«ساقی به جام عدل بده باده، تا گدا
(این مقاله برای شماره زمستان ماه نامه ی « کتاب نقد» فراهم شده بود که در شماره ۳۷ آن نشریه با اندک تغییراتی چاپ شد).
در مرحله ی کنونی، پیچیدگی ویژه ای که در ورود ماهوی به فصل «عدل» بروز می کند، برخورد و تضاد فزاینده ای است که میان مقوله ی برقراری «عدالت»، با برنامه ریزی برای «توسعه ی اجتماعی» ظاهر می شود. تا آن جا که در تعریف این مدل شناخت از مدخل «عدل» می توان گفت : «اجرای عدالت، با مفهوم رایج کنونی و در شرایط حاکم و موجود ، مانعی برای رشد شناخته می شود»!
مختصرتر این که عدالت اقتصادی، با افزایش و انباشت سرمایه، عدالت سیاسی، با مدیریت متمرکز و عدالت فرهنگی با پذیرش ها و باورهای مسلط و سخت جان، سازش ندارند و به دلیل فقدان راه کارهای تلفیق، در محاسبات و مناقشات رسمی، برقراری عدالت را از صورت مسئله و فاکتورهای روابط اجتماعی حذف می کنند. ظهور چنین مظهری در رشد صوری کنونی، که در برابر عدالت قرار گرفته، آشکارترین نشان بیماری در کالبد و نادرستی شیوه های کسب آن، در جوامع جاری است، زیرا برگشت از مسیر عدالت، برای گسترده تر کردن فضای توسعه، چرخش به سوی توحش است!
اگر مراد از عدل، در هر زمینه ای، رفع و قطع نابرابری هاست، از جمله قادر نخواهیم بود رتبه های اجتماعی، ناشی از درجات آموزشی را، در تقسیم بندی بهره برداری از امکانات نادیده بگیریم، زیرا هر ردیه ای در این رده، بدون تردید، با توقف رشد و از هم گسیختگی فرهنگ پیشرو، برابر می شود. این جا محور اصلی این تضاد را می یابیم که چرخ های آموزش عمومی را می گرداند: دست یابی به مدارج عالی دانایی به باز کردن دکان دو نبشی شبیه شده، که سود سرمایه گذاری در علم آموزی را تضمین می کند! و چنین است که عالی ترین مغزهای آموزشدیده را، مشغول مصاحبه با کارگزینی های مفتضح ترین مراکز تولیدی و تحقیقاتی جهان، برای پذیرش فرمول های همکاری می یابیم!
شگفتی کامل زمانی بروز می کند که بدانیم به همان میزان که شعار «برابری عادلانه»، درون روابط روستا، کلنی های جمعی جوامع کهن آفریقا، انضباط قبیله ای کوه پایه ها و صحراها و میان اسکیموها و آمازون ها و از این قبیل، نامفهوم و بدون شنونده است، در جوامع رشد یافته، عملا با طیفی از قوانین و رفتارهای غیرعادلانه و واکنش های عمومی ادواری در برابر آن، درست منطبق با درجات پیشرفت این جوامع مواجهیم. به بیان واضح تر، هر چه عرصه ی رشد پهناورتر است، فاصله های ناعادلانه ی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی نیز عمیق تر دیده می شود. بدین ترتیب و بدون هیچ ابهام، بی عدالتی از مظاهر رشدی شناخته می شود که پیشاپیش از زمینه های تطابق و ترقی فرهنگی لازم برخوردار نبوده و برای آدمی اسباب شرمساری است که تلاش های شتاب آلود او برای تدارک پیشرفتی ناعادلانه و بدون زمینه، فضای عمومی را از ملاحظات همزیستی رایج در یک واحد اجتماعی عصر حجر نیز محروم کرده است!
ظهور این ضایعه ی هولناک رو به گسترش و به ظاهر لاعلاج، در سیمای تمدن کنونی، افشا می کند که هرچه جوامع انسانی در بهره برداری از عوامل طبیعی و تولیدی تواناتر می شود، امکان برقراری عدل را در تقسیم امکانات، ناممکن تر می یابد و بر مبنای تجربه ها، کوشش برای برقراری توازنی میان «پیشرفت» و «عدل»، در آخرین راه حل سوسیالیستی آن نیز، ناکام و غیرممکن از کار درآمد!
دشواری بیش تر، چنان که تجارب و تصاویر کنونی نمایش می دهد، در این است که بی اعتنایی به عدل، در جوامع پیشرفته، موجب گریز و جدایی دائما فزاینده ی واحدهای برخوردار، از فرم بندی طبیعی و قابل تحمل جامعه و در نتیجه بروز و ظهور اغتشاشات «عدالت خواهانه»ی ناکامان خواهد شد، که با تخریب مظاهر و امکانات استیلا، به صورتی پنهان اعلام می کنند که خواهان توقف رشد قلدرانه و ناعادلانه اند!
بدین ترتیب، حاملان و مدافعان توسعه ی سرطانی رشد، که به صورتی مهار نشدنی در پیکره ی تمدن کنونی گسترده می شود، برای مقابله با روش مداوای انقلابات و اغتشاشات بنیان کن، به استقرار انضباط و کنترل فاشیستی بیش تری متوسل می شوند، که عملا تعارض رشد با ماهیت تمدن، حقوق انسانی و عدل را آشکارتر می کند و گردابه ای می سازد که بالا گرفتن گردش دائما سریع شونده ی آن، سرانجام موجب انهدام کامل و بلعیده شدن زمینه های هرگونه تفاهم و تعقل خواهد شد.
در مرحله ی کنونی، نه فقط چاره اندیشی های مدرسوی برای گشودن روزن برون رفت از بن بست موجود دائما علیل تر می نماید، بل درحوزه ی اجرایی نیز انتخاب روش مطمئن تجربه شده ای برای اختراع شیوه هایی برای توسعه، که در ماهیت خود «ضد عدل» نباشد، عملا ناممکن می نماید و ناکامی مضاعف زمانی ظهور می کند که تلاش های آرزومندانه ی «عدالت طلبی» محلی و مکتبی، در این جا و آن جا، برای بالا بردن نمودارهای برابری، بلافاصله خود را با جریان و منافع قدرتمند «انحصار ناعادلانه و جهانی تولید» مواجه می بیند و پس از تلاش های ضعیفی، که به دست و پا زدن های عصبی با زنجیر بسته شده ای می ماند، خود را در اندازه ی تکرار شعار گونه ی خواسته های ناممکنی متوقف می یابد.
به نظر می رسد که تضاد آشکار دائما عمیق شونده ی موجود، میان قطب تفکرات و تقاضاهای فرهنگی عدالت طلبانه، با مراکز بهره کشی جهانی، که به رشد تکنیک، ابزار مدرن کنترل و تبلیغ و تحریک نو طلبی در «مصرف» مجهزند، به نقطه ی کوری رسیده که هر یک از دو طرف را به اخلال در هویت و اقدام به انهدام آن دیگری هدایت می کند.
اینک شتاب در رشد تولیدات به مرحله ی سرسام آوری رسیده و تصویر عمومی جهان به کاریکاتور نوظهوری بدل شده، که بدون شک تعریف منطقی ندارد و در نهایت درهمی، می تواند تابلوی نابودی کامل هستی عمومی و تمایزات آدمی تلقی شود. این تصویر، ناهمخوانی غیرقابل توضیح و درکی را، میان انسان مشغول سیاحت و اکتشاف کهکشان، با کودک مبتلا به ایدز بدون غذا مانده ای در آفریقا عرضه می کند، که مشمئز کننده است. مدت هاست مظاهر نو در تولید و تکنیک و مصرف، جای گزین مفاهیم بنیادین تمدن شده و سازندگان و حتی بهره برداران از موبایل و کامپیوتر و ماهواره را، برخورداران از تمدن گمان می کنیم! مشغولیاتی که به تدریج جوامع را از ماهیت و هویت انسانی محروم کرده است. میلیون ها میلیون از آدمیان پول خود را برای احوال پرسی مکرر و غیرضرور روزانه از طریق ارتباطات سهل و ساده و افاده فروشانه ی تلفن همراه به دور می ریزند، در حالی که صدها هزار انسان مستأصل، در حل مصائب ناشی از یک حادثه ی طبیعی در پاکستان، احاطه شده در سرمای ۲۵ درجه زیر صفر کوهستان های هیمالیا، چشم به راه توجه انسانی اند و در کنار میلیون ها اتومبیل که مکررا و روزانه با آب گرم پرفشار شسته می شوند، میلیون ها بازوی کار، از استحمام ماهانه نیز محروم اند!
در آغاز قرن پیش، آدمی تنها به نیروی مهار بخار، چرخ های تمدن خویش را می گرداند، اما در پایان آن قرن، با وجود عبور از دوجنگ ویرانگر جهانی، آسمان ها را می کاوید و با ابر رایانه ها سخن می گفت. این پیش افتادگی کهکشانی تکنیک و تولید، بدون تدارکات فرهنگی و پیش زمینه های لازم برای تفاهم و مراعات، همه چیز را به ضد خویش بدل کرده است: جاسوسی اساس این ارتباطات است، غارت پایه ی داد و ستد شمرده می شود، جنگ بر راه حل هر اختلاف و ابهامی سایه گسترده، دولت ها در حد توان کیسه ی خود پیاپی مسلح تر می شوند و بخش بزرگی از امکانات موجود برای تربیت کاربران تسلیحات، برنامه ریزان تجاوز و طراحان به اصطلاح دفاع ملی و محلی مصرف می شود. در جهان کنونی سیمای دوست، همسایه، هماندیش، همنوع و همراه غبارآلود است و یافتن دست بی خنجری، موجب حیرت می شود. ظرفیت تحمل ها در زمینه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نقصان می گیرد، فرهنگ انسانی با صدای ضعیف، از زیر آوارهای مهیب رشد، ناله می کند، گوشی برای شنودن استغاثه ها و اندرزهای اخلاقی محبوس در میان کتاب های متفکران و پیامبران باقی نمانده، بادهایی از طوفان دوم نوح در حال وزیدن است، مشعل های بنیان سوز آخرین دست آوردهای تسلیحاتی در دست هایی به گردش درآمده و روزنه های امید به خردمندی انسان، هر روز مسدودتر می نماید.
اینک کلیسا زیرکانه و آب زیر کاه، خاموش است و کنیسه پوریم دیگری را تدارک می بیند تا مزاحمان و سد کنندگان راه اجرای سفارشات تلمود را برچیند. ملت های کهنی که بنیان مسالمت را، با صدای مصلحان دیرین خویش ندا می دادند، ناگزیر به تئوری «بلعیدن پیش از بلعیده شدن» گردن نهاده اند. چین مسابقه ی پیش افتادگی تکنیکی و تولیدی را برنده می شود، از توصیه های «لین پو» و «کنفوسیوس» فاصله می گیرد و فشار و شتاب پیشرفت، لبخند پر اسرار را از صورت «شامان»ها برچیده است. هند با پنهان کردن آموزه های «بودا» در پس دیوارهای معابد کهن، راه سازش با سفارشات اقتصادی و فروش های پرسود جهانی را، حتی به بهای فراموش کردن حقانیت همسایگان، می پیماید. به نظر می رسد رشد شتابان و ناموزون تکنیک و تجارت، نه فقط برقراری، بل حتی تفکر درباره ی عدالت را، از بیم اتهام واپس ماندگی، از فرهنگ و سیاست و اقتصاد حکومت ها محو کرده و در مرحله ای قرار داریم که تسلط مطلق تکنیک، اندیشه های غیرتجاری را، که خواهان بازگشت به آرامش و آداب انسانی است، با تمسخر، متعلق به مرتجعین و سنت گرایان عقب مانده می داند!
و در این میان، آوای مکرر تلاوت قرآن از گلوی قاریین و بر مناره ها، تنها صدای باقی مانده برای دعوت آدمی به نیکی و مسالمت و مراعات و اخلاق، و اقتدار سخن الهی در تنبیه و انهدام متجاوز و نیز ملاطفت بر مراعاتگر، تنها آموزه ی اندرز و هشدار دهنده ی موجود است.
«خداوند برای مسلمانان و مومنین و معتقدین و صادقان و صابران و فروتنان و خیرین و روزه نگهداران و کسانی که عصمت خود را به باد نمی دهند و ذاکرین مکرر خداوند، از زن و مرد، پاداش بزرگی آماده دارد... چنان که بدکاران را از درگاه خود می راند و مستحق نابودی می شمارد. این سنت الهی در تمام ادوار بوده و هرگز مبدل نخواهد شد». (احزاب، ۳۵، ۶۱ و ۶۲)
قرآن عظیم به مقدمات و پیش شرط های اخلاقی رشد، بیش از نمودارهای تکنیکی و آماری آن بها می دهد، توصیه ای برای جهش به ماه، پیش از رعایت احوال مسافر و مهاجری از راه رسیده ندارد، و متذکر است که بدون آمادگی اخلاقی، توسعه ی تکنیکی جز ابزاری برای نابودی و نفاق عمومی نخواهد بود.
«آنان که جز راه خدا را برگزینند، مانند عنکبوتان اند که خانه ای بنا می کنند، سخت لزران و بی اساس... بین این نادانان و آرزوهای شان فاصله خواهد افتاد، چنان که در گذشته پیش آمد... تجارت پرسود و بی زوال از آن کسانی است که به کتاب خدا عمل کنند، نماز گذارند و از بخشش آشکار و نهان به دیگران دست برندارند... پس با خوش رویی به مساکین و دورماندگان از مسقط الرأس و نزدیکان خود نیکی و بخشش کنید، اگر عنایت و رعایت خداوندی را می طلبید». (عنکبوت ۴۱، سبا ۵۴، فاطر ۲۹ و ۳۰، نور۲۲)
توجه و توصیه ی عمده ی قرآن عظیم به رعایت دیگران، تابع احوال و محدوده نیست. خداوند در قرآن سرکشی و طغیان را در حد به کارگیری صدای بلند در گفتار با دیگران هم نهی می کند، یادآور ناکامی حریصان و زیاده طلبان است و دعوت می کند که از امحاء گذشتگان قدرتمند برای تنظیم عادلانه ی امور جاری درس بگیریم، مهربانی را در اطراف خود بگسترانیم و با صراحت تمام اعلام می کند، که پس از این آخرین راه نمای عمل درست، عذرها را فرومی گذارد و ناشنیده می گیرد.
«بر زمین سیر کنید تا با عاقبت نادرستان آشنا شوید... پیش از آن که در عین بی یاوری دچار عذاب شوید، به راه خدا بیایید، مسالمت پیشه کنید و تابع اموزه های نیک در این به ترین فرامین الهی شوید، تا ناگهان عذاب نامنتظر نازل نشود و به استغاثه نیفتید که کاش افراط نمی کردیم و از فرامین سرنمی پیچیدیم». (انعام ۱۱، زمر ۵۴ و بعد)
جز سرسپردگی به اوامر الهی، راهی برای استقرار عدالت گشوده نیست. باید بدون ترس و یأس، گام به گام، خود را با آموزه های قرآنی تطبیق دهیم و مطمئن باشیم در آن سرزمین اسلامی که خمس حاصل تلاش آدمی صرف بازپرداخت نزول خواهی مراکز استعانت مالی برای تدارک تولید می شود و عملا تا حد جنگ با خدا و رسول، از آموزه های الهی فاصله گرفته ایم، برقراری عدالت اجتماعی تا ابد نامیسر است.
«عمل رباخواران، به مانند فریب خوردگان از شیطان است، ادعا می کنند که رباخواری نیز گونه ای معامله است، ولی خدا داد و ستد را حلال و رباخواری را حرام کرده است. از خدا بترسید و اگر ایمان آورده اید، پس رباخواری را ترک کنید و گرنه چنان است که با خدا و رسول او ستیزه می کنید». (بقره، ۲۵۷ و بعد)
از یاد نبریم که خداوند در آیات مکرر، نادیده گرفتن و بخشیدن هر گونه لغزش بندگان را ممکن می داند، الا شرک ورزی و رباخواری را، که مشمول عذاب مسلم می شمارد. لااقل از سخط الهی خوف کنید و پیش از هر چیز با الغای رباخواری رسمی و غیررسمی، تنها گام در این مرحله میسر را به سوی عدالت اجتماعی و اثبات تعلقات قرآنی خویش بردارید و در عمل از سمت گیری های پیشین فاصله بگیرید.
و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.
+ نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در پنجشنبه چهارم اسفند 1384 و ساعت 19:45
http://wwww.naria.ir/view/1.aspx?id=65
آمون : این یادداشت و یاددشت دیگری به نام حربه خوش دست حقوق بشر، مقالاتی است که والاترین مضامین را در ساده ترین مثالهای قابل لمس، عرضه می دارد و با مکرر خواندن هم، احساس خستگی دست نمی دهد!
افزوده در ۵ نوامبر ۲۰۱۲
تغییر نام از «تاملی در مدخل اجرای عدالت» به «تاملی در مدخل اجرای عدالت،استقرار تساوی و برابری و حقوق انسانها»
سقوط غرب(بازبینی شده)-فاشیسم امپریالیسم در دموکراسی و رقابت آزاد
برای تازه واردان و آشنایی اولیه با مطالب آقای ناصر پورپیرار
درماندگی دانشگاه شیکاگو، پرآوازه ترین مرکز ایران شناسی
هواخوری12،باستان شناسی جعل-«دروغی که بزرگ شد»اسکار وایت موسکارلا
░▒▓۩ خاکساری اساتید بین المللی و توحش مزدوران دست چندم ۩▓▒░ ©®
عرفان، تصوف، صوفیگری، درویشیگری درویشان، توطئه یهودیان و آنوسیان
تجدید رابطه با مردم به جای آمریکا (روابط ایران با آمریکا و مردم)