ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

گریه بر باستان شناسی

خطاب به : صاحب نظران، متخصصان، مدیران مطبوعات و مدعیان دفاع از اندیشه و بیان آزاد!

 

من با کتاب های ام آینه ای به دست تاریخ و به دست فرهنگ شناسان دادم تا در آن سیمای بسیاری از مدعیان حراست از اندیشه و بیان آزاد را، طبیعی و آن طور که هست، نه بزک کرده و با ماسک، به نیکی و نمایانی تماشا کنند. آینده قضاوتی دردناک و زخم زبانی بهبود نیافتنی در باب آن ها روا خواهد داشت، چرا که معلوم شد فریادهای درخواست دموکراسی و دفاع از حق آزادی بیان و قلم و اندیشه، که از حلقوم بسیاری از آنان می شنویم، در نهاد فریاد زن، جز ناله ای از ناهمگرایی چرخ گردون نیست که چرا به هستی قدرت خواه خود او، چنین بی رحمانه و دراز مدت، بی اعتنا مانده است؟!

معلوم شد که برخی از استادان دانشگاه ما، و درست همان ها که وسعت نادانی و ناتوانی کنونی خود را متوجه تازیانه ی فرضی عربی در ۱۴۰۰ سال پیش می کنند، خود به زمان ما نیز قادرند که در جای رویارویی کلامی، صاحب نظر نوی در بیان تاریخ را، با ضربه های شلاق در برابر دانشگاه ها ادب کنند و به توبه و استغفار وادارند!!!

معلوم شد که مسئولان نهادهای فرهنگی، در دولتی با هیاهوی اعتقاد به اصالت گفت وگو در مقیاس جهانی، پس از بی حاصلی تازیانه داری آن استاد دانشگاه، آماده اند که با قبض و قباله ی اداری، ادامه ی ارائه ی اندیشه ی تازه ای در موضوع تاریخ به جامعه را، متوقف و ممنوع کنند!!!

معلوم شد که نزدیک به تمامی مطبوعات ما، که صورتک های فرهنگی متنوعی درانبار گریم خود آماده دارند و هر شماره بت های محافل خویش را به صورتی رنگین تر می آرایند، برابر نظریه ای ناموافق، همان حربه ی سکوت آمیخته با دشنام های زیر لبی و پراکنده را بر می دارند، که شورای جهانی یهود، برای مقابله، به دست شان داده است!!!

و بالاخره معلوم شد که بنگاه میراث فرهنگی و تمام آن دم و دستگاه موزه داری و اکتشاف و مرمت و کرسی های تدریس تاریخ و باستان شناسی ، صفحات تاریخ و خاک های میهن ما را، با بیل داری بیگانگان، از آن روی زیر و رو می کنند که حقیقت هستی، هویت و به ویزه گستردگی و عظمت تمدن ۷۰۰۰ ساله‌ی بومیان ایران را،  هرچه ممکن است، به سود سیاست ممتاز و مرکز انگاری فارس‌ها، که سوقات دوران رضا شاه است، مدفون تر کنند!!!

اینک این پیام متممی است بر بخش نخست کتاب ساسانیان، که در آن با وضوح تمام اثبات کرده ام که باستان شناسان بیگانه سی هزار متر مربع بناهای بی نظیر و کهن ایلامی تخت جمشید را، عامدا و کاملا نابود کرده اند. اگر اساتید کنونی باستان شناسی و دانش جویان رشته های تاریخ و موزه داری و مرمت و اکتشاف، حتی ذره ای غیرت دفاع از میراث کهن بومیان ایران را در خود ذخیره دارند، بایستی تا تعیین تکلیف آن ویرانگری مسلم، به ورود مجدد باستان شناسان بیگانه به سایت های کهن ایران اعتراض کنند. بدون این اعتراض و بدون این تعیین تکلیف، در واقع تمام کوشش آموزشی خویش را به تلاشی برای ربودن نان پاره ای از راه همکاری در امحاء پیشینه ی اقوام ایرانی تبدیل کرده اند و این سطور شاهدی است برای ارائه به آینده و به زمانی که صلاحیت ادعایی هر متخصصی در این یا آن زمینه را ارزیابی دوباره می کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد