیر نیست ، فعلا از شیوه میانی یعنی تنوع منطقهای و استانی استفاده خواهد شد.زرافشان در مورد نحوه گرفتن امتحان و آزمون دروس در این شیوه ی چند تالیفی گفت: در حال حاضر هم در دو مقطع ابتدایی و راهنمایی امتحانات به صورت غیرمتمرکز برگزار میشود و اجرای این شیوه خللی به برگزاری امتحانات وارد نمیکند، در حالی که چارچوب اصلی و قالب کلی دروس همچنان ثابت و یکسان باقی میماند.زرافشان ادامه داد: این شیوه درحال حاضر و ازسال گذشته به صورت آزمایشی در رشته ی معارف اسلامی در مقطع متوسطه شروع شده وهم اکنون همایشی در تهران در حال برگزاری است که قرار است در آن از میان ٤٠مولف نامزد برای تالیف ١٦کتاب درهشت درس این رشته افرادی انتخاب شوند
اما معلوم نیست به چه سبب، این خبر شادی بخش، که نخستین گام در توجه به حقوق بومیان و اقوام ایران شناخته می شود، می تواند آغازی برای نواندیشی درتنظیم روابط ملی و الگویی برای حرکت در مسیر شناسایی حقوق فرهنگی ـ سیاسی، اقتصادی و مذهبی بومیان و اقوام ایران قرار گیرد ، از تنش های موجود ناشی از سلطه خواهی فارس ها بکاهد و در آینده فضای مناسبی برای گفت و گوهای ملی در ایران فراهم آورد ، که یکی از متنوع ترین تجمع های قومی جهان را داراست ـ خشم سران فراموش شده ی جبهه ی ملی ایران را تا آن جا برانگیخته که با صدور بیانیه ی زیر، درحقیقت اعلامیه ی نهایی مرگ جبهه ی به اصطلاح ملی را منتشر کرده اند که پیش تر نیز به سبب ندانم کاری های ۴۰ سال اخیرشان گام به گام به احتضار و بل انتحار سیاسی نزدیک می شدند.
جناب آقای مرتضی حاجی، وزیر آموزش و پرورشرونوشت:
جناب آقای احمد پورنجاتی، ریاست کمیسیون آموزش و پرورش مجلس شورارونوشت: جناب اقای سید محمد خاتمی، رییس جمهور
سروران گرامی:در حالی که کشور در بحران شدید مربوط به انتخابات فرو رفته و توجه مسئولان و سیاستمداران و قانون گذاران معطوف کشمکش های سیاسی واجتماعی داخلی شده است. عوامل دوست نمای دشمنان ایران، برخی مسئولان را وادار به اتخاذ تصمیمهای عجولانهای می کنند که می تواند حمله به ریشههای موجودیت ملت بزرگ ایران و یکپارچگی این سرزمین به شمار آید. ایران ما همیشه بیش ترین لطمات را در دورانهایی از تاریخ خورده است که کشور یا در جنگ های داخلی فرو رفته، یا ملوک الطوایفی برکشور حاکم بوده، یا کشمکش داخلی میان نیروهای سیاسی رقیب در جریان بوده، و یا هنگام جنگ با دشمن خارجی دچار خیانت عوامل داخلی شده است. در طی این یکی دو سال گذشته هم که سیاست های ستیزجویانه ی خارجی جمهوری اسلامی، حلقهای از دشمنان را در فراسوی مرزها بوجود آورده، و در جبهه ی داخل هم رقابت نیروهای رقیب داخلی به اوج خود رسیده و توجه همگان را بخود مشغول کرده، دو حرکت بی سروصدا و فوق العاده خطرناک توسط برخی ارگان های اصلی کشور انجام گرفته که از چشم ها پنهان مانده است. دستورالعمل اخیر وزارت آموزش و پرورش به ادارات تابعه خود دراستانها (روزنامه ایران مورخ 9/11/82)، یکی از این تحرکات پرسش برانگیز در درون حاکمیت بوده است. دستورالعمل نام برده به استان ها اجازه داده است که، ازاین پس، کتاب های درسی دبستانی و راهنمایی را خودشان طبق رسوم وشرایط اقلیمی و فرهنگی و اجتماعی هر منطقه تدوین و چاپ کنند. این دستورالعمل، نه تنها نسل آینده کشور را با فرهنگی بومی گرا به جای فرهنگ ملی تربیت خواهد کرد، بلکه آن ها را با فرهنگ ملی، زبان رسمی وخرده فرهنگهای کشور ایران بیگانه خواهد نمود. ما هیچ کشوری درجهان را نمیشناسیم که کتاب های درسی ابتدایی خود را به جز بدست دولت مرکزی و برپایه فرهنگ و زبان ملی تدوین و منتشرکند (!!!!!)، و یا کودکان خود را بر پایه فرهنگ قومی یا محلی هر شهر و استان آموزش دهد. آیا این کار واپس گرایی فرهنگی وگامی بسوی تجزیه کشور وجداسازی وبیگانه سازی مردم میهن ما از یکدیگر نیست؟ تصمیمی با این اهمیت حیاتی، هرگز نباید در سطح مدیریت کل وزارتخانه یا حتی درسطح وزارت گرفته شود. این یک تصمیم سرنوشت ساز ودر سطح ملی و وظیفه مجلس شورا است. یک مجلس شورای برگزیده مردم هرگز چنین پیشنهاد مخربی را تصویب نخواهد کرد.
اگر به راستی قصد شما احترام به آیینها، گویشها و ارزش های بومی در سراسر ایران است، جای آن در دبستانها و مدرسههای راهنمایی نیست (!!!!!)، بلکه میتوانید بجای اجباری کردن زبان عربی، از دبیرستان به بعد، ترتیبی دهند که یک درس دو واحدی درباره ی زبان ها و گویش های مختلف کشور و خرده فرهنگ ها برای آشنایی با غنای فرهنگ ایران زمین گذارده شود. (به راستی که این پاراگراف بیانیه ی رهبران جبهه ی ملی در تارک ضدیت با هویت مردم ایران خواهد نشست و ما را شکرگزار خداوند خواهد کرد که چنین عقل های در گل مانده ای اختیار دار مراکز آموزشی کشور نیستند).
این دستورالعمل وزارت آموزش و پرورش که بیگانه سازی کودکان را از سطح دبستان آغاز می کند، در واقع، در دنباله و مکمل حرکتی است که صدا و سیما چندی پیش آغاز کرد، وآن اجازه ایجاد کانالهای تلویزیونی استانی با تولید قومی و گویش محلی است. در ظاهر، این کار دموکراسی مابانه به نظر می رسد، ولی در برخی استان ها نتیجه این شده که اکنون کودکان ما در این مناطق از آغاز با آموزش گویش ها و زبان های محلی بزرگ میشوند و با زبان رسمی و ملی میهن شان و ارزش هایی که همه ایرانیان را در سراسر کشور و جهان به هم پیوند می دهد بیگانه می شوند. کودکان خردسال اولین آموزش خود را به دور از وابستگی ملی دریافت میکنند و اوقات فراغت شان، تفریح شان و اطلاعات شان را به زبانهای محلی دریافت می کنند. در این کانال ها، حتی تاریخ شهرهای منطقه را، جدا از بدنه ی کشور و آن جور که تجزیه طلبان میل دارند، بخورد شنوندگان، به ویژه کودکان، می دهند. با این دستورالعمل وزارت آموزش وپرورش، چرخه شست و شوی مغزی کودکان ما در راستای جداسازی و تجزیه ی کشور کامل میشود.
ما این عمل وزارت آموزش وپرورش را، درصورت اجرا، خیانتی بزرگ در تاریخ معاصر ایران و یک مقدمه سازی خطرناک در راستای برنامه بیگانگان برای تجزیه کشور قلمداد میکنیم، که روزگاری کشوررا درجنگ و برادرکشی فرو خواهد افکند و یا کشور را از کنترل مناطقی بسیار حساس و استراتژیک محروم خواهد ساخت. لغو فوری این دستورالعمل، از انتخابات که برای آزادی آن همه درگیر هستیم، مهم تر است، زیرا استقلال و تمامیت ارضی کشور را به مخاطره میاندازد.
با گرامیداشت
هیئت رهبری جبهه ملی ایران:
ادیب برومند، مهندس عباس امیرانتظام، دکتر داود هرمیداس باوند، مهندس نظام الدین موحد، دکتر پرویز ورجاوند ، بیست بهمن ۱۳۸۲
در تاریخ معاصر هیچ ملتی، یک تجمع سیاسی که مدعی ایجاد جبهه ای از نیروهای ترقی خواه مردم آن باشد، نتوانسته چنین خطای فاحشی را با نام و امضای رهبران آن جبهه تدارک ببیند، در نهایت بی خردی در سطح جامعه پراکنده کند و با چنین فضاحت و صراحتی کودکان یک ملت متشکل از اقوام گوناگون را به زیردستی و اجبار و اقتدار مشتی فارس بخواند که خود آن ها تا زمان رضا شاه در این سرزمین فاقد حضور تاریخی بوده اند و هویت کهن شان قابل اثبات نیست.
این بیانیه ی رهبران جبهه ی ملی، که با بی خردی تمام فرهنگ بومیان ایران را خرده فرهنگ می خوانند، نه فقط از کنه اندیشه های فاشیستی آن ها خبر می دهد، بل نفی آشکار حقوق ملی و بین المللی و مخالف صریح عمده ترین مواد قانون اساسی و امتیازهای فرهنگ نوین بشری است و آشکار می کند که رهبران کنونی جبهه ی ملی، که پیوسته حقوق بشر را ابزار مدافعات ملی قرار می دهند، از اصلی ترین مفاد این حقوق بی خبرند، شایستگی حضور در عرصه ی عرض اندام های ملی را ندارند و نوسازی این رهبری و به دور انداختن و تراشیدن پوسیدگی های آن، اگر هنوز امیدی به بقای سیاسی آنان باشد، از ضروریات است.
هنگامی که رهبری یک مجتمع سیاسی به چند باستان پرست کهنه اندیش منتقل می شود، که قدرت ادراک ساده ترین فرامین تاریخ را ندارند و در کوره ی حوادث ۵۰ سال اخیر ایران، به جای آب دیدگی، فقط خواب دیده اند، بروز چنین عوارضی در آن تجمع از بدیهیات خواهد بود تا معلوم شود اولا تصورات تاریخی آن ها در موضوع حقوق بومی مورد درخواست اقوام ساکن ایران، از جمهوری اسلامی که ادعای ستیز با آن را دارند بسیار وامانده تر است و در ثانی ثابت شود که اگر به فرض، تاریخ قدرت را به ورجاوند و دار و دسته اش بسپارد، آن ها یک کتیبه ی بیستون دیگر در میدان توپخانه خواهند نگاشت که مکمل بیانیه ی قلع و قمع داریوشی باشد، تا با گوش و دماغ بری، قدرت تکلم به زبان مادری را هم از این همه قوم و قبیله ی ایرانی سلب کنند.
+ نوشته شده در جمعه، 1 اسفند، 1382ساعت 14:42 توسط ناصر پورپیرار
/td>