ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

یادداشتی از سال ۱۳۸۳ در باب مناظرات

پاسخ کوتاه [5]

مهمل گویی های خنده آور و در عین حال تاسف آور جناب بابایادگار را خواندم.در پاسخ پیشین صلاح دیدم که چیزی از اعتبار کلام ایشان باقی بگذارم اما با افاضات بعدی ایشان ترجیح دادم که راه پیشین را ادامه دهم.اما برای این بار بازخوانی گزیده هایی از پاسخ ایشان و آن هم فقط برای انبساط خاطر و تفریح خوانندگان کاملا کافی است:

1-یکی از گاف های بابایادگار در پاسخ ایشان به مقاله من،که حتی در ویرایش جدید آن هم بر جای مانده است،این است:ایشان جمله من را نقل کرده اند که گفته ام :« از زندگانی پیامبری به نام زرتشت و دینی به نام زرتشتی،هیچ گونه سند ایرانی و همزمان حتی به اندازه اثبات نقطه «ز» زرتشت در ایران،به دست نیامده است....» و سپس به این جمله به این شکل پاسخ دندان شکن! داده اند:«نخست این که از زندگانی بودا و موسی و عیسی هم هیچ سند « همزبان » {!!!} با « زبان های آنها » {!!!!} وجود ندارد.» من واقعا در حیرتم در سایت آذرگشنسب چه می گذرد؟! آیا در میان آن همه استاد دانشگاه طراز اول آن سایت که مجلات علمی بین المللی را می چرخانند و در مجلات ایران شناسی جهانی مقالات علمی معتبر به چاپ می رسانند،کسی یافت نمی شود که در حد یک دانش آموز دبستانی فارسی بداند و بفهمد معنای واژه « همزمان » با « همزبان » بودن از زیر زمین تا آسمان تفاوت دارد؟! آقایان عالم دانشمند،شما که حتی معنای یک واژه ساده را درک نمی کنید و از رو خوانی یک متن ساده شفاف هم عاجزید،چگونه فکر می کنید با این تطویلات لاطائل جواب یک دعوت به تامل عقلی و اسنادی را داده اید؟! اساسا زمانی که فرد واژه را نشناسد و معنای آن را نفهمد،چگونه قادر خواهد بود درباره آن گفت و گو و مباحثه کند؟! ضمن آن که نادانی باور نکردنی بابایادگار باعث شده ایشان از خود نپرسند اساسا معنای جمله عدم وجود « سند همزبان به زبان های آنها{ ادیان بودایی و یهودی و مسیحی } » چیست؟ مگر می شود اسناد یک دین،در هر زمان که نوشته شده باشند،به زبان ادبی و خط پیروان آن دین در زمان مربوطه نباشند؟ مگر اسناد دینی یهودی به عبری،اسناد دینی مسیحی به لاتین،بودایی و هندویی به پالی و سانسکریت نیستند؟ مگر قرار است مثلا اسناد دین زرتشتی به زبان لاتینی و اسناد دین بودایی در هند و چین،به جای زبان و خط آن سرزمین ها،به خط و زبان مردم آمریکای مرکزی و یا مردم کره مریخ نوشته شوند؟ ( خدایا این دیگه کیه!!!!!)

فهمیدن معنای « همزمان بودن » یک سند دینی به شکل « همزبان بودن » آن با « زبان » پیامبر آن دین باعث شده که بابایادگار در پاسخ به نکته مورد بحث در طی یک پاراگراف طولانی به قول معروف ره به ترکستان ببرند و کلی دلیل و مدرک نامربوط سر هم کنند.با این حساب باید بگویم اگر فارسی خواندنتان چنین است،پس وای بر اوستایی و پهلوی خواندنتان!!! دنباله پاسخ سرشار از مهمل گویی بابایادگار در آن پاراگراف راجب خط اوستایی و گرامر آن نشان می دهد که بابایادگار دچار اشتباه تایپی نشده اند،بلکه واقعا « همزمان » را « همزبان » خوانده و فهمیده اند!!! بابایادگار عزیز،کلا مرا ناامید کردید چون گمان می کردم با این هوش و علم سرشار خود و پس از این همه مدت بحث و مجادله لااقل معنای سند همزمان و ملی را فهمیدید!!!

من از همه مخالفان و موافقان خواهش می کنم برای پی بردن به ادعاهای من در مورد ناتوانی و درماندگی این جماعت دانشمند،حتما پاسخ بابایادگار و حداقل همان دوتا پاراگراف را با دقت بخوانند تا پریشان گویی ایشان با آن جملات الکن نامفهوم بر همگی به وضوح معلوم شود و البته اسباب انبساط خاطر و تفریح نیز فراهم آید!

2-این قسمت از حرف های بابایادگار فکر کنم از همه خنده دار تر باشد.ایشان در توضیح من درباره پیروان اندک ادیان محدود قدیم نظیر ستاره پرستی و صابئیان می گویند: « من اصلا به ستاره پرستی هرگز اشاره نکردم و کم کم آقای عارف چون نمی توتنند از منطق خود دفاع کرده اند { کذا فی الاصل } شروع به سخن انداختن در دهن مخالفین خود کرده اند که این بر همه آشکار است.اشاره من به صائبیان بوده است.» بابایادگار بیچاره ما و درمانده ترین مخالفی که تا کنون در پاسخ نویسی دیده ام، بی عاقبت اندیشی و هول هولکی،برای تحریف موضوع و تبرئه خود می گوید « اشاره من به صائبیان بوده است» و بیچاره با خود فکر نکرده اصلا صائبیان یعنی چی؟ آیا کسی می داند اصطلاح صائبیان از کجا آمده و به چه معناست؟ خیلی مشتاقم توضیح ایشان را درباره این اصطلاح من درآوردی بی معنی هر چه زودتر بخوانم!

3-بابایادگار باز هم یک جمله ساده فارسی را نفهمیدند و این جمله استاد «... که تدوین آن {اوستا} به همین اواخر در هند و با واژگان زبان گجراتی باز می گردد » را به صورت یکی بودن زبان اوستایی با زبان گجراتی معنی کردند!!! و هزار بار این نادانی خود را هوار می زنند که آقای پورپیرار می گویند زبان اوستایی با زبان گجراتی یکی ست!!!! اینک به لطف بابایادگار همه فهمیدیم که استفاده از واژگان یک زبان در تدوین یک کتاب به زبان دیگر به معنی یکی بودن دو زبان است!!!!!

4-بابایادگار می گویند: « ده ها اسناد دیگر باز می شود آورد که پس از قرن هفتم هجری باشند و به کتاب اوستا اشاره نموده اند.به خصوص کتاب های مانوی که سندی است از زمان ساسانی.» اگر کسی معنای این جمله را فهمید برای من هم بگوید.ظاهرا بابایادگار نمی فهمد قرن هفتم هجری یعنی چی و لابد کتاب های فرضی مانوی از دوران ساسانی هم متعلق به دوران پس از قرن هفتم هجری یعنی 700 سال پس از روزگار ساسانیان هستند!!!!! این جمله برای خنده بسیار عالی و مناسب است!

5-بابایادگار می گویند : « به یقین همان طور که اعتراف نمودند با ایشان چندین بار ملاقات کرده اند{اشاره به ملا قات نگارنده با آقای پورپیرار} و خلاصه همان طور که عرض کردم،این ها کارشان سیاسی است.»{!!!} به لطف بابایادگار چندی پیش معنای علمی بودن را فهمیدیم و امروز معنای سیاسی بودن افراد را هم دریافتیم. به افراد غیر سیاسی توصیه می کنم برای سیاسی نبودن و سیاسی نشدن با هم ملاقات نکنند!!!!!

6-بابایادگار با قاطعیت می گویند :« زیرا به یقین خود آقای عارف هم چاپ بعدی{کتاب ساسانیان} را نخوانده است»{!!!} جناب بابایادگار شما بر اساس کدام علم غیب می دانید که به یقین من کتاب بعدی استاد را نخوانده ام ؟ آیا نمی شود کتابی را قبل از چاپ به صورت دست نویس خواند و آیا نمی شود در گفت و گو با مولفی به نتایج یک بررسی دست یافت که به زودی به صورت کتاب عرضه می شود؟ کما این که کمتر از یک هفته پس از پیام من،کتاب بعدی استاد منتشر شد.{ از امروز شنبه۳/5/83 } شما از خود نپرسیدید اگر من آن کتاب را به هیچ ترتیبی نخوانده ام پس چگونه از محتوای آن باخبرم؟! مگر یادتان رفته که ما افراد سیاسی با هم ارتباط داریم؟!!!!!!

7-هر کسی که بتواند این جمله بابایادگار را نیز معنا کند در حق من لطف بزرگی کرده است: « ... و خدای دین زرتشت یک خدای غیر بتی و آدمی بر خلاف دین بودایی و زرتشتی می باشد.» ظاهرا سایت آذرگشنسب که توسط دانشمندان اهل فن گردانده می شود،یک نفر با حداقل زبان فارسی دانستن برای باز خوانی و ویراستاری این مقالات گهربار ندارد!

8-باز هم توصیه می کنم ، گرچه اسمتان ساختگی است اما در ملا عام از الفاظ و ادعاهای مخالفان خود استفاده نکنید و صفات خود مانند فحاشی و غیره را به دیگران منتسب نکنید.همین پیام هایی را که مجبور شدم به دلیل فحاشی های بیش از اندازه و نفرت انگیز پاک کنم،برای هزار امین بار نشان دادند چه کسانی اهل فحاشی و آن هم از چه نوعی هستند! این جور ادعاهای تقلیدی و درمانده وار شما تنها ناتوانیتان را عیان تر می کند و بس،چون دروغ گفتن و آن هم در ملا عام نیز اندازه دارد بابام جان!

9-آقای کیانی هم بدون عاقبت اندیشی و برای نشان دادن و اثبات توده ای بودن نگارنده، نام مبارک بنده را به ع.گلسرخی تبدیل کرده اند!!!!! آقای به اصطلاح کیانی نمی دانم چرا شهامت ذکر کامل اسم مرا ندارید!

10-در آخر برادرانه به باستان پرستان عزیز می گویم : وای بر ما که مدعیانمان چنین علمای شجاع ،صادق و برجسته ای هستند!


+ نوشته شده در شنبه، 3 مرداد، 1383 ساعت 9:44 توسط عارف گلسرخی 

 

 http://wwww.naria.ir/view/1.aspx?id=361

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد