ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

هواخوری 22 : تشکیل مراکز علمی تربیت نیروهای مذهبی شیعه و مبلغین حوزه علمیه قم و نامگذاری عوامل و عناصر دخیل در ساخت تشیع

 

 

 

هوا خوری 22

جمعه 15 شهریور 1392 ساعت 06:14 ب.ظ

هوا خوری 22


بدین ترتیب بنیان اندیشان فصل تمدنی نوینی در سرنوشت آدمی گشوده اند که بی گمان حتی اگر به کندی و اختفای حرکت نم اب در بنیان بنای تمدن پوسیده و بی پشتوانه موجود رخنه کند، دیر نپاید که رسالت نو اندیشی را در همه جا نهادینه و مبدا هستی و تحرک و دانایی را از کتاب های قصه به رخ داد های مسلم روزگار منتقل خواهد کرد. مورخ که با یاری خداوند، در مسیر تبر خود، بی شمار بت یهود ساخته را سرنگون و با قاطعیت و جزمیت ناشی از مراجعات کافی چنین سرمشق گرفته است که مقدم بر کوشش های آقای حائری در بالا بردن مرکز و پرچمی برای روحانیت شیعه در شهر قم، سند و نشانه مطمئن دیگری از حضور روحانیت سامان گرفته در سرزمینی نمی یابیم که با پرده بازی های بی شمار بالاخره کسانی را برای ثبت رسمی و حقوقی و قانونی کشور ایران کنار هم نشانده اند تا صاحبان زمین و مزرعه و خانه را به خاندانی سیاست پیشه متصل کنند و به نامی بخوانند که جایگاه مالی و اتصال خانوادگی آنان را حفاظت و نوبت سیاسی و فرهنگی هر کدام را رعایت کنند. هیچ یک از این همه معاصر نویس نپرسیده است که اگر از جمع سیاسیون و وکلای سطح اول به اصطلاح مشروطه، تصاویری با شیرین کاری های فنی و عکاس خانه ای فراهم کرده اند کاش تصویری هم از تجمع مردم: دوره گرد و سیرابی فروش و بازاری و عبا بر دوشی را در حوزه ای برای اعلام رای و نظر و گوشزد به تاریخ نگه می داشتند و یا حتی برابر معمول جاعلانه می ساختند. زیرا بدون نمایش این گونه مستندات ساده، به کدام ماجرا انقلاب مشروطه گفته اند؟

«آخوند، واژه ای فارسی به معنی دانشمند، پیشوای دینی و معلم. درباره اشتقاق این کلمه آراء مختلف آورده اند: پاول هرن در «اساس اشتقاق فارسی» آن را از پیشوند «آ» + «خواند» (از فعل خواندن) مرکب دانسته؛ ردلف «خوند» را در این کلمه، مخفف «خداوند» دانسته، مانند «خاوند» و جزء «خوند» در اسامی میرخوند و خوندمیر (نک ایرانیکا)؛ محمد قزوینی جزء اول کلمه را مخفف «آقا» گفته (یادداشت ها، 1/1) و دهخدا نیز آن را مخفف «آغا» و «خوند» را مخفف «خداوندگار» دانسته است (لغت نامه). زکی ولیدی طوفان، محقق ترک در مقاله ای که در اسلام آنسیکلوپدیسی نوشته است این کلمه را تلفظ و تحریفی از آرخون یا آرگون یونانی، که عنوان روحانیون مسیحی و روسای کلیسای نسطوری بوده و در سرزمین های آسیایی رواج داشته، دانسته است. هیچ یک از این اشتقاقات خالی از اشکالات تاریخی و زبان شناسی نیست و هنوز توافق کلی بر سر اصل و ریشه این کلمه حاصل نشده است. این کلمه به معنی دانشمند و پیشوای دینی و معلم، در اغلب لهجه های ترکی وارد شده (افندی، 6؛ ردهاوس، 47) و در اویغوری جدید به صورت «آخنیم» عنوانی است که در خطاب مودبانه به اشخاص داده می شود (اسلام آنسیکلوپدیسی). در میان مسلمانان چین نیز به صورت آهونگ به معنی «امام مسجد» به کار می رود (دولون، 439). نخستین مورد کاربرد واژه ی آخوند در ایران، به مثابه ی عنوانی احترام آمیز برای روحانیون دانشمند، به دوره ی تیموریان مربوط می شود، چنان که امیر علیشیر نوایی استاد خود مولانا فصیح الدین نظامی (د 919 ق / 1513 م) را به سبب دانش گسترده اش در علوم معقول و منقول و ریاضیات، آخوند خطاب می کرده است (خواند میر، 352/4، 353). چنین می نماید که در سراسر دوران صفویه حرمت این کلمه حفظ شده و جز بر مردمان بسیار دانشمند اطلاق نگردیده است. در این دوره تنی چند از بزرگان فلسفه، از جمله ملا صدرا (د 1050 ق / 1640 م) و ملا نصرالله همدانی (د 1042 ق / 1632 م)، آخوند نامیده شده اند. در عصر قاجار کاربرد این کلمه گسترش بیش تری یافت و شامل مدرسان مکتب خانه ها نیز گردید. با این همه این کلمه در میان دانشمندان آن روزگار هنوز جایگاهی والا داشت و مثلا کاظم خراسانی (د 1329 ق / 1911 م)، مشهورترین فقیه و مدرس پایان دوره ی قاجار، آخوند نامیده می شد، اما ظاهرا در این دوران ها عنوان آخوند برای سادات علما به کار نمی رفته است. در دوران حکومت پهلوی کاربرد این واژه بسیار گسترده تر شد و سیاست دستگاه حاکم نیز بر آن بود که از حرمت آن کاسته شود و حتی مورد استعمال استهزاء آمیز پیدا کند. اکنون این کلمه به گونه ی عام به معنای پیشوای دینی به کار می رود». (دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد اول، ص 150)

صدور رای اولیه در فارسی شناختن لقب آخوند و نصب معنای خودمانی بر آن در متنی که بلافاصله از بی صاحبی و ناشناختگی های چند وجهی آن صحبت می شود، جای حیرت است. به راستی سمبل کاری تنها راه کاری است که تدوین تاریخ ایران در تمام دوره ها را پیش پای هر نوع مورخی باز می کند. اینک و از آن که مطالب این یادداشت ها گرداگرد پیدایش و نقش روحانیت در تاریخ معاصر در جریان است، مورخ متن بالا از دائره المعارف بزرگ اسلامی را شاهد می اورد که روحانیت پایه حتی در نام گذاری مراتب و مقامات خود خالی الذهن می نماید و از ان که خود سعی نه چندان بلیغی به خصوص برای دسترسی به معنای آخوند و قدمت و سطح کاربرد ان به کار زده ام اینک و بی ملاحظه هرکس که عمق کلام را نمی پسندد برداشت خود را از معنا و کاربرد این انتساب بی ریشه صرفی و نحوی را پیش اهل نظر می گشایم تا کسی در این ایام خانه تکانی زوائد، دست و پای حق را باز کند و قفل دهان دارنده قلم و ارزش صاحب سخن را کلید اندازد.

«حمزه مفتوحه در زبان های باستانی ما علامت سلب و نفی بوده، چون ابرنابو: نابرنا، نابالغ، امهرک: بی مرگ. اکرانه: بی کنار، بی کرانه، نامتناهی. و این حرف برای چنین معنا در کلمه اسغده به معنای ناسوخته یا نیم سوز و نیز در کلمه اپیشه به معنای بی کار و عاطل در زبان فارسی فعلی ما نیز مانده است.
در کوی تو اپیشه همی گردم
دزدیده تا مگرت ببینم به بام و بر». (دهخدا، لغت نامه،ص 273)

برای بنیان اندیشان حواله های زبانی از زمان های دورتر از دو قرن و نیم پیش اعتبار هیاهو را دارد، و گرچه نفی کلمه با نصب حرف الف و آ در ابتدای ان اینک رونقی ندارد ولی نقش و حضور آن مثلا در امرد را ندیده نمی توان گذارد.

«خوند: به معنای خداوند، امیر، مخدوم، خان، بیک، آغا. مزید موخر یا مقدمی است در اسماء مر احترام و بزرگ داشت را چون خوند میر و یا میر خوند. برخی آن را از ریشه خواندن گرفته اند». (دهخدا، لغت نامه، ص 10151)

بدین ترتیب احتمال تازه ای برای معنا شناسی آخوند، یعنی بی خدا، طرح می شود که با توجه به ناشناختگی همه سویه کلام می تواند از سوی مخالفان روحانیت در زمانی به گردش آمده باشد که هنوز مرکز حوزه درگیر تولد خود بوده است. کشف جایگاه این لغز که بار لازم و شناسا در سلسله مراتب روحانیت ندارد، اشارات روشنی به عدم تجانس و فقدان تعلق به مکتبی هدایت کننده حتی تعلقات  ناسیونالیستی دارد. (ادامه دارد)

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد