ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
توضیح: به دنبال ساخت مستند باشکوه «تختگاه هیچکس»، یکی از دوستان مصاحبهای را در پاییز سال جاری (1386) با استاد ناصر پورپیرار برای خبرگزاری «امید نیوز» انجام داد که به دلایلی هیچگاه منتشر نشد. در این جا متن کامل این مصاحبه به علاقهمندان تقدیم میشود:
خبرگزاری امید نیوز:
نگاهی نو به ناتمام ماندن تخت جمشید در فیلم «تختگاه هیچکس!»
گفتوگو با استاد ناصر پورپیرار
ناصر پورپیرار، مؤلف مجموعه کتابهای هشت جلدی «تأملی در بنیان تاریخ ایران» به تازگی مستندی را با نام «تختگاه هیچکس!» درباره تخت جمشید تهیه کرده که در آن موضوع ناتمام بودن کاخهای سنگی تخت جمشید به تصویر کشیده شده است. این فیلم بر اساس توجه به نشانههای متعدد معماری ناتمام تخت جمشید به وضوح اثبات میکند که کاخهای هخامنشیان در تخت جمشید هیچگاه به مرحله اتمام نرسیدهاند و اطلاعات کنونی ما در مورد این بنای باستانی نیازمند بازنگری اساسی و دوباره است. در این فیلم پورپیرار طی چند مصاحبه، از یک سو دلایل ناتمام ماندن تخت جمشید و از سوی دیگر علل بروز تبلیغات موجود درباره این ابنیه ناتمام را تشریح میکند. خبرگزاری امید در خصوص این فیلم و دیدگاههای ناصر پورپیرار درباره تخت جمشید و هخامنشیان گفتوگویی را با ایشان ترتیب داده است که در زیر میخوانید:
1.هدف شما از تهیه و ساخت فیلم «تختگاه هیچ کس!» چه بوده است؟
من سازنده و یا کارگردان فیلم «تختگاه هیچ کس» نیستم. این کار شجاعانه و شگفت انگیز و تاثیر گذار را که می تواند برای مستند سازان پر ادعا و آوازهی ما درس و مکتبی باشد، چند جوان دانشجوی دست اندر کار امور سینمایی، تحت تاثیر مباحث تازه در موضوع تاریخ ایران و با هزینهی خودشان انجام دادهاند. این مستند گام نخست فراهم آوردن اسناد دیداری در اثبات نادرست بودن باورهای موجود در موضوع تاریخ ایران و سند تحول در تغییر دیدگاه ملی و بومی به گذشتهی این سرزمین، بدون پیروی از روایات بیگانگان است. در واقع «تختگاه هیچ کس» کوشیده است تا از مستقیمترین راه و با موفقیت تمام دروغهای کنونی در باب تاریخ ایران را برملا کند. سهم من در این فیلم حضور برای توضیح در برخی از صحنههای آن، به درخواست کارگردان این مستند است.
2.فکر می کنید با توجه به این که در فیلم به خوبی دلایل و نشانههای ناتمام بودن کاخهای تخت جمشید نشان داده شده است، محققان ما که عموماً تاکنون نسبت به آثار شما واکنش منفی داشتهاند، به خوبی قانع خواهند شد؟
پذیرش این مطلب که سراسر تصویر تاریخی ساخته شده برای ایرانیان، در ادوار گوناگون و برای دوران دراز، ساختگی و غیر مستند است، برای کسانی که اسیر نان و نام خود نیستند و حقیقت را در پس مصلحتها پنهان نمیکنند، پیش از این فیلم نیز آشکار بود، چنان که لایهی قابل توجهی از صاحب نظران و اساتید و جوانان و اهل مطالعه، تحت تاثیر دادههای مجموعهی «تاملی در بنیان تاریخ ایران»، خود را از بافتههای بی سرو ته پیشین خلاص کرده و در کار باز اندیشی نسبت به داشتههای موجودند. سازندگان این فیلم با این فرض که کسانی برای قبول حقیقت نیازمند محرکها و مبانی محکمترند، با از خود گذشتگی، بدون چشم داشت حمایت و با حس و درکی قوی وارد عمل شدهاند. از کسی که پس از دیدن این فیلم هنوز تلقینات گذشته را رها نمیکند، قطع امید کنید، او را در زمرهی متعصبین قرار دهید و وابسته به منافعی معین بدانید.
3.چرا در مورد تخریبهای صورت گرفته در تخت جمشید از سوی باستانشناسان دانشگاه شیکاگو در این فیلم کمتر بحث شده است؟
نمایش میزان و حوزهی خیانتی که دست اندرکاران ایرانپژوهی و باستانشناسی غرب، نسبت به تاریخ و هویت ایرانیان از راه جعل و تزویر و تغییر در سایتهای باستانی و کهن ایران مرتکب شدهاند، در دهها ساعت مستند نیز نمیگنجد، زیرا هیچ بخشی از ماندههای کهن و یا باستانی ایران نیست که به این یا آن صورت مورد تجاوز رسمی و فنی و تفسیری و تاراج بیرحمانهی دانشگاههای غربی، به فرمان و بنا بر نیاز کنیسه و کلیسا، قرار نگرفته باشد. تا آن جا که می توان گفت کار بر روی مسائل مربوط به پیشینه و چرخشهای تاریخی این سرزمین، بسیار به ساختن باسمههای قلابی برای فریب و سرکیسه کردن توریستها شبیه شده است، با این تفاوت که در این جا گردشگران همان صاحبان و ساکنان کنونی این سرزمیناند. طبیعتا و در چنین اوضاعی فقط توانستیم همان مختصر را که در «تختگاه هیچ کس» میگنجید ارائه دهیم. اگر دستگاههای فرهنگی و سازمان میراث فرهنگی و مسئولین این گونه امور در این جمهوری خواستار بیان حقیت به مردم باشند، میتوان در این باره ساعتها مستند در مقیاس و استاندارد بینالمللی ساخت.
4.آیا قصد دارید که در ادامه این فیلم و برای هر چه بیشتر ثابت کردن ناتمام بودن تخت جمشید و تخریب های صورت گرفته در آن فیلمهای دیگری نیز بسازید؟
پیش بردن چنین پروژههایی بسیار پر هزینه و نیازمند امکانات متعدد و مدرن فنی و تدارکاتی و حمایتهای رسمی دستگاههای دولتی، به خصوص برای ایجاد تسهیلات در دسترسیها و صدور مجوزهای مورد نیاز است. حتی دربارهی همین مستند «تختگاه هیچ کس»، همین که در حین کار برخی از بادها خبرهایی به گوش کسانی رساندند، کوشیدند تا به بهانه و صحنه سازیهای مختلف و از جمله آن ماجرای بدون وضوح تخریب آثار، مانع وارد کردن دوربین حرفهای به تخت جمشید شوند، که البته دیر جنبیدند و کار ازکار گذشته بود. بنابراین ادامهی ساخت این گونه مستندات بیتعارف، که برای بیداری عمومی و به وجود آوردن زمینههای وحدت واقعی ملی و انسجام اصولی اسلامی از بنای هزار مسجد و مدرسه و دانشگاه و مباحث پلیمیکی موثرتر است، حضور و حمایت دستگاههای مسئول و به خصوص تلویزیون جمهوری از واجبات است. اما آن چه را که تجربهی تولید این مستند به دستاندرکاران آن آموخت این بود که از این پس سخت گوش به زنگ خواهند بود، که دیگر این گونه مستندات تولید نشود و حقیقت ناب و ملموس و غیر قابل معارضه، در دسترس مردم قرار نگیرد.
5.چه انتظاری از افراد و دستگاههای مسئول در این خصوص دارید و فکر میکنید آنها در شرایط کنونی چه اقداماتی باید انجام دهند؟
بدانید که هیچ تماشاگر بیغرض این مستند قادر نیست ذهن خود را از تاثیر دیدار آن برکنار نگهدارد. مثل دهها نمونهی دیگر، که شخصا شاهد بودهام، بینندهی این مستند به نوعی عذاب و سرزنش وجدان توام با خشم نسبت به کارگردانان دروغ در هویت ایرانی دچار میشود. در این توصیف، عامی و متخصص برابرند و اتفاقا حرفهایهاعذاب فریب خوردگی را بیشتر احساس میکنند. این مستند با وضوح کامل و بدون ذرهای مماشات همانند سیلی بر گوش بیننده فرود میآید و هشدار میدهد که دروغ شنیده است. این همان دروغی است که اینک سراسر اسناد فرهنگی و آموزشی این سرزمین، از کتابهای ابتدایی تا عالیترین مرجعهای دانشگاهی و تحقیقاتی را پوشانده و شب و روز و به هر بهانه در دستگاهها و رسانههای ملی و دولتی تکرار و تبلیغ میشود. هفتاد سال است که برای حفظ و پرستاری از دروغهای تاریخی موجود، که موجب تفرقهی ملی و منطقهای شده است، صاحبان نفوذ در کرسیهای سیاسی و فرهنگی، از جمله در این جمهوری، جان فشانی میکنند. همین اواخر شاهد بودیم که چه گونه فرهنگ سراهای شهرداری تهران در نمایش کارتن «شکوه تخت جمشد» برای مردم ناآگاه بر یکدیگر سبقت میگرفتند، بیدریغ پول میریختند و برای جذب دیدار کننده پذیراییهای متنوع سازمان میدادند. اما آیا به حیات حقیقت و یا لااقل نمایشات دموکراتیک نیز چندان اعتقاد و علاقه دارند که فقط یک شب مستند «تختگاه هیچ کس» را دریکی از سالنهای فرهنگ سراهای شهرداری نمایش دهند؟ خواهیم دید که خیر! اینک از اقوالی میشنوم که کسانی در مصادر امور فرهنگی، در عین حال که محتوای مستند را پذیرفتهاند، میگویند که سیاستهای اصولی در جریان، نمایش عمومی «تختگاه هیچ کس» را مثلا از تلویزیون ملی صلاح نمیداند. میپرسم اگر قرار است سیاست ما عین دیانت ما باشد، آیا با توسل به این بهانهها کافرانه و علنا دیانت را به دروغ نیازمند نمیکنند؟ بنابراین انتظار این است که دستگاههای مسئول و حتی سران نظام دخالت کنند و نگذارند کسانی این دریچهی تازه گشوده شده را با وارد آوردن فشارهای گوناگون ببندند.
+ دوشنبه ۱۳ اسفند ،۱۳۸٦ - عارف گل سرخی
به نظرمن مستند فوق العاده ای بود،اما دریایی از حیرت وافسوس راهم به همراه داشت!درضمن سوالی داشتم وآن اینکه در این مستند بیان شده است که حتی یک مسجد که مربوط به قبل از دوران صفوی باشد در ایران وجود ندارد،اما مسجد کبود تبریزمربوط به قبل از صفویه ودوران تیموریست.در ضمن تشکیک در مورد وجود داشتن حافظ وسعدی وغیره به چه معناست؟!!!تمامی اشعاری که به نام این شاعران برجای مانده است گواه وجود سراینده ی آنهاست!به قول معروف:"آفتاب آمد دلیل آفتاب"!لطفا در صورت امکان توضیح دهید.درضمن هنگام جستجو فقط یک عبارت دیدم با عنوان :"نقدی بر مستندتختگاه هیچ کس"،اما متاسفانه دسترسی به آن میسر نشد.آیا واقعا تاکنون نقدی مستدل که لزوم جوابگویی را از سوی شما واجب نماید برای این مستند تهیه نشده است؟
با تشکر، تا جایی که یادم می آید، مسجد کبود هم توسط مرحوم پورپیرار بررسی شده است که می توانید به ادامه مجموعه تاملی در بنیان تاریخ ایران مراجعه کنید. تشکیک در مورد حافظ و سعدی هم به معنای انکار وجود فیزیکی آنهاست. راحت شدید؟ بله، همین طور است که می فرمایید، آفتاب آمد دلیل آفتاب، آیا هرگز به این موضوع بسیار ساده و اولیه توجه کرده اید که چطور ممکن است حافظ و سعدی و مولوی و خیام و فردوسی و وحشی بافقی و صائب و پروین اعتصامی و کوهی از این عناوین، هیچ یک لهجه محلی ندارند و لهجه اصیل تهرانی دارند؟! آیا فقط 100 کیلومتر از شهر خود فراتر نرفته اید که ببینید چقدر لهجه عوض می شود؟ پس چطور در چنین فواصل زمانی و مکانی، این افراد لهجه امروز تهران را دارند؟ سایر دلایل هم مکتوب است. توصیه می کنم مجموعه یادداشتهای قلم و نگارش را بخوانید.