ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

هادوا

منصور

جمعه 18 شهریور 1390 ساعت 03:57 AM
سلام علیکم
قبلاً توضیحاتی برای کلمه «ه و د» در «لسان العرب» بیان شد. هم اینک در کتاب «قاموس المورد» نوشته دکتر روحی بعلبکی می بینیم تمام مشتقات این کلمه را فقط یهودی شدن یا یهودی کردن معنی کرده است.
در لسان العرب دیدیم کلمه «ه و د» و مشتقات آن «هاد، یهود، هود» بر وزن «ع و د، عاد، یعود ، عود» یا «ج و ع ، جاع ،یجوع ، جوع» می باشد و معنای ریشه کلماتی چون «هاد، هوَّد، تهَْود. بازگشتن، آرام کردن ، تسکین دادن است. این کلمه با «ه د ی، هدی ، یهدی، هُدی» و مشتقات آن که مفهوم راهنمایی را می رساند متفاوت است و نمی توان کلمه «هادوا» را هدایت شدگان معنی کرد یا کلمه «هادٍ» که اسم فاعل از هدی است را بعنوان شاهدی بر این ادعا ارائه کرد. چنانکه حضرتعالی در اسلام و شمشیر معنا کرده اید. «هَدی» یعنی هدایت کرد و «اِهتدَی» یعنی هدایت یافت. کلمه «والذین هادوا» یعنی کسانی که بازگشتند. مثال صریح آن سوره اعراف آیه 156 است. «و براى ما در این دنیا و در آخرت نیکى مقرر فرما ما به سوى تو بازگشته‏ایم.... »
«الذین هادوا» پس از نزول تورات و قبل از حضرت عیسی وجود داشته اند و غیر از ربانیون و احبار هستند(مائده 44). خداوند در آیه بعد تصریح می کند که عیسی را پس از آنها یعنی افراد مورد اشاره در آیه 44 فرستادیم. آنها تا زمان پیامبر و پس از او هم وجود دارند. آنها غیر از مسلمانان، نصاری، مجوس، صائبیان و مشرکین هستند (حج. 17) در عین حال بر خلاف مجوس و مشرکین، با شرایطی می توانند مورد بخشش خداوند واقع شوند (بقره 62).  آنها غیر از کسانی هستند که تنها به ظاهر ایمان آورده اند (احتمالا منافقین). برخی از آنها در زمان پیامبر با تغییر کلمات از مواضع آن فتنه می کنند و خدا نمی خواهد آنها را طاهر کند و برایشان در دنیا خواری و در آخرت عذاب دردناک است (مائده 41) برخی از آنها دین را مسخره می کنند و این عمل آنها کفر است و خدا آنها را لعنت کرده است در عین حال برخی از آنها که ایمان می آورند ، اجرشان با خداست و ترسی بر ایشان نیست. (نساء 46)و (مائده، 69) آنها معتقدند که تنها آنها اولیا خدا هستند با آنکه سخت به دنیا چسبیده اند.(62 آیه 6) خداوند طیبات را بر «الذین هادوا» حرام کرد چون ظلم کردند (16،118) (6،146) (4،160) بدین ترتیب آنها یک کیش هستند و فرمان تحریم خدا را توسط پیامبر خود دریافت کرده اند. در عین حال آنها شاخه ای از مسیحیان یا مسلمانان یا صائبیان نیستند چون حلال و حرام ها برای هر کدام از اینها شامل استثنا نمی شود.
«و موسى از میان قوم خود هفتاد مرد براى میعاد ما برگزید و چون زلزله آنان را فرو گرفت گفت پروردگارا اگر مى‏خواستى آنان را و مرا پیش از این هلاک مى‏ساختى آیا ما را به آنچه «کم‏خردان» ما کرده‏اند هلاک مى‏کنى این جز آزمایش تو نیست هر که را بخواهى به وسیله آن گمراه و هر که را بخواهى هدایت مى‏کنى تو سرور مایى پس ما را بیامرز و به ما رحم کن و تو بهترین آمرزندگانى (اعراف۱۵۵) و براى ما در این دنیا و در آخرت نیکى مقرر فرما زیرا که ما به سوى تو «بازگشته‏ایم» فرمود عذاب خود را به هر کس بخواهم مى‏رسانم و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است و به زودى آن را براى کسانى که پرهیزگارى مى‏کنند و زکات مى‏دهند و آنان که به آیات ما ایمان مى‏آورند مقرر مى‏دارم (۱۵۶) »
عنایت فرمایید شرط بخشایش خداوند در اینجا همان است که برای «الذین هادوا » در(2،62) و (5،69)  قید شده بود. در ادامه می فرماید:
«همانان که پیروی می کنند از این رسول نبی امی که او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته مى‏یابند آنان را به امر بمعروف و نهی از منکر می کند و طیبات را بر ایشان حلال و خبائث را حرام می کند و قید و بندهایى را که بر ایشان بوده است برمى‏دارد پس کسانى که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاریش کردند و نورى را که با او نازل شده است پیروى کردند آنان همان رستگارانند (۱۵۷)»
خدا در ادامه گفتگو با موسی، آنچه را درباره تبعیت از پیامبر اسلام به او گفته بود به زبان زمان پیامبر شرح می دهد چون در واقع دارد آن ماجراها را برای پیامبر تعریف می کند. می‌فرماید «این! رسول نبی امی که نام او را در تورات و انجیل دارند». پس «الذین هادوا» حداقل یکی از تورات یا انجیل را قبول دارند قبلاً هم در (5،44) داشتیم که آنها تورات داشته اند. در ادامه (اعراف157) یعنی آیه فوق در می یابیم که محدودیتهای اعمال شده بر موسی و همراهانش تا زمان پیامبر اسلام باقی است و او است که این محدودیتها را در صورت ایمان آوردنشان به اسلام و شرایطی که قید شده از آنها برطرف می‌کند. قبلاً در (16،118) (6،146) (4،160) دیدیم که طیبات بر «الذین هادوا» حرام شده بود. در ادامه می فرماید: (سوره اعراف)
«بگو اى مردم من پیامبر خدا به سوى همه شما هستم همانکه فرمانروایى آسمانها و زمین از آن اوست هیچ معبودى جز او نیست که زنده مى‏کند و مى‏میراند پس به خدا و فرستاده او که پیامبر امی است که به خدا و کلمات او ایمان دارد بگروید و او را پیروى کنید امید که هدایت ‏شوید (۱۵۸) و از میان قوم موسى جماعتى هستند که به حق راهنمایى مى‏کنند و به حق داورى مى‏نمایند (۱۵۹)»
با توجه به توضیحات و قرائن فوق «الذین هادوا» را تنها می توانیم کسانی بدانیم که با موسی به سوی خدا بازگشتند و از گناهان گذشته خود از درگاه خداوند طلب آمرزش کردند و گفتند ما را به خاطر اعمالی که نادانان بنی اسرائیل انجام داده اند مجازات مکن. این موضوع وقتی تقویت می شود که بپذیریم بنی اسرائیل قومی بت پرست نبودند و در مصر با بلاهایی که فرعون بر سرشان آورده بود، خدایی فرعون را قبول نداشتند. چنانکه وقتی از دریا گذشتند و گروهی را بت پرست یافتند و نظیر آن را از موسی خواستند، موسی گفت شما قومی نادان هستید.(اعراف138) یا هنگامی که گوساله ساختند وقتی دیدند هیچ خاصیتی ندارد قبل از بازگشت موسی به گمراهی خود پی بردند و پشیمان شدند (اعراف149)
نکات دیگری نیز برای بنده جالب به نظر رسید که البته جناب استاد و دوستان ممکن است نظر دیگری داشته باشند که محترم است:
نکته دوم اینکه خود موسی هم چندان تفاوتی با قومش نداشت چون او هم علیرغم نشانه های بسیار که از قدرت خداوند دیده بود و هیچ بشری آن را تجربه نکرده است باز هم از خدا خواست که خود را به او نشان دهد. (اعراف143) یا اینکه الواح خداوند را علیرغم فرمان او با بی احترامی به زمین انداخت (و به ادعای تورات فعلی شکست)  (اعراف150) موسی صدای خدا را مرتباً از ابتدای رسالت خود که از آتش بود تا آن هنگام که برای 40 شب با خدا مناجات می کرد می شنید، او درخشان شدن دست خود و مار شدن عصای خود و بلاهای متعدد از سوی خدا بر قوم فرعون و قارون و شکافتن دریا و غرق شدن آنها را دیده بود، اما همین شخص باز هم از خدا خواست که خود را به او نشان دهد. البته شاید بتوان به او حق داد زیرا خداوند از ابتدا خودش مستقیما با موسی حرف می زد و در این مورد خداوند موسی را بر همه تمایز داده است(اعراف144) و موسی حق داشت برای اطمینان از خدا بودن صاحب صدا چنین درخواستی بکند. سومین نکته اینکه خداوند دستورالعملهای بسیار کامل و مفصلی از هر چیزی بر روی الواح نوشت و به موسی داد (اعراف145) بر خلاف آنچه مرسوم است که فقط ده فرمان به موسی داد. نکته چهارم اینکه فعل «نسخ» یعنی بازنویسی کردن (اعراف154) و این کمک خوبی است برای فهمیدن آیه 106 از سوره بقره و اینکه خداوند هیچ دستور خود با دستور دیگری باطل نمی کند بلکه رونویسی یا کامل می کند همانطور که در این آیه اشاره شده.
پاسخ:
آقای منصور. ممنون از زحمتی که کشیده اید. در حال حاضر و به دنبال یادداشت هوا خوری ۷ ارجاع به تورات، تمام کننده ادله نیست هرچند می توان پذیرفت که در بازنویسی تورات های جدید کتاب های ضمیمه و پس از اسفار را عینا و یا با تغییرات اندک منتقل کرده باشند. به طور کلی اینک فقط قرآن است که لغت به لغت اعتبار رجوع دارد.