چنین است که ملتی با گذر از میان سیل مصائب و به بهای خون مردم مجاهد خویش، که دست از مقاومت نمی کشند، دوباره زاده شد، گام به گام دشمن یهودی را به عقب راند و اینک به مرحله ای از توانایی و قدرت رسیده است که جنایات اسرائیلی ها نتواند خالی بر چهره ی این ملت و نیز مردم آب دیده ی لبنان بنشاند. مطمئن باشید که این بار هم خون خواری و کودک کشی اسرائیلیان، صحنه را به سود آنان تغییر نخواهد داد و دیری نخواهد گذشت که با پوزه های خونین راهی شهرک های موقت خود خواهند شد که با برچیده شدن کامل و دائم آن ها فاصله ی چندانی نداریم، چنان که آمریکاییان با دست و گردن شکسته، نالان و سرافکنده در برابر تاریخ و تمدن انسان، از عراق و افغانستان اخراج خواهند شد.
مشکل یهودیان در این است که قادر به معرفی سایه ی درختی به عنوان سرزمین اجدادی خویش نیستند. اگر آن ها را دنباله آن قومی بدانیم که حضرت موسی از مصر گریزاند و نجات داد، پس سرزمین اصلی بنی اسراییل را باید مصر شناسایی کنیم و اینک رهبران قوم یهود باید که خواستار اسکان مجدد در خاستگاه دیرین خود، یعنی مصر باشند و اگر آن ها خود را به دروغ پیرو ابراهیم و یعقوب می دانند که هر دو مطلب را قرآن قدرتمند و تورات مردود می شمارد، پس باید سرزمین اصلی خود را «اور» بدانند که جایی در باتلاق های میان عراق جنوبی و کویت است. بنا بر این و بر اساس اسناد تاریخی و از جمله و به ویژه تورات، سکونت یهودیان در سرزمین فلسطین یک اشغالگری کثیف و مستوجب کیفر است. بدین ترتیب ملتی به نام یهود، با مشخصات و صورت رسمی شکل گیری یک واحد ملی، وجود ندارد. آن ها نه فقط فاقد سرزمین اجدادی اند، بل جهان با عوارض و علامات معمول حضور ملت و یا حتی قومی با نام یهود آشنا نیست: چیزی به نام هنر یهود نمی شناسیم، یهودیان معماری ملی و یا بومی ندارند، موسیقی و رقص بومی یهود در جهان معرفی نشده و تآتر و صنایع دستی و حتی البسه ی ملی ندارند. آن ها در تمام طول تاریخ حضور خود، انگل فرهنگ و تمدن آدمی و اقوام و ملل مختلف بوده اند و مشکلات زیستن ناخوانده در میان میزبانان شان را، با توطئه و ربا خواری و مزاحمت های فرهنگی و قتل و کشتار حل کرده اند. آقای اتفاق هیچ حوزه ای از تجمع بشری، جز خیانت و رد خون، اثر دیگری از حضور یهود نمی شناسد و مردم جهان به یهودیان هیچ وام و دین فرهنگی و اقتصادی و سیاسی ندارند.
عظیم ترین لطمه ای که یهودیان بر پیکره ی تمدن و تولید و هنر و فرهنگ جهان وارد آورده اند، ماجرای پوریم است که قریب سی ملت مترقی و کهن جمع شده در منطقه ی شرق میانه را با کشتار تا آخرین نفر در سقف های فروریخته و سرزمین های سوخته مدفون کرده اند. در حال حاضر می توان از هفده مسیر مختلف اثبات کرد که یهودیان در پایان دوران حکومت مشترک داریوش اول و خشایارشا، به عنوان راه حلی برای نجات از گستردگی مقابله و دفاع جمعی مردم منطقه، دست به چنان کشتار از پیش برنامه ریزی شده ای زده اند که تا ۱۲۰۰ سال بعد اثری از حضور انسان، در محوطه و جغرافیای اجرای آن آدم کشی کثیف و وسیع باقی نمانده است. آیا منکران پوریم ندیده اند که در ۵۰ سال گذشته، غاصبان فلسطین با صاحبان اصلی آن سرزمین، چه می کنند؟
آن گاه در دوران اخیر و به زمان ما، سردم داران سیاسی و فرهنگی یهودیان توانستند با به خدمت گرفتن طویله ی بزرگی از روشنفکران بی ارزش و ارزان به فروش رفته ی ترک و فارس و عرب و یونانی، مجموعه ای از داده های تاریخی و تمدنی مجعول و بزک شده ی غیر مستند را، با نام امپراتوری های قلابی هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان و اوستا و زردشت و مزدک و مانی و آتشکده و دانشگاه و کتاب و کاسه و بشقاب سیمین و زرین و هزاران دنگ و فنگ دیگر، به عنوان آثار هستی در آن ویران سرا و گورستان وسیع ناشی از پوریم، بر دوش ملت های منطقه بار کنند که در هیچ برگ و سطری و شیئی از آن، نامی از پوریم نیامده است. چنان که در اعلام کتاب های تاریخی جهان، در اروپا و آمریکا و آسیا، تحقیقی در موضوع تاریخ بشر و از سوی هیچ مولف و مورخی نیست که در آن کم ترین اشاره ای به موضوع پوریم شده باشد. در عین حال سمت اصلی جعلیات موجود در باب تاریخ شرق میانه، علاوه بر پوشاندن رد پای جنایت پوریم، ایجاد شکاف و دشمنی در بین همسایگان مسلمان نیز بوده است.
اما اینک پشت این تدارکات و پنهان کاری های غول آسای یهودیان برای مخفی نگهداشتن آن قصابی بزرگ، در زیر چند کتاب نه چندان پر برگ من شکسته و برای نخستین بار با مورخ و مولفی رو به رو شده اند که جزییات آن ماجرای پلید را در معرض تماشای بشر گذارده است. اینک معلوم شده است که این همه تبلیغات یهودی برای بزرگ داشت هخامنشیان از آن روی بوده است که کورش مستخدم و مزدور ربی های یهود و خاخام ها، بابل را به سود آزادی اسیران و ثروت یهود تخریب کرد و داریوش با شبیخونی سازمان داده شده و شبانه، ستون فقرات استحکام سی ملت بزرگ و متمدن و پیشرفته را، با کمک یهودیان جاسوس و جا خوش کرده در میان مردم منطقه، خرد کرده است. ایران شناسی و تاریخ نگاری جهان و نیز پادوهای دست چندم آن ها در مطبوعات و رسانه ها و مراکز فرهنگی و دانشگاهی، به اشاره ی یهود پنج سال است که در برابر این داده های جدید از روی ناگزیری و به عنوان تنها راه چاره برای گریز از طرح وسیع مسئله، سکوت کرده اند و با عوامل همه جا رخنه کرده ی خود نه اجازه می دهند که این تحقیقات ادامه یابد و نه فرصت ابلاغ داده های تاکنون را در سطح وسیع فراهم می کنند.
اینک به گمان من و به صورتی نمایشی و در یک طراحی یهودی با اهداف چند جانبه، ناگهان موضوع لوحه های ایلامی تخت جمشید را از سوی مراکز حقوقی ایالات متحده پیش کشیده اند و مجری طرحی شده اند که سرانجام دانشگاه شیکاگو با پس دادن لوحه ها بار دیگر به قدیسی در عرصه ی ایران شناسی بدل خواهد شد. چنان که خبر می دهند بزرگ ترین مدافع حقوق ایرانیان در دادگاه های ایالات متحده، دانشگاه شیکاگو بوده است!!! فردا در مطبوعات خواهید خواند که کمیته ای متشکل از آدمیانی که غالبا از بنیان مسائل تاریخ ایران بی خبرند، برای باز پس گیری حقوق و لوازم و نمونه های میراث تاریخی ایران تشکیل شده است، همین امشب رادیو صدای آمریکا برنامه ای را اختصاصا به موضوع لوحه ها سپرده بود و همان ها که در موضوع تخریب یکصد و پنجاه هزار متر مربع بناها و گورستان ایلامی تخت جمشید و نیز نوسازی احمق فریب پاسارگاد و نوکنده بودن کتیبه های ساسانی در نقش رستم و ده ها جنایت پنهان و آشکار دانشگاه شیکاگو، بر خود دهان بند بسته بودند، ناگهان علم لوحه ها را بدون پی بردن به ماهیت اصلی همان لوحه ها، بالا می برند، و میراث و مرکز غارت فرهنگی ایران، که تاکنون فک خود را قفل کرده بود، ناگهان با تعبیر عبید زاکانی عابد شده و برای کمک به پیشرفت این نمایش، مهره چینی می کند و مناظره به راه می اندازد، تا در پایان این تآتر بد طراحی شده، به مبارکی روی یکدیگر را ببوسند و ما را وادارند تا برای بازیکنان آن، از جمله دانشگاه شیکاگو، کف بزنیم و هورا بکشیم. صدای این هیاهو را، در عین حال چنان بلند خواهند گرفت که بار دیگر خون صدها و صدها هزار نفر از اجداد ایرانیان و بین النهرین، که در نسل کشی پلید پوریم، بدون استثنا و اغماض نابود شدند، از جوشش بیفتد، یهود برای مدتی دیگر فرصت آسوده نفس کشیدن بیابد و از هراس بی آبرویی تاریخی، که قبای مظلومیت دروغین را بر تن او می دراند، خلاص شود.
آقای اتفاق. وظیفه ی آزادگان ایران است که بی اعتنا به این خیمه شب بازی ها، پرچم حساب کشی پوریم را برافرازند و در مقابل کسانی بایستند که در عین متعلق کردن داده های تاملی در بنیان تاریخ ایران به گروه خویش، حتی صداقت این را ندارند اعلام کنند آن چه را مدعی می شوند، از کجا برداشته اند و یکی نیست از این حضرات بپرسد که مگر نه این که پیش از حضور پورپیرار، انقلابی ترین تفسیرهای تاریخی شما همان بود که مرحوم مطهری در خدمات متقابل ایران و اسلام نوشته بود، پس ناگهان و بر اثر کدام معجزه، جز رجوع به داده های مجموعه ی تاملی در بنیان تاریخ ایران، خود را صاحب نظر در مبهمات تاریخ جا می زنید؟! رسوخ این ناسپاسی های آشکار حتی در میان کسانی که خود را خدمت گزار بی مزد و منت فرهنگ و تاریخ و دین مردم ایران معرفی می کنند، وسعت نفرت یهود را نسبت به برملا کننده ی نسل کشی پلید پوریم در تاریخ منطقه ی ما، معلوم می کند، چنان که نقاب را از صورت واقعی کسانی بر می دارد که به ظاهر در کار مبارزه با اجحافات یهوداند. و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.
درماندگی دانشگاه شیکاگو، پرآوازه ترین مرکز ایران شناسی
هواخوری12،باستان شناسی جعل-«دروغی که بزرگ شد»اسکار وایت موسکارلا
برخورد فیزیکی و اوباشیگری در دانشگاه مشهد در برابر بیان حقایق
░▒▓۩ خاکساری اساتید بین المللی و توحش مزدوران دست چندم ۩▓▒░ ©®
عرفان، تصوف، صوفیگری، درویشیگری درویشان، توطئه یهودیان و آنوسیان
تجدید رابطه با مردم به جای آمریکا (روابط ایران با آمریکا و مردم)
برای تازه واردان و آشنایی اولیه با مطالب آقای ناصر پورپیرار
نمایش بد طراحی شده لوحه های ایلامی تخت جمشید-بی وطن بودن یهودیان
ردیه ای بر شاهنامه فردوسی،حکیم ابوالقاسم طوسی به زبان فارسی دری
پیرامون شاهنامه، تحمیق ایرانیان و ساخت زبان و هویت ملی با شعر