اراجیف و لاطائلات یک زن بیمار روانی آشفته ذهن هذیان گو و اعتراف احمقانه به بازیهای جهانی جهودان و خود را به خریت زدن و فیلم شدن

آزاده | ق

سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 01:41 ب.ظ

وقتی جریانات خاص، شهر موش‌ها را به صهیونیست‌ها مرتبط می‌کنند!
داستان شهر موش‌ها خیلی سر‌راست و بدون پیچیدگی درباره قومی آواره از موش‌هاست (قوم آواره یهود) که به زعامت معلمشان، (معلم یا ربی در یهودیت که یکی از صفات موسی است) رهسپار شهری می‌شوند که به تعبیر معلم، دارای مغازه‌های زیبا و کوچه‌های تمیز و پر از گردو و میوه است (نهرهای شیر و عسل وعده داده شده به یهودیان در سرزمین موعود)و...
کد خبر: ۳۴۰۴۵۷
تاریخ انتشار: ۰۲ شهریور ۱۳۹۲ - ۲۲:۱۴

--------------------------------------------------------------
تحریریه تابناک
1 – هنوز مزه شیرین " دختری از سرزمین تو " زیر دندونمه . نوش
به اضافه واکردن مشت اون نویسنده هایی که سالها نقش اصلاح طلب مخالف خارجه نشین را بازی کردند و هی رل عوض کردند برای عوام ساده لوح ایرانی و هی چراغ زدند که رای آری ..رای نه و ربط و بی ربط شان به تک تک تان .
2- یادته که راجع به جی پی اس بختیار چی نوشتم ؟ افغانستان یا شمالگان آناطولی . همان ایده مورخ یهودی برنارد لوئیس ( اسمشو یادم رفته رفتم از ویکی پرسیدم ) که ایران باید تقسیم گردد پشتون ستان و کردستان . سرزمین پارس و ماد . یا همان نقاشی معروف رامبراند ضیافت بلشصر .
3 – میراث آشپزخانه ای اسلونیایی ( جزیره محافظت شده اسلاو) در آشپزخانه پدری من موش خرما و دارموس بوداده به اضافه جوجه تیغی . می دونی چطور با این گذشته کنار اومدم . بابام یه روز منو سوار ترک دوچرخه اش کرد . اولین لوازم التحریر فروشی ترمز ... یه گوی برفی (موش سرمایی یکی از کاراکترهای همین فیلم سینمایی خانوم برومند و موسم آن روزهای اکران دهه شصت بود) که یه چتر زرد گرفته خرید داد دستم که با حقیقت گذشته اجداد پدری کنار بیام و زیاد به طعنه ها گوش ندم. فردا هم عکسش رو نصب می کنم تو فیس .
4- امثال حسن عباسی یه مدل در خدمت یهودیان قلابی هستند .. امثال جنابعالی هم که این روزها مشخص نیست خورشید جدیدتان از کدام کوه طلوع کرده و یهودی خواه شدید بعد از اون مقالات شدید ضد دراویش ؟ بالاخره که باید فیلم خانم برومند فروش کنه و تاپ فیلم این ماه بشه .. خب جریانات خاص یه جور ضد تبلیغه .. شماها با این مدل نوشتار رندانه تبلیغ . ملت هم که الاغ ، به لج این و آن می ریزند تو سالن سینما و جملگی سهامداران به به سود و برگشت سرمایه می رسند .
5- یادآوری دوباره ، اون موس کامپیوتر که بین دو انگشتات می چرخه یعنی همان موشه . و زمانی که موسی خردسال در بین آزمون آتش و جواهرات سرخ فرعون متحیر ماند . جبرئیل او را هدایت کرد به سمت آتش . موسی زبانش اوف شد و دو روز دیگر که با هارون به بارگاه فرعون بازگشت برای هدایت او . فرعون پرسید : نامت چیست .. بابا جون ؟ موسی با لسان الکن گفت : مومومو .. موشه ( موسه )
در فرهنگ لغات موسی و موشه و موس در یک خط هستند. و این به آن در که یعنی کل دنیا دارد از کون بچه موش های سابق می خورد .. به قول شمعون پرز قلبمان هنوز درد دارد و آرام نگرفته ، در سخنرانی یادبود هلوکاست 2013 . فقط بماند که اون موسی را چه به اسلاو های با کیش یهودی موش خوار . و چرا مدام یهودیان البته بیشتر یهودیان غربی یا همان یهودیان شمالگان را موشی که عامل طاعون است معرفی می کردند رازی ست که این قصه سر دراز دارد ..
6 – برای من مسجل شده هم از مابهترون و اجنه حقِ و هم جنس جام جمشید . از همه پرسیدم از شما ( تابناک ) هم می پرسم . ساقی جام باستانی جمشید کیه ؟ .. اگه فکر کردید خبری از اون جمع سایه های جان دار که با مشاوره شان کارتون های خاصی دست چین می شود و خریداری و بعد وارد و آخرش از طریق صداو سیمای حکومتی با آنتن ها به خانه های مردم ایران رسید و می رسد . نداریم ، کور خوندید . این طرف هم با هزاران هزار نسخه فیلم فارسی و ایرانی . فردین با طعنه بخت النصر به گنج قارون رسید تا مشاوران فیلمنامه وطنی از نویسنده فیلمنامه مهمترند حتی دستیار کارگردان از خود کارگردان. کدام سطر باشد کدام نه . این ظرف با این رنگ آنجا باشد آن تنگ با آن جنس در دست زن . دخالت ها آن پشت مشت ها زیادتر است .
این کوچ موش ها به کارگردانی خانوم برومند که پرشین کت را شکست دادند . از گور کدام تان بلند می شود آقای شمعون پرز؟ پرشین کت ( گربه ایرانی ) آنجاست در نقشه . سر ایران .. آذربایجان تورک ها. عجب
بالاغیرتا خودتون سر از فیلم ذهن زیبا درآوردی که دیدن شو توصیه می کنی به آن جمع خاص ؟
پس ببند در بیت الخلا رو لطفا .. تابناک جان .

پاسخ:
تفاله های توده ای حالا برای اب دار شدن مجدد به موش ها که هیج بل از سوسک های آبدار خانه هم نمی گذرند.  

 

 

 

 

 

آمون : این آزاده، مدتی است که در بیابانهای خوزستان رها شده و کسی هم حوصله افسار زدن و تربیت کردن او را ندارد که اصطبلش را به او بیالاید. گاهی می آید و تکه نانی به طرفش پرت می کنند و قبل از آن که پالانش نهند و اردنگی نوش جان کند، فلنگ را می بندد.