دیر زمانی است عنان مسایل فرهنگی ایران به دست بینوایانی افتاده است که د ر عرصه فرهنگ و دانش، به جای حقیقت جویی و خدمت به فرهنگ ، به اعمال اغراض و تمایلا ت قومی، نژادی ، مذهبی و ایدئولوژیکی خود مشغولند. بررسی حیات فکری، فرهنگی و سیاسی این آقایان در طول یکی دو قرن اخیر، بیش تر نشان از انواع و اقسام سر سپرد گی های سیاسی ، قومی و نژادی آنها به قد رت ها و خواسته های غیر ملی داخلی و خارجی دارد و این جماعت بی ریشه در حیات ملی ایران، با ادعاهایی نظیر وطن دوستی ، دفاع از آزادی بیان ، خدمت به مردم و غیره ، عمد تاً به ثروت اندوزی ، مجیز گویی ، سر سپرد گی و در یک کلا م ، عمد تاً به خیانت ( آگاهانه یا نا آ گاهانه ) دست زده و می زنند . بخش عمده ای از این آقایان نیز که در سال های اخیر لباس اصلاح طلبی بر تن کرده اند ، ظاهراً در توافقی با لایه ای از حکو مت ، اجازه یافتند برای تقویت نظریه « ولایت» از طریق ارتبا ط داد ن آن با اند یشه های سیاسی ـ دینی ( البته ساختگی )ایران باستان هم چون فره ایزدی و فره کیانی ، باستان گرایی و توجه به ایران باستان را رونق و ر واجی د یگر دهند. ( و البته بی فایده بودن این راهکار نیز عیان است. )
اما در این میان به راستی ظهور آقای پورپیرار د ر تاریخ نویسی ایران اتفاقی غیر منتظره و به تمام معنا از لونی دیگر است که خیال پردازی ها و آرزو ها و دکان های تمامی این آقایان ، در هر لباس و جایگاه و مکانی را به باد داده و همگی این جماعت را د ر بهت ، حیرت ، گیجی ، هراس و عصبانیت تو صیف ناپذ یر فرو برده است .
بلآ خره تلاش های فراوان این آقایان د ر جلوگیری از طرح نتایج بررسی های بنیانی آقای پورپیرار بعد از گذشت تقریباً سه سال از چاپ نخست کتاب «دوازده قرن سکوت» نتیجه داد و وزارت فخیمه ارشاد د ر صیانت و حفاظت از تاریخ و فرهنگ و تمد ن ایران ! جلوی انتشار مجلد بعدی مجموعه کتاب های ضاله ! «تاُملی در بنیان تاریخ ایران» را گرفت. برای هزارمین بار مشخص شد که این مدعیان د فاع از آزادی بیان و قلم خود در عمل تا چه اندازه مستبد و دیکتاتور مسلک ، و از طرح نظرات مخالف هراسانند. اما چرا اینان از خواب خرگوشی بیدار نمی شوند و نمی بینند که در این عصر رشد روزافزون تکنولوژی های ارتباطی و جهانی شد ن ، د یگر نمی توان جلوی طرح هیچ اند یشه به خصوص تازه و بنیانی ای را گرفت و شیوه ندادن مجوز چاپ کتاب در این راه ، نه تنها کارایی خود را تقریباً به تمامی از دست داده است ، بل نتیجه عکس به بار می آورد.
ظاهراً ـ تا آنجایی که من توانسته ام بفهمم ـ د ر جلو گیری از انتشار کتاب «ساسانیان»، روشن فکر دانشمند اصلاح طلب همه رنگ معروف یعنی شخص آقای د کتر سید عطاءالله مهاجرانی نقش اصلی را داشته است . دلیل اصلی این امر نیز همان بی اعتبار شد ن مد رک د کترای تاریخ آقای مهاجرانی د ر اثر نقد جسورانه آقای پورپیرار بر کتاب «سلمان فارسی» ( رساله دکترای مهاجرانی) در جلد سوم «تاُملی در بنیان تاریخ ایران» است. این هم یک رسوایی د یگر برای د کتر مهاجرانی د ر کنار د یگر رسوایی های سیاسی ، مالی و به خصوص اخلاقی او. من به سهم خود م به د کتر مهاجرانی د ر ابتدا به خاطر تبد یل موفقیت آمیز مرکز بین المللی ! گفت و گوی تمد ن ها به مرکز « رفت و رو» و مرکز «ازد واج های غیر شرعی!» و د ر آخر به خاطر موفقیت د ر جلو گیری از داد ن مجوز چاپ به کتاب «ساسانیان» صمیمانه تبریک می گویم.
***************
پس از صد ور حکم تکفیر آقای پورپیرار د ر مرکز به اصطلاح گفت و گوی تمد ن ها ، مطلبی نوشتم که بد نیست به مناسبت جلو گیری از انتشار کتاب «ساسانیان» و برای نشان دادن ماهیت و انگیزه های مخالفان عمده آقای پورپیرار آن را در این جا بیاورم:
« مبارک باد این افتضاح بر مرکز بین المللی گفت و گوی تمدن ها....
مدت بیش از دو سال است که اساتید دانشگاه و جامعه روشنفکری ایران پس از انتشار مجموعه ای تحت عنوان " تاملی در بنیان تاریخ ایران " از سوی آقای ناصر پورپیرار ، با یک چالش جدی و بنیادین در باورهای ساختگی رایج خود پیرامون تاریخ ایران و منطقه مواجه شده اند و متاسفانه بخش اعظم آنان با افاضاتی که در طول این مدت درباره این مجموعه ارائه داده اند ، آبروی فرهنگی خود را با وضوح کامل به حراج گذاشته اند.
از جمله آخرین فرمایشات این آقایان درباره مجموعه فوق الذکر و مولف آن سخنان شش نفر از اساتید سرشناس دانشگاه است که در یک جلسه نقد کتاب در مرکز گفت و گوی تمدن ها ( بخوانید مرکز روفت و روی تمدن ها ) ابراز شده و گزارش آن را در آخرین شماره نشریه قرن بیست و یک خواندیم.
ظاهرا این سخنان گهربار و این فرمایشات سرشار از ناسزا ، دو سال پس از انتشار نخستین مجلد از کتاب های آقای پورپیرار ، تنها داشته های اساتید عالی مقام دانشگاه های ما در پاسخ به سوالات مطروحه درباره تاریخ ایران از سوی ایشان است ، که در عین حال میزان دانش و تعهد روشنفکران ما را به گفت وگو و آزادی بیان به بهترین صورتی نشان می دهد و آن " تهی دستی " را که آقای پورپیرار معمولا به عنوان صفت همراه عنوان باستان پرستان می آورند مفهوم تر می کند ، که تمام عمر جز تکرا ر تلقینات نادرست و جعلیات آشکار شرق شناسان درباره ی تاریخ ایران توانایی دیگری نداشته اند و اینک که دکان تاریخ نگاری و تاریخ سازی جعلی و غیر ملی آنها در اثر ظهور یک مورخ شجاع و نکته بین در شرف تعطیلی همیشگی است ، چه سان بی تعهدی خود را در پذیرش گفت و گو رو در رو جهت دستیابی به حقیقت نشان می دهند و چه سان در مقابل حیرت همگان باطن متعصب و دیکتاتور خود را با توصیه به ضرورت استفاده از شیوه های فاشیستی برای بریدن صدای " دیگران " عیان می کنند.
اما واقعا دلیل گریز و هراس این حضرات از گفت وگو ی رسمی و علمی درباره این کتاب ها چیست ؟ آیا دلیل این پرهیز سراسری روشنفکران و مطبوعات و رسانه های ما در صحبت بر سر استنادات این کتاب ها و دعوت جمعی آنها به سکوت در این باره ، جز این است که آنها بهتر از همه می دانند هر گفت و گویی درباره بنیان تاریخ ایران بر اساس مستندات این کتابها به تایید نظریات آقای پورپیرار و خراب شدن کاخ آرزوهای شوونیستی و دکان های نان خوری و بر باد رفتن اعتبار عناوین و مدارک دانشگاهی این ضد فرهنگان می انجامد ؟!
بی تردید اینان به درستی می دانند که به هیچ وجه از عهده پاسخ گویی به استنادات حتی یکی از مدخل های کتاب های " تاملی در بنیان تاریخ ایران " نیز بر نمی آیند و تمامی تلاش های فردی و جمعی آنان در تهیه پاسخ مستدل در برابر این مجموعه تا به امروز ناکام مانده و از این رو پاسخ پیوسته ی آنها به لزوم گفت و گوی دوباره درباره ی تاریخ ایران ، تکرار این ادعای ملتمسانه است که پورپیرار را فراموش کنید ، او شایستگی پاسخ دادن را ندارد!!
همین ناتوانی آنها در پاسخ گویی و بدتر از آن ناتوانی آنان در درک مدخل های این مجموعه و نیز ذهن علیل و سیاست زده اینان است که نه تنها باعث شده افتخار نجات فرهنگ و تمدن ایران به دست عده ای آماتور نظیر نویسندگان ردیه ها ی کتاب " آشتی با تار یخ " بیفتد ، بلکه این مولف و محقق دگر اندیش را عامل صدام یا جمهوری اسلامی بدانند و ضمن تهدید های کثیف ، غیر انسانی و شرم آور آرزوی روزی را کنند که ایشان حامیان فرضی خود در قدرت را از دست بدهند تا آن وقت صورت واقعی جلاد گونه خود را در مقابله با فرهنگ و قلم آشکار کنند.
سکوت سنگین و معنی داری که این آقایان و مطبوعات و متولیان مسایل فرهنگی ما از زمان انتشار این مجموعه در پیش گرفته اند ، در مورد انتشار این افاضات در مرکز گفت و گو ی تمدن ها ، باز هم معنی دار تر و سنگین تر شده است. البته همگی می دانیم که اگر چنین سخنانی را ولو چندین بار خفیف تر ، یکی از رجال حکومتی بر زبان آورده بود ،این آقایان و مطبوعات به اصطلاح اصلاح طلب و مدافع آزادی بیان و اندیشه و قلم چنان هیاهویی در داخل و خارج به پا می کردند که به یقین حد و مرزی نمی شناخت اما اینک که این احکام تکفیر در مورد یک نوسنده از سوی هم محفلی های خود شان صادر شده ، تنها راه گریز را در سکوت می بینند. به راستی آیا نمی دانند که تاریخ تفکر و ادب ایران این بی تعهدی آنها را ثبت خواهد کرد ؟
اما سکوت دکتر مهاجرانی به عنوان رییس مرکز گفت و گوی تمدن ها در این باره ، علاوه بر تایید صحت آن جلسه نشان می دهد که بیان آن افاضات در مرکز به اصطلاح گفت و گوی تمدن ها از سوی چنین بی مایگانی که بدبختانه مسولیت مراکز علمی و فرهنگی ما جامعه را در دست دارند ، با نظر مساعد و همراهی ایشان و نیز دکتر شعبانی ( که تمایلات نژاد پرستانه افراطی اش مشهور است ) ، رییس دپارتمان تاریخ این مرکز ، که هر دو از هم مسلکان همان آقایان هستند ، صورت گرفته است. برای باور این امر کافی است نگاهی به کتاب های مذکور بینداریم تا ببینیم جایگاه علمی این ظاهرا دو مورخ و مسئول طراز اول مرکز گفت و گوی تمدن ها تا چه اندازه در اثر پژوهش ها و بررسی های نقادانه و بی واهمه آقای پورپیرار آسیب دیده است و آن موقع دلیل این همراهی و رضایت و سکوت پس از آن را به خوبی خواهیم فهمید. ضمن آن که شایع است دکتر مهاجرانی در واکنش به این افتضاح بروز کرده در مرکز گفت و گوی تمدن ها ، به جای توضیح رسمی درباره ی آن نشست ، با کمال تاسف به شیوه های فاشیستی هم شان خود روی آورده و به مواخذه کارمندان آنجا دست زده است.[ پیش از این هم دکتر مهاجرانی همین شیوه را در شرایطی مشابه در وزارت ارشاد به کار برده بود؛ در زمان تصدی پست وزارت ارشاد، دکتر مهاجرانی دستور میدهند از توزیع بعضی نشریات نظیر آدینه، ایران فردا و …، تا پیش از ملاحظه و بررسی شخصی ایشان جلوگیری شود. این کار بیسابقه و غیر قانونی در همان زمان اعتراض روزنامه کیهان هوایی را در پی آورد که به چه دلیل میباید نشریهای تا پیش از دیده شدن توسط وزیر ارشاد « توزیع» نگردد؟! به دنبال این اعتراض، دفتر روابط عمومی وزارت فخیمه ارشاد پاسخی تهیه میکند با این مضمون که چنین اقدامی از سوی وزیر ارشاد اشکالی ندارد. نامه مذکور پیش از ارسال به نظر مهاجرانی میرسد و ایشان در حاشیه آن مرقوم میفرمایند ( نقل به مضمون) مناسب است، ارسال گردد. از خوشبختی همه ، دفتر روابط عمومی وزارت ارشاد همان نسخه از نامه با دست خط دکتر مهاجرانی در حاشیه آن را ، برای روزنامه کیهان هوایی میفرستد و کیهان هوایی نیز شجاعانه آن را به صورت کلیشهای عینا چاپ میکند. نتیجه این رسوایی و بیآبرو شدن روشنفکر دانشمند آزاد اندیش و رییس سابق زندان شیر از ما، بر کنار شدن رییس روابط عمومی وزارتخانه از سوی دکتر مهاجرانی بود ! و بعد هم دشمنی دکتر مهاجرانی با سر دبیر کیهان هوایی که البته این دشمنی غیر از این مسئله دلایل دیگری هم داشت که اشاره به آنها فرصت دیگری را میطلبد ولی از جمله آنها یکی هم بر میگردد به زمان دعوت دکتر مهاجرانی برای گفت و گو با آمریکا پس از سقوط هواپیمای مسافربری ایران از سوی نیروی دریایی ایالات متحده در خلیج فارس. پس از این دعوت ، دولت آمریکا در دهن کجی به دولت ایران و دعوت معاون رییس جمهور به ناخدای ناو جنگی عامل آن جنایت مدال میدهد ! و تنها روزنامهای که خبر اعطای مدال را در فضای بیخبر داخلی آن موقع ایران منتشر میکند ، کیهان هوایی بود و بلافاصله پس از آن دیگر روزنامهها هم به نقل از کیهان هوایی این خبر را پخش میکنند و شما خود میزان عصبانیت دکتر مهاجرانی از انتشار این خبر از سوی کیهان هوایی را حدس بزنید].
به این ترتیب مشخص می شود که اعتراض دکتر مهاجرانی نه به بیانات آن محترمین انتخابی در مرکز گفت و گوی تمدن ها ، بلکه به چرایی انتشار آن فرمایشات است. با این اتفاق ارزیابی ویژگی ها و نوع منطق روشنفکران ما و علی الخصوص دکتر مهاجرانی بر ملا، و معلوم می شود که کار اصلی چنین مراکز و افرادی نه گسترش تفکر و توان اندیشمندی ملی ، بلکه حیف و میل بیت المال ، زن باره گی با پول مردم بدبخت ، التفات و توجه به افراد طفیلی و کرنشگر و به کار گیری شیوه و حربه ی شلاق در مورد کسانی است که چون آقایان نمی اندیشند. پیداست در چنین بنایی که چنین شخصیت هایی برای گفت و گوی تمدن ها بالا می برند ، چنین گفت و گوهایی نیز انتظار می رود. به راستی که " مبارک باد بر آقای پورپیرار سرازیر کردن آب در لانه ی این مورچگان " ....
+ نوشته شده در پنجشنبه، 18 دى، 1382 ساعت 12:38 توسط عارف گلسرخی
http://wwww.naria.ir/view/1.aspx?id=351
افزوده شده در جمعه 5 آبان 1391 و 26 Oct 2012
ستیز تمام عیار فرهنگی توام با تندگویی و رفتار بی ترحم و فحاشانه
تجدید رابطه با مردم به جای آمریکا (روابط ایران با آمریکا و مردم)
صدام حسین و مقاومت در برابر حمله امپریالیسم و یهودیان-فارس ستیزی
محاکمه صدام حسین به عنوان جنایتکار جنگی و عامل حمله به ایران
صدام حسین و نگاهی بین المللی به او - صدام حسین از زاویه ای دیگر
معرفی استاد فحاشی؛سام و دکتر پروفسور فاروق صفی زاده- دشمن حقیقت
سراسیمگی به اصطلاح اساتید- اتهام زنی و فحاشی و توهین به حقیقت مصاحبه یعقوب آژند با کتاب هفته شماره ی ۱۷۴
متن از نوار پیاده شده توهین مدعیان ایرانشناسی؛مرکز گفتگوی تمدنها : دکتر پرویز رجبی، دکتر طاووسی ، دکتر مستوفی در مرکز گفتگوی تمدنهای دکتر سید عطاء الله مهاجرانی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت سید محمد خاتمی رئیس جمهور دولت ایران ، مبدع نظریه گفتگوی تمدنها
قسمتی از نیمه پنهان دکتر مهاجرانی(سید عطاء الله مهاجرانی،دکتر)
خاکساری اساتید بین المللی و توحش مزدوران دست چندم
گفتگو با مسئول ممیزی اداره ارشاد- ضاله نامیدن کتاب های هدایتگر
خاطرات هاخام(خاخام) یدیدیا شوفط(شوفیط)و فرقه سازی یهودیان آنوسی
آسمانی و غیر زمینی بودن قرآن و اثبات وجود داشتن خداوند و توحید
تخت جمشید؛ نیمه کاره طبق نظر سازمان نظام مهندسی
فهرست ادله و اسناد وقوع رخداد پلید پوریم توسط یهودیان و اختفا آن
/td>>/>