ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

پرحرفی

امیر
سه شنبه 22 تیر ماه سال 1389 ساعت 2:59 PM
جناب آقای شبر

از اظهار نظرتان ممنونم. بر خلاف دریافت شما، منظور آقای پورپیرار از محدوده پوریم ایران فعلی با مرزهای سیاسی امروزه نیست بلکه گستره امپراطوری هخامنشی می باشد که شامل عراق، ترکیه، سوریه، اردن و محدوده های دیگری نیز می شده است. در ضمن ایشان معتقداند که (بعضی) اعراب حجاز هم از نجات یافتگان گریخته از پوریم اند که به صحرا پناه برده اند. بدون در نظر گرفتن این ادعا هم باز سوال در مورد عدم ذکر واقعه پوریم در قران پاسخ داده نمی شود چرا که این کشتار در همسایگی حجاز رخ داده و اعراب قطعا از آن با خبر می شده اند همانطور که از جنگهای روم مطلع بوده اند.
در ضمن انکار وجود کتاب و کتابت، تا جاییکه من دریافت کرده ام، به کل خشکیهای دارای موجودیت انسانی تعمیم داده شده است در غیر اینصورت ممکن بود کتابی در منطقه ای آشنا به نوشتن کتاب تهیه شود و سپس به منطقه پوریم زده، از طریق مهاجران به آن سرزمین، برده شود.
لینک ارسالی شما مربوط می شود به مجموعه ای از لوحه های زرین که به یکدیگر متصل شده اند که دلیل وجود قلم نوشتاری نمی شود بلکه شبیه حکاکی روی سنگ است.

جناب آقای منصور

طبق همان آیه مورد بحث، خداوند تایید فروده است که می توانست قران را نوشته در قرطاس نازل کند. پس وجود نوشته و قرطاس برای مسلمانان امری ملموس و شناخته شده بوده است که خداوند استدلال خود را با بیان آن روشن می سازد.
راجع به «الذی علم بالقلم» یعنی آیا خداوند به قلم یاد داده چیز بنویسد، بوضوح خداوند استعاره بکار برده و منظور این نیست که کسی به قلم چیزی را دیکته کند همانطور که در آیه الحشر - آیه21 آمده است: لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ اگر این قرآن را بر کوهى فرومی‏فرستادیم یقینا آن [کوه] را از بیم خدا فروتن  از هم ‏پاشیده مى‏دیدى و این مثلها را براى مردم مى‏زنیم باشد که آنان بیندیشند

جناب آقای محمدرضا نیسی
از اظهار نظر و لطف حضرتعالی به خودم بسیار متشکرم. نمی دانم آیا در هنگام بحث و استدلال هم به همین ترتیب به استعداد غیب گویی خودتان متکی هستید و افراد ناشناس را به پیروی از این و آن متهم می کنید؟
از اینکه جوابهای دیگران را یکجا جمع آوری کردید سپاسگذارم.
و اما باز هم پرداختید به آوردن نسخه اصلی از فلان کتاب و نوشته. شما خودتان اذعان دارید که ماندگاری کاغذ محدود است  و در بهترین شرایط، در زمانهای گذشته، بیش از چند سالی عمر نمی کند آنهم با استفاده از قلمی مثلا به شکل تراشه چوب و مرکبی از دوده که با اندک تماسی محو می شود. پس احتمال پیدا کردن نسخه ابتدایی کهنی  روی ماده ای شبیه کاغذ نباید زیاد باشد مگر اینکه آن نوشته ارزش خیلی خاصی دارا بوده باشد و به همین دلیل در شرایط بسیار ویژه و در محلی بدور از رطوبت و هوازدگی نگهداری شده باشد که در مورد متونی چون شعر و تاریخ بعید به نظر میرسد که چنین هزینه ای شده باشد. در مورد پوست هم با وجود ماندگاری بیشتر آن، ضخیم بودن، سنگینی و گرانی مانع از آن می شده که نسخ متعددی از یک کتاب، مگر زمانی که ارزش دینی داشته است، تهیه شود و یا نگهداری از نسخه موجود در شرایط مناسبی صورت گیرد. لذا نابودی نسخه اولیه یک کتاب در اثر حوادث طبیعی و جنگ یا در اثر پوسیدگی دور از ذهن نیست. این عوامل نباید از دیدگاه پیشینیان هم پوشیده بوده باشند و برای حفظ یک اثر یه نسخه برداری از آن بر روی  اوراق موجود و ممکن در زمان خود مبادرت می کرده اند. بنابراین مایه تعجب نمی شود اگر اصل کتابی کهن پیدا نشود ولی رونوشته هایی متاخرتر و قطعا با مقداری ناهمخوانی موجود باشند. این موضوع در مورد قران به علت ارزش فوق العاده دینی آن برای مسلمانان صدق نمی کند و به دلیل نسخه برداری های متعدد و یا به حافظه سپردن آن توسط مومنین از چند گانگی و ناهمخوانی مصون مانده است. پیدا کردن قرانی که بتوان آنرا نسخه اولیه دانست نیز بنا به دلایل مذکور کم است ولی نمی توان با این استدلال آنرا جدید و نو ظهور دانست.

استناد من به آیات قران نه دلیل بر اعتقاد من و نه عدم اعتقاد من به آن می شود و اصولا این موضوع ربطی به منتقد ندارد چون منظور بیان دلایل از منابع مورد تایید طرف مقابل بحث می باشد و همین کفایت میکند که شما به قران اعتقاد راسخ داشته باشید و بنابر این باید بتوانید به سوالاتی که از درون آن استخراج شده پاسخ دهید. همانطور که کسی مجاز است مثلا از تورات یا اوستا مطالبی را برای بحث با طرفی که مومن به آنهاست استخراج کند. حالا اینکه طرف مقابل بگوید که تورات یا اوستا مال من است و به تو دخلی ندارد نشانه ضعف و نوعی مغلطه است.

جناب آقای پورپیرار   در پاسخ آقای نیسی، به سوره لقمان آیه 27 اشاره کرده اند و اظهار نموده اند چون خداوند فرموده اگر همه درختان قلم شوند نمی توانند حق مطلب را ادا کنند بنا بر این قلم از تکه چوب ساخته می شده است. بنابراین آیا با اتکا به بقیه این آیه و آیه 109 سوره کهف که خداوند دریا رابرای بیان گفته هایش ناکافی شمرده است، می توان استدلال کرد که در آن زمان برای نوشتن، تکه چوب را در آب می زده اند و کتابت می کرده اند؟
پاسخ:
آقای امیر. این نمط پر حرفی ها مخصوص کسانی است که اصل مطلب را نگرفته باشند. کم تر بگو و بیش تر و دقیق تر بشنو.