متن زیر متن مصاحبه ویدیوئی با استاد ناصر پورپیرار می باشد که بعد از قرار و هماهنگی های فراوان بالاخره نویسنده وبلاگ، در تاریخ 13/ 09/ 89 موفق به انجام آن شده است، با توجه به اینکه این مصاحبه ساعتها به طول کشیده است سعی می گردد در چند یادداشت برخی از مطالب آن مصاحبه(عیناً) آورده شود.
عربگری : یک بیوگرافی خیلی ساده اگر لطف کنید از خودتان، محل تولد، خانواده تان بعد دین خانواده، طرز تفکر خانواده تان(همسر و بچه ها) بفرمایید خیلی ممنون می شوم .
پورپیرار:اینها برای این موضوعی که ما می خواهیم وارد بشویم هیچ ضرورتی ندارد من 70 سال پیش توی این شهر تهران متولد شدم تقریبا اصلا درس نخواندم و هیچ وقت هیچ استادی نداشتم و در واقع هر کنکاشی در علوم انسانی و امور انسانی مسلما نیاز به استاد معین ندارد و هر کسی می تواند با مطالعات در زمینه دلخواه خودش به حقایق دست پیدا کند و این علوم انسانی، گرچه این کلمه علوم در مقابلش خیلی فریبنده است اما اصلا علم نیست چون مسائل انسانی با نظریه پیش می رود، علم، ریاضیات است 2+2 مساوی است با 4 ، شما این 4 را سر قله اورست هم همان را دارید ته اقیانوسها هم همین را دارید در جنگل های افریقا هم همین را دارید در دانشگاههای اروپا همین است.
عربگری : خیلی جالب است چون علم بودن یا نبودن علوم انسانی (همین مباحث انسانی) را من با بعضی ها که بحث می کردم سر همین به جاهای خیلی باریک کشیده شده.
پورپیرار:
خب ممکن است به جاهای باریکتر هم کشیده شود ولی این موضوع را عوض نمی کند آنها دلشان نمی خواهد توجه کنند به مبانی، خب نکنند، ولی آن کسی که توجه می کند می داند که علوم انسانی نه دانشگاه می خواهد نه استاد می خواهد نه راهنما می خواهد نه هیچ چیز، شما ابتدا خودتان تکلیفتان را با خودتان معین می کنید و مثلا به این نتیجه می رسید که به مواضع هنر علاقه مندید میروید دنبال هنر، یا مثلا به کنکاش های اجتماعی علاقه مندید به سیاست علاقه مندید به تاریخ علاقه مندید به ادبیات علاقه مندید هرکدام از این علاقه ها شما را به مطالعه یک سری کتاب راهنمایی می کند و این شمائید که با خواندن آن کتابها برداشت لازم در موضوع مورد علاقه تان را بدست می آورید.اگر شما به عالیترین دانشگاههای دنیا هم مراجعه کنید و در یک رشته علوم انسانی ثبت نام کنید وقتی می بینید سر کلاس استاد می آید، استاد می گوید که این کتاب و این کتاب و این کتاب و این کتاب را بخوانید و مثلا خلاصه برداری کنید و نتیجه گیری اش را مثلا بازنویسی کنید بیاورید سر کلاس، این، استاد لازم ندارد شما خودتان می توانید آن کتابها را بخوانید . بنابراین اصولا علوم انسانی یا امور انسانی احتیاج به مراکز تربیتِ مثلا نظریه پرداز ندارد چون نظریه پردازی از حاصل برآیند مطالعات اشخاص بیرون می آید استاد نمی تواند بگوید شما بروید در این باره نظریه پردازی کنید پس در این حوزه ای که صحبتش در جریان است یعنی تاریخ، هیچ مرکز آموزشی به شما کمک نمی کند مگر خودتان، یعنی با مطالعه اسناد تاریخی موجود در منطقه تان در کشورتان در شهرتان یا در جهان، یک نتیجه گیری می کنید آن نتیجه گیری ممکن است از شما یک نظریه پرداز هم بسازد.
عربگری : خب، دینتان، مسلمانید دیگر، درست است؟
پورپیرار: من مسلمانم.
عربگری : زبانتان هم که فارسی است.
پورپیرار:من فارسم.
عربگری : چون خیلی ها شما را متهم می کنند به این که از سمت عرب ها از سمت ترکها و اینها، آب به آسیاب آنها می ریزید.
پورپیرار:خب حالا چه اشکالی دارد؟ فرض کنیم که من، یعنی قبول می کنیم که هم از طرف عربها هم از طرف ترکها هم از نظر اهالی کره ماه تقویت می شوم، این چه ربطی دارد به این که من ثابت می کنم تخت جمشید یک بنای نیمه کاره است!اگر من مثلا از ترکها پول نگیرم تخت جمشید کامل میشود؟ یا اگر از عربها کمک نگیرم مثلا نظریه ها باطل می شود؟ اینها ادا اطوارهای بچه گانه است و خودش دلیل این است که جوابی برای این نوشته ها ندارند طبیعی است که بند می کنند به این که شما چرا چند کیلویی مثلا، یا چرا قدت اینجوری است چرا پیراهنت اینجوری است یا مثلا فلانی در فلان جا درباره شما گفته فلان، گفته شما خیلی پرخورید مثلا، و یا کم خورید. این حرفها در این جور مباحث نظریه پردازی جایی ندارد که، هر کس هر چه دلش می خواهد بگوید چون تاثیری در این باصطلاح داده هایی که تا کنون انجام شده نخواهد داشت.
عربگری : چند تا فرزند دارید؟
پورپیرار:ولله به درد این نظریه ها نمی خورد فرزندان، چون آقایان قبلا اعلام کرده اند که من بچه هایم را خورده ام شما خبر ندارید، گفتند من بچه هایم را کشته ام و خورده ام، اگر کشته ام و خورده ام دیگر بچه ای نمانده که(خنده)
عربگری : الآن فرزندانتان در ایرانند یا خارجند؟
پورپیرار:ولله هیچ خبر درستی از احوالشان ندارم.
عربگری : همسرتان هست؟
پورپیرار:آنهم خبر درستی ازش ندارم، در حال حاضر من تنها و تنها و تنها زندگی می کنم.
عربگری : خب، خیلی دوستان با شما هستند.
پورپیرار:نه، آنکه ذهنی است، عینا من تنها هستم.
عربگری : الآن همین استاد مجتبی خان(غفوری) نسبتی دارد با شما؟
پورپیرار:نه.
عربگری : می شود یک خلاصه ای از فعالیتهایتان را بگویید؟
پورپیرار:فعالیت یعنی چی؟
عربگری : علمی، کاری، هنری.
پورپیرار:من از وقتی که یادم می آید توی مسائل فرهنگی و سیاسی فعال بوده ام، از حاصل فعالیتهای سیاسی، چیز دندانگیری مگر پشیمانی ندارم که یک مشت عوام فریب، یک مشت باصطلاح کوته فکر را به دنبال خودشون می کشیدند. از حاصل فرهنگی فعالیتهای فرهنگیم، همین گفتگوهایی است که الآن من و شما باهم داریم انجام می دهیم.
عربگری : در زمینه نویسندگی از قدیم بوده اید؟
پورپیرار:من از آنموقعی که یادم می آید در حوزه فرهنگ فعال بوده ام.
عربگری : در ادارات دولتی هم بوده اید؟
پورپیرار:ابداً، به نظرم در تمام عمرم از 10 تا اداره دولتی تو نرفتم برای اینکه خیلی دلچسبم نیست وارد یک حوزه مدیریتی دولتی بشوم و باصطلاح از دیدن کارهای آنها که سعی می کنند که مراجعه کننده را سر بدوانند و از این کار ظاهرا لذت می برند من از آن متنفرم بنابراین سعی می کنم که حتی الامکان کارم به دستگاههای دولتی نیفتد.
عربگری : در سازمان میراث فرهنگی هم همکاریی، مساعدتی نداشته اید؟
پورپیرار:نه، ما که با هم دشمن شده ایم دشمن خونی شده ایم.
عربگری : از کارهایشان اطلاع دارید که چه گونه کار می کنند؟
پورپیرار:همه اش به درد ریختن تو دریا می خورد...
عربگری : استاد، معنی فامیلی تان چیست، پورپیرار؟
پورپیرار:پورپیرار یعنی فرزند گذشته ها.
عربگری : پیرار یعنی گذشته؟
پورپیرار :بله، پیرارسال یعنی چی؟
عربگری : آهان! بله
پورپیرار:خب الحمدلله یک لغت هم یاد گرفتید.
عربگری : ولی شما نظریاتتان مربوط به زمان حال است یعنی گذشته را کلا تخریب کرده اید آن چیزی که ما ازش می دانستیم.
پورپیرار:خب آن تخریب شدنی بود.
عربگری : و الآن یک انقلاب جدیدی درست کرده اید شما.
پورپیرار:من تخریب نکردم چیزی را، من به شما توجه دادم که به شما راست نگفته اند این شمایید که می توانید این برداشت را از حرفها و نوشته های من بکنید یا نکنید، این کار من تخریب چیزی نیست کار من توجه دادن به این است که کسانی برای منافع معینی به ملتهای منطقه دروغ گفته اند، کشف این دروغها از نظر تربیتی و فرهنگی ممکن است روی بعضی ها چنان آثاری باقی بگذارد که خودشان را در صف مبارزه با اینگونه دروغ ها جا بدهند.
عربگری : می گویند که با وجودی که مردم ما دارند به گذشته شان افتخار می کنند حالا یا بوده یا نبوده، داریم یک جوری خودمان را مثلا دست بالا می گیریم بهش افتخار می کنیم بچه هایمان انگیزه می گیرند قوت قلب می گیرند. بعد شما این نظریاتی که دادید کلا مردم را حالت توسری خور و بعد سرکوبی شده مردم...
پورپیرار:این منبر رفتن ها بی فایده است شما باید ببینید راست چیه دروغ چیه! شما باید از طریقه مطالعات، مقایسه و ملاحظه اسناد تشخیص بدهید چه چیزی حقیقت است چه چیزی دروغ است، اگر تشخیص دادید یک چیزی دروغ است این دیگر بسته به شخصیت شماست که باز هم آن مساله دروغ را تعقیب بکنید یا نه اگر شما قرار است خوشتان بیاید که بچه تان از یک هویت دروغین پیروی کند و از راست کردن آن هویت دروغین خوشحال بشود خب بروید این کار را بکنید ولی همه این عقیده شما را ندارند.می گویند هرچه دروغ است دور می ریزیم ببینیم راستش چیه بگذاریم جایش، تعارف که نمی کنیم که، یعنی تاریخ نویسی را بر حسب خوش آمدن یا بد آمدن بچه های شما یا هر شخص دیگر که ارزیابی نمی کنند. فقط مساله این است که اگر معلوم می شود و می توان معلوم کرد که در زمینه های بسیار زیاد، به ما دروغ گفته اند برایمان دروغ نوشته اند آنگاه از طریق فهم این قضیه، شما می توانید بروید دشمن شناسی بکنید، بگویید این دروغها را چه کسی گفته؟ و چه هدفی را دنبال می کرده اند؟
اینها برای این حرفهاست، والا برای اینکه یک نفر مثلا عاشق حافظ است یا خیال می کند مثلا داریوش مثلا مرکز خوبیهای جهان بوده، این به خودش مربوط است ما می گوییم که این کتیبه، جعل جدید است، اگر اثبات اینکه این کتیبه جعل جدید است شما را تحریک نمی کند که دنبال بقیه دروغها بروید، به درد این کار نمی خورید و اصلا چرا وقتتان را تلف می کنید؟ بله.
عربگری : بعضی از منتقدهایتان، شاید آنهایی که در گذشته به عنوان دوست شما شناخته می شدند یا آنهایی که در زمان حال، موقعیت شان را در خطر می بینند یک سری برچسب هایی به شما داده اند، مثل توده ای بودن که حالا فکر می کنم شما یک اشاره ای هم بهش کردید، جواب شما چیست؟
پورپیرار:مگر توده ای حق ندارد که در مورد تاریخ مطلب بگوید یا نظریه بپردازد؟
عربگری : منظورشان این است که الآن هم همان مسیر را دارید ادامه می دهید می خواهید مثلا...
پورپیرار:داشته باش...همان چی؟
عربگری : همان مسیر توده ای ها را، آن افکار توده ای ها که مثلا...
پورپیرار:اصلا شما می دانید مسیر توده ای چه مسیری است؟
عربگری : اینها می گویند که...
پورپیرار:اینها می گویند یعنی چی؟ کی ها می گویند؟
عربگری : همان منتقدان
پورپیرار:ما منتقد نداریم، منتقد آن است که در مقابل این 10000 صفحه نوشته ای که تحویل گرفته بتواند یک پاراگراف جوابیه بنویسد، منتقد آن نیست که بگوید مثلا شما هر روز صبح که از خواب بلند می شوید چرا عطسه می کنید(خنده) مثلا، این حرفها به درد این موضوعات نمی خورد، این موضوعات نوع به اصطلاح دیالوگ خودش را لازم دارد، نه اینکه شما توده ای، ببخشید مثلا فرض کنید که خیلی های دیگری هم توده ای بوده اند هنوز هم هستند چیزی هم نمی نویسند کاری هم نه به تاریخ دارند نه به سیاست، ببخشید کدامش مهمتر و ارجح تر است، که یک توده ای وارد به اصطلاح روشن کردن قضایای راست و دروغ که به فرهنگ و تاریخ و هویتش بر می گردد مشغول باشد یا یک توده ای که هیچ کاری نمی کند احتمالا از مسیر پولی که به بانکها سپرده ارتزاق می کند؟
عربگری : می گویم...
پورپیرار:این حرفها اصلا به این بحث ها چه ارتباطی دارد؟
عربگری : یک جور فرافکنی است دیگر می گویند، ما خودمان اعتقاد داریم واقعیت را از زبان هرکه باشد باید شنید بعد قضاوت کرد.
پورپیرار:آخر ما به فرافکنی آنها چه نیاز و توجهی داریم؟
عربگری : خب، این را شما، شاید یک عده ای که یک سطح بالاتر فکر می کنند اینها را می گویند ولی آنهایی که عوامند تو کوچه و بازارند مدارس درس می خوانند آنها این بحث ها را نمی توانند جدا کنند...
پورپیرار:اصلا بحث ها مال آنها نیست خب نکنند.
عربگری : همین که به ایشان بگویند طرف توده ای است و حزب توده هم منحل شده پس آن کسی که این حرف را می زند دروغگو است، آنها این را باور می کنند.
پورپیرار:خیلی خب، باور کنند چه اتفاقی می افتد؟ تخت جمشید ستون هایش کامل می شود طاق می خورد؟
عربگری : خب در ذهنیات عوام اینطوری است ذهنیات عموم اینطوری است حالا من عوام نگویم.
پورپیرار:خب، اگر کسی این همه عامی است من وظیفه ندارم آن را مواظبت کنم و چیزهایی بگویم که احتمالا موجب رنجش او نشود.آدم عامی که به این کارها اصلا چه کار دارد؟ چرا به وبلاگ رجوع می کند یا چرا سعی می کند که ایراد گیری کند؟آدم عامی برود دنبال زندگی عامیانه خودش.
آخر اینجا صحبت این عوام نیست صحبت این است که خواص بیش از هر عامیی از این بحث ها رنجیده اند، یعنی شما وقتی یک مستند تختگاه هیچکس را بدهید به یک استاد تاریخ ببیند، اگر خودش را راضی کند که بنشیند و ببیند، سرانجام می گوید اینها همه اش دکور بود هیچ کدامش حقیقت نبود این آقا توده ای است و از این حرفها چون می داند اگر به فرمان عقل، قبول بکند و اعتراف کند که آنچه را که به بچه ها درس می داده دروغ بوده و حقیقت جای دیگر است، آن وقت فردا برود سر کلاس چه بگوید؟او باید برگردد برود بنشیند کلاس اول که!
بنابراین آن کسانی که در مقابل این نظریه ها جبهه گرفته اند و ژست می آیند و حرف مفت می زنند بیشتر در رده های فرهنگی بالادست است، چون آنها، مثلا آن کسی که جزوه نوشته راجع به شکوه تخت جمشید، او که نمی آید از مباحث پیروی کند که، چون اگر قرار باشد این کار را بکند اول باید آن جزوه های خودش را اگر چیزیش مانده بریزد توی جوی آب...
مشکل ما برخورد با ظاهرا آدمهایی است که دارای یک گرید فرهنگی هستند و در مسائل دروغهایی که یهودیها برای ما بافته اند در انتشارش نوعی مشارکت داشته اند آنهایند که از این مباحث می رنجند و گرنه شما اگر مستند « تختگاه هیچکس » را در یک خانواده نشان بدهید که پدربزرگ و مادربزرگ و نوه ها و عروسها و نمی دوانم دامادها نشسته باشند پدربزرگها و مادربزرگها که هیچ منافعی در قبول راست و دروغ ندارند می گویند راست می گوید بچه ها این مستند نشان می دهد که تخت جمشید کامل نیست دیگر، چون او چیزیش در خطر نمی افتداما آن استاده دچار گرفتاری می شود چون می داند اگر آن مستند را بپذیرد خودش را نفی کرده یعنی گذشته خودش را نفی کرده
ما چندان آدم، فراوان نداریم که از باصطلاح نفی گذشته خودش دچار وحشت نشود .
عربگری : بعضی از اینها را من می خواندم نوشته که می دانید نظریات کی را می خوانید، این اسم قدیمیش بوده ناصر بناکننده.
پورپیرار:آنوقت باز ستونهای تخت جمشید باصطلاح طاق خورد؟ این چیز...
عربگری : فامیلی تان را عوض کرده اید شما؟...
پورپیرار:حالا اگر عوض کردم یا نکردم به این مباحث ربطی دارد؟
عربگری : خب عرض کردم دیگر، ربط می دهند دیگر.
پورپیرار:تا آن حدی که می خواهد ربط بده بده ولی از نظر من ربطی ندارد.
عربگری : یکی هم می خواندم در مورد همین فیلم مستند تخت جمشید که گفته بود، از یک زوایای خاصی گرفته شده یک سری چیزها دیده نشده...
پورپیرار:شما خودتان آن فیلم را دیده اید؟
عربگری : بله
پورپیرار:همین حرف را می زنید که آن آقا آنجا گفته...
عربگری : نه من به این اعتقاد ندارم چون اصلا به زاویه ربطی ندارد...
پورپیرار:خیلی خب تمام شد دیگر...
عربگری : وقتی که شما یک بخشی یک گلی (سنگ؟) را نگاه می کنید ربطی به زاویه ندارد...
پورپیرار:گلی (سنگ؟)که تراش نخورده بغلیش تراش خورده ده تا آن ورتر... این زاویه چیه؟ مثلا ما یک گل مثلا پلاستیکی ساختیم رفتیم چسباندیم به آن دیوار ازش فیلم گرفتیم؟ اینها که اینجوری نیست که کسی که با، ببینید اصولا این ورژن این مباحث اینجوری است، وقتی کسی وارد می شود سوال دارد و فلان و این حرفها، می گوییم حالا سوالات را نگه دار! برو این سی.دی. را ببین و بیا ببینیم تو چه تغییراتی کرده ای؟اگر کسی « تختگاه هیچکس » را دید و موضع خودش را مثلا نسبت به هخامنشیان تغییر نداد یا به کل تاریخ ایران، او آدم این حرفها نیست، او قابل تربیت تاریخی نیست، باید اجازه بدهی هرجوری میلش است برود زندگی بکند او باصطلاح نان و ماست خودش را باید بخورد به درد این گونه مباحث نمی خورد.
عربگری : یکی از استادهای دانشگاه، دانشجویی که سوال پرسیده که نظر شما راجع به آقای پورپیرار چیه، گفته که بزرگترین ایرادی که به ایشان وارد است این است که ایشان روش تحقیق ندارند.
پورپیرار:خب، با چه باصطلاح با چه گمانی ایشان می فرماید...
عربگری : چون دانشگاههای ما مخصوصا در رشته های انسانی، هر مبحثی که می خوانند یکی از اولین کتابهایش مثلا چهار واحد برایشان روش تحقیق می دهند باید با این شرایط بروید شما تحقیق کنید اینطوری آمار بگیرید اینطوری بررسی کنید می گویند اسم این روش تحقیق هست، بعد چون بحث های شما روش تحقیق ندارد پس نباید بهش اعتقاد داشت...
پورپیرار:این فرم ها، ببینید هرکس اعتقاد نمی خواهد نداشته باشد خودش می داند، ما به مردم نمی توانیم بگوییم معتقد شوید
ما اسناد این که چه به نظرمان غلط است را بصورت مطالب بصورت تصاویر بصورت مباحثه ارائه می دهیم، وقتی این را ارائه بدهیم روش تحقیق خودمان را برای بیان موضوع خودمان رعایت کرده ایم، اشکال کار، اینجا این است که مباحث عرضه شده بسیار کلان است
عربگری : هر بحثی وقتی شروع می شود خودش یک روش تحقیق می گیرد منظورتان این است؟
پورپیرار:بله، روشهای تحقیق بر اساس امکان یابی یا امکان سنجی اسناد تغییر می کند، یک وقت هست اینقدر اسناد فراوان است که شما فقط کافی است ریفرنس بنویسید و بروید جلو، یک وقت هست اسناد پوشیده شده و مخفی شده ای را شما باید بیرون بکشید، این هردو با یک روش ممکن نیست.این کارهای فرمی، که روش تحقیق باید داشت بعد هر جا را ویرگول لازم است باید ویرگول گذاشت یا نمی دانم نقل کتابها باید کامل باشد چاپ چندم است نمی دانم ناشرش، اینها می دانید سنگ اندازی هایی است در راه اینکه اگر یک تحقیقی صورت گرفت که مطابق فرموده های دانشگاه یهودی و مسیحی نبود بتوانند بگویند نه! این تحقیق شما به هیچ دردی نمی خورد، می گویی چرا، می گوید چون آن ویرگول را نگذاشته ای.دقت می کنید! یعنی عمده را به خرده می کشانند.و مثلا فرض کن می گویند که، شما باید نظریه ای که می پردازی در یکی از مجله های تخصصی چاپ کنید تا نظریه شما مورد مثلا اتفاق قرار بگیرد یا یک امعان نظری بهش بشود، خب آن مجله مربوطه هم نگاه می کند ببیند شما چه گفته اید؟اگر گفته بودید هرچه شما ساختید برای ما، دروغ است که آن چاپ نمی کند دیگر، پس نتیجتا این است که شما می روید در محاق سکوت .اینها شگرد است اینها واقعیت نیست و نیاز اصلی نیست اینها محکم کردن جبهه های خودشان است برای اینکه، غافلگیر نشوند.چون کی می آید مثلا فرض کنید که ادعای بنده را راجع به اینکه تمام کتیبه هایی که در ایران است قلابی است در یک مجله بین المللی به جهان معرفی کند؟
کی؟ همان دانشگاه شیکاگو؟ که خودش آن کتیبه ها را کنده؟خب نه!
پس بنابراین گوشتان به این حرفها بدهکار نباشد. باید بروید ببینید که این مجموعه اسنادی که در فلان جا در فلان مقاله ارائه شده، آیا قدرت طرح و اثبات نظریه را دارد یا نه؟ آن که ایشان به شما می گوید روش تحقیق، منظورشان این است که یک جوری تحقیق کن که مواظب من بوده باشی.روش تحقیق معنی ندارد که، روش تحقیق این است که شما یک سوال بدهی که یک مطلبی را زیر شک ببرد، یک سوال دیگر بدهی که این شک را تقویت کند، یک سوال یا نشانه یا مدرک یا مستند دیگر بدهی که بکلی موضوع قبلی را پاک کند بگذارد کنار و یک موضوع جدید بدهد.چون نظریه پردازیهای مربوط به امور انسانی، فقط حوزه نظریه است، یعنی شما نظریه تان را می دهید دلایلش را می آورید، تا زمانی که این نظریه نتواند منکوب بشود و بوسیله نظریه های جدیدتر مغلوب بشود آن نظریه، غالب است، مثل همه آن چیزهایی که دور و برمان میگذرد.بنابراین اینها ابزار دست کسانی اند که خودشان می دانند به فرهنگ بشری دروغ گفته اند و نمی خواهند این دروغها برملا بشود، اما دیر جنبیدند چون برملا شد.
عربگری : در واقع اینها می گویند که اگر آن چیزهایی که ما می خواهیم با این روش تحقیق باید بروید می شود مثلا قانونی، علمی، دانشگاهی. اگر غیر از این باشد...
پورپیرار:می شود چاله میدانی آره...
عربگری : می شود غیردانشگاهی، غیر مثلا...
پورپیرار:نه همان، می گویند چاله میدانی.حالا اگر او مثلا از طریق دانشگاهی آمده باشد رفته باشد تو نقش رستم یا تو بیستون یا تو تخت جمشید، کتیبه جعل کرده باشد، چون با روش دانشگاهی کرده خیلی هم خوب است...
عربگری : چون روش آنهاست می شود غیر جعلی...
پورپیرار:نه اصلا خیلی محترم و مقدس است و شما حق ندارید بگویید اینجایش چرا آنجوری است یا آنجایش چرا اینجوری است!دقت می کنید، اینها دکان و حقه بازی و مسخره کردن فرهنگ بشری است، از این حرفها.
عربگری : در واقع یک سری سوالات هست که جوابش با آن روش تحقیقی که به آن صورت قالبی ارائه شده، گرفته نمی شود درست است؟
پورپیرار:اصلا طرح نمی شود که جوابی گرفته شود
عربگری : بله. می گویند اگر می خواهی به جایی برسی که تا حالا نرسیده ای باید کاری کنی که تا حالا نکرده ای.
پورپیرار:همین را دنبال کنی بله، خب.
عربگری : یک ایراد دیگری که آن استاد به دانشجویش گرفته بود این که، شما تحصیلات عالیه ندارید.
پورپیرار:خب، من خیلی خوشبختم که به قول ایشان تحصیلات عالیه ندارم، چون اگر تحصیلات عالیه داشتم الآن یک دکترا به اتاق خانه مان نصب بود که نشان می داد من چقدر باصطلاح هالوئم، یعنی آن دکترا را به کسی می دهند که این دروغ ها را به عنوان حقیقت قبول کرده باشد، من خیلی خوشحالم که از آن گروه نیستم .یعنی کار من الآن ابطال دکتراها هست نه دریافت دکترا! بسیاری از این مباحثی را که ما طرح کردیم در جهت خلافش، شده یک پیپری که روش باصطلاح اجازه صدور دکترا داده اند، این دکتراها را من دارم حالا جمع می کنم.یعنی نمونه های هم دارم که می شناسم که هم در خارج هم داخل که پس از این مباحث دکتراهایشان را انداخته اند مثلا تو شومینه ،هر کسی این کار را می کند وقتی که شما با تصویر و مباحث آشکار کننده می گویید اینجا تا شصت سال پیش کتیبه نبوده و حالا کتیبه است، یارو که یک وقتی این کتیبه ها را مقدس می دانسته می فهمد که چه کلاهی سرش گذاشته اند تف می کند به روی همه این فرهنگ یهود ساخته، بله.
عربگری : در مورد این دکترا، حسن عباسی که مشاور رهبر هست ایشان هم می گوید که به من نگویید دکتر.
پورپیرار:حالا او هم لابد یک علتی برای خودش دارد ولی من نمی دانم آن علت چیست.
عربگری : نظرتان راجع به نورالدین کیانوری چیست؟
پورپیرار:ربطی به مباحث موجود...
عربگری : چون در مورد شما نوشته اند ایشان، گفته اند که ایشان یک، حالا عذر می خواهم این را می گویم، یک دروغگوی بزرگی هست که به هرجا برسد یک کلاهی می گذارد سر آن بعد می رود سراغ خوان بعدی
پورپیرار:والله ایشان، حالا اینها چون حرفهای مفت و بی سند است و در عین حال به این گفتگوی ما هم ربطی ندارد من جواب او را من در آغاز انقلاب سال 1359در هفت تا جزوه دادم که خودش در دادگاه من به عنوان شاهد می گفت که لطمه ای که نوشته های این به ما زد دولت شاه نزده بود .دقت می کنید، آنها زخمی اند ،می دانید! یعنی مساله این نیست که او مرا بشناسد یا نشناسد مساله این است که آنها به خاطر نوشته های من موقعیت اجتماعی خودشان را خیلی هایش را از دست دادند، یعنی یک گروه میانی از کادرهای حزب توده پس از خواندن مطالب من که هفت تا جزوه با عنوان « ناریا » بود حزب را ول کردند و رفتند، اینها هیچوقت تسکین پیدا نمی کنند از این قضیه، همیشه آنها مشغول این اند که یک عیب و ایرادی پیدا بکنند که باصطلاح بشود به یک نحوی به من منتسب کردهرکاری دلشان می خواهد بکنندما بحث مان بحث پلیمیکی نیست اینها بحث های پلیمیکی استاین است که درباره ما، چه کسی چی گفته و این گفته آیا دروغ است یا سند سازی است و راست نیست؟ به! هردوش یکی شد که!(خنده) بله.
منبع : http://xinap.blogfa.com/