توضیح ضروری: لینک مربوط به بخش های قبل و بعد، در انتهای همین یادداشت موجود است.
ایران شناسی بدون دروغ، 266، نتیجه 74، قلم3.
آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم
مدخلی بر ایران شناسی بدون دروغ و بی نقاب، ۲۶۶
ورود به مبحث و مدخل قلم، شناسایی ابزار آن جنگی است که در زمینه فرهنگ، میان آدمیان در جریان بوده و هست. اگر یورش نظامی، بی لوازم مخصوص، از شمشیر و خنجر و تیر و کمان و فلاخن و سنگ انداز و توپ و تفنگ و راکت و بمب ممکن نمی شود و اگر صاحبان قدرت سیاسی و اقتصادی جهان، غالبا و در حد توان فنی هر دوران، به ارتقاء کارآیی ابزار آلات قدرت نمایی نظامی کوشیده اند، پس لازم است با سوی دیگر تلاشی هم آشنا شویم که صاحب نظران و مولفان و کاتبان و افزارمندان، در راه کسب و کشف ابزار نگارش به تر بر خود هموار کرده اند. چنین مقوله ای به سادگی پرده از رخسار آن ادعاهای فرهنگی بر می دارد، که مجنونانه و بی آن که بتوانند ابزار مناسب و کارآ برای نوشتن، در حوزه تولد و گسترش اسلام معرفی کنند، در هر یک از شهرهای بغداد و اصفهان و شیراز و نیشابور و قزوین و قم و غیره، مخازنی با هزاران و بل میلیون ها جلد کتاب آدرس می دهند که گویا بر اثر نزاع این و آن به آتش سوزانده شده است. چنین استدلالی چندان بی قواره است که از خود نپرسیده اند در صحن آن شهر که کتاب خانه ای با یکی دو میلیون جلد کتاب در قفسه چیده دارد، هزاران نیازمند و مشتاق دانش و دانایی، با کتاب خانه هایی کوچک در خانه ها جمع بوده اند، که گمان نابودی عمومی آن ها به دست دشمن مهاجم، تحرک از مبداء نادانی است. اینک دیگر می توانیم با طرح چند پرسش صریح در باب هر نوشته و کتابی، اذهان ساده لوحان مدعی داشتن چنین مراکز گرد آوری کتاب را تعمیر کنیم و به تامل واداریم.
۱. از زمان کتابت آن بپرسیم.
۲. از موادی سئوال کنیم که کتاب را بر آن نوشته اند.
۳. جویای خط و زبان نگارش آن شویم.
۴. از ابزار تولید متن، یعنی وسیله نگارش آن، سراغ بگیریم.
۵. و بالاخره خواستار دیدار قطعه ای از اصل آن شویم.
مثلا این قطعه ی قرآن نگاری منتسب به نخستین سال های قرن دوم هجری است که به شایستگی به تمام سئوالات پاسخ می دهد: من قطعه نوشته قرآنی قابل دیدار و آماده برای کارشناسیم که بر قطعه پوستی تهیه شده برای نگارش، به خط کهن عرب، افزون بر هزار سال پیش، احتمالا با قطعه ای از چوب یا حصیر نوشته اند. اما اگر مثلا ادعاهای وسیع موجود در باب کتاب تواریخ هرودوت را با همین سئوالات محک زنیم، پاسخ می شنویم که سیصد سال مقدم بر ظهور مسیح، نمی دانیم بر چه عنصری و معلوم نیست با خط و زبان چه مردمی و با چه گونه ابزاری، مجموعه کلان پر برگی نوشته اند که هیچ نمونه ای از آن نداریم!! بدین ترتیب کتاب تواریخ هرودت به یک ادعای موهوم خشک و فاقد کم ترین سند اثباتی تبدیل می شود، که پاسخ درست، برای هیچ سئوالی ندارد. راستی که باید باور کنندگان این گونه کتاب های مانده از زمان های دور را به ساحل دریا برای استراحت و کسب مجدد سلامت فرستاد.
حالا به این قطعه دعا نوشته عربی نظر اندازید که هزار سال پس از آن قطعه پوست نوشته قرآنی، در قرن دوازده هجری بر روی کاغذ مطبق و دست ساز ترمه آماده شده است. دقت در کیفیت این دو لت نوشتهُ، اهمیت مطلق ابزار نگارش را عیان می کند و ده ها درس تاریخی را پس می دهد که مترصدان دریافت حقیقت را به وجد می آورد. نخست این که نگارش های عربی بی نظم که هویت شکلی حروف و خط عرب را، همانند آن پاپیروس نوشته ها نگه نداشته اند، مطلقا برای استفاده شخصی است و درست برعکس، غمزه ریزی های مختلف و مبتکرانه اما غیر ضرور، در خط نوشته های قرن یازده و دوازده به بعد، گواهی است که ایجاد تابلو خط از آغاز، تولید کالایی برای بازار بوده است. اصرارم برای گذر از این اشارات و مقدمات از آن است که توجه دهم کاتب لت نوشته قرآنی بالا، در آغاز قرن دوم هجری، به شکل معین و سالم حروف، درست به مقدار کاتب آن قطعه دعا نوشته در قرن دوازدهم هجری اشراف داشته و اگر نتوانسته حرف یا و دال و را و عین و نون را به صورت خطاط قرن دوازدهم بنویسد نه از جهت نادانی نسبت به فرم سالم حروف، بل تنها به این سبب بوده است که ابزار نگارش در دست او انعطاف لازم برای ثبت قوس ها را نداشته است، چنان که در پی پیدایش ابزار قلم نی که از جهات گوناگون کارآیی های متنوع دارد، کاتبان را به جذبه تولید خطوط مختلف دچار می بینیم و آن فقر ابزار نگارش که در زمان کتابت آن دعا نوشته با استفاده از امکانات نی، به جای قلم، برطرف شده، کاتب دعا را در مقایسه با خطاط آن لت نوشته قرآنی، به صاحب ذوق و هنرمندی بزرگ بدل کرده است، حال آن که اگر همان قطعه حصیر استفاده شده به جای قلم را از کاتب آن لت نوشته قرآنی بگیریم و در دست خوش نویس قرن دوازدهم بگذاریم، لاجرم در کتابت پر انحنای حروف ی و ط و عین های دعا در می ماند و البته معکوس آن هم کاملا درست است.
«کسی که در پی تعالی در خوش نویسی است، پیش از شروع به کتابت باید اول با خواندن فاتحه، قلبا برکت الهی را برای روح استادش آرزو کند و سپس به تمرین سیاه مشق های مانده از استاد بپردازد. پس از این اعمالُ شاگرد می تواند کتابت را آغاز کند که خیلی زود به سرچشمه مقصود خواهد رسید و در ظاهر و باطن به سعادت و رحمت دست خواهد یافت. حال باید قلم جدیدی بتراشد، آن را به قاعده کوتاه کند و نوک اش را با زاویه ی مناسب برای نوشتن ثلث بیاراید. سر دیگر قلم نیز باید برای نوشتن نسخ آماده کند... باید به خاطر داشته باشیم خوش نویسی نه فرایندی نظری، که همواره فعالیتی عملی بوده است. یک هنرجوی خطاطی در دوران یاد گیری، باید مراحل بسیاری را پشت سر نهد و مهارت های بی شماری را کسب کند. در میان این مهارت ها، هیچ کدام مهم تر از آراستن نوک قلم نبوده و نیست». (نبیل ب. صفوت، هنر قلم، ص ۱۰)
بدین ترتیب بلوغ خط عرب را با ظهور قلم نی همعنان می بینیم که اصلاح زوایای تراش آن، منجر به زایمان سبک های نو در نگارش شده است. تا جایی که بگوییم کشف قلم نی و تربیت فنی آن برای نوشتار، عمده ترین وسیله گسترش فرهنگ اسلامی در منطقه بوده است. این همه دیرکرد در کشف ساقه نی، از نازکی قشر نیازمند اصلاح این ابزار خبر می دهد که پیوسته و به درستی فقط قرآن را اکسیر حیات و تنها ابزار هدایت از گهواره تا گور می دانسته اند. اگر قدیم ترین قرآن نوشته های به خط نسخ با امکان ایجاد ابزار آن، یعنی به کارگیری قلم نی، همزمان است، آن گاه می توان به اعماق و علت نبود هرگونه کتابت غیر بومی در حواشی جهان اسلام پی برد و قبول کرد که کشف قلم نی، آغاز امکان بلوغ در خط عرب است، وسیله ای که با تراش های گوناگون، قلم های مختلفی با امکان نگارش زوایای دشوار و رعایت اسلوب نگارش همشکل و پر انحنا را فراهم می سازد که امروز با نام های نسخ و ثلث و رقاع و غیره می شناسیم. مطلب مهم این که بدانیم قدیم ترین قلمدان و قلم و تیغه تراش و عاج خط زن و غیره را با عمری کم تر از سه قرن قبل یافته ایم و چنان معلوم است که انتخاب و استفاده از ساقه نی و تراش و عمل آوری آن به عنوان ابزار استاندارد نگارش، نه فقط منجر به خلق انواع اشکال خطوط، بل یکدستی و پاکیزگی در کتابت و بالاخره تولید کتاب در ارقام محدود در زمانی بسیار نزدیک به دوران معاصر شده است. مورخ برای اثبات نظر توجه می دهد که نگاهی به حاصل و اسلوب زیبا نگاری های قرآنی و غیر قرآنی، حضور مشخص و تاثیر بی جانشین قلم نی را به خوبی آشکار می کند. و این ها همه در زمانی است که در غرب هنوز از دنبالچه پر برای نگارش استفاده می کرده اند. حالا باید اندکی دقیق تر به اختراع ابن مقله و ابن بواب خیره شویم که ظاهرا در قرن سوم و چهارم هجری و نمی دانیم به چه شیئی خطوط نسخ و رقاع و غبار می نوشته اند! (ادامه دارد)
فهرست کامل یادداشتهای قلم:
مجموعه یادداشتهای قلم و نگارش کتاب و متون از ناصر پورپیرار،بخش 1
مجموعه یادداشتهای قلم و نگارش کتاب و متون از ناصر پورپیرار،بخش 2
مجموعه یادداشتهای قلم و نگارش کتاب و متون از ناصر پورپیرار،بخش 3
مجموعه یادداشتهای قلم و نگارش کتاب و متون از ناصر پورپیرار،بخش 4
مجموعه یادداشتهای قلم و نگارش کتاب و متون از ناصر پورپیرار،بخش 5
مجموعه یادداشتهای قلم و نگارش کتاب و متون از ناصر پورپیرار،بخش 6
مجموعه یادداشتهای قلم و نگارش کتاب و متون از ناصر پورپیرار،بخش 7
مجموعه یادداشتهای قلم و نگارش کتاب و متون از ناصر پورپیرار،بخش 8
چند یادداشت مرتبط:
هواخوری13،هشت سال جنگ تحمیلی ایران و عراق،دفاع مقدس،امپریالیسم
درماندگی دانشگاه شیکاگو، پرآوازه ترین مرکز ایران شناسی
غم نامه مکعب نقش رستم-نمونه دستکاری و جعل کتیبه در آثار باستانی
نخستین و وسیع ترین هالوکاست تاریخ جهان و نسل کشی هخامنشیان-ایران
در مورد دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران،جنبش سبز،کروبی