به راستی که قرآن پاکیزه، قطعی ترین و قانع کننده ترین سند شناخت تاریخ صدر اسلام، در زمان حیات پیامبر گرامی است و از میان آیات آن برداشت از گردش های عمده ی تاریخی و اجتماعی و سیاسی و عقیدتی در سال های نخست دعوت، تا رحلت پیامبر گرامی، به سهولت میسر است. با نهایت افسوس جهان اسلام و روشنفکر و مولف مسلمان، در هیچ زمان، به ویژه در سده های اخیر، قرآن را به عنوان سند تاریخی نکاویده و در این باب رجوع به چند تالیف آشکارا مشکوک و معیوب و مجعول را، حتی بدون بازخوانی انتقادی، بسنده دیده، مشتی عناوین مکتوب ظاهرا کهن، با نام سیره و مغازی پیامبر و نیز تشریح فتوحات خراب کارانه و خون ریزانه ی مسلمین نخستین و انتساب مجموعه ای از برادر کشی و مقام پرستی های متعدد در میان آغاز کنندگان و مجریان مدیریت اسلامی و سران و برگزیدگان این دین سلامت و امنیت را، پس از وفات پیامبر اکرم، بدون انکار و بدون درخواست مستند و مدرک مطمئن، پذیرفته و کم ترین حاصل آن تفرقه های فرقوی موجود و دشمنی لاعلاجی است که موجب پریشانی عظیم کنونی در میان صفوف مسلمین و بروز چنان عداوت بی دلیل و پر خشونتی است، که متعصبین و منحرفین هر فرقه، حتی نماز گزاران فرقه ی دیگر را، در محراب عبادت الهی، پاره پاره می کنند!!!
عجیب است که شیوه و شگرد این تفرقه اندازان میان مسلمین، در تدارک این گونه متون، درست خلاف محققین راستین مسلمان، رجوع به کتاب خدا بوده است و در پس هر ادعای جنگ و خون ریزی و به دنبال عرضه ی هر شکاف و جدایی و تفرقه، چند آیه ای را، که در اغلب موارد، کم ترین ارتباط مضمونی و گفتاری با طرح مسئله ندارد، به عنوان شاهد تاریخی و ایمانی عرضه کرده اند و هیچ صاحب قلم و نظر مسلمان و هیچ اهل خرد و اندیشه را نمی شناسم که با ورود به مفهوم و مضامین و زمان منطقی نزول این آیه ها، بی ارتباطی قرآن با ادعاهای آنان را عرضه کند، چه رسد به این که با ورود مومنانه به کتاب خدا، آیات مغایر و مردود کننده ی این مهملات رخنه کرده در اعتقادات عمومی ما را باطل بشناسد. بررسی کش دار و کشنده ی کنونی در این سلسله یادداشت های «اسلام و شمشیر» می کوشد که به این وظیفه ی وفات یافته، در اندازه ی میسر، زندگی بخشد و از جمله نشان دهد خداوندی که با پیامبر گزیده ی خویش، بی کم ترین اغماض و ارفاقی، مجدانه و معلوم برخورد سازنده می کند، چه گونه ممکن است قرآن را از تبعات و حاصل نخستین کشمکش های میان مومنین و کافران خالی گذارده باشد؟!! و اگر موظف شویم آثار حوادث و نشانه ها و علل رشد و گسترش و یا توقف دعوت پیامبر را از میان آیات الهی بیرون کشیم، آیا باورهای متعصبانه ی کنونی میان فرقه های اسلامی، بر جا می ماند و آیا باز هم مسلمانان با قرینه ی امروز، فرصت های ستیز با دشمن غدار را به جنگ میان خویش بدل می کنند؟!!
باور کردنی نیست که بر این همه تاریخ تراشی برای سده های نخستین حضور تفکر اسلامی و نیز برای این همه تهمت بر قرآن و اتهام بر پیامبر خدا، در زمینه های شخصی و اجتماعی و تاریخی و نظامی و حتی خصوصی و خانوادگی، که در کتاب هایی محصول کنکاش و کار محققین سه سده ی نخستین اسلامی می گویند، و با ادله ی محکم و مقطوع، بطلان تمام آن ها با ارائه ساده ترین ادله، یعنی فقدان امکانات نگارش عمومی، در فرهنگ عربی - اسلامی پیش از قرن چهارم هجری، اثبات شده است، نه تنها ردیه ای ننوشته باشند، بل لجوجانه و هنوز هم، همان مردودات را، به عنوان عناصر فرهنگ اسلامی، در حوزه ها و دانشگاه ها تدریس می کنند، چنان که پس از اعلام رسمی و کارشناسانه ی نیمه کاره بودن مجموعه ابنیه ی تخت جمشید، هنوز هم کتاب های درسی نوآموزان بزرگ و کوچک ما، از دبستان تا عالی ترین مراتب دانشگاهی، از ادعا و عنوان برگزاری باشکوه جشن های نوروز و سده، در آن ویرانه ها و از گمان آتش زدن سنگ های پراکنده ی آن مخروبه ها به دست اسکندر، لبریز است!!! رعب آور است که این همه فرقه ی اسلامی، که سطری از منقولات تاریخی و مذهبی یکدیگر را به جد نمی گیرند و قبول ندارند، در باور دربست و بهره برداری ناشایست از این مجموعه مکتوبات بی هویت و ارزش، که با نام سیره و مغازی و فتوح در زمانی نامعین و با دست مولفینی ناشناس به بازار ریخته اند، ذره ای با یکدیگر مجادله و اختلاف ندارند و هنوز هم سال ها پس از این که بی بهایی کتاب الفهرست و بی اعتباری و فقدان هویت موجودی با نام ابن ندیم اثبات مطلق شده، هنوز هم عالی ترین مراجع حوزوی و دانشگاهی و تحقیقاتی و دائرة المعارفی، از میان ارکان فرهنگی تمام فرق اسلامی، این کتاب را در صدر مراجع خود می نشانند و این مراتب، با وضوح تمام، می گوید که جاعلین این مکتوبات و مهملات فرهنگی تفرقه افکن، همان بنیان گذاران فرق و مبدعین پریشانی و دشمنی میان مسلمین، در مسیر زمان و در حال حاضراند!!!
باری به کار و کنکاش خویش برگردم و آثار برخورد سازنده ی خداوند، با پیامبر خویش در قرآن را، دنبال کنم. می نوشتم که باری تعالی در قرآن مبین، که بایستی برترین سند رجوع ما مسلمین باشد و با تاسف بسیار نیست، پیامبر مکرم را به عنوان مرجع شناخت اسلام به رسمیت نمی شناسد و به او جز مقام ابلاغ را نمی بخشد. اصرار مکرر الهی، در تذکر این مقال، به پیامبر بزرگوار، خود اهمیت این یاد آوری را تایید می کند و از آن که آیات الهی، هم در زمان ظهور و نزول، ظاهرا بدون هیچ فاصله ای، به دوست و دشمن و مشرک و مومن منتقل می شده، پس این گونه گفت و گوی مقام گذارانه میان خداوند و پیامبرش در خفا و به صورت خصوصی مبادله نمی شده و هنگامی که این بخش از بررسی های یادداشت های اسلام و شمشیر تمام شد، بر همه معلوم خواهد شد که خداوند در کار انتشار دین مبارک اسلام، حتی نسبت به پیامبر برگزیده اش کم ترین ارفاق رفیقانه و سرورانه نداشته و بی اعتنا به این مطلب که اخطار و انذارهای مکرر و گاه درشت گویانه و حتی تهدید کننده نسبت به پیامبر گرامی، احتمال سوء استفاده ی دشمنان و کاربرد حربه گونه از این تذکرات را ممکن می کند، با صریح ترین بیان، هر نادرستی و لغزش کوچک و بزرگی را در شیوه های بیان و رفتار پیامبر بی کم و کاست و آشکار در معرض قضاوت عمومی قرار می دهد و اگر سر دم داران کنونی مسلمین، اندکی استعداد آموزش از قرآن را داشته باشند، آن گاه این چرخه ی دوست بازی متعفن کنونی از حرکت می ماند و محیط های مدیریت اسلامی اندکی بوی تفکرات الهی و قرآنی را به خود می گیرد.
می خواهم از این فرصت پیش آمده سود برم و در پاسخ مهمل نویسانی از قماش شجاع الدین شفا و پیروان مطلقا بی سواد او، که در همه جا پراکنده اند و گاه اصلی ترین اهرم فرهنگی این جمهوری را به دست دارند و رد پای پلیدشان را در صحنه ی امورات فرهنگی کشور، در حساس ترین محیط های آموزشی و تبلیغاتی شاهدیم و دیدیم که چه گونه در تعطیلات نوروزی با نمایش متعفنی از تختگاه تخت جمشید، در شبکه ی اصلی و عمومی تلویزیون جمهوری اسلامی، لااقل دو صد دروغ تاریخی نوظهور بر هزاران دروغ یهود ساخته ی پیشین افزودند و به خورد امت و عوام دادند، همین صراحت قرآن در خطاب به مقام عالی پیامبرش را، دلیل بگیرم و بپرسم که اگر قرآن را دست نوشته ی شخصی پیامبر می انگارند و کثیف تر از این پندار، آن را تالیفی مرکب از تلقینات شخصیت موهومی به نام سلمان فارسی تبلیغ می کنند، پس چه گونه این همه پرخاش به خویش را، در آن تالیف، از سوی پیامبر اکرم توضیح می دهند؟!!!
پس به قرآن قویم باز گردم و این بار، گرچه بسیار طویل می شود، اما قرینه هایی از اعمال و اعلام محدوده ی عمل و تعیین حدود و حوزه ی پیامبر را از سوی خداوند در آیه های آسمانی قرآن آشکار کنم، که برای پرهیز از تطویل، فقط ترجمه ی به اختصار و نشانی های قرآنی آن را بیان خواهم کرد:
«ای پیامبر، آن چه را خداوند بر تو نازل می کند، ابلاغ کن و اگر تعلل کنی، وظیفه ی رسالت را انجام نداده ای. بدان که خداوند تو را از آسیب مردم حفظ خواهد کرد. (مائده، ۶۷)
رسول جز ابلاغ کننده ی پیام الهی نیست و خداوند از آشکار و پنهان با خبر است. (مائده، ۹۹).
مباد که برخی از آیات وحی شده را متروک گذاری و ابلاغ نکنی. (هود، ۱۲).
بر تو ابلاغ و بر ما رسیدگی به حساب هاست. (رعد، ۴۰).
پس آشکار کن اوامر ما را و از مشرکین دور شو. (حجر، ۹۴).
اگر گوش شنوا نبود، مسئولیت تو فقط ابلاغ آیات است. (نحل، ۸۲).
بگو من فقط وحی را منتقل می کنم که خدای شما یگانه است. (انبیاء۷ ۱۰۸).
به مردم بگو که تو فقط هشدار دهنده ای از سوی خداوندی. (حج، ۴۹).
مردم را به راه پروردگار بخوان. (حج، ۶۷).
و بر رسول وظیفه ای جز ابلاغ آشکار نیست. (نور، ۵۴).
و ما تو را جز برای دادن هشدار و بشارت نفرستاده ایم. (فرقان، ۵۶).
به راه یافته و گم راه بگو که من فقط توجه دهنده ام. (نمل، ۹۲).
بر عهده ی پیامبر جز ابلاغ آشکار نیست. (عنکبوت، ۱۸).
بگو من معجزه ای ندارم و جز هشدار دهنده ای آشکار نیستم. (عنکبوت، ۵۰).
ای پیامبر تو را فرستادیم تا گواه و مژده بخش و هشدار دهنده باشی. (احزاب، ۴۵).
و تو را جز مژده و هشدار دهنده ای بر تمام مردم مامور نکردیم. (سبأ، ۴۸).
تو جز هشدار دهنده ای بر حق نیستی. (فاطر، ۲۳ و ۲۴).
هشدار تو کسی را جذب می کند که خدا ترس باشد. (یس، ۱۱).
بگو من فقط هشدار دهنده ام. (ص، ۶۵)
به من وحی می شود تا آشکارا به شما هشدار دهم و از بارگاه الهی بی اطلاعم. (ص، ۶۹ و۷۰).
تو مسئول چیزی جز ابلاغ نیستی. (شوری، ۴۸).
از پیامبری که فقط مامور ابلاغ آشکار است، اطاعت کنید. (تغابن، ۱۲).
دانایی و آگاهی از خداوند است و من فقط مامور هشدار دادن آشکارم. (ملک، ۳۶).
بگو من رسولی مامور ابلاغم و جز خدا پناهی ندارم. (جن، ۲۴).
به حقیقت که درک علت این همه تاکید صریح دشوار است و اگر می خواستم از آیاتی که به اشاره نیز محدوده ی عمل پیامبر را تصریح و تاکید و تعیین می کند، نمونه هایی بیاورم، به شماره بسیار افزون می شد. جای تعجب است که بیش تر، بل تمام این تذکر و تاکید، در سوره های مکی آمده است و اگر در نمونه های بالا یکی دو سوره ی مدنی نیز، چون مائده و رعد بیابید، با یقین کامل اعلام می کنم که اثبات مطمئن و متقن مکی بودن این سوره ها و به خصوص سوره ی بلند مائده نیز، دشوار نیست، که در جای خود به آن خواهم پرداخت.
منظور از تحقیق در آیاتی که آشکارا درس نامه ای الهی است برای اصلاح و ترفیع خلق و خو و ظرائف رفتاری و گفتاری و دمیدن یقین و پرهیز از لغزش و حتی تنظیم امورات معمول زندگی رسول الله، تبیین این مطلب است که راز رسوخ قرآن عظیم در قلوب این همه مردم دور از هم، که حامل فرهنگ هایی نه چندان همطراز بودند و سرّ شادابی و سرزندگی همیشگی این متن متین و فاخر در این است که کتاب خدا امانت و درس نامه ی سلیم و سترگی است تا نه فقط رسول او، بل تمامی گردانندگان معمول امورات مدیریتی دنیا، از مسلم و غیر آن، بدانند که تطهیر بی دلیل و سرپوش گذاری پنهان کارانه بر ندانم کاری و عیوب کارگزاران و نمایندگان و استاندران، تا کجا نه تنها خلاف آموزه های قرآنی است، بل تا چه حد بر سلامت روابط میان حاکم و تابع اثر می گذارد و اگر قرآن در جزییات هم، نظارت الهی در روابط با برگزیده ترین رسول پروردگار را، به صدای بلند آیات بر همگان می خواند، پس هر صاحب مقامی که در پستو با همکاران خویش می نشیند و از آوار نا به سامانی ها و ندانم کاری ها می گوید، اما خلاف الگوی بزرگ قرآن، در سخنان علنی و خطاب های رسمی با مردم، می کوشد تا ناشایست ترین عوامل خویش را به خصالی بیاراید که در خمیره ی آن ها نیست، پس راه او از راه خدا جداست و جزایی خواهد برد که قرآن عظیم به ظالمین و طغیان کنندگان و ضالین وعده داده است:
«به همراه کسانی که تابع تو شده اند، چنان که امر کرده ام ثابت قدمی کنید، سرکش مباشید و بدانید که خداوند ناظر بر اعمال شماست. به ستم کاران مایل نشوید و به آتش نروید، مقامی را برتر از خدا نیانگارید، که بی یاور می مانید، در آغاز و انجام روز و زمانی از شب را نماز بگزارید که اعمال نیک بدی ها را خواهد سترد». (هود، ۱۱۲- ۱۱۴)
این خطاب صریح و بدون سفارش خداوند به پیامبر، گروندگان و ایمان آورندگان نخستین به آیات الهی است. ذره ای ملاحظه کاری نوپایی مومنین در آن نمی بینیم، از تذکرات نه چندان با زبان خوش سرشار است، به توبیخ می ماند و این نه توبیخی در خفا، که قرار گرفته در مسیر چشم و گوش و قضاوت دوست و دشمن است و اگر آیات بسیاری را بیاورم که خداوند، لاینقطع و حتی در مدینه، پیامبر را به دل داری و امید به آینده مستقیم نگه می دارد، آن گاه معلوم می شود که ایمان بی انتظار به اسلام و قبول جان فشانی تمام در راه آن، که از پس نزول کامل قرآن، تا روزگار ما، این همه جان باز و سرسپرده، که بدون واهمه و رعایت خان و خانه و ایل و تبار و ضیاع و عقار، جان و مال خود در ستیز با دشمن مشرک و غدار و حریص به آسانی نثار می کنند، جز پرتوی از تسلیم به آیات کامل قرآن شمرده نمی شود و صریح حرف خود را بیاورم که پیامبر خدا هم تا رسیدن به مقامی که خدا و فرشتگان و بندگان به پیشگاه او صلوات بفرستند راه درازی پیموده و آیه به ایه تربیت و تکمیل شده است، پس به کتاب خدا پشت نگیریم، قدر قرآن کامل و شامل را بدانیم، راه نما قرار دهیم و برداشت از آن را به غرض دنیا نیالاییم.
بازگشت به صفحه اسلام و شمشیر