ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

هواخوری 6 : اقتصاد سوسیالیستی، کاپیتالیستی، بانکداری رباخوارانه

 

شنبه 25 تیر 1390 ساعت 06:51 AM


هوا خوری، 6
از اوائل قرن هیجدهم میلادی، آن زمان که به تدریج مقدمات عبور به دوران جدید فراهم می شد، که حاصل تحول در بینش و آگاهی آدمی، پس از ورود به اوقیانوس، کشف جغرافیای جهان و آغاز شناسایی تنوع تمدن و فرهنگ سرزمین ها و در عین حال شروع مسابقه و ماراتون بی قرار تجاوز و غارت و نیز انگیزه فراهم آوری صدها و هزاران ابزار پر قدرت و کارآمد جدید، از نظامی و غیر نظامی و تربیت کاربرانی آشنا با آلیاژهای نو بود؛ فیزیک و شیمی و هندسه و ریاضیات، به عنوان وسیله ای برای کسب درآمد های پر رمز و راز، از انحصار کاهنان و خاخام ها و ساحران و طبیبان و کشیشان به کوچه و بازار و کارگاه های کوچک کشیده شد و معجزه علم و حواشی یهود زده آن، چون فلسفه و منطق و زبان شناسی و ماجراهای دیگری ظهور کرد، که اینک کسانی در سایه سار درخت مسموم آن، با عنوان کلی علوم انسانی، مشغول انتشار پراکنده گویی هایی بی حاصل در مدرسه و  بر منبرند. به زودی کوشش برای شناخت و کاربرد انرژی های جدید، فصل پرهیاهو و شکوفایی در برهم زدن سکوت طولانی زمین داری عقب مانده را در مدار فصول زندگانی عمومی قرارداد و موفقیت های نخستین، اشراف  مرددی را که قرن ها تسلط  و برداشت از زمین و نیز محدودیت مصرف و هزینه، در زندگی خود کفا و بسته روستا، به انضمام بی عدالتی های افسانه وار، دائما بر کیسه های سکه و ثروت آن ها می افزود، اندک اندک به جهان نوشونده وارد کرد تا دست مایه های پنهان خود را پشتیبان تلاش های دوران نو قرار دهند.
بدین سان لایه نازکی از اشراف فئودال، که بهره کشی از زمین را پاسخ گوی توان پنهان انباشت ذخایر مالی خود نمی دیدند، به تدریج بازیگر میدان تازه ای شدند که هم از آغاز، راه رشد سرمایه داری لقب گرفت، راهی که از نیروی تمام ناشدنی و بی مرز پول خبر می داد و در تلفیق با بهره وری از تجارب مدیریت خشن و چندین قرنه فئودالی، پرچم کسب سود از راه های تازه و در واقع از هر راه ممکن را با تدارک و تامین نیازهای مرحله ای زیر، تجربه می کردند.

1. آماده سازی سرمایه کافی برای راه گشایی به مکانیسم روابط نوین اجتماعی و اقتصادی، که انباشت سود در کیسه فئودال های دراز عمر اروپا و آمریکا امکانات عرضه آن را فراهم داشت.
2. تولید ابزارهای نو و متناسب با روند بهره برداری های جدید.
3. تربیت تکنسین و کارگرانی که کاربرد ابزارهای جدید را بدانند.
4. شناسایی و تدارک امکانات استخراج مواد اولیه نوپدید از معادن و عمل آوری آن ها.
5. آماده سازی و آموزش نیروی جدید کار و وضع و رفع ترتیبات و مراتب ناهمآهنگ مدیریت و رده بندی های دفتری.
6. سازمان دهی مراکز توزیع کالا و تولیدات جدید.

از این رو، گذر به تولید سرمایه داری به همکاری فنی متوازن و همزمان میان بخش هایی ناگزیر و موکول شد که در تعاریف کلاسیک چنین نامیده شده اند: همکاری و همخوانی میان سرمایه، نیروی مولد و ابزار تولید.

در این جا نیز یهودیان با درک تیزهوشانه مرحله گذر اقتصادی و فنی و فرهنگی نو، با سود بردن از عوامل و عناصر اطلاعاتی بس گسترده خود، لایه ای از فعالان بومی را به صورت آنوسیان اقتصادی با حمایت مالی بانک های نورسیده به خدمت گرفت  تا  نه فقط از فرماسیون اقتصادی جدید بهره بردارد، بل مهار و کنترل آن را به دست گیرد. بروسه ای که در زمان لازم به سادگی برخی از نفوذ کردگان در این وجه اقتصادی نو را، که با درک کامل برنامه شایستگی های لازم را ارائه می دادند، به تصرف صندلی های سیاسی هم تشویق می کرد  که سیمای پشت پرده بسیاری از آنان در سرزمین های اسلامی را می توان با وضوح کافی و کامل ترسیم کرد.

نادانی و نقائص نخستین، در مدیریت و سازمان دهی هماهنگ و کارساز در هر یک از موارد بالا، که به نارضایتی مباشرین و توقف جریان تولید می انجامید، سرمایه گذار را به توسل و اعمال سخت ترین شیوه های کنترل و فشار بر عناصر تولید وامی داشت، که میراث زمان تازیانه  داری  فئودال ها بود و  حاصلی جز از هم گسیختگی عمیق تر در روابط سرمایه و بخش های مختلف تولید نداشت. پروسه ای که ناگزیر و به سبب نبود روشی آزموده و موثر در حل و فصل تنش های دائما فزاینده، نیروی مولد را که نام جدید کارگر گرفته بود به تجمع تشکیلاتی و سندیکایی و سیاسی مستقل و در نهایت تدوین مانیفستی برای دفاع از حقوق و جایگاه خویش در بهره کشی جدید و سرانجام سازمان سیاسی مستقل و تقاضای هژمونی و سردستگی در مناسبات پیچیده و از راه رسیده شد که با دخالت روشن فکری ضد سرمایه اروپا، به تولد جریان سیاسی قدرتمندی انجامید که خواهان اقتدار و غلبه نیروی مولد بر دیگر اجزاء و عناصر اجتماعی و در نهایت پیدایی احزاب سوسیالیست و سرانجام دولت کارگری روسیه شد.

اشتباه کلان در این میان، نام گذاری فرماسیون تولیدی نو، با عنوان «شیوه تولید سوسیالیستی» است، حال آن که در این سونامی بلند اقتصادی، وجه تولید سوسیالیستی هم، درست مانند روش تولید سرمایه داری، از عناصر یکسان سرمایه، نیروی مولد و ابزار تولید مایه می گرفت، با این تفاوت که در وجه تولید سرمایه داری، سرمایه کلان را اشراف تامین می کردند و سود به جیب خانواده های سرمایه گذار منتقل می شد ولی در  وجه تولید سوسیالیستی سود و ارزش اضافه تولید به جیب دولت برمی گردد که تامین کننده سرمایه اولیه بوده است. بدین ترتیب اتلاق شیوه تولید سرمایه داری و شیوه تولید سوسیالیستی دو نام گذاری از بنیان نادرست بر دو جریان ماهیتا یکسان است که از مبنا و اجزای واحدی حرکت و به نتایج واحدی منتهی می شوند. روش هایی که در یکی اشراف و در دیگری دولت کارگری مسئول تدارکات فنی اولیه و تضمین سرمایه کلان مورد نیاز است چنان که سود در موردی تحویل سرمایه گذار، یعنی خاندان اشراف و در سوسیالیسم نیز تحویل سرمایه گذار می شود که  همان دولت است!

بدین سان حل و فصل مشکلات در روابط کار و نیز مراتب تدارکاتی تولید، در حد اقل مقیاس نیز، میان روش اجرایی سوسیالیسم و سرمایه داری، جز در تقسیم سود فاصله آشکاری ندارد.

«ربا خواران همانند شیطان زده ها عمل می کنند. چرا که می گویند ربا نیز گونه ای از داد و ستد است حال آن که خداوند داد و ستد را جایز و ربا را حرام دانسته است». (بقره، ۲۷۵)

برای ورود به این آیه، که تصویر روشن سرگردانی های ظهور کرده در روش تولید و به خصوص تاکید آن بر مجاز بودن داد و ستد و منع رباخواری، چنان که آشفتگی و درماندگی کنونی اقتصاد جهان صحت این اشاره عمیق قرآن را تایید می کند، نیازمند گزینش یک الگوی فرضی و قابل رد گیری است. مثلا کسی با اندیشه تولید را که در حوزه اشراف نیست و سرمایه لازم و تجربه مدیریت تولید و کنترل نیروی مولد را ندارد با اعطای وام و وارد کردن او به سیستم ربوی فرصتی فراهم می کنند تا دوشادوش اشراف، چهره سرمایه داری تاریخی را تغییر دهند و زیر بنای ان را تخریب کنند. 

متقاضی با رجوع به یکی از  بانک ها سرمایه مورد نیاز را صاحب می شود این نخستین دست کاری آگاهانه یهودیان در الگوی کلاسیک تولید سرمایه داری با قصد بلع جهان است که عنصری تنها با اندیشه و گمانه تولید با دخالت بانک های اساسا یهودی به درون روابط تولید سرمایه داری فرستاده می شود. گذشته از تاثیر فرهنگی نامناسب و بی توازن این غریبه که با حمایت بانک ها تغییر طبقه داده، و به تشتت در روش های مدیریت کمک می کند، فاجعه اصلی زمانی صورت می بندد و بروز می کند که این سرمایه دار فاقد سرمایه، حاصل تولید خود را به بازار می فرستد. در روابط کلاسیک سرمایه داری، که نیازی به همراهی بانک ها ندارد، زمان قیمت گذاری محصول، تنها هزینه های خرید ابزار و مواد خام و دستمزدهای پرداختی و لوازم و هزینه های جنبی محاسبه می شود، اما سرمایه دار بدهکا که چرخه تولید را با پشتیبانی بانک ها به حرکت درآورده، ناگزیر در قیمت گذاری کالا و تولید خود، اقساط سرمایه دریافتی از بانک را که با اضعاف ربوی توام است، در هزینه های تولید منظور می کند. که موجب افزایش قیمت هاست. تا همین جا دو وجه ویرانگر در مراودات سرمایه داری ظهور کرده است: یکی سود بانک ربا دهنده، بی آن که در پیکره تولید و داد و ستد کالا سهیم باشد و دیگری بالا رفتن بهای کالا به سبب پرداخت قسط سرمایه و سود آن، که در واقع به معنای تامین تدریجی سرمایه تولید به وسیله  خریدار و مصرف کننده است. این نخستین و مهم ترین خش و خدشه بر بدنه تولید در روابط سرمایه داری است که حیله گری یهود به نحو گمراه کننده ای مخارج ربوی تولید و عوارض فقر اولیه تولید کننده را از کیسه خریدار کالا تامین می کند!

این زخم کوچک هنوز التیام نیافته دیروزین در سراشیب زمان، اندک اندک خود را به صورت بدخیم و لاعلاج امروزین ظاهر کرده است که نه فقط سرمایه اولیه تولید کننده را بانک ها در روابط ربوی تامین می کنند، بل عرضه کننده مواد خام و فروشنده ابزار های صنعتی نیز درست با همین روش وارد بازار رفع نیازهای تولیدگر شده اند و هریک نه فقط در افزایش بهای کالای تولیدی با دریافت افزوده هایی به نام پرداخت قسط وام ربوی بانک ها، سهمی ادا می کنند، بل عملا برداشت ربوی بانک ها از فروش کالا، در سطح جهان، در حد اقل تخمین تا هفت درصد مجموع ارزش هر کالایی قابل محاسبه است. این شگرد ضد تولید و مصرف، که منشاء  و موجب اصلی تورم است، در واقع بانک ها را ابزار و واسطی قرار می دهد که با برداشت سهم ربوی خود، جریمه نبود سرمایه نخستین تولید کننده مقروض را از مصرف کننده دریافت کنند. طبیعی است در روند معمول، مداومت چنین الگویی اینک انباشت وجه نقد را، که برابر نهاد تولیدی ندارد، در گاو صندوق بانک ها به چنان مرزی رسانده است که مجموع دارایی های بومی و ملی در هر زمینه و سرزمینی بی ارزش تر از توان خرید هر کالایی، از جمله شاخص طلاست، زیرا طلای موجود در سیلوهای فوق سری بانک ها بسیار کم تر از سردابه نگهداری پول های کاغذی فاقد پشتوانه است. ربا خوران جهان که عمدتا و در حد کمال از قوم بنی اسراییل اند، برای حفظ تعادل و ممانعت از بروز و ظهور آشوب، بهای هر اونس طلا را تا ارتفاعی تغییر و افزایش می دهند که بار دیگر ارزش حجم اسکناس با انبان شمش های طلا برابر شود.  این نمایشی از حد اکثر سرگردانی در روش تولید بانکی و ربوی است که استعداد تکرار مداوم هم ندارد و حاصل همان تفاوتی است که خداوند میان داد و ستد و ربا قرار داده، که حاصل یکی فقط تولید پول کاغذی بی پشتوانه و فاقد ارزش و در دیگری تبادل کالا با ارزش برابر و مورد نیاز طرفین است. بررسی عمیق و کلاسیک ظهور سرمایه داری و عارضه جنبی آن، به نام بیمه و بانک، یک توطئه یهودی برای به انحصار درآوردن ثروت در طبقات قوم خود، و آن چنان شتابان است که به دوران بحران بی علاج و نهایی آن نزدیک می شویم...  (ادامه دارد)

 

 http://naryna.blogsky.com/1390/04/25/post-3/

نظرات 1 + ارسال نظر
فریدون نیسانی سه‌شنبه 6 آبان 1399 ساعت 05:56 ب.ظ

بسیار قایل تامل و شگفت انگیز

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد