ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

نگرانی برخی افراد از کاهش رونق بازارهای مذهبی

مشغله بازار !!!

فاضل مردی، در لباس روحانی، از سر دل سوزی، نصیحت می کرد که بیش از حد به بنیان شناسی تاریخ شرق میانه نپردازم، دست از اثبات بود و نبود ساسانیان بردارم و با موضوع پوریم ور نروم. سخن مان به درازا کشید و سرانجام، گرچه برای بیان حقیقتی که می دانم سرسخت تر می نمودم، اما معلومم شد که به وادی سلامتی پای نگذارده ام، حساسیت های فراوانی را برانگیخته ام، سپاه حفاظت از توقف نواندیشی را یکسره و از همه سو بر خود شورانده ام و با حیرت و افسوس و نیز غرور بسیار آگاه شدم که هنوز هم ساکنان وادی حق و آگاهی و آزادی، شاهد و پشتیبانی جز خون خویش ندارند و همان دم نوجوان فلسطینی در خاک غلطیده را به یاد آوردم.

می گفت باخبری که بدون ساسانیان منبرها را سرد خواهی کرد؟ ربط آن را، گرچه می دانستم، ولی پرسیدم. پاسخ داد: نیمی از دل گرمی های مستمعین ما در این است که پیامبر گرامی فرموده باشد به زمان ملک عادل زاده شده، نامه ای به خسرو پرویز ساسانی فرستاده، پارسیان را مشتاق ترین خریدار علم گفته و سلمان سابقا زردشتی را دستیار خود گرفته باشد و در زمره ی اهل بیت خویش بشناسد. معتقد بود که جماعت از شنیدن صدها روایت قوم و خویشی ساسانیان و فرزندان امام علی لذت می‌برند و ده ها کتاب در صحت این قول از اولیاء و اهل بیت می‌شمرد و برای نمونه به نقل کلینی شیخ بزرگ شیعه در کتاب اصول کافی اشاره می کرد:

«امام باقر فرمود: هنگامی که دختر بزرگ یزدگرد را به عنوان اسیر نزد عمر آوردند، دوشیزگان مدینه برای تماشای او سرک می کشیدند و هنگامی که وارد مسجد شد، مسجد از پرتوش درخشان شد. عمر به او نگریست ، او رخسار خود را پوشید و به فارسی گفت: وای روزگاز هرمز سیاه شد. عمر گفت: آیا این دختر به من ناسزا می گوید؟ سپس قصد فروش او را کرد. امیر مومنان علی به عمر فرمود: تو این حق را نداری، اختیار انتخاب را به خود او واگذار کن، هر مردی را که به شوهری انتخاب کرد، مهریه اش را از سهم بیت المال همان مرد حساب کن. عمر به او اختیار داد، او جلو آمد و دست اش را بر سر حسین نهاد، امیر مومنان علی به او فرمود: نام تو چیست؟ او جواب داد: جهان شاه. حضرت علی فرمود: بل که شهربانو باشد. به این ترتیب علی نام او را تغییر داد، سپس به امام حسین فرمود : ای حسین از این دختر به ترین شخص روی زمین برای تو متولد می شود و علی ابن الحسین، امام سجاد، از او متولد شد».

این شیخ نیز، همانند آن روشن فکر، بیان حقیقت را با رونق گردآوری خلق الله به دور خویش مغایر می دید. چند آیه ای از قرآن گواه آوردم که: قدمی آن سو تر حق، مغاک ضلال است، اما گوش شنوا نداشت. گفتم که امروز نو مصیبت خوانی پوریم افضل تر و کارآ تر از بیان مکرر بلایای کربلا است، چرا که شمر و یزید امروز ما اسراییل است و زمانی که دشمنان، جهان اسلام را از داخل و خارج محاصره کرده اند و آنوسی ها در هر شمایل و لباسی در همه جا حاضرند، ضرورتر از حرکت به سمت اتحاد اسلامی دستور العملی نیست و اضافه کردم آیا بیدار نمی شوید؟ رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی شبانه روز برای ویرانی اعتبار ایران پیش از اسلام، به دست سرباز عرب موش خوار مسلمان، ضجه مویه می کند، وزارت ارشاد اسلامی حتی در کنار کتاب های زردشتیان نیز اجازه ی انتشار کتاب های ضد صهیونیستی را نمی دهد، وزارت ارتباطات وبلاگ های مترقی و افشا کننده ی اسراییل را می بندد و صفحات وبلاگ های باستان پرستی و توهین به اسلام هر روز پر زرق و برق تر می شود! گفتم چه تفاوتی میان توست که به قرآن مجهزی، با آن پیروی اوستا، که کتاب اش همراه تمام سلسله ی ساسانیان دروغ است، یا آن جیره خوار سفره ی کورش، که همگی به یکسان از بیان حقیقت واهمه کرده اید؟ گفت حرفه ای نیستی و نمی دانی که اگر صد ها و هزاران حدیث و روایت در ارتباط با ساسانیان، با قبول نبود آن سلسله باطل شود، راهی یرای حفظ آن صدها و هزاران دیگر بی ارتباط با ساسانیان نیز نمی ماند، و می مانم که منبر را چه گونه بگردانم و اداره کنم و مستمع را با چه نگه دارم زمانی که کثیر صحبت من ذکر روایت و حدیث و مصیبت و قلیلی هم مقدمه چینی برای ورود به آن کثیر است. تکرار کردم که امروز اوجب و افضل تر از ذکر مصیبت پوریم نداریم که درهای بهشت اتحاد اسلامی را به روی ما خواهد گشود، لباس مظلومیت تاریخی را از تن یهود بیرون خواهد کشید و همه ی ما را به سرنوشت مشترکی متوجه خواهد کرد که یهودیان از زمان کورش به این سو برای هستی و هویت و فرهنگ و تاریخ ما رقم زده اند. به آخر او را مردد دیدم، بدون این که قانع شده باشد.

در قفای اش با خود گفتم : باز هم این شیخ که با درک درست مطلب، همت تذکر داشته است، آن روشن فکر، جز نادانی در اطراف خود نمی پراکند و جز فحاشی مایه ای ندارد که نشان دهد.

+ نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در پنجشنبه سوم شهریور 1384 و ساعت 11:9 

 

 http://wwww.naria.ir/view/1.aspx?id=9

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد