ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

سیاست داریوشی - امتداد فرهنگ و سیاست داریوشی

 

سیاست داریوشی - امتداد فرهنگ و سیاست داریوشی

 

به راستی که یک سده ی تمام است تا پارسیان فزون خواه و جدا سر و تجزیه طلب، که پیشینه ی قدیم و قویم تاریخی در ایران ندارند، به ضرب و زور تفنگ و درفش و دروغ، گردنه ی هماندیشی ملی را بسته اند و به یاری چند تخته سنگ و سرستون و سطوری چند، فاقد معنی و عقل و آدمیت، نظیر آن چه بر کوه بیستون به زبان داریوش هخامنشی گذشته، کوشیده اند برای خود، به نام و نشان صاحبان این سرزمین، قباله و شناسه جعل کنند و قلدری رضا شاهی را، ضرورتی برای مهار مردم و مغلوبین بگویند، که پیشینه ی چند هزاره داشته است:

«داریوش شاه گوید : آن فرورتی با سواران کم به سرزمین ری گریخت. سپاهی به سوی او فرستادم او را گرفته و به نزد من آوردند. من بینی و گوش و زبان او را بریدم، یک چشم او را کندم و به دروازه ی کاخ بستم تا همه او را ببینند . سپس او را و مردانی را که با او بودند در درون دژ به دار زدم». (کتیبه ی بیستون داریوش، بند ۱۳، ستون ۲)

تمام کتیبه ی بیستون داریوش شرح این قبیل آدم کشی های او به مدد یهودیان است که خود تفسیر دیگری می طلبد. از این راه و از طریق قتل عام نهایی و سراسری و ناگهانی، و چنان که در تورات ثبت است، از مسیر هجوم برق آسا و بی رحمانه به سرداران و خردمندان و صنعتگران و ثروتمندان سراسر ایران، در روز دشمن کشی، که یهودیان پوریم نام گذارده اند، سرانجام ۱۵ ملت صلح جو و سازنده و هنرمند و صاحب خرد ایران و بین النهرین را، با نسل کشی کامل، از صحنه ی تاریخ روبیدند، مراکز تجمع و تولید را تعطیل کردند، بقایای بومیان ایران را به کوه و جنگل و اعماق دشت ها راندند، تا ظهور اسلام، به طول ۱۲ قرن، این سرزمین را به سکوت واداشتند و چادر نشینی و زندگی عشیره ای در دهات دور افتاده را جایگزین آن مراکز بزرگ صنعت و هنر و تولید کردند، چندان که اینک هر نقطه ی ایران را که می کاویم ویرانه ای سوخته پدیدار می شود که در پس مانده های آن نیز حضور فرهنگی و صنعتی و هنری  درخشان و حیرت انگیز یک قوم کهن ایرانی اعجاب جهان را بر می انگیزد. این هنوز شماره ای از مراکز تجمع در ایران کهن است که تاکنون و به تصادف شناخته و یافته ایم و نمی دانیم به شرط یک جست و جوی جدی و موظف، چند مرکز تجمع و تمدن دیگر، همانند جیرفت تازه پیدا شده، ظاهر خواهد شد؟

این مسیر به پای ارتش رضا شاهی به کمال طی و کامل شد که با هجوم به بقایای بومیان ایران، در همان عزلتگاه های تاریخی خودشان، کشتار سران ایلات و عشایر و تخلیه ی آنان از هویت و هستی دیرین و تخته قاپو کردن و تزریق فرهنگ «ریق ماسی» و حقیر و بی پیشینه و پشتوانه ی فارس نشان و نمایش سر بریده ی سرداران‌ ایل نشین، به جرم فارس نشدن، و این بار در میدان توپخانه ی تهران، سرانجام در جای آن هماندیشی و همراهی ملی، که طلیعه ی آن پس از انقلاب درخشان مشروطه پدیدار شده بود، ایران امروز را بنا نهاد که در هر فرصت دشوار به دست آمده ی تاریخی، برای رشد و سازندگی و همکاری و نوسازی، کرد و لر و بلوچ و خوزی و سیستانی و ترکمن و ترک، یعنی نیم بیش تر اهالی این دیار، ابتدا خواستار بازگشت حقوق غصب شده به دست رضا شاه شوند و شرط هر نوع همکاری ملی را به رفع تبعیض و توهین و ستم و جدا انگاری قومی قرار دهند و چون هنوز هم اندیشه ی قدرت طلب رضا شاهی در مسند نشینان ایران، با همان حرص و هدفمندی تر و تازه است، بار دیگر کار را به تفنگ کشی به روی یکدیگر می کشانیم و به جای گفت و گوی فاضلانه و برادرانه، بین خویش گلوله رد و بدل می کنیم تا سرانجام دولت مرکزی با افتخار اعلام کند که بار دیگر کرد و ترک و خوزی و بلوچ، یعنی صاحبان اصلی و اولیه‌ی این آب و خاک را، به سود زیاده طلبی و مفت خواری فارسیان سرکوب و نگرانی دشمنان دیرینه و بیگانه ی این ملک را، که از اتحاد و همدلی ما هراس دارند، رفع کرده است!!!!!!

اینک مورخ می پرسد سرانجام چه زمان به حساب کشی دقیق ویرانگری های رضا شاهی خواهیم نشست؟ ایا خیانت و خراب کاری آن نافهم یک شبه برکشیده به مدد سیاست و سودای بیگانه، که بی شک چشم دیدن آسایش و آرامش و پیشرفت ما را ندارند، تنها به برچیدن تکیه های عزا داری حسینی و برداشتن چادر زنان محدود می شد، که جمهوری اسلامی، بی فوت وقت، آن سرسراهای نوحه خوانی را نوسازی کرد و چادر را به سر زنان بازگرداند؟ آیا رضا شاه نبود که به دستور یهودیان و با دعوت ایران شناسان و کاوشگران مزدور و بی سواد و منحوس و تشنه به خون تمدن ایران کهن به سایت های کهن ما، باستان پرستی را به قصد ستیز رسمی با اسلام و ایجاد نفاق و نقار و اختلاف ملی دامن زد و انبوهی اباطیل شاهنامه ای را به عرصه ی فرهنگ و به کتاب های درسی کودکان و نوجوانان ما سرازیر کرد؟ آیا او نبود که کتیبه ی قلابی و یهود جعل کرده ی داریوش اول ، در بنای نیمه ساخت آپادانای تخت جمشید را «قباله ی ایران»‌ خواند و بومیان دیرین ایران را به فرزند خواندگی و فروهر انگاری کورش و داریوش یهود نشانده دعوت و مجبور کرد؟ آیا مگر ستیز با بومیان و اقوام کهن ایرانی، که از ظهور هخامنشیان آغاز و به دوران رضا شاه بازسازی و تمدید و تجدید شد، هنوز می تواند سیاست رسمی و یا نسبی جمهوری اسلامی باشد که مدعی بازگرداندن هویت دیرینه ی ایرانیان و اجرای احکام الهی است؟ آیا صریح قرآن عظیم نیست که رنگ و نژاد و قوم و قبیله و مال و نام و نسب، ملاک برترانگاری نیست و تنها میزان الهی تقوای مردمان و بندگان است؟

اینک باستان پرستان، عرب و ترک  و لر و کرد ستیزان، و مدعیان جلالت هخامنشی، سراسر بدنه ی فرهنگی دولتی و ملی، در مراکز آموزشی، در رسانه ها و روزنامه ها و به ویژه وزارت ارشاد اسلامی را پوشانده اند و وابسته کردن پیشینه و پیوند ایرانیان به قوم بی نشانی با نام عاریتی «آریا» از همان نخستین برگ اسناد آموزشی دبستانی تا رساله های کرسی های پرورش استاد در  دانشگاه ها مرسوم و متداول است و بد نام ترین کارگزاران تفکر و تعلم شاهنشاهی، با اندکی ظاهر سازی و حتی بدون آن، هنوز هم صحنه گردان اصلی میراث فرهنگی و مرمت و موزه داری و آموزش ایرانند و کسانی چون شاپور شهبازی، درست مانند ایام جشن های شاهنشاهی، میان داری می کنند و سراسر نشر ایران با مراتبی مضاعف تر از دوران پهلوی، به پراکندن توهمات کورشی و داریوشی و بزرگداشت هیستریک تمدن دروغین و نایافته ی اشکانی و ساسانی و تبلیغات باور نکردنی برای زردشتیگری مشغول اند. آیا نباید این بزرگ ترین آسیب وارد آمده بر پیکر شناخت خویش و شناخت یکدیگر را ترمیم کرد و آیا دشمنان نواندیشی در تفکر تاریخی ایران همان دشمنان اقوام و بومیان ایران نیستند؟ و آیا نباید هرچه زود تر این اوراق قی آلود را، که با تبلیغ بزرگ انگاری های احمقانه و بی پایه و دروغین، اندیشه احترام به همسازی و همسایگی و همدینی و همفرهنگی با دیگران را از جوانان ما ربوده، چون زباله، از عرصه ی اسناد تاریخی و فرهنگی ایران بروبیم؟ و آیا نباید با اقتدار و استحکام به ستیز با باستان پرستی و دروغ پراکنی یهودیان در موضوع تاریخ ایران برخیزیم؟         

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد