ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

در مورد دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران،جنبش سبز،کروبی

نوبت دهم

در برابر عظمت آن ایده ای که در مجموعه یادداشت های ایران شناسی بدون دروغ عرضه می شود، و در مقایسه با آثار مثبتی که توجه به این داده های جدید در سرزمین ما، در منطقه و در کل جهان پدید می آورد، نوشتن یادداشت درباره ی انتخابات کار حقیری بود، اگر بیداری مردم، گزینش دهم را از صورت بالا کشیدن افراد برای تکرار احتمالی ندانم کاری ها، به حادثه ای تاریخی بدل نمی کرد، که بسیاری از ماجراهای رخ داده در صد سال اخیر در برابر پیام غرّان آن به زمزمه می ماند.

شخصا در صف این انتخابات نایستادم و در پنجاه سالی که امکان شرکت در گزینش های رسمی و سیاسی را داشته ام، جز دوره ی نهم انتخاب رییس جمهور، هرگز نه در زمان سلطنت و نه در این جمهوری به هنگام برپایی این گونه صحنه گردانی ها حتی تماشاچی هم نبوده ام و بی شک با معیار فرهنگی که سال هاست محک سنجش دیگران قرار می دهم، مسلما نمی توانستم به مسئول و دستگاهی که در زمان قدرت او، درست همانند دوران خاتمی، چاپ و انتشار چندین مجلد از کتاب های مرا ممنوع کرده اند، آری و یا حتی نه بگویم، زیرا گمان دارم آن که دهان بند فرهنگی به دست دارد، تا صدای ناله شنیده نشود، بی گمان در پشت سر، برای قصابی حقیقتی، خنجری دو دم و بی رحم، پنهان نگه داشته است.

با این همه شکوه این انتخابات و بازتاب ابدی پیام آن در تاریخ معاصر ایران چنان تکان دهنده بود که قلم را در مشت من به سوی خود گرداند و به عنوان مورخ وظیفه دیدم تلالو خیره کننده ی این رخ داد تاریخی یگانه را که بسیار می کوشند پرتوی آن را بپوشانند و در حد ستیز برای کسب قدرت میان داوطلبانی کوچک کنند که لااقل در بخش فرهنگی، چندان تفاوت بارز و تعیین کننده ای با یکدیگر ندارند. شاید سال ها بگذرد و سرزمین ما و حتی جهان تجربه ی چنین اقتداری در حضور آگاهانه و مصمم مردم را، برای اعلام گزینشی محاسبه شده، بار دیگر تکرار نکند.

نخستین شراره های این آتش فشان به صورت زلزله ای پدیدار شد که صورت ظاهر مناظره را داشت. فرشته هایی پیشینه دار را می دیدیم که پیاپی به سیمای دیو تغییر چهره می دهند و مقدم بر همه پرهای کروبی بود که می سوخت و آن عبای از پشم نازک بره شترش را از تن بیرون می کشید. ضربه ها بر او چنان کوبنده بود که سرنوشت رقت بار رسمی اش در این انتخابات، نسبت به گناهان او هنوز مهربانانه است و گواهی بر صحت کامل نتایج این انتخابات برجسته تر و عیان تر از آن آوایی نداریم که از صندوق های در حال گردش به سراسر اقلیم پهناور این سرزمین، به زبان های محلی گوناگون، تنها یک قضاوت و قصد درباره ی کروبی را منتقل می کرد: او حتی به میزان یک از صد نیز نزد مردم اعتبار ندارد! شما از این پیام جز این برداشت می کنید که مردم از آسیب دستبرد زنندگان به دارایی های ملی به جان آمده اند؟!! چنین مکافات و مجازاتی چنان جلوه ی صریح و طبیعی داشت که در هیاهوی خیابانی و مطبوعاتی موجود و حتی در نزد همسنگران اش، کسی حقوق او را غصب شده نمی پندارد و کباده اش را نمی کشد، تا آن جا که کرباسی معاونت آتی او با حسابگری مخصوص خود در نیمه راه از او برید!!! می پرسم در یک مجموعه تلاش رسمی که سرانجام به اعلام تقسیم آراء در حوزه هایی یکسان منجر می شود، چه گونه می توان در مورد کسی به عدالت عمل کرد و در باب دیگری به انحراف؟!! لااقل نزد من چنان کارکردی از امکانات فنی شناخته نیست که اعمال چنین معجزه ای را میسر کند. به زبان ساده اگر نتایج شمارش آرای کروبی قرین صحت و قابل قبول بوده، پس در منطق این گونه امور هر اعلام دیگری نیز در جنب آن صحیح می شود و اگر سهم کروبی را نیز دست برده می دانند پس چرا برای او مچ بند مثلا صورتی نمی بندند و در دفاع از او سطل های زباله را نمی سوزانند؟!

آن گاه به رضایی می رسیم که ژست های او در ایجاد توهم تسلط بر مدیریت و آگاهی های اجتماعی سه دهه ی اخیر، در عین متانت سخت نمایشی بود. او علیه احمدی نژاد اعلام خطای مشخصی نکرد و در مجموع آرزوهای خویش را بر می شمرد که تجارب زیر بنایی جریان های اجتماعی موجود بطلان و عدم امکان تحقق آن ها را از پیش تعیین کرده است. زیرا در وجه نحست ظاهرا نمی دانست که پدید آوردن آن تحولات خیال اندیشانه و آرزومندانه، در فضای موجود، در وهله ی نخست با بحران فقدان مدیران توانا رو به روست، چندان که برای مراکز بی اثر و آزار فرهنگی نیز کارگردان آگاه نداریم، چه رسد به طراحان بنیان شناسی که در میان این همه رنجوری، لااقل سلامت را به عرصه ی اقتصاد باز گردانند. اگر احمدی نژاد ناگزیر است پیاپی مهره های اصلی و ستون پایه های گردش امور اداری خود را تخریب کند و به شانس دیگری رو آورد، تا پس از چندی به همان نتایج قبلی رضایت دهد، از آن است که انحصار طلبی دراز مدت مانع پرورش شایستگان دگر اندیش بوده است. اگر کسی به این ضایعه ی عظیم ملی، هنوز آگاه نباشد، درست به سرداری می ماند که به خدمه ی توپی که در آن گلوله ای نیست، فرمان آتش دهد. با این همه خوی نظامی و قلدرانه، سرانجام رضایی را به ادای اشاره ای واداشت که جایگاه دو سه درصدی او در صندوق های رای و نیز تکلیف مردم با او را معین کرد، آن جا که مدعی شد مدیریت دولتی در سال های نخست انقلاب در اختیار سپاه بوده است. هیچ تفاوتی در این مقوله نمی بینم که او بلوف زده و یا حقیقتی جاری در آن روزگار را علنی کرده باشد، زیرا همین ادعا او را از گمان آگاهی های سیاسی تخلیه کرد و ظاهرا اشراف نداشت که چنین گزافه ای مستقیما اعلام تمام اشخاص و مراکز مدیریت اجتماعی سال های نخست انقلاب را، که از نداشتن اختیار نالیده اند، بر کرسی حق می نشاند و از وابستگان به بازرگان تا بنی صدر می توانند با سند قرار دادن این اعتراف اعلام کنند که تمام نا به سامانی های اقتصادی و سیاسی و نظامی آن سال ها حاصل دخالت های ناموجه سپاه بوده است. مردم این سخن قانون گریزانه ی رضایی را نپسندیدند و با اعلام تمایل اندک به او معلوم شد که تمنای عمومی اتکاء به خرد و توانایی های جمعی و ملی است! رضایی نیز مانند کروبی مدافغ خیابانی ندارد و گویا همین رتبه را حق او شناخته اند و بدین ترتیب تاکنون نیمی از اعلام نتیجه ها منطقی فرض شده تا این سئوال سر برآورد که چه گونه می توان حتی به مدد شامورتی فقط نیمی از آراء یک صندوق رای را مخدوش کرد؟!

سپس نوبت به موسوی رسید، که بی گمان باید سی سال گذشته را مشغول به امورات شخصی خویش بوده باشد، تا آن جا که حتی نمی دانست تجربه ی ملی از دوران سرکردگی هشت ساله ی خاتمی بسیار منفی و مایوس کننده بوده است تا جایی که در مراتب متعدد با عکس العمل های بی کنترل گروه های دانشجویی مواجه بوده و اینک تعلق خاطرش به مراکز سیاسی و فرهنگی بیگانه حتی بدون پرده پوشی های لازم و ظاهرا در حاشیه ی امن انجام می شود! اگر موسوی در تراکت های انتخاباتی اش، خود را در پناه و زیر دست و پای خاتمی تصویر کرده است، پس پیشاپیش، به صراحت و بی خبر از انعکاسات اجتماعی، خبر می داد که قامت او حتی از خاتمی نیز کوتاه تر است. او در مناظره اشتباهات عمده و عدیده ای مرتکب شد که بدترین آن ها اعلام تاسف از موضع گیری ناراضی شورای اروپا از رفتار بین المللی جمهوری اسلامی بود که ضربه ی نهایی را به پیکر بی تحرکی و خمودگی های معمول در بدنه ی ملی وارد آورد و معلوم شد که مجموعه ای از ندانم کاری ها و وابستگی ها برای در اختیار گرفتن سرنوشت کشور تجهیز شده اند، تشخیص و تشویشی که تا اعماق دهات و در خانوارهای معمولا ناظر شهری نیز رسوخ کرد، آن ها را حتی از بسترهای بیماری و در حالت ناتوانی به پای صندوق های رای برد تا بگویند که از دخالت بیگانه منزجرند و برای استقلال ملی حد اکثر بها و اعتبار را قائل اند. از چه راه و چه گونه ملتی فاقد حزب و روزنامه و متینگ و روشنفکر پیشاهنگ، علی رغم کوهی از تلقینات مخالف، شیوه ی مقابله با خطر را در فاصله ای کوتاه و با این استادی بی نظیر فرا گرفت؟! آن کس که به درک راز گوشه هایی از تیزهوشی سیاسی این مردم تمایلی دارد، که حاصل تجارب صد سال نبرد پیاپی و پر خون، برای کسب آزادی و استقلال بوده است، کفایت می کند از خود بپرسد چرا در این نوبت، این همه نیروی ملی، گویی به فرمان سروشی از غیب خود را به صندوق های رای رسانده اند؟!!

حالا به انتخابات وارد شویم که شرح آن بسیار ساده و شناخت آن موکول به دادن پاسخ های صریح و امین به سئوالات زیر است:
۱. آیا جمعه ۲۲ خرداد بوده؟
۲. آیا در آن روز انتخابات انجام شده؟
۳. آیا استقبال از این انتخابات به اعتراف بین المللی بی سابقه بوده؟
۴. آیا این استقبال تا سطح ۸۵ درصد واجدین شرایط گسترش داشته؟
۵. و بالاخره آیا چهل میلیون رای به صندوق ها ریخته شده است؟
این شناس نامه ی اصلی این انتخابات است که کوتاهی قد، ادعای حلول نور، نداشتن سیمای سینمایی، گم کردن پول و هر حاشیه ی دیگری درباره ی هر یک از کاندیداها در اصالت آن تغییری به وجود نمی آورد. مختصات ثبت شده در این شناس نامه بر حضور و اراده ی استثنایی ملی گواهی می دهد، که امری تاریخی است. بدین ترتیب مردم در تجمع بی سابقه ی خود در ۴۵ هزار شعبه ی اخذ رای اعلام موضع کرده اند، که ظاهرا کسی مخالف روند و درستی اجرای عملیات آن نیست، جز آن که بازندگان مدعی دست بردگی در واخوانی آرای مردم اند. چنین پدیده ای در مورد انتخاباتی امکان اجرا ندارد، که در آن نه توافق حتی نسبی و موردی، بل خصومت و بدگمانی صرف حاکم است، همه با چند چشم یکدیگر را می پایند و هر اعلام نتیجه ای باید به گواهی نفراتی برسد که ارفاقی نسبت به یکدیگر ندارند، در چنین شرایطی هر گمانه ای در اعمال خلاف در هر حوزه ای، بلافاصله و به اجبار ناظرین تمام کاندید ها را به زیر سئوال می کشاند. چنین است که مدعیان اعمال نادرستی در بازخوانی آراء هنوز سندی مغایر با نتایج ثبت شده در صورت جلسه ی هیچ حوزه ای ارائه نداده اند، زیرا بی درنگ گویی به ماموران و ناظرین خود تهمت تبانی می زنند و تا زمانی که چنین سندی عرضه نشود نتایج اعلام شده ی کنونی ناظر به صحت است. آیا دولت آینده این درس های دیکته شده از سوی مردم در این انتخابات را خواهد گرفت و یا همچنان در بر پاشنه های زنگ زده و پر جیغ و ویغ پیشین خواهد گشت؟! والسلام!
 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد