ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

اسلام و شمشیر 23، خوردنی ها و آشامیدنی های حلال،محرمات و غذاهای ممنوعه در اسلام، ماکولات و مشروبات حلال قرآن، آزادی بیان،استدلال

اسلام و شمشیر [23]


«و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر. و به درستی که قرآن را ساده کردیم تا یاد آورید. آیا یاد آورنده ای هست»؟ (قمر، ۱۷)

این آیه که چهار بار در سوره ی «قمر» تکرار شده نیز، حامل پیچیدگی ویژه ای در بیان است و آن هم قرار دادن «مدکر» در جای «مذتکر» است، که پنج بار در همین سوره مکرر می شود و به همین دلیل ادای متعدد آن را باید تاکید و منظوری الهی بدانیم، منظوری که مانند موارد دیگر، به دنبال کشف آن نبوده تنها حدس خویش در جای آن نشانده ایم. حدسیاتی که غالبا بر سبیل مقصودی مقرر است و در این جا هم، با نیتی سلیم تر و بر سبیل مفاهیم و ادات پرسشی «هل» و لغت «ذکر»، آن را «یادآورنده و پند گیرنده» گفته ایم.

مورد نظر من از انتقال این آیه، نه بررسی لغوی و معنایی «مدکر»، بل تصریح الهی در تسهیل برداشت از بیان قرآن است تا بار دیگر تذکر دهم که سخن غالب و جان مایه ی اصلی و اولیه ی قرآن مبین، در تکلم و تعامل با دیگر صاحبان کتاب می گذرد و از آن که گفت و گوی جاری در آیات قرآنی، میان مظاهر اصلی و اولیه استقرار تربیت و تمدن بشر، یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام، محتوای محکمی در اثبات حقانیت و برتری مطلق اسلام بر دیگر ادیان صاحب کتاب، به ویژه در قبول یکتایی و بی منتهایی خداوند عرضه می کند، شاهدیم که مراتب این داد و ستد استدلال و اندیشه در قرآن، که رو به رسوایی کنیسه و کلیسا، به عنوان مراکزی برای ستایش دون خداوند دارد، از فهرست منضبط مفسرین خارج است و مدارج و مراتب توجه قرآن در این باب را، انشاء الله به سهو، با نظم لازم منظور نکرده و مسدود نگه داشته اند! اما پیش از ورود به این آخرین گفتار حاشیه ای در باب مبحث اصلی این سلسله نوشتارها، یعنی «اسلام و شمشیر»، مناسب می دانم که نمونه ی دیگری از رفتار غیر مسئولانه با آیات الهی را عرضه کنم، هرچند که بی گمان گروهی را خوش نخواهد آمد و شمشیرهای شان را از حالت کنونی نیز نسبت به این محقق کج تر خواهند بست!

«حرمت علیکم المیته و الدم و لحم الخنزیر و ما اهل لغیرالله به و المنخنقة و الموقودة و المتردیة و النطیحة و ما اکل السبع الا ما ذکیتم و ما ذبح علی النصب و ان تستقسموا بالازلام ذلکم فسق الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا فمن اضطر فی مخمصه غیر متجانف لاثم فان الله غفور رحیم. بر شما حرام شد خون و مردار و گوشت خوک و سربریده به غیر نام خدا و خفه شده و به ضربه ی سنگ مرده و از ارتفاع افتاده و به شاخ حیوان دیگر کشته شده و نیم خورده ی درنده، که پیش تر ذبح نشده باشد و قربانی شده در پیشگاه بتان و آن چه در قمارهای فاسقانه قسمت می شود. امروز کافران بر دین تو مایوس شدند و از غیر من هراس نکنید. امروز دین و نعمت های ام را بر شما کامل کردم و اسلام را دین شما قرار دادم. پس اگر در مخمصه ای گرفتار شدید، بدون تظاهر به گناه، بدانید که خداوند مهربان و درگذرنده است». (مائده، ۳)

این آیه ای است متضمن فهرست موارد نهی در خوراک، که در پیوند مستقیم با آیات قبل و بعد و نیز آیات دیگری در همین سوره، که در باب ارسال اغذیه از آسمان برای یاران و اطرافیان و حواریون مسیح است، موجب نام گذاری تمام سوره به «مائده» با معنای «طعام» شده است. در آیه ی بعد، فهرست مطهرات در خوراک مسلمین و در آیه ی پس از آن جواز تناول اغذیه ی اهل کتاب بر سفره های یکدیگر و نیز رفتار محترمانه و عادلانه با زنان آمده و سرانجام آیه ی ششم سوره، به شرح کامل دستور وضو اختصاص دارد. مائده را در زمره ی سه سوره ی نهایی قرآن به ترتیب نزول گفته اند، حال آن که اصلی ترین احکام اولیه در آیات آن مندرج است: فهرست مجاز و غیر مجاز در خوراک مسلمین، دستور وضو، احکام غسل و تیمم، که در سوره ی نساء هم آمده، که آن را نیز مدنی می گویند، حد سرقت و مجازات مفسد و قتل و قصاص و احکام مربوط به وصیت و اعمال حج و مژده ی ظهور پیامبر اسلام، از جانب خدا، تا نور و کتاب روشنگر و حاوی احکام نو، بر اهل کتاب بیاورد. بدین ترتیب نمی توان نزول سوره ی مائده را، به زمان حجة الوداع پیامبر بزرگوار رساند، زیرا در آن صورت از جمله پذیرفته ایم که مسلمین، تا آخرین سال حیات پر برکت پیامبر عظیم، نه فقط بدون وضو نماز می خوانده، بل هنوز دستور مصرف غذایی خاص نداشته اند، چنان که نمی توان قبول کرد مضمون آیه ی پانزدهم این سوره، که در آن غرض از بعثت و ماموریت پیامبر والا مقام آمده، در ماه های پایانی حیات آن بزرگوار به دیگر اهل کتاب ابلاغ شده باشد.

«فکلوا مما ذکر اسم الله علیه ان کنتم بآیاته مومنین. و ما لکم الا تاکلوا مما ذکر اسم الله علیه و قد فصل لکم ما حرم علیکم الا ما اضطررتم الیه و ان کثیرا لیضلون باهوائهم بغیر علم... اگر به این آیات مومنید، پس از آن چه برآن نام خدا جاری شده، بخورید. چرا نمی خورید زیرا آن چه را بر شما حرام است معلوم کرده ایم، مگر مجبور شوید و جمعی ناآگاه، به تبعیت از هواهای خود شما را گم راه می کنند. (انعام، ۱۱۸ و ۱۱۹). قل لا اجد فی ما اوحی الی محرما علی طائم یطعمه الا ان یکون میتة او دما مسفوحا او لحم خنزیر فانه رجسا او فسقا اهل لغیر الله به فمن اضطر غیر باغ و لا عاد فان ربک غفور رحیم. بگو در آن چه بر من وحی شده خوردنی حرامی نیافتم، جز مردار و خون و گوشت خوک و چیزهای مرتبط با فسق و قمار و ذبح شده بدون ذکر نام خدا مگر در اجبار و بدون طغیان و عادت، که خداوند مهربان و درگذرنده است». (انعام، ۱۴۵)

در این آیات روشن الهی، که از سوره ی انعام برداشته ام، به صراحت و با باز شماری مجدد و مجمل موارد آن، خداوند یادآوری می کند که حلال و حرام در طعام و مواد خوردنی پیش تر بیان و تعیین شده و به پیامبر اکرم تکلیف می کند تا فهرست آن را بازگو کند، که به وجهی شگفت آور، در کل با موارد موجود در آیه ی سوم سوره ی مائده، با ایجاز و اختصاری ملیح، همخوان است و همین اختصار می رساند که دستور اصلی و مفصل و مورد اشاره، همان است که در آیه ی سوم سوره ی مائده می خوانیم. حال اگر بدون ذره ای اغماض و اختلاف، نزول سوره مبارکه ی انعام، که به دستور پیشین اشاره می کند را، در مکه می گویند، پس چه گونه سوره ی مائده، که دستور اولیه و مشروح در آن ضبط است را، نازل شده در مدینه می دانیم؟!

پس آنان که بخشی از آیه ی سوم سوره ی مائده را، که به صورت برجسته منقول و منتقل کرده ام و اختصاص مطلق به اهمیت دستور پرهیز از اغذیه ی ناباب در نزد خدا دارد، دلیل قرآنی وقوع غدیر و شادباش الهی برای آن ماجرا گرفته اند، و برای تناسب و تطبیق زمانی، به نیاز خود و نه حقایق مندرج در قرآن، نزول آیه را به پایان عمر مبارک رسول خدا می رسانند، نه فقط مرتکب برداشت ناموجه و بی تناسب از آیات کبیر قرآن شده، بل آن رخ داد بزرگ و تعیین کننده را در منظر الهی خفیف کرده اند، زیرا ابراز چنین شاد باشی، در صورت صدور از مخزن حکمت و بصارت و فصاحت الهی، در قالب چنان کلمات مقتدر و معین و در ضمن آیه هایی منحصر و مخصوص ادا می شد، که شایسته ی آن ماجرای بی بدیل و تعیین کننده در عالم اسلام باشد. پس می پرسم چه سودی از این بی تدبیری، جز جری کردن دشمنان شیعه و بستن اتهام تبدیل معانی قرآن، بر معتقدان تشیع، حاصل می شود که تاییدیه ی قرآنی بر مطلبی به اهمیت گزینش امام علی به جانشینی پیامبر بزرگوار را، از میان آیه ای در باب خورد و خوراک مردم بیرون می کشیم تا موجب شود که شیعه را به تغییر و تاویل در معانی مستقیم آیات الهی متهم کنند؟ تمام این اشارات اعلام نیاز زمان است که قرآن، این منفرد و مستحکم و مطمئن ترین رسن توسل را، اسباب اتحاد اسلامی خویش بگیریم و پیوسته به تکرار آن دسته از آیات مشغول شویم که تمامی ما را به همدوشی و برادری و مفاهمه می خواند، چنان که نباید لحظه ای از جست و جوی رد پا و اثر انگشت کلیسا و کنیسه، درگسترش اختلاف میان فرق اسلامی، به بهانه های واهی، غافل شویم.

«الم تر الی الذین اوتوا نصیبا من الکتاب یشترون الضلالة و یریدون ان تضلوا السبیل. نمی بینی نصیب بردگان از کتاب را، که خود خواستار و خریدار گم راهی اند و می خواهند شما را هم به بی راهه برند؟ (نساء، ۴۴). یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الذین اتخذوا دینکم هزوا و لعبا من الذین اوتوالکتاب من قبلکم و الکفار اولیاء و اتقوالله ان کنتم مومنین. ای ایمان آورندگان، آنان را که پیش تر کتاب داده ایم و کفار که دین شما را به تمسخر می گیرند، دوست مگیرید و خدا ترس باشید اگر مومنید». (مائده، ۵۷)

اینک که با یاری الهی و به مدد طرح مدخل های نوین در بررسی های تاریخ ایران و اسلام و به طور کلی شرق میانه، معلوم می شود که برای ترسیم خطوط معین و تولید قالبی مشخص، برای ره یافت های نوین، در تعیین تکلیف مسلمین با دشمنان دیرینه ی خویش، یعنی کنیسه و کلیسا، ابزار مطمئن دیگری جز قرآن کریم نداریم و در مسیر این بخش حاشیه ای از یادداشت های «اسلام و شمشیر» می خواهم تذکر دهم که تصویر کلی و عمومی جهان، در نمایش جدال و سرکشی یهودیان و مسیحیان با معتقدین به یکتا پرستی و اسلام و تمام دیگر آزادگان جهان، نه فقط ذره ای با زمان نزول قرآن تفاوت نکرده، بل چهارده قرن کوشش آن ها برای ایجاد تفرقه و تخریب در اصول مسلم و مبارک دین اسلام، از طریق رخنه توطئه گرانه آشکار و پنهان در صفوف معتقدین به قرآن، همراه با ورزیدگی در تدارک ابزار تجاوز و غارت و قلدری و بی قانونی، که در قرون اخیر، علنا و رسما و آشکارا، در حال استفاده از آن در سراسر جهان اند و همه جا را به حرص و خون خوارگی کنیسه و کلیسا آلوده اند، در مبارزه با معتقدین به اسلام و خاموش کردن نور الهی با دم خویش مصمم تر کرده، تا بر ما تکلیف شود که با پرهیز متعصبانه از فرقه پرستی و اجماع دوباره بر گرد قرآن، به ایمان مطلق الهی باز گردیم و به یاد آوریم که خداوند در آیاتی روشن، فرقه پرستان را مشرک می شمرد، تحقیر می کند، و وعده ی رسیدگی اخروی به اعمال شان را می دهد.

«ان الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعا لست منهم فی شیء انما امرهم الی الله ثم ینبئهم بما کانوا یفعلون. کار آنان که در دین فرقه می سازند و شعبه می تراشند با خداوند است که آنان را از نتیجه ی اعمال شان آگاه خواهد کرد. (انعام، ۱۵۹). منیبین الیه و اتقوه و اقیمو الصلوة و لا تکونوا من المشرکین. من الذین فرقوا دینهم وکانوا شیعا کل حزب بما لدیهم فرحون. مبیَن و سرسپرده به او باشید، نماز بگزارید و در زمره ی مشرکین نباشید که در دین شان تفرقه می اندازند، شعبه شعبه می شوند و هر یک به آن چه در دست دارند، دل خوش اند». (روم، ۳۲)

پس در این روزگار بحرانی، با دور افکندن هر تهیه و تمهیدی، که به نام این و آن و نه خداوند، تحویل مان می دهند، برای دور کردن مان از یکدیگر تلقین می کنند و با سرکشی تمام و علی رغم صراحت بیان الهی در این گونه آیات، بر قرآن مجید می بندند، راه وحدت مجدد اسلامی را باز کنیم و بدانیم که یهود و نصاری با مسلمین آشتی نخواهند کرد مگر ما را در حال شنیدن بوق و کرنای کنیسه و نوشیدن آب و خوردن نان متبرک کلیسا ببینند!

«و لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم قل ان هدی الله هو الهدی و لئن اتبعت اهواء هم بعد الذی جاءک من اعلم ما لک من الله من ولی و لا نصیر. یهودیان و نصاری از تو راضی نمی شوند مگر به متابعت از آن ها. بگو هدایت از جانب خداوند است و اگر پس از آگاهی کنونی به نیات آنان تسلیم شوی، از جانب خداوند سرپرستی و مدد نخواهی شد». (بقره، ۱۲۰)

این همان تصویر امروز است. با این تذکر و توجه و تاکید که مسلمین هرگز از هیچ گفت و گویی در هیچ باب، از آن که به بیان درخشان و منطق قرآن مجهزند، هراسی ندارند، اما بی جهت به گرد همآیی های میان تهی و مزورانه، از سوی متابعین دیگر صاحبان کتاب با مسلمانان گمان و امیدهای غیر معمول نبندیم، زیرا که تجربه ی قرآنی، چنان که مراحل آن را به شرح آورم، تلاش برای اقنای یهود و نصاری را بی هوده می گوید و آنان که هنوز و پس از نتیجه گیری الهی در قرآن مجید، باز هم باب گفت و گوی تازه ای با کنیسه و کلیسا را، آن هم از موضع مذلت، مناسب و مفید می انگارند، اگر خود را از خداوند مجرب تر نمی پندارند و در کار کهنه وانمود کردن نتیجه گیری های آیات قرآن نیستند، پس شاید که آن کتاب کبیر را به درستی نخوانده اند! باید مراحل این تبادل نظر و مدرک و منطق مندرج در قرآن در برابر دیگر صاحبان کتاب را، با یکدیگر مرور کنیم تا معلوم مان شود که تنها و تنها باید در تسلط و تجدید این شعار اصلی مسلمین کوشید که: «انما المومنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم و اتقوالله لعلکم ترحمون. مومنین برادرند، برادران را با هم آشتی دهید و تابع خداوند باشید، اگر طالب رحمت او هستید». (حجرات، ۱۰)

اینک در عین حال که وعده می دهم این آخرین شاخه ی فرعی بر مبحث اصلی «اسلام و شمشیر» باشد، یاد آور می شوم که تعقیب آیه به آیه ی مدارج بیان، میان قرآن و نمایندگان دیگر ادیان، از فرط وفور نا میسر است و فقط اختیار گزیده ای از آن ها را ممکن می دانم که صراحت و صحبت مستقیم است و شک و شبهه ای بر نمی انگیزد، با این اشاره ی دیگر که رسول خدا در سراسر قرآن، صاحب ره نمودی مستقیم و از زبان خویش، به مخاطبان و منتظران نیست و همان مطلبی را متذکر می شود و مکرر می کند، که با اذن الهی و در محدوده ی «قل» قابل عرضه و ارائه می بیند، حتی اگر مکلف به بیان این تاکید باشد، که جز تکرار وحی ماموریتی ندارد، بر اسرار غیب مسلط نیست و نظر شخصی را عنوان نمی کند.

«قل لایقول عندی خزائن الله و لا اعلم الغیب و لا اقول لکم انی ملک ان اتبع الا ما یوحی الی... بگو مدعی نیستم که دارایی های دربسته ی خدا نزد من است، غیب نمی دانم، در زمره ملائک نیستم و جز از آن چه بر من وحی می شود، اطاعت نمی کنم». (انعام، ۵۰)

بدین ترتیب طرف دوم تمام مکالمه و مباحثه ی قرآنی، با تابعین ادیان پیش از اسلام و اهل الکتاب، ذات باری تعالی است و در نتیجه گیری نهایی قرآن، از این برخوردهای کلامی و اسنادی و منطقی، ذره ای ابهام و احتمال وجود ندارد و نمی توان پیش خود تصور کرد که حاصل گفت و گوی خداوند با یهودیان و نصاری، به ترتیبی که در قرآن ضبط است، مشمول مرور زمان شده، مثلا شرایط نوین جهانی ما را ملزم و مجبور به اتخاذ تمهیدات و تدارک تجربیات تازه تری در مواجهه با کنیسه و کلیسا می کند! چنین تصوری در حالی که هنوز موفق به یک تبادل آراء نوین برای تصفیه ی اسناد غیر معتبر و مشکوک دینی و مذهبی نشده ایم که پیوسته بر آن ها نام اسراییلیات می گذاریم، هر کدام در زمره و مصداق «بما لدیهم فرحون» هستیم، نمی توانیم به وحدت بیان و توسل به مرکزی واحد برسیم و با زیرکی و نفوذی که دشمنان دیرین اسلام در میان ما دارند، چنین گفت و گو و گفتاری، سرانجامی جز تفرقه و تفاوت بیش تر و کشاندن هر یک از ما به سمتی را، نخواهد داشت و اگر گمان می کنیم که بر گفتارهای بدون معارضی متکی هستیم، پس چرا در آغاز به شناخت مبنای تفرقه در اسلام نمی پردازیم، که در نظر مورخ آغاز و اسنادی پیش از توان نگارش خط عرب ندارند و با کمال تعجب، تا آن جا که مکتوبات و مولفه های در دسترس و نه مفقود و باز ساخته ی قرون بعد حکایت می کند، پیشگام معرف این گونه امور، آن هم با مبهمات و اغلاط کلان، ابن ندیم در کتاب الفهرست است!!! آیا چه زمان به تصفیه ی اغراض اهل کتاب در نخستین متون به ظاهر اسلامی خواهیم پرداخت، چه کسانی مسئولیت تصفیه ی اسراییلیات از چنین اوراقی را بر گردن دارند و مشغول چه کار ضرورتر دیگرند؟! (ادامه دارد) 

 

 

 

 

یادداشت قبلی 

 

بازگشت به صفحه اسلام و شمشیر  

 

یادداشت بعدی 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد