ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

جزیه داریوش بر ایرانیان به نفع یهودیان

 

 

یادداشت برای آقای محمد رضا 1 , 2 , 3

ایلام 1

    یادداشت برای آقای محمد رضا 1

آقای محمد رضا من پیش تر بارها تذکر داده ام که تمدن آرام و پیشرفته و بسیار گسترده ی ایلام، یکی از ۱۵مرکز تجمع و تمدن ایران بود که هخامنشیان و به طور عمده  به زمان داریوش با خشونت و وحشیگری و قتل عام سراسری برچیده اند. این امپراتوری که از مرزهای کنونی غربی ایران تا جیرفت در شرق و کاشان در شمال ادامه داشته و چنان که در قسمت اول کتاب ساسانیان خواندید، زیگوراتی عظیم و مجموعه ای از معابد را در محل کنونی تخت جمشید برپا داشته بود، چندان مورد بی مهری باستان شناسان وارداتی بر سایت های کهن ایران قرار داشته است که اعم از تخت جمشید و شوش و سراسر جنوب ایران، هرکجا آثار ایلامی یافته اند با تخریب و انهدام آن کوشیده اند تا حیات و حضور آن قوم بزرگ و خردمند ایرانی را، که به تدارک نخستین خط نگارشی شرق میانه مفتخر است، یا چون نونه ی تخت جمشید به کلی منکر شوند و یا در تضعیف و کوچک نمایی آن بکوشند. مطمئن باشید اگر حذف زیگورات چغا زنبیل نیز از نظر فنی میسر بود، این اساتید بزرگ بین المللی لحظه ای در برچیدن آن تردید نمی کردند. این خیانت و جنایت و توطئه ی مستقیم، که نمونه ی کوچکی از نابود کردن عمدی آثار ایلامیان به دست و دستور باستان شناسان کبیری چون اشمیت را، در تصاویر کتاب ساسانیان من دیدید، با دو منظور انجام شده است : یکی به زیر سایه ی هخامنشیان کشاندن امپراتوری ایلام از راه انهدام گسترده ی نشانه های آنان در جنوب ایران و دومی ایجاد فضای تضاد و تزاحم و خشونت میان اقوام دیرینه ی بین النهرین و شرق میانه است، که مطلقا بی اعتبار و نظریه ای بی بهره از اسناد و نشانه های تاریخی ضرور است.

هیچ تردیدی در این نکته نیست که تنازع و ستیز قابل اثبات و مورد تایید، میان اقوام بین النهرین، که در دو دوره ی نسبتا کوتاه رخ داده، فقط و فقط میان آشوریان و بابلیان با مرکز اورشلیم صحت و سند دارد، که عامل اصلی آن را باید مزاحمت های اقتصادی یهودیان در بازارهای مالی آشور و بابل دانست. آن چه را اینک در باره ی برچیده شدن تمدن آشور و ایلام در اثر تنازع متقابل آن ها می خوانیم یک افسانه ی مطلقا یهودی است که در دوران اخیر به وسیله ی مورخین یهود ساخته شده است. آن ها می گویند که قریب قرنی پیش از پیدایش هخامنشیان، ایلام و شوش را آشوریان نابود کرده اند و برای اعتبار دادن به این افسانه، به سنگ نبشته ای رجوع می دهند که ظاهرا آشور بانی پال در آن ادعای انهدام کامل و خشمگینانه و پرخشونت ایلام و شوش را کرده است. این دروغ بزرگ را از آن جهت ساخته اند که نخست نشان دهند که اقوام بین النهرین در ذات خود متجاوز و گردن کش و ویرانگر بوده اند و بین آنان پیوسته جنگ و نزاع بوده تا علت اصلی هجوم به اورشلیم را جنگ خواهی و غارت طلبی مردم بین النهرین بگویند و در مرحله ی بعد مسئولیت نابودی آشور و ایلام را از دوش هخامنشیان بردارند و برگرده ی مردم منطقه قراردهند. در اسناد منتشر شده ی موجود هنوز جز متن، تصویری از این سنگ نبشته ی ادعایی آشور بانی پال منتشر نشده تا بررسی آن ممکن شود، اما من بدون ذره ای تردید و با یقین کامل و اعتقاد بدون خدشه می گویم که چنین سنگ نبشته ای در بین النهرین وجود ندارد و در صورت ارائه ی تصویر و یا اصلی از آن، بی شک جعل و ساختگی است. برای آشنا شدن با وسعت این گونه سند سازی یهودیان، هرکس که بخواهد همین اشاره ی مرا دنبال کند تا حقایق تاریخ شرق میانه بر او وبر همگان آشکار شود.

................

ایلام 2

   یادداشت برای محمد رضا 2

«آشوری ها، پس از کشتار زیاد، غارت کردن شهرها و حمل آن چه در این شهرها از ثروت ایلام یافتند،اسرای زیاد از شهر شوش و بسیاری از شهرهای دیگر به آشور بردند. خون بان کالداش آخرین پادشاه عیلام، که فرار کرده بود، پس از چندی گرفتار شد و آشور بانی پال او و تام ماری تو، پادشاه سابق عیلام را، به ارابه بسته مجبورشان کرد ارابه ی سلطنتی را تا معبد آشور و «ایش تار» ، خدایان آشور، بکشند. این است ترجمه کتیبه آشور بانی پال راجع به فتوحات او در ایلام :

«خاک شهر شوشان، شهر ماداکتو و شهرهای دیگر را تماما به آشور کشیدم و در مدت یک ماه و یک روز کشور عیلام را به تمامی عرض آن جاروب کردم. من این مملکت را از عبور حشم، گوسفند و نیز از نغمات موسیقی بی نصیب ساختم و به درندگان، مارها، جانوران کویر و غزال اجازه دادم که آن را فروگیرند».

بالاخره اگر عیلام به زانو درآمد ، از جهت جنگ های درونی خانمان برانداز بود. به هر حال از ۶۴۵ ق م. دولت عیلام از صفحه ی روزگار محو وگذشته های آن به مرور از خاطرها فراموش شد و چنان از یاد رفت که حتی مورخین و نویسندگان عهد قدیم هم چیزی در این باب نمی دانستند». (حسن پیرنیا، ایران باستان، ص ۱۳۹)

پیرنیا تمام وظایف محوله در وارونه نمایی مسیر تاریخ را مو به مو به انجام رسانده : ایلام و شوش را جنگ های درونی خانه برانداز و نه هجوم بنیان کن خون خواران هخامنشی از صفحه ی روزگار محو می کند، چندان که صد سال پیش از ظهور هخامنشیان از خاطرها فراموش می شوند، اما تاریخ و مستندات آن، از جمله حضور ایلامیان در سنگ نگاره های تخت جمشید، و فور خط و زبان و منشیان ایلامی در بارگاه آن سلسله، معابد فعال آن ها در صفه ی تخت جمشید و وجود هزاران لوح آجری به خط ایلامی، که خود می گویند به دوران داریوش مربوط است، تماما حکایت روشنی از استمرار قدرت ایلام و برجایی شوش، تا پیش از قتل عام بومیان ایران به دست یهودیان در ماجرای پوریم می کند.

«در شوش یک یهودی به نام مردخای زندگی می کرد وقتی نبوکد نصر، پادشاه بابل، عده ای از یهودیان را همراه یکنیا، پادشاه یهودا از اورشلیم به اسارت برد، مردخای نیز جزو اسرا بود. مردخای دختر عموی زیبایی داشت به نام هدسه که به او استر هم می گفتند. پدر و مادر استر مرده بودند و مردخای اورا به فرزندی پذیرفته و مثل دختر خود بزرگ کرده بود. وقتی فرمان خشایارشا صادر شد، استر نیز همراه دختران زیبای بی شمار دیگر به حرمسرای قصر شوش آورده شد». (عهد عتیق، کتاب استر، ۸- ۵‌ :‌‌‌۲).

در این آیات تورات نکات و ظرایف چندی مستتر است. نخست این که می گوید مرد خای از اسیران اعزام شده به بابل در زمان بخت النصر بوده است. سقوط اورشلیم به دست بخت النصر به سال ۵۸۶ پیش از میلاد رخ داده و اگر مرد‌خای را که تورات می گوید در زمره ی اسیران اورشلیم بوده، در زمان اسارت ۱۰ ساله فرض کنیم، زندگی او در شوش، حتی در سال اول تسلط خشایارشا در ۹۰ سالگی او میسر بوده است و از آن که فاصله ی عمر پسر عموها و دختر عموها هرگز نمی تواند بیش از ۵۰ سال باشد، پس در زمان سلطنت خشایارشا نمی توانیم استر را دوشیزه ای مناسب ملکه دربار شدن بدانیم، زیرا که عمر او لااقل به ۴۰ سالگی سر می زند. پس منطقی است که بیاندیشیم که در تورات های جدید، در این آیات، دوران داریوش را با خشایارشا به منظوری که پیش تر و در کتاب اول ۱۲ قرن سکوت آورده ام، عوض کرده اند. بدین ترتیب اگر استر را به طور طبیعی ملکه دربار داریوش فرض کنیم، آن گاه در سال اول سلطنت داریوش استر را در سنین میان ۱۵ تا ۲۰ سالگی می یابیم که صورت مسئله را تصحیح می کند.

...............

  یادداشت برای محمد رضا 3

  بدین ترتیب شوش نه فقط به زمان آشور بانی پال از عرصه ی روزگار محو نشده، بل به تصریح تورات تا عهد داریوش، پایتخت هخامنشیان شمرده می شده است. اگر بخواهیم با سرنوشت واقعی شوش و ایلام و دیگر اقوام و بومیان سراسر ایران آشنا شویم، به ترین راه تعقیب داده های تورات در این باره است. تورات در کتاب استر می نویسد که دشمنان یهود به پیشاهنگی هامان رییس الوزرای دربار داریوش قصد نابود کردن یهودیان را داشته اند و از آن که تورات به وضوح علتی برای این ضدیت جمعی علیه یهود نمی نویسد، می توان یا در صحت این تصور تردید کرد و بهانه شمرد و یا پذیرفت که ایرانیان از تسلط مطلق یهودیان بر حکومت و دربار داریوش به طور جمعی ناخشنود بوده اند. آن گاه تورات می گوید که استر از نفوذ خود به عنوان ملکه ی محبوب داریوش سود می برد و فرمانی برای مجاز شمردن یهودیان در دفاع از خویش از داریوش صادر می شود :

«آن گاه خشایارشا (برابر تقویم تاریخ، صحیح آن داریوش است) به ملکه ی استر و مردخای یهودی گفت: «من دستور داده ام هامان را که می خواست شما یهودیان را نابود کند، به دار بیاویزند. همچنین املاک او را به ملکه استر بخشیدم... می توانید حکم دیگری مطابق میل خود، به نام پادشاه برای یهودیان صادر کنید و آن را با انگشتر پادشاه مهر کنید».

آن روز بیست و سوم ماه سیوان بود. منشی های دربار فوری احضار شدند و فرمانی را که مردخای صادر کرد، نوشتند. این فرمان خطاب به یهودیان، حاکمان، مقامات مملکتی و استان داران ۱۲۷ استان از حبشه تا هند بود و به خط ها و زبان های رایج مملکت و نیز به خط و زبان یهودیان نوشته شد. مرد خای فرمان را به نام خشایارشا نوشت و با انگشتر مخصوص پادشاه مهر کرد و به دست قاصدانی که بر اسبان تند روی سلطنتی سوار بودند به همه جا فرستاد. این فرمان پادشاه به یهودیان تمام شهرها اجازه می دادکه برای دفاع از خود و خانواده های شان متحد شوند و تمام بد خواهان خود را از هر قومی که باشند بکشند و دارایی آن ها را به غنیمت بگیرند». (عهد عتیق، استر، ۱۱-۷ : ۸)

پس مرد خای که از جمله ی انبیاء یهود شناخته می شود با همراهی دختر عموی اش، استر، که اینک ملکه ی دربار داریوش است، فرمان قتل عام دشمنان شان را به دست می آورند و به سراسر امپراتوری پارس ابلاغ می کنند. آن تصاویری را که تورات از صحنه های عملیاتی اجرای فرمان داریو ش می آورد، ادله و برهانی بر تخریب سراسری و کامل تمدن شرق میانه به دست یهودیان به زمان داریوش است و از وسعت و عمق آن چنان نسل کشی خبر می دهد که به گونه ای موجب آرامش خیال یهودیان و دست نشاندگان هخامنشی آن ها شد که جز کتیبه ی داریوش که در مدخل استقرار خود در بیستون از وسعت مقاومت سراسری و متعدد تمام اقوام بین النهرین و ایران در برابر خویش سخن می آورد، یادگارهای نوشتاری دیگر زمام داران هخامنشی ، از پس آن قتل عام یهودی - داریوشی تنها از آرامش و امنیت و استقرار بدون منازع آن ها نشان دارد!

«روز سیزدهم ادار، یعنی روزی که قرار بود فرمان ادشاه به مرحله ی اجرا درآید، فرا رسید. در این روز، دشمنان یهود امیدوار بودند بر یهودیان غلبه یابند، اما قضیه برعکس شد و یهودیان بر دشمنان خویش یروز شدند. در سراسر مملکت، یهودیان در شهرهای خود جمع شدند تا به کسانی که قصد آزارشان را داشتند، حمله کنند. همه‌ی مردم از یهودیان می ترسیدند و جرات نمی کردند در برابرشان بایستند. تمام حاکمان و استانداران و مقامات مملکتی و درباریان از ترس مرد خای به یهودیان کمک می کردند، زیرا مردخای از شخصیت های برجسته ی دربار شده بود، در سراسر مملکت، شهرت فراوان داشت و روز به روز بر قدرت اش افزوده می شد. به این ترتیب یهودیان دشمنان خود را از دم شمشیر گذرانده و کشتند. آن ها در شهر شوش، که پایتخت بود، ۵۰۰ نفر را کشتند که ده پسر هامان دشمن یهودیان نیز جزو این کشته شدگان بودند». (عهد عتیق، استر، ۸-۲‌: ۹)

در این جا نیز با نفوذ بی منازع یهود در دربار هخامنشیان رو به روییم تا بدان حد که تورات از وحشت مردم و مقامات کشوری از یهودیان و از مردخای خبر می دهد. آیا این قدرت اعمال خواسته های یهود در بساط هخامنشیان را چه گونه تفسیر کنیم، آن گاه که این اشاره ی صریح تورات، به وسعت قتل عام سراسری دشمنان یهود در یک روز معین را، خاموشی ۱۲ قرنه ی تمامی شرق میانه تایید می کند؟ اینک آن مورخینی که خاک شوش را ۱۰۰ سال پیش از ظهور هخامنشیان به توبره ی آشور کشیده اند، چه گونه پاسخ می دهند هنگامی که تورات آن شهر را با تمام اقتدار تاریخی خود در اختیار هخامنشیان و به عنوان پایتخت معرفی می کند؟ 

«در آن روز، آمار کشته شدگان پایتخت به عرض پادشاه رسید. سپس او ملکه ی استر را خواست و گفت : «یهودیان تنها در پایتخت ۵۰۰ نفر را که ده پسر هامان نیز در میان آن ها بوده اند، کشته اند، پس در سایر شهرهای مملکت چه کرده اند؟! آیا درخواست دیگری نیز داری؟ هرچه بخواهی به تو می دهم». استر گفت : «پادشاها، اگر صلاح بدانید به یهودیان پایتخت اجازه دهید کاری را که امروز کرده اند، فردا هم ادامه دهند و اجساد ده پسر هامان را هم به دار آویزند». پادشاه با این درخواست استر هم موافقت کرد و فرمان او در شوش اعلام شد. پس روز بعد باز یهودیان پایتخت جمع شدند و ۳۰۰ نفر دیگر را کشتند . بقیه ی یهودیان در سایر استان ها نیز جمع شدند و از خود دفاع کردند. آن ها ۷۵۰۰۰ نفر از دشمنان خود را کشتند و از شر آن ها رها شدند». (عهد عتیق، استر، ۱۷-۱۱‌: ۹)

این جا نقطه ی غروب تمدن شرق میانه به مدت ۱۲ قرن و تا طلوع اسلام است. اینک در هرکجای این خاک که کلنگی می زنیم بازمانده ای از مرکز تجمع یک قوم باستانی ایران را می یابیم که نشان می دهد ناگهان مورد هجوم از پیش تدارک شده قرار گرفته اند، چندان که در محوطه ی زیستی آنان ابزار و ادوات و لوازم کار و زندگی پراکنده است. اگر علت توقف حیات و تلاش در این مخروبه های باستانی را به کوچ و مهاجرت نسبت دهیم، آن گاه مورخ یاد آوری می کند که اقوام مهاجر و کوچ رو لوازم زندگی خویش را به جا نمی گذارند و به جغرافیای جدید حمل می کنند در حالی که در سراسر مانده های تخریب شده ای که اینک در ایران می یابیم، گران بها ترین ابزار زندگی مردم، کنار اجساد مردگانی رها شده است که زیر سقف های فروریخته، از رفتار بازمانده اند. آیا صحنه های کنونی جاری در عراق و افغانستان نوکردن سناریوی نسل کشی «پوریم» به دست یهودیان و این بار با کمک دربار آمریکاییان قلدر نیست، که به دوران ما جانشین هخامنشیان شده اند؟ 

«مردخای تمام این وقایع را نوشت و برای یهودیان سراسر مملکت پارس چه دور و چه نزدیک فرستاد و از آن ها خواست تا همه ساله روزهای چهاردهم و پانزدهم ادار را به مناسبت نجات یهود از چنگ دشمنان شان جشن بگیرندو شادی نمایند، به یکدیگر هدیه دهند و به فقیران کمک کنند، زیرا در این روز بود که غم شان به شادی و ماتم شان به شادکامی بدل شد... در ضمن ملکه استر با تمام اقتداری که داشت نامه ی مردخای را درباره ی برگزاری دایمی مراسم پوریم تایید کرد. علاوه بر این نامه های تشویق آمیز دیگری به تمام یهودیان ۱۲۷ استان فارس مملکت فارس نوشته شد تا به موجب فرمان مردخای یهودی و ملکه استر، یهودیان و نسل های اینده شان ایام «پوریم» را همه ساله نگهدارند». (عهد عتیق، استر، ۳۲-۲۰‌: ۹)

آقای محمد رضا سراسر تاریخی را که در هشتاد ساله ی گذشته، عمدتا مورخین یهود برای ما نوشته اند، به طور کلی با حوادث تاریخی که در تورات آن ها آمده، در بنیان مغایر است. آیا این مورخین یهودی آماده اند که پاسخ دهند کدام یک از این تصاویر اصلی است، داده های تاریخی تورات و یا تولیدات تاریخی اخیر آن ها؟ یقین بدانید که آن ها آماده نیستند صحت تورات را مورد تردید قرار دهند پس می ماند این که به ما جواب دهند به چه سبب  و به طمع کدام منفعت منطقه ای، این همه دروغ و صحنه سازی را به تاریخ و فرهنگ اقوام شرق میانه سرازیر کرده اند؟ در این جا برای انبساط خاطر خوانندگان مناسب دیدم که آخرین جمله های کتاب استر در تورات را نیز نقل کنم که حاوی اشارات صریحی است.

«خشایارشا (داریوش) برای تمام مردم قلمرو پادشاهی خویش که وسعت اش تا سواحل دوردست میرسید، جزیه مقرر کرد. قدرت و عظمت کارهای داریوش و نیز شرح کامل به قدرت رسیدن مردخای و مقامی که پادشاه به او بخشید، در کتاب تاریخ پادشاهان ماد و پارس نوشته شده است. پس از داریوش، مردخای یهودی قدرتمند ترین شخص مملکت بود. او برای تامین رفاه و امنیت قوم خود هرچه از دست اش برمی آمد، انجام می داد».

به گمان باستان پرستان ایران، اگر عرب در برابر حمایت مطلق دینی و مالی و فرهنگی، که شامل جان و مال و اعتقادات غیرمسلمانان می شد،  تنها از کافران جزیه بگیرد، نشان توحش و ارتجاع و خشونت و دیکتاتوری آن هاست ولی اگر داریوش هخامنشی به سود یهودیان بر بومیان سراسر امپراتوری جزیه ببندد، تمدن و آزادی بخشیده است!!!        

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد