ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

اسلام و شمشیر 24، معرفی سیمای متقین،کافرین، منافقین،تخصیص مفهوم شرک به پیروان کنیسه و کلیسا، اهل کتاب و مشرک نامیدن یهود و نصاری

اسلام و شمشیر [24]


با پوزش از تاخیر نسبتا طولانی در نصب ادامه ی این یادداشت ها، که اصلی ترین علت آن انجام نگارش مطالبی در باب صوفیگری و عرفان برای یکی از ماه نامه ها بود، و به خواست خدا و برابر رسم و سنت، پس از چاپ در مجله به این وبلاگ نیز منتقل خواهد شد، توجه دهم که عرضه ی این آخرین مقدمه چینی برای ورود به محتوای اصلی «اسلام و شمشیر»، قدم گذاردن در پهنه ی بی کرانی از بضاعت و بنیه ی اسلام و ظرافت قرآن است، که مورخ هرچه در آن پیش تر می رود و بیش تر غوطه می زند، آن را زلال و عمیق و وسیع تر می یابد و گرچه ممکن است جست و جوی من به کفایت نبوده باشد، ولی ندیده ام که کسی نوک پایی در این گوشه از اوقیانوس پهناور حکمت قرآن فرو کرده و از بشاشت و طراوت تن سپاری به امواج آیات و اشارات آن، بهره ای برده باشد. کم ترین حاصل این شناوری در این است که با درک صحیح از حوادث تاریخی صدر اسلام، برای بخش بزرگی از آیات قرآن، دوران شناسی دقیق تری به دست خواهیم داشت و نیز آسان تر درخواهیم یافت که سرسخت ترین و پرسابقه ترین دشمنان اسلام و قرآن، کنیسه و کلیسا وصریح ترین و وقیح ترین مقابله کنندگان با یکتایی باری تعالی، مسیحیان و یهودیان اند.

این بررسی اسلوبی فراهم می کند تا با تعقیب داد و ستد استدلال و استمرار بیان قرآن، با دشمنان و مخالفان و موافقان پیامبر اسلام، و دسته بندی مراتب و مراحل این گفت و گوها، بر مبنای صریح قرآن و نه تعبیر و تفسیر آیات آن، نه فقط زمان نزول بخشی از آیات را مطمئن تر شناسایی کنیم بل با شناخت رفتارهای ایذایی دشمنان پیامبر و قرآن معلوم شود که خلاف تبلیغات و تلقینات نشئت گرفته از مشتی اوراق یهود نوشته ی منتسب به قرون اولیه ی هجری درباره ی شمشیرکشی های پیامبر و مسلمین، که آب جعل از سراپای تمامی آن ها می چکد، اصلی ترین و شاید هم تنها ابزار انتشار اسلام در میان مردم نجد، آیات و استدلالات مندرج در کتاب خدا بوده است. زیرا قرآن کتاب ساده ای است در حد اکثر صراحت و سلامت و حامل شرح تلاشی است که در سال های حیات و حضور پیامبر والا، برای اقنای دوست و دشمن انجام شده و تاریخی است برای بازگویی غلیانات اجتماعی و اوج و حضیض و نحوه ی ستیزه ها و توسل به روش ها و منطق ها و مناسبات مختلف میان کافران و نیز معتقدان به ادیان و علائق مختلف موجود در جغرافیای طلوع اسلام است. خواهیم دید که در این مجموع شیوه های اجرا شده، برای جذب دیگران، ادعای آن ها که برداشتن شمشیر علیه حرف ناشنوایان را نخستین اقدام مسلمین در مواجهه با منکران و دشمنان می شمارند، تا چه اندازه بی منطق و تهی مغزانه و فاقد پشتوانه است.

«ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین. الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلوة و مما رزقناهم ینفقون. والذین یومنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک و بالاخرة هم یوقنون. بدون تردید این کتاب هدایتی برای پرهیز کاران است. آن ها که به دنیای نادیده ایمان دارند، نماز می گذارند، از آن روزی که به او می رسانیم، سهمی به دیگری می بخشند، به فرود آمده ی بر تو، بر نازل شده های پیشین، به روز واپسین و بازخواست یقین دارند». (بقره، ۲ تا ۴)

بقره را سوره ای مدنی گفته اند، اما به دلایلی که در بعد می آورم و نیز توجه به محتوای نخستین آیات سوره، تردیدی در مکی بودن آن نمی ماند. در این آیات خداوند به دسته بندی عقیدتی در محیط نزول قرآن و در برخورد با اسلام پرداخته، آن ها را به سه گروه تقسیم می کند: متقین، کافران و دو رویان. آیات بالا شرح و توصیف مومنین و متقین است: کسانی که به دنیای نادیده، به قرآن و کتاب های آسمانی پیش از آن، تورات و انجیل و به روز بازگشت برای ادای پاسخ ایمان دارند، نماز می گذارند و حصه ای از روزی نصیب برده ی خود را، به دیگران می بخشند.

«ان الذین کفروا سواء علیهم ء انذرتهم ام لم تنذرهم لایومنون. کسانی که کافرند، چه یادآورشان باشی و چه نباشی، ایمان نخواهند آورد». (بقره، ۶)

وصف این دومین دسته، در قرآن، بسیار تامل برانگیز است، زیرا آن ها را کاملا در مقابل مومنین قرار می دهد، «کافر» می خواند و جذب آنان به دنیای نادیده، به دستورات آسمانی، به نماز، به انفاق و به روز بازگشت را ناممکن می گوید. گرچه در این آیه کافر خطابی است برای دور ماندگان از ایمان، اما همین لغت و صفت، در برخی از آیات دیگر، به مفهوم «منکر»، در مراتبی منحصر، ذکر می شود:

«بئسما اشتروا به انفسهم ان یکفروا بما انزل الله بغیا ان ینزل الله من فضله علی من یشاء من عباده فبآؤ بغضب علی غضب و للکافرین عذاب مهین. برای خود بدی خواستند که منکر این فرود آمده از جانب خدا شدند و خداوند فضل و عنایت خود را به هر بنده ای که اراده کند می بخشد. پس بر غضب ما غضبی دیگر افزودند و بر منکران عذابی سخت مقرر است». (بقره، ۹۰)

در این جا کفر به معنای انکار مراتب ایمان، که در آیه ی ششم سوره ی بقره آمده، نیست. تنها اشاره به انکار آسمانی بودن کتاب خدا از سوی کسانی می کند و نه انکار خداوند و روز جزا و آن چه را به کفر کامل و مطلق و محض تعبیر می شود. غرض از این تطویل آن است که کافران به عنوان گروه بندی اعتقادی در قرآن، مستوجب عقوبتی معین اند و گرچه خداوند آنان را غافل اصلاح ناپذیر می خواند، ولی چنان که روال قرآن است، از خطاب مکرر به آنان دست نمیشوید و شاید بتوان گفت که مراتب گفتار برای کافران در قرآن مبین، از هر گروه دیگر بیش تر است. زیرا که قرآن کتاب تربیت است و گرچه مقدرات تمام امور را به دست خداوند قرار می دهد و به پیامبر یاد آور می شود که اگر خداوند اراده می کرد تمام آدمیان در لحظه ای مومن می شدند، اما شیوه ی هدایت انسان در قرآن راهنما، به نحوی است که جوامع را از مدارج رشد می گذراند و چنان که تجربه ی ظهور و حضور ادیان گواهی می دهد در هر مرحله ای دستوراتی در اندازه ی میزان جذب اندیشه و عقل انسان می فرستد، که آخرین و عالی ترین مرحله ی آن، نزول قرآن و ظهور پیامبر اسلام است.

«و من الناس من یقول آمنا بالله و بالیوم الاخر و ما هم بمومنین. یخادعون الله والذین آمنوا و ما یخدعون الا انفسهم و ما یشعرون. و از میان مردم کسانی می گویند به خدا و روز جزا ایمان آورده ایم، که در صف مومنین نیستند. می خواهند خدا و مومنین را فریب دهند و نمی دانند که فقط مشغول فریب خویش اند». (بقره، ۸ و ۹)

این خدعه گران و فریب کاران، سومین و آخرین گروه از طبقات اجتماعی ــ عقیدتی در صدر اسلام اند، که خداوند در نخستین آیات سوره ی بقره معرفی می کند. بسته شدن مبحث معرفی طبقات معاند در آیات اولیه ی سوره ی مبارکه ی بقره و منحصر کردن آن ها به دو گروه کافر و خدعه گر، جای تاملی عمیق و آموزنده باقی می گذارد. زیرا در دیگر سوره های قرآن مبین، از گروه های «مشرک» و «منافق» نیز نام برده می شود، که سخت مورد خطاب و عتاب خداوندند. از نظر محقق، چنان که مبانی آن را به شرح بیاورم، عدم ذکر نام دو گروه بندی منافق و مشرک در آیات نخستین سوره بقره، تنها بدان علت است که در زمان نزول این آیات، هنوز مشرکین و منافقین به عنوان مقابله کنندگان با پیامبر و مسلمین پدیدار نبوده اند. از همین جا آن اشتباه بزرگ مفسران و مترجمین رواج و اوج گرفته که پیوسته کافران و مشرکین ذکر شده در قرآن را یکی پنداشته و خدعه گران و منافقین را یکسان بدانند! به گمان من این اختلاط در مفاهیم و ساده گیری احتمالا عامدانه و یا لااقل لاابالیگرانه ی خطاب های قرآنی، از اساسی ترین اسباب ناشناختگی رخ داد های اجتماعی صدر اسلام و زمینه ای است تا کسانی به آسانی عرصه طلوع اسلام را، با خون ریزی و جنگ و دشمن کشی و بی رحمی و تجاوز و تخریب مسلمین و فقدان منطق کلام توام کنند!

ما به هدایت آیات الهی به خوبی ادراک می کنیم که توصیف و تعبیر و تعریف قرآن از مشرکین به هیچ روی با تعریفی که از کافرین ارائه می شود، یکسان نیست. قرآن مشرکین را در برابر مومنین قرار نمی دهد و منکر کامل نمی شناسد. مشرکین در قرآن به کتاب آسمانی خود مؤمن اند، غیب و روز جزا را قبول دارند، به شیوه ی خود نماز می گذارند و حتی انفاق می کنند و اصلی ترین تفاوت شان با مسلمین و مومنین تنها در این است که برای خدا شریک قائل اند و به همین سبب «مشرک» و نه «کافر» خوانده می شوند و چون این مراتبی است که نه در سال های نخست بعثت پیامبر و نزول قرآن، بل به احتمال زیاد و عقلا و چنان که مفصلا بررسی خواهم کرد، در مدینه رخ می دهد، پس عدم ذکر گروه مشرکین و منافقین، در تقسیم بندی های عقیدتی، در نخستین آیات سوره ی بقره و نیز وفور احکام اولیه و به خصوص موضوع تغییر قبله در آیات آن، برای عرضه ی این نظر کفایت می کند که غالب مطالب مذکور در سوره ی بقره نازل شده در مکه است.

«ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا ولکن کان حنیفا مسلما و ما کان من المشرکین. ابراهیم نه یهود و نصرانی، بل مسلمانی یکتا پرست و غیر مشرک بود (آل عمران، ۶۷). قل صدق الله فاتبعوا ملة ابراهیم حنیفا و ما کان من المشرکین. بگو راست گفت خداوند که در زمره ی ملت ابراهیم یکتا پرست باش که از مشرکین نبود (آل عمران، ۹۵). انی وجهت وجهی للذی فطر السموات و الارض حنیفا حنیفا و ما انا من المشرکین. من به خدای یکتایی روی آورده ام که بانی زمین و آسمان هاست و مشرک نیستم (انعام، ۷۹)».

این آیات و بسیاری دیگر، که از این پس ارائه خواهم کرد، بدون ذره ای ابهام آشکار می کند که منظور و مقصود قرآن از عنوان «مشرک» تنها و تنها متوجه ی پیروان کلیسا و کنیسه، یعنی مسیحیان و یهودیان می شود. و از آن که عنوان مشرک را قرآن از آغاز به این گروه نداده، پس جست و جوی زمان و دوران و نیز سبب این نام گذاری نو، بر کسانی که پیش تر یهود و نصرانی و اهل الکتاب خوانده شده اند، دریچه ی جدیدی از تاریخ صدر اسلام و نیز درک عمیق تری از مفاهیم تاریخی آیات قرآن به روی خواستاران خواهد گشود. (ادامه دارد)  

 

  

 

 

 

 

یادداشت قبلی 

 

بازگشت به صفحه اسلام و شمشیر  

 

یادداشت بعدی  

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد