ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

یادداشت های موشه داوید - ۱۳۸۳

یادداشت برای موشه داوید [1,2] ~ [سال 1383]

یادداشت برای موشه داوید [1]


مدتی است بازدید کنندگانی که در سکوت و با پرچم اسراییل وارد این وبلاگ می شوند، رو به فزونی‌اند و امروز ناگهان سر و کله‌ی کسی، با نام یهودی «موشه داوید»، مقداری صغرا و کبرای مقدماتی و چهارده پیام مسلسل پیدا شده که گویا از مرکز اداره‌ی جهان در اورشلیم، قصد هدایت و روشنگری خوانندگان این وبلاگ را دارد و می‌نویسد:

«اخیرا شبهه‌ای برای پورپیرار و سمپات‌های ایشان ایجاد شده است به این صورت که فکر می‌کنند هیچ مورخ و تحلیلگری قادر به پاسخ گویی به تالیفات ایشان نیست. ضروری می‌دانم که در این مورد روشنگری کنم». (از پیام ۱)

او از موضعی به منبر رفته، که گویا مدار چرخش فلک را مرکز آن ها رسم می‌کند و از سر ناچاری و برای بازگرداندن آب رفته به‌جوی و مرمت آبروی ریخته‌ی ایران شناسان جاعل و عمدتا یهود، به شگردی متوسل شده‌، که با محترمانه‌ترین توصیف، فقط می‌توان گفت که «کودکانه» است:

«با این مقدمه می‌توانم ادعا کنم که مورخین «ما» در ایجاد جریان پان فارسیسم کاملا موفق بوده اند و علت سکوت ما نیز در برابر شما اتمام تاریخ مصرف پان فارسیسم است چرا که جریان پان فارسیسم رل اساسی خود را در شقه کردن ایران انجام داده و ماموریت‌اش از نظر «ما» پایان یافته تلقی می شود». ( از پیام ۴)

ظاهرا پیام‌های این «موشه داوید»، از زبان عضو متفکر و موثری در یک مرکز تحقیقات یهودی و در اورشلیم به این وبلاگ و برای آگاهی عموم ابلاغ می شود، ولی در واقع، چنان که در جزییات روشن خواهم کرد، این‌ حقه‌ی کثیف، ساخته‌ی همین پادوهای مورخین و مفسرین یهودی تاریخ ایران است، تا به نوعی القاء کنند کتاب‌های من سفارش یک مرکز برنامه ریزی برای آینده‌ی خاورمیانه، وابسته به یهودیان، برای آماده سازی زمینه‌ی تجزیه‌ی ایران به چهار ایالت مستقل است، که بر آن نام «بالکانیزاسیون» می‌گذارد. اما این نوازندگان سرنا از سر گشاد آن فراموش کرده‌اند که محل ارسال هر پیامی در کامپیوتر ثبت می‌شود و این چهارده پیام تماما از همین ایران خودمان رسیده و گرچه امروز این وبلاگ سه بازدید کننده‌ی اسراییلی هم داشته است، اما آن ها از سه کامپیوتر مختلف، با فاصله‌ی زیاد و در ساعاتی وارد شده‌اند که ربطی به زمان ارسال پیام این به اصطلاح  «موشه داوید» ندارد!

«پورپیرار عزیز سکوت مورخین، نظریه پردازان و تحلیل گران غربی و عمدتا یهودی مسایل ایران در قبال تالیفات شما نه از سر استیصال و در ماندگی بلکه سکوتی کاملا استراتژیک و تاکتیکی است و شاید هم نشانه رضایت. بدین نحو که از نظر تحلیل گران ما ظهور شخصیتی نظیر شما برای ما قابل پیش بینی بود اما با این تقاوت که ما چنین فردی را در میان عربها ، ترکها و یا سایر ملل غیر فارس ایران جستجو می‌کردیم لذا ظهور شما در خانواده‌ای فارس در نوع خود جالب توجه و تعمق است در واقع زمانی که ما به‌روی گزینه هایی نظیر زهتابی و عزیزی بنی طرف متمرکز بودیم، پدید آمدن شما به عنوان یک استثنا برایمان شگفت انگیز بود». (از پیام ۲)

او که وانمود می‌کند عضو  یک مرکز تحقیقاتی در اسراییل است، می‌خواهد بگوید که نوشته‌های من در مجموعه‌ی «تاملی در بنیان تاریخ ایران» همان چیزی است که آنان،  اگرنه با اجیرکردن من، لااقل به مدد پیش بینی‌های عالمانه، در انتظارش بوده‌اند و از این که یک فارس از جاده‌ی گوش به فرمانی افسانه های شاه‌نامه خارج شده، خلاف انتظار آنان، وظیفه‌ی ابلاغ پایان فارس پرستی را به عهده گرفته،‌ که برابر قاعده باید یک عرب و یا ترک پرچم اش را برمی‌افراشت، مطلقا ذوق زده و راضی‌اند، اما برای مسخره‌کردن مرکز تحقیقات استراتژیک‌اش، توضیح نمی‌دهد که چرا یهودیان درباره‌ی ظهور این «نشانه‌ی رضایت استثنایی»، به جای فرمان تبلیغات، دستور سکوت داده اند، سکوتی که با لجاجت و ناگزیری تمام، سراپای پیکره‌ی فارس پرستی بین المللی، مراکز فرهنگی، مطبوعات، صدا و سیما و روشن فکری حیرت زده‌ی ملی را، که مانند پدر مرده‌ها به نظر داغ دار می‌رسد، فراگرفته است؟!!! و اگر نوشته‌های من اسباب رضایت مراکز یهودی است، چرا به نوکران شان در برنامه های لوس آنجلسی دستور فحاشی دوره‌ای به مرا صادر کرده‌اند، چرا با تهدید مانع ادامه ی مصاحبه ی مختصر من با تلویزیون آشوریان شدند و چرا با مارک «یهود ستیز» ورود مرا به اروپا ممنوع کرده اند؟

«موشه داوید» ما در پیام‌های‌اش می کوشد القاء کند که یهودیان برای تولید اختلاف میان اقوام ایرانی، با دامن زدن به پان فارسیسم، از طریق مورخین وابسته به خود، موفق بوده‌اند و اینک که تجزیه طلبان فارس توانسته‌اند مسئله‌ی اقوام در ایران را به نقطه‌ی بحرانی برخورد ملی برسانند، حالا همان سازندگان اسناد فارس پرستی، با استفاده از بن‌بست موجود درصددند که روی دیگر سکه را به جریان اندازند و با حمایت از جریان آزاد سازی ترک و عرب و بلوچ، از ستم فارسیان، ضمن مدیون کردن آن‌ها به خود، یک سرزمین متحد اسلامی را به اقلیم های ناتوان و کوچک شده‌ تبدیل کنند:

«پور پیرار دوست داشتنی حال درک می‌کنید چرا ما در برابر قلیان یهود ستیزی شما که گاه حالتی تارانتیستی نیز به خود میگیرد سکوت کرده ایم زمانی که شما وارد سیکل بالکانیزاسیون شدید آن موقع دیگر ترک و عرب استقلال طلب نه پورپیرار را میشناسد و نه موشه داوید را ، او سنگینی و درد ۸۰ سال تحقیر و تحمل تبعیض از سوی آپارتاید پارس را بر سینه خود احساس می‌کند و تازه آن موقع بازی برای ما شروع می‌شود. ما از تمام استقلال طلب‌ها حمایت مادی و معنوی می‌کنیم وبه آن‌ها کمک می‌کنیم از چنکال پارسه ها آزاد شوند و آن‌ها نیز ما را دوستان خویش خواهند دانست. دوست من سیاست بازی کثیف و متعفنی است اما اجتناب ناپذیر است شما و ایرانی‌ها آن‌قدر سر خود نشده اید که هر کاری دلتان خواست بکنید فکر می‌کنید این همه انستیتوهای مطالعاتی در آمریکا و اروپا چه‌ می‌کنند؟ آقای پورپیرار این مراکز مانند مرکز گفت ‌و‌گوی تمدن‌ها در تهران، محلی برای قدم زدن و هواخوری ویا عشق‌های رومئو ژولیتی !!! نیست، در انستیتو ها ی غربی، ریسرچرهای ما استخوان خرد می‌کنند تا ساختمان جهان آینده را آن گونه که خواست ماست شکل دهند». (از پیام ۱۴)

ملاحظه می‌کنید که «موشه داوید» قلابی و شیرین زبان ما در چه رویای خرگوشی فرورفته، چه گونه «دن‌کیشوت» بازی در‌می‌آورد و چه سان فراموش کرده است که تمامی دار و دسته‌ی غرب، با حد اکثر توان سنتی و باستانی خود در وحشیگری و جنایت پیشگی، سال هاست که حتی در تسلیم کردن حماس و مقابله با سنگ دست کودکان انتفاضه درمانده‌اند، از مردم فلوجه شکست خورده‌اند و امروز برابر آخرین نظرسنجی بین المللی، قریب ۶۵ درصد مردم جهان یهود ستیزند، آمریکا را جنایت کار می‌دانند و مسئله به قدری جدی است که رییس جمهور فرانسه، در اروپای ظاهرا دموکرات و در فرانسه‌ی مهد آزاد اندیشی، علیه یهود ستیزی نطق رسمی می‌کند، برای مردم‌اش خط و نشان می‌کشد و خردمندان یهود هم در این هراس‌اند که اگر این قوم بار دیگر در معرض خشم همسایگان خود قرارگیرد، همسایگانی که اینک به پهنای جهان وسعت گرفته اند، دیگر راه بازگشت و تجدید حیات بر قوم‌شان بسته خواهد شد و هیچ «بوش» و «کورش» و نیزه و کمان و موشک کروزی نخواهد توانست به نجات‌شان از اضمحلال کامل و نهایی برخیزد.

باری، این ظاهرا محقق مرکز بررسی‌های استراتژیک خاورمیانه، می نویسد که به تصمیم اورشلیم حیات پارس پرستی به اتمام رسیده و پورپیرار فقط مامور دون پایه‌ی اعلام آن است! ولی شاید نمی‌داند که در همین سال ۲۰۰۴ نشست‌های بزرگ و متعدد فارس پرستی در سطح بین‌المللی برپا بوده، دلقکی چون شجاع‌الدین شفا از تجدید حیات تمدن و فرهنگ و سنن فارسیان در هزاره‌ی سوم، در مراکز فرهنگی با نام و نشانی چون دانشگاه سوربن فرانسه سخن گفته، همین ماه پیش در مرکز ایران شناسی حسن حبیبی، یک نمایش لوکس فارس پرستی پرخرج ملوس و مکش مرگ ما، با تکرار همان داده‌های پیشین یهودیان درباره‌ی فارسیان به صحنه رفته و فیلم سازان یهود، برای تجدید عظمت فارسیان، مشغول ساخت فیلم ۸۰ میلیون پوندی «کورش کبیر» اند و بی‌توجه به پهنای ریش موضوع، با کوسه نشان دادن مطلب، سخنانی می‌سازد، که به قول داش مشدی‌ها، مرغ پخته را در دیگ به خنده می‌اندازد و به گمان خود، با این شگرد، سر کتاب های «تاملی در بنیان تاریخ ایران» را زیر آب می‌کند و دفتر نظریه پردازی نوین نویسنده اش را می‌بندد!

آقای موشه داوید نشسته در مرکز تهران، سیاه بازی درنیاورید، خود و دوستان هم محفل‌تان به ناتوانی در پاسخ نویسی به ۵۰ مدخل نوین و تازه گشوده، در مجموعه‌ی «تاملی در تاریخ ایران» اعتراف کنید، به داده‌های همین دو هزار صفحه نوشته‌ی روشنگر، که به خواست خدا، چهار هزار صفحه‌ی دیگر در پی دارد، تسلیم شوید و به جای این که در محافل دود‌آلود خویش، به چنین راه گریزهای ناتوانانه متوسل شوید، به مدد این مردم رنج کشیده از مصیبت‌های فرهنگی رضا شاهی بروید، مرد مردانه خواستار یک گفت و گوی ملی برای شناخت تاریخ واقعی شرق میانه شوید و به دشمنان شناخته شده‌ی این سرزمین پشت کنید که در سیمای فارس و فارس پرست، تیشه به ریشه ی وحدت ملی و منطقه‌ای ما زده‌اند و می زنند.

آقای موشه داوید قلابی، مطمئنم که از کوبیدن این آب‌ها در هاون تخیلات و چاره اندیشی‌های مکرآمیز خویش خسته خواهید شد، چنان که یقین دارم حتی یهودیان نیز نخواهند توانست در مسیر گسترش نواندیشی وحدت ساز در میان خردمندان ایران و از آن مهم‌تر جهان اسلام، سنگ اندازی کنند و بدانید که این آب جاری شده در لانه‌ی مورچگان ترک و عرب و اسلام ستیز، سرانجام و نه چندان دیر، پستوی سست و حقیر آن ها را خواهد شست و برد.   

+ نوشته شده در سه شنبه، 13 بهمن، 1383 ساعت 0:24 توسط ناصر پورپیرار

 

یادداشت برای موشه داوید [۲]

پاسخ پیشین من به موشه داوید، با شماره ی ۱، تقریبا بلافاصله موجب قطع بازدید روز افزون یهودیان اسراییل از این وبلاگ شد و مدتی است که حتی یک بازدید کننده با پرچم اسراییل به دیدار این وبلاگ نیامده است. موشه داوید خود را از اعضای یک مرکز تحقیقات استراتژیک درباره‌ی خاورمیانه معرفی کرده بود، که در اورشلیم مستقر است و به نظر می‌رسد که این مرکز تحقیقات، موشه داوید را، برای اندکی پس زدن پرده های توطئه گری یهودیان در تاریخ نویسی منطقه ی ما توبیخ کرده باشد، هرچند که من هنوز با یقین نسبی معتقدم که پیام های موشه داوید از ایران خودمان می‌رسیده، اما همین قطع کامل و مطلق بازدید بینندگان اسراییلی از این وبلاگ، معلوم می‌کند که کل ماجرا از مرکزی در اسراییل هدایت می‌شده است.

با این همه در پیام‌های موشه داوید اشاره‌ای بود که می خواهم همان را اسباب و بهانه‌ی یک کفت وگو با بخش فرهنگی شورای جهانی یهود قرار دهم، تا شاید اینک که ظاهرا اسراییلیان دریافته‌اند که مجبورند با مسلمین همزیستی و حقوق فلسطینیان را رعایت کنند و زمانی که وسیع‌ترین و نفرت انگیزترین اعمال جنایت‌کارانه‌ی آنان و همپیمانان اروپایی و آمریکایی‌شان در منطقه بی‌حاصل ماند و نتیجه نداد، حالا شاهدیم که بارقه‌ی کم‌فروغ درست اندیشی از اسراییل ساطع می‌شود، دست از جنایت مستمر و شبانه روزی در سرزمین فلسطین برداشته‌اند و شاید که چشم اندازی از رفتارهای موافق تاریخ را در رهبران اسراییل شاهد شویم که می‌تواند تاثیر وسیع و سازنده‌ای بر آرامش و سازندگی در جهان بگذارد و غربیان را به جای توسل به دلقکانی چون بوش و بلر سر عقل آورد و دموکراسی واقعی را بر سرزمین آن ها حاکم کند، می‌خواهم پس از نقل دوباره ی آن اشاره، موشه داوید و مرکز تحقیقات استراتژیک خاورمیانه‌ی او را به گفت و گویی بخوانم که می تواند دوران ساز و موجد بازگشت اطمینان نسبی به یهودیان در جهان شود.

«درود بر خوانندگان بلاگ ناریا قبل از آن که نظراتم را بیان کتم لازم میدانم ذکر کنم که این نوشته فقط یک گفتگوی ساده با پورپیرار خواهد بود و موضع هیچ گروه و جریانی محسوب نمیشود نگارنده این سطور منبعی نزدیک به یکی از بنیادهای مطالعات استراتژیک در خارج ایران میباشد در این راستا خواهشمندم فقط شخص پورپیرار به این دیالوگ پاسخ دهند سطح اطلاعات بقیه بازدید کنندگان ناریا را در حد وارد شدن به این گفتمان نمیبینم».

آقای موشه داوید من این نقل را از بخش نخست پیام‌های ۱۴ بخشی شما در وبلاگ‌ام منتقل کرده‌ام و با شما کاملا موافق و همعقیده ام که نه فقط مخالفان و معاندین بررسی های تاریخی من، بل دوستان و موافقین آن نیز درک اندکی از این مجموعه داشته‌اند و به ندرت به کسانی برخورده‌ام که روح و وسعت این مباحثات جدید تاریخی را درک و جذب کرده باشند، ولی به هر حال، در این یا آن سطح، به این یا آن شکل، آشکار است که این بررسی های جدید موجی از بهت و ناباوری و سرگردانی و در مواردی شادمانی و شوق ورود شجاعانه به مباحث تازه در موضوع تاریخ و هویت ایرانیان را باعث شده است. حالا می خواهم پیش از عرضه‌ی پیشنهادم باز هم چند سطر دیگری از پیام شما را به این‌جا منتقل کنم:

«آقای پورپیرار مورخین یهود وظیفه خود را به نحو احسنت انجام داده اند تالیفات آنها در جهت ایجاد جریان مشخص و تعیین شده کارکرد ابزاری داشته و دارای تاریخ مصرف میباشد لذا به سر آمدن تاریخ مصرف بعضی از آنهاطبیعی است و شما در به زیر سوال بردن آنها کار شاقی انجام نداده اید که سخت به آن می نازید. هر استراتژیست سیاسی در طراحی دکترین خود این اصل را همیشه در نظر دارد : «همه مردم را برای مدتی میتوان فریب داد ؛ بخشی از مردم را میتوان برای همیشه فریب داد ؛ اما همه مردم را برای همیشه نمیتوان فریب داد» لذا دنیای سیاست نیز در اساس خود دارای تز ، آنتی تز و سنتز میباشد و ساختاری دیالکتیکی دارد و در همین راستا هر جریان فکری – سیاسی برای مقطع زمانی مشخص و در مکان و موقعیت خاص طراحی و تعریف شده بروی آن تاریخ مصرف گذاشته میشود چرا که آنتی تز پس از اتمام تاریخ مصرف پدیدار خواهد شد».

به این بخش از پیام پیشین شما، که علامتی از تازه اندیشی در شخص شما و شاید هم بخشی از صاحب نظران یهود باشد، فقط یک اعتراض دارم و آن این که من کجا و چه گونه به ارائه‌ی نظریات‌ام، به قول شما، نازیده ام؟ اصرار من پیوسته این بوده است که عرضه‌ی این تزها اظهار امتنانی از خداوند به سبب زندگی در میان مردم ممتاز منطقه‌ای است، که پرچم‌دار خرد‌ورزی و صلح و مسالمت و نیک اندیشی در جهان و زادگاه و خاستگاه پیامبران بزرگ بوده است. ولی حالا می‌خواهم پس از این اعتراف شما که تالیفات مورخین یهود درباره ی تاریخ ایران کارکردی معین «در جهت ایجاد جریان مشخص و تعیین شده» داشته که باز هم به قول خودتان «تاریخ مصرف آن گذشته است» آیا قادرید به صراحت و صداقت به این چند سئوال اصلی من پاسخ غیرسیاسی، دانشمندانه و انسانی دهید؟

۱. آیا مزدوری کورش برای یهودیان، به قصد تخریب بابل و بین‌النهرین را می پذیرید و آیا قبول دارید که سلسله‌ی کوتاه عمر و از نظر تاریخی منفور هخامنشیان، در واقع نه یک امپراتوری، بل تسلط یک گنگ مورد حمایت یهود برای خاموش کردن شعله‌ی توانایی‌های کهن منطقه و ایجاد امنیت برای یهودیان بوده است؟

۲. آیا قبول دارید که سرانجام و آن گاه که کوشش مستمر و مستقیم داریوش هم برای فرونشاندن شعله های مقاومت سراسری در منطقه بی‌نتیجه ماند، یهودیان راسا وارد عمل شده و با قتل عام سراسری و نسل کشی برنامه ریزی شده به کمک نظامیان وحشی هخامنشی، و می‌پذیرم که برای حفاظت قوم خویش از نابودی مجدد، در ماجرای پوریم، ریشه‌ی هستی و حیات ده ها قوم را از خاک منطقه بیرون کشیده‌اند؟

۳. آیا قبول دارید که از پس پوریم، تا ظهور اسلام، شرق میانه و به خصوص ایران، در تاریکی تاریخی و سکوت مطلق تمدنی فرورفته و کم‌ترین اثری از تلاش‌های زیستی و تولیدی مردم این نجد، به صورت بقایای باستان شناختی، به دست نیامده است؟ و آیا قبول دارید که دو امپراتوری مصنوعی و مقوایی اشکانی و ساسانی را در کارگاه ماکت سازی یهودیان ساخته اند؟

آقای موشه داوید پاسخ صادقانه ی شخص شما و یا مرکز تحقیقات‌تان به این چند سئوال می‌تواند باب تازه‌ای در روابط ایرانیان و یهود، بل حتی جهان اسلام و یهود بگشاید. شجاع باشید، به آینده‌ی منطقه و صلح و همزیستی بیاندیشید و در پاک کردن زباله هایی که یهودیان در تاریخ ایران و منطقه‌ی ما انباشته‌اند، بیلی بردارید. و این هنوز آغاز گفت و گویی است که شما طالب طرح آن با پورپیرار بودید. خواهیم دید که از خود چه شخصیتی نمایش خواهید داد و تا چه حد به حقیقت و به دانش متعهد خواهید بود!

+ نوشته شده در شنبه، 29 اسفند، 1383 ساعت 3:28 توسط ناصر پورپیرار 

 

 http://wwww.naria.ir/view/1.aspx?id=306

 

آمون : چه قدر با خواندن یادداشتهای موشه، افسردگیم به سرخوشی مبدل می شود!  

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد