ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

تجدید رابطه با مردم به جای آمریکا (روابط ایران با آمریکا و مردم)

تجدید رابطه با مردم به جای آمریکا

 

ناصر پورپیرار، مجله ایران فردا، شماره 42، فروردین 77 
 
سیاستمداران این امتیاز را دارند که حرفشان را به نام ملتشان بزنند. شاید هم دلیل اینکه اینک در جهان ملت ها زبان یکدیگر را درست نمی فهمند همین است که مردم خاموش اند و سیاستمداران از زبان آنها خواسته های گروه خویش را اعلام می کنند. صاحب منصبان حکومتی در بهترین صورت خود فقط سخنگوی درصد معینی از تمایلات مردم اند و از آن که غالب حاکمیتهای جهان تحمیلی است و از پس شگردهای گوناگونی زمام امور مردم را به دست می گیرند، پس می توان گفت که بر سر بیشتر میزهای مذاکره سیاسی، بده بستانهای بین المللی و مصاحبه های رسانه ای، سیاستمدارانی امیال ملتهای خویش را ترجمه می کنند، که زبان اصلی آن مردم را هم چندان نمی دانند. حالا سیاستمداران ایران هم، پیش از این که در جست و جوی زبان مشترکی با مردم خود باشند، بر سر یافتن زبان مشترکی با سایر ملتها، و از جمله آمریکا، دچار اختلاف شده اند. سیاستمداران ایران گویا هنوز نپذیرفته اند که مشکلات اجتماعی- اقتصادی ایران، نه در به اصطلاح انزوای بین المللی، بل در بن بستی است که در روابط سیاسی- اجتماعی آنها با مردم ایران پیش آمده است، زیرا به عبث گمان می کنند مثلا اگر با ایالات متحده به نوعی سازش کنند، اموال مسدود شده ایران آزاد شود و از راه آسانتری به فن آوری های نو دست پیدا کنند، آنگاه نارساییهای داخلی را درمان کرده اند و از این روست که بیش از گفت و گو با صاحب نظران داخلی، به فکر برگزاری مصاحبه با سی. ان. ان. افتاده اند. امروز از زبان نمایندگان تمامی طیفهای سیاست گردان ایران می شنویم که در مقطع کنونی اگر ایالات متحده "در سیاست خصمانه خود با جمهوری اسلامی ایران تجدید نظر کند" می توانند باب مذاکره با دولت آمریکا را به طور رسمی بگشاند و بدین ترتیب آشکارا می گویند که اختلاف مردم ایران با ایالات متحده، فقط بر سر "رفتار خصمانه آن دولت با حمهوری اسلامی ایران" است! شاید هم اشتباها این جمهوری را مبدا تاریخ معاصرگرفته و فراموش کرده اند که اساسا اختلاف مردم ایران با ایالات متحده از کجا آغاز شده است. حقیقت این که مردم ایران تا قبل از 28 مرداد سال 1332 ، نه فقط هیچ قضاوت منفی راجع به دولت آمریکا نداشته اند، بلکه حتی سابقه ذهنی ایرانیان از ایالات متحده، تا قبل از آن تاریخ، بسیار شفاف و دوستانه بوده است. زیرا تا آن هنگام مردم ما از آمریکا دکتر میلیسپو و باسکرویل را به یاد می آورند و دفاع ایالات متحده در سازمان ملل از خروج قوای بیگانه از ایران، پس از پایان جنگ جهان دوم را، که یادگارهایی مثبت اند.
سیاستمداران ایران هنوز نمی خواهند یا نمی توانند نهضت ملی به رهبری دکتر مصدق را نخستین گام ملت ایران در اعاده حیثیت تاریخی خویش و آغاز مبارزه جدید برای استقلال و آزادی بدانند و از آنجا که آن نهضت را به رسمیت نمی شناسند، خود را ادامه دهنده آن نمی دانند و ملی گرایی را کفر و خیانت می شمارند، ادعاهای خود درباره آمریکا را به حوادث پس از انقلاب معطوف می کنند. در حالی که بند نخست ادعانامه مردم ما بر ضد آمریکا، دخالت آن کشور در تدارک کودتای پلید 28 مرداد و اقدام بر ضد نهضت ملی ایران است. زیرا تمامی آنچه در 25 سال پس از 32، در تمامی زمینه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بر این سرزمین گذشت، و از جمله حوادث پس از سال 42، که تبعید و شکنجه و کشتار و زندان، مبارزان مذهبی و روحانیان را نیز شامل شد، از تبعات آن کودتای پلید است. مگر اینکه سرکوب نهضت ملی ایران، به نظر دولت مردان جمهوری اسلامی، از زمره خطاهای دولت آمریکا نباشد و مبدا اختلاف خود با دولت آمریکا را  حوادث سال 1342 بگیریم که در این صورت از پیوند تاریخی با دیگر گروه های اجتماعی- سیاسی جدا شده اند.
ملت ایران در 25 سال پس از کودتا، شاهد این بوده است که ایالات متحده همه چیز و همه کس را در جهان به گروگان گرفته است. شاهد این بوده است که در شیلی و اندونزی، در افریقا و خاورمیانه، نهضتهای ملی با دخالت ناموجه ایالات متحده به سرنوشت نهضت ملی ایران دچار شده اند و آلنده و سوکارنو و پاتریس لومومبا و ژنرال عبدالکریم قاسم، نیز چون دکتر مصدق به دست عوامل سازمان سیا حذف شده اند. ملت ما شاهد حوادث فلسطین و ویتنام و تمام آن عواقب نامطلوبی بوده است که در آمریکای مرکزی و جنوبی بر یک سلسله جنبشهای ملی، با دخالت سازمان سیا گذشته است. بازتاب منفی تمامی این خاطرات بر ذهن ملت ما موجب شد که در نخستین فرصت ممکن تاریخی، سفارت آمریکا را اشغال کنند و آمریکایی های داخل سفارت را به گروگان بگیرند. گروگان گیری یک اقدام دولتی نبود که اینک رئیس جمهور ما از وقوع آن اظهار تاسف می کند. گروگان گیری یک عکس العمل ملی است که روزانه دهها هزار نفر با حضور در مقابل سفارت آمریکا آن را تایید می کنند. گروگان گیری نه در زمان وقوع خود و نه پس از آن هرگز به وسیله هیچ دولت رسمی مورد تایید قرار نگرفت که اینک یک دولت رسمی از بروز آن ابراز تاسف می کند. این ابراز تاسفی است بر یک اقدام ملی، که پذیرش آن لااقل به توضیح کافی نیاز دارد. احترام به افکار عمومی و عکس العملهای ملی، در همه جهان، اصلی پذیرفته است، زیرا در همان زمان دولت آمریکا جنگ ویتنام را عمدتا به خاطر اعتراضات ملی متوقف کرد. ایالات متحده، هم امروز در خاورمیانه بر سر یک ملت کوچک و باستانی، یعنی عراق، که شش هزار سال تاریخ مدون دارد و سراپای تمدن بشری به آن مدیون است، به فرمان صهیونیسم بین المللی، قلدریها، توهینها، جنایات و تجاوزاتی را روا می دارد که تمامی تمدن کنونی را به زیر سوال برده است. دولت عراق در پایان جنگ ایران و عراق دارای تجربه نظامی فراوان، زرادخانه مدرن کم نظیر، ملتی یکپارچه و توانا و نیز زیربنای اقتصادی و اجتماعی محکمی بود. چنین دولتی مسلما خواب آرام را چنان از چشم دولت اسراییل می ربود که اسراییل نیروگاه اتمی عراق را بمباران کرد و آمریکا و تمامی اروپا و کانادا و ژاپن برای بخشیدن امنیت خاطر به اسراییل، به بهانه کویت، که یک پاراگراف 10 سطری تاریخ ندارد و به گواهی تمامی اسناد، به گواهی سیستم اکولوژیک منطقه، به گواهی امتزاج منابع زیرزمینی و به گواهی زبان و لباس و غذا و مذهب و رسوم، در سراسر تاریخ، تا همین 50 سال پیش، پیوسته جزیی از عراق بوده چنان به سرزمین و ملت عراق تاختند که اینک محتاج یک قرص آسپیرین و از مقابله با تجاوز ترکیه به خاک خود عاجز مانده است. آیا اگر تاریخ فرصتی در اختیار مردم عراق بگذارد، چه چیز ایالات متحده را به گروگان نخواهند گرفت و چه تسمه ای از گرده این دشمن بی آرام تمدن نخواهد گذراند و آینده نشان خواهد داد که جنگ آمریکا و متحدانش بر ضد عراق به فرمان سران کنیسه منشا چه تحولاتی در خاورمیانه خواهد شد. اگر بهانه ابراز تاسف از گروگان گیری، مناسبات رسمی و دیپلماتیک و عرف بین الملل است، باید بگوییم که اینها ابزار کار دولتهاست. چرا به زبان ملتها سخن نمی گویید؟ برای آن جوان فلسطینی که پدربزرگ و پدر و عمو و دایی و شوهر خواهر و برادر و دوست و خانه و فرزندش لگدمال یهودیان شده است، که ایالات متحده پادوی آنهاست، تکه پارچه ای که نقش پرچم آمریکا بر آن است چه ارزش و اعتباری می تواند داشته باشد که آن را لگدمال نکند و به تلافی خانه ویران و سوخته اش نسوزاند؟ حالا بگذار در عرف بین الملل این عمل  توهین به ملت آمریکا نیز محسوب شود. هر عقل سلیمی می داند که آن جوان فلسطینی با ملت آمریکا جنگی ندارد هرچند به درستی ملت آمریکا قابل شناخت نیست و سهم عمده ای از ساکنان آن سرزمین در برابر چنین سئوالی خود را به آفریقا و آسیا و اروپا متصل می دانند. سوزاندن پرچم آمریکا، لگدمال کردن آن و گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی، همه و همه عکس العمل ملتهاست در برابر تجاوزات آمریکا به حقوق دیگران. آمریکا چوب قلدریهای خود را می خورد و اگر قرار بر عذرخواهی و ابراز تاسف و غیره باشد در مرحله نخست این دولت آمریکاست که باید از مردم دنیا عذرخواهی و اظهار تاسف کند، که همه جا بر ضد نهضتهای ملی مداخله کرده است. دولت ژاپن که در جریان جنگ جهانی دوم دچار خطاهای سیاسی و انسانی فراوانی شد، اینک از همه آن مصائبی که بر سر ملتهای همسایه و متفقین روا داشت، به تدریج عذرخواهی می کند و بدین ترتیب بر اهمیت و اعتبار جهانی خود می افزاید و آخرین نشانه آن، عذرخواهی نخست وزیر ژاپن از بازماندگان و خانواده های اسیر انگلیسی است. رهبران عراق هنوز و در حالی که هیچ رمقی برای آن دولت و ملت باقی نگذرانده اند، تکرار می کنند که کویت بخشی از خاک کشور آنهاست، چنان که فلسطینیان حتی در مذاکرات صلح هم اسراییل را متجاوز می خوانند و از شناسایی لفظی آنان نیز اکراه دارند و بدین وسیله لااقل غرور ملی مردم خود را زنده نگه می دارند. مردم ما نیز می توانند و می خواهند با دولت آمریکا به زبان منطق و از موضع حقانیت و قدرت گفت و گو شود و می خواهند در درجه اول ایالات متحده توضیح دهد که با چه ضوابط بین المللی نهضت ملی ایران را سرکوب کرد، رهبر آن را به زندان فرستاد، جوانان این سرزمین را کشت و 25 سال تمام از حکومت و سلطنتی پشتیبانی کرد که هیچ مشروعیت ملی و قانونی نداشت و در این دوران منابع ملی ایران را به وسیله یک حکومت دست نشانده غارت کرد؟ اگر تمامی این اقدامات تجاوز و قانون شکنی محسوب می شود، پس تلافی کوچک مردم ما در گروگان گیری چه جای تاسف دارد؟
برقراری ارتباط با ایالات متحده مسلما می تواند بسیاری از گره های جمهوری اسلامی را بگشاید و شاید حتی گروه قابل توجهی از جوانان ایرانی هم، که کمتر از 30 سال سن دارند، موافق این اقدام باشند؛ ولی نسل من، که پامال کودتای 28 مرداد شد، حسابش با گرفتاریهای کنونی دولت ایران و علایق ذهنی این جوانان جداست. مشکل ما همان آزادی و استقلال ملی است که 200 سال است بر سر تحقق آن در این سرزمین خون ریخته می شود. نسل من می پرسد چه نیازی به این رویکرد بین المللی بود، پیش از این که با یک رویکرد ملی مواجه باشیم؟ آیا واقعا دولت مردان ایران تصور می کنند که بحث جاری روز، برای حل مشکلات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران در مرحله نخست نیازمند مصاحبه با سی. ان. ان. بوده است و نه مثلا با اپوزیسیون خودی، که در کشور و در همه جای جهان پراکنده اند؟
ملت ما به دولت آمریکا هیچ دینی ندارد و به خصوص از آن تلافی کوچک گروگان گیری متاسف نیست. اگر دولت جمهوری اسلامی، پایه های استقرار دموکراسی در کشور را بالا برد، آن گاه با قدرت یکپارچه ملی خواهد توانست، همچون دوران مرحوم مصدق، حتی بدون فروش نفت و در محاصره کامل اقتصادی، به دنیا گندم صادر کند و تراز پرداخت های اش مثبت باشد. مشکل کنونی ایران ارتباط دولت جمهوری اسلامی با مردم است که انتظار برقراری دموکراسی عام را می کشند تا در فضای آن پرسش های بعدی خود را مطرح کنند.  

 

 

 http://amun.blogsky.com/1390/07/16/post-14/

 

  

افزوده شده در جمعه 5 آبان 1391 و 26 Oct 2012

 

 

       

هواخوری13،هشت سال جنگ تحمیلی ایران و عراق،دفاع مقدس،امپریالیسم

عرفان، تصوف، صوفیگری، درویشیگری درویشان، توطئه یهودیان و آنوسیان 

 

 (همین یادداشت) تجدید رابطه با مردم به جای آمریکا (روابط ایران با آمریکا و مردم) 

  

 محاکمه صدام حسین به عنوان جنایتکار جنگی و عامل حمله به ایران

  

خاکساری اساتید بین المللی و توحش مزدوران دست چندم

 

خاطرات هاخام(خاخام)  یدیدیا شوفط(شوفیط)و فرقه سازی یهودیان آنوسی 

 

آسمانی و غیر زمینی بودن قرآن و اثبات وجود داشتن خداوند و توحید 

 

تخت جمشید؛ نیمه کاره طبق نظر سازمان نظام مهندسی 

فهرست ادله و اسناد وقوع رخداد پلید پوریم توسط یهودیان و اختفا آن 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد