ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
تردیدی نیست که بابک شخصیت تاریخی شمرده نمیشود و بنای آن قلعه نیز دورتر از اوائل دوران قاجار نمیرود . بابک نیز ، چون نام های مجعول دیگر ، برساختۀ مورخین یهود برای تلقین رد اسلام و تمایل به دین قدیم ، یعنی مزدکی ، خرمدینی و زردشتیگری در میان ایرانیان است . اگر می توان اثبات کرد که به دنبال قتل عام پوریم تا طلوع اسلام در سراسر شرق میانه کمترین اثری از تجمع و تمدن و تولید نیست ؛ پس اصولا تصور برآمدن هر دینی در آن دوران شبیه شوخی میشود و هنگامیکه خرمدینی در اصل از جعلیات یهودیان شناخته میشود ؛ پس پرچمدار پس از اسلام آن به شمائل دن کیشوت در می آید . در عین حال تمام یادهای بابک در اسناد اسلامی قرن سوم تا هفتم هجری ، که لااقل در مقولۀ تاریخ ، قریب به تمامی آنها جعل یهودیان است ؛ به عنوان یک اسلام ستیز ناب می آید که ذره ای دغدغۀ ظلم و فساد را ندارد ؛ زیرا اگر بخواهیم خلاف منطق و عقل ، وجود او را بر مبنای نوشته های موجود بپذیریم ؛ پس در سلامت ترین این نوشته ها ، یعنی در سیاستنامۀ خواجه نظام الملک ، صفحۀ ۲۹5 ، وسعت دشمنی او با اسلام و مسلمین چنین تصویر شده است :
« و از اول خروج بابک تا گرفتن او بسیار سخن است و از جلادان او یک جلاد گرفتار آمده بود . از او پرسیدند که تو چند کس را کشته ای ؟ گفت : بابک را چندین مرد جلاد بودند ؛ اما آنچه من کشته ام سی و شش هزار مسلمان است بیرون از آنکه جلادان دیگر کشته اند . »
اگر کسی چنین بابکی را تقدیس میکند و راهبر و پرچمدار خود می شمارد ؛ خود داند ؛ اما مسلم است که هم این متن و هم هر نوشتۀ دیگری در باب خرمدینی و بابک جعل محض است و کسانیکه در این عهد دشوار ستیز سردمداران قدرتمند مسیحیت و یهودیت با اسلام ، با علم کردن بابک خرمدین در ایران ، آن هم به بهانۀ حقوق ملی ، که اینک همه به حقانیت آن اعتراف دارند ؛ به پشتیبانی دشمنان دین محمد میروند ؛ بیشک دوستان مردم آذربایجان نیستند و برای آلودن یک مبارزۀ برحق قومی و مستمسک تراشی برای خاموش کردن این مبارزه ، نقشه کشیدهاند .
میخواهم به مبحث و مطلب دیگری دعوت کنم و بگویم که یهودیان همین به اصطلاح ظهور نهضت و سردارانی برای تدارک جاعلانۀ مقاومت ملی در برابر مسلمین را در تمام خطهها و به میان تمام اقوام ایرانی برده اند که از جملۀ آنان یکی هم نهضت زنگیان و حواشی آن در خوزستان است که فهرست کاملی از آنرا تنها در همان کتاب سیاست نامۀ خواجه نظامالملک و از جمله در صفحۀ ۲۸4 در باب خروج زنگیان از خوزستان میخوانیم :
« و در سنۀ خمس و خمسین و ماتین ( ۲55 هجری ) ، محمد بن علی برقعی علوی خروج کرد به اهواز و زنگیان خوزستان و بصره را چند سال فریفته بود و دعوت کرده و وعده نهاده و بر آن وعده خروج کرد و زنگیان با او یکی شدند . نخست اهواز بگرفت و پس بصره و جملۀ خوزستان بگرفت و همۀ زنگیان خواجگان خویش را بکشتند و نعمت و زنان و سراها و ضیت ایشان بدست فرو گرفتند و چندین بار لشکر معتضد را بشکستند و چهارده سال و چهار ماه و شش روز در بصره و خوزستان پادشاهی کرد ؛ و آخر گرفتار شد و همۀ زنگیان کشته شدند و در آخر ماه صفر سال دویست و هفتاد این محمد برقعی را در بغداد آوردند و بکشتند و مذهب او چون مذهب مزدک و بابک و ابو زکریا و خرمدین و قرامطه بود در همه معانی . »
و درست همین مقوله و مقال را با اسامی و عناوین دیگر ، به سیستان و اصفهان و خراسان و گیلان و مازندران بردهاند و نیم برگ نیالوده ای از تاریخ ایران باقی نگذاردهاند غ اما جان سخن من اینجاست که امروز هیچ خوزستانی برای بازگرداندن حقوق غصب شدۀ قومی خویش بوسیلۀ پارسیان بی هویت ، پرچم زنگیان ضد اسلام را بر نمیافرازد . آیا چگونه است که بر سر بابک ضد اسلام این همه در آذربایجان هیاهوست ؟
دوستان عزیز ، من فعالانه در میان حوادث نیم قرن اخیر سرزمینم زیستهام ؛ بسیاری را از نزدیک میشناسم و از جمله می دانم که سردمداران بابک پرستی موجود در آذربایجان ، به استثنای یکی دو نفر ، از بقایای احزاب ورشکسته ای هستند که هیچ سنخیتی با اسلام و حتی با حقوق قومی برحق مردم آذربایجان و ترکان ندارند . و تواصوا بالحق .
+ نوشته شده توسط ناصر پورپیرار
http://wwww.naria.ir/view/1.aspx?id=543