ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

اجرام خام و حجاری های نیمه تمام (3)، دزدی آثار باستانی توسط باستان شناسان و فروش به موزه و کلکسیونرها و باقی گذاشتن آثار کم ارزش

 

 

اجرام خام و حجاری های نیمه تمام (3) 

    

میزان نیمه تمام بودن تخت گاه به اندازه ای زیاد است که نمی توان با توجیهات معمول از قبیل: تخریب در اثر گذشت زمان، تخریب به دست مردم نا آگاه در طول 2500 سال، تخریب به دست اسکندر و یا دیگر دلایل، از کنار آن گذشت. دیوار ندارد، آوار ندارد، حجاری ها ناتمامند، ستون های زیادی را در آن نمی بینیم، تعداد بسیاری سر ستون کم دارد، پاشنه گردان درگاه ندارد و از همه مهم تر اینکه سنگ درگاه های چند تنی، در جای خود و یا در حوالی آن (که ممکن باشد در اثر ویرانی  این اتفاق افتاده باشد) دیده نمی شوند. کف سازی ندارد، و در یک کلام باید گفت تخت جمشید، فاقد هفتاد درصد از قسمتهای مورد نیاز خود است. با این همه عیب معماری، آیا فهم این موضوع که کاخ تچر و یا هدیش و یا آپادانا هرگز تمام نشده است راحت تر است یا اینکه مثلا بگوییم دیوار و آوار آپادانا را باد با خود برده است، ستونهایش دزدیده شده اند، سر ستونهایش را در موزه ها می توان یافت، حجاریهایش در اثر تخریب به حالت نیمه تمام در آمده اند(؟؟؟؟؟؟) و یا...؟ برای اینکه وقتی شما به آپادانا وارد می شوید، باید برای عدم وجود کف سازی، فقدان سنگ درگاه، فقدان تعداد زیادی ستون، سر ستون، عدم اتمام کار حجاریها و خلاصه خیلی از موارد دیگر، دلایل قانع کننده بیاورید، تا بعد بتوان از خیر نیمه تمام بودن آپادانا گذشت. با این مقدمه ی کوتاه، به مبحث گذشته بر می گردم به امید اینکه توانسته باشم منظور خود را واضح تر برسانم که: اگر شما در تخت گاه حجاری نیمه تمام میبینید، نمیتوانید بگویید این سنگ در طول زمان از تمام به نیمه تمام تغییر شکل داده است.

اگر بخواهم نیمه تمام بودن تالار صد ستون را بررسی کنم فقط یک نکته کافی است که بگویم و آنهم چیزی نیست جز قرار گرفتن تکه سنگی عظیم در محوطه ی آن.

  

  

سنگی است یک پارچه، که هنوز روی آن آثار ضربات قلم و چکش به وضوح قابل دیدن است و آن شکستگی که در آن میبینید، در اثر مرور زمان به وجود آمده است و یا اینکه قصد داشته اند این سنگ را به علت شکستگی از محوطه خارج کنند که وقت نکرده اند. این موضوع برای من جالب است که بفهمم چنین سنگ بزرگ و با این شکل، در این بنا چه می کند؟ آیا این سنگ را به این بنا آورده بودند که بتوانند از میان آن چند پایه ستون را بتراشند؟ یا اینکه قرار بوده در آخر به شکل یک میز پذیرایی در بیاید؟ همانطور که در مقاله ی (اجرام خام و حجاری های نیمه تمام (2)) یاد آور شدم، اگر بنای کاخ نیمه تمام را تنها قسمت نیمه کاره ی موجود در تخت جمشید بدانیم، پس وجود چنین سنگی را جز با این دلیل نمی توانیم قبول کنیم که تالار صد ستون هم به جمع تالارهای نیمه تمام دیگر تخت جمشید می پیوندد.

   

   

متاسفاه و بر خلاف گذشته، دیدار از صدستون و کاخ تچر برای بازدید کنندگان آزاد نبود تا بتوانم از نزدیک این سنگ را بررسی کنم اما از کسانی که امکان دیدار حضوری از تخت جمشید برایشان فراهم است، می خواهم که حتما سری هم به تالار صد ستون بزنند و اگر امکان داشت از نزدیک این سنگ بد قواره را بررسی کنند، شاید بتوان برای آن توجیه بهتری آورد.

و این هم پله ای نیمه کاره بین صد ستون و بنای موزه:

   

  

جالب است نه؟ واقعا خیلی دوست دارم تا کسانی که در این موارد تخصص دارند بنده را یاری دهند و بگویند که مثلا این پله را اسکندر با چه ابزاری به این روز انداخته است؟ آیا اسکندر از پله های تخت جمشید هم کینه به دل داشته است؟ اگر چنین است پس چرا همه ی پله را تخریب نکرده تا خیالش راحت شود و فقط آن را تراشیده است؟

   

  

این هم تصویری از دو تکه ستون تراش نخورده درست بین موزه و تالار اختصاصی خشایارشا، یعنی هدیش. منتقل کردن بعضی از سنگها خام را در تخت جمشید، میتوان حاصل کار باستان شناسان در این یک قرن دانست، اما نیمه تمام بود اکثر این سنگها را نمیتوان.

اینکه از روی این تصاویر به سرعت عبور می کنم، رسیدم به یکی از زیباترین و دیدنی ترین آثار نیمه تمام در تخت جمشید یعنی:

  

 

این مجسمه ی سگ نشسته از سنگ سیاه را دقیقا روبروی درب ورودی موزه میبینیم. در اطراف آن، هیچ گونه توضیحی نوشته نبودند که بفهمیم آن را در کدام قسمت تخت گاه یافته اند. باید چه گفت؟ باید گفت که این مجسمه قسمتی از تالار نیمه تمام است؟ چونکه اگر این مجسمه را مربوط به هر کدام از قسمتهای تخت جمشید بدانیم، باید بپذیریم که آن بنا هم مانند مجسمه ی نیمه تمامش، نیمه کاره است. یا باید فرم این مجسمه را به همین صورت بدانیم و مثلا بگویم در تخت جمشید در بعضی نقاط از طرح های نیمه تمام برای تزیینات استفاده می کرده اند؟ اما من نمونه ی تمام شده ای از این سگ سنگی را میان تصاویر کتاب (کهن دیار، مجموعه آثار ایران باستان در موزه های بزرگ جهان، نوشته ی بهنام محمد پناه، نشر سبزان، ص 85) یافتم.

  

  

قرار داشتن این سگ تمام شده، در کاخ آپادانای بدون در و دیوار امری غیر عادی مینماید. این سگ را با تفاوتهای بسیار جزیی، همان سگ نیمه کاره میبینیم که در موزه ی تخت جمشید قرار داده اند. قبل از ادامه ی بحث باید به آن دسته از دوستان که می گویند آثار زیادی از تخت جمشید را می توان در موزه ها دید بگویم که حرف شما کاملا درست است، مقدار آثار موجود در موزه ها (که سارقان اصلی آنها کسانی جز باستان شناسان نیستند) بسیار زیاد است و درد به دل هر تماشا گری می آورد که مگر این آثار صاحب ندارند که در اینجا و آنجا نگهداری که چه عرض کنم، از آنها پول در می آورند؟ اما نکته ای که می خواهم بگویم این است که دزدان آثار باستانی، خوب می دانند که چه چیزهایی را باید به همراه خود ببرند. میبینیم که این سگ تمام شده را برده اند و سگ نیمه کاره را برای ما به جای گذارده اند؟! و همچنین است ادعای کسانی که می گویند بیش از 100000 متر مربع کف سازیه تخت جمشید را هم دزدان برده اند. آیا این مقدار از کف یک بنا (که قانونا نمی توانسته از طلا و جواهر باشد مگر در خیالات) به کار کدام موزه ی دنیا و یا کدام کلکسیون دار می آید؟

   

  

این هم پایه ی شکسته ی همان مجسمه که در موزه ی تخت جمشید حاضر است. میبینید که این پایه ی شکسته هم به درد موزه ها نمی خورده است که با خود ببرند.

   

  

این هم تصویری از زاویه ای دیگر برای مقایسه با نمونه ی تمام شده ی مجسمه. به قلاده و دم سگ دقت کنید که چگونه از میان ران و شکم سگ نمایان است. و میبینید که هنوز یک قوز بزرگ سنگی از پشت گردن این حیوان برداشته نشده است.

و اما برسیم به بی نظیر ترین یادگار بر جای مانده از دروغگویی باستان شناسان بزرگ جهان، که خود به تنهایی یارای اثبات نیمه کاره ماندن بنای تختگاه را دارد.

   

   

درست است، پیامبرانی که با نامهای باستان شناس و ایران شناس به ایران اعزام شده اند، خود بهتر از هر کسی می دانسته اند که تخت جمشید هیچگاه کامل نشده است و برای پوشاندن این حقیقت از روز اول دست به کار بوده اند که تا همین امروز هم مشغولند. این یکی از ستونهای نیمه کاره ی موجود در تخت جمشید است که در حال شیار اندازی بوده است و هیچگاه این شیار اندازی تمام نشده است. نیبور در صفحه ی 102 از سفرنامه اش در مورد ستونهای آپادانا می نویسد:

((در اینجا هنوز هفده ستون ایستاده است. محل ستونهای ایستاده در شکل 5 با دو دایره ی خالی هم نشان داده شده است.))

چرا هفده ستون نیبورف امروز به 13 ستون رسیده است؟ آیا آنها هم مانند این ستون، در حال شیار اندازی بوده است و آن را از محوطه خارج کرده اند؟ امروزه این ستون را  هم در تخت جمشید نمی بینیم. آن را به نقطه ای غیر از موزه ها منتقل کرده اند، چونکه چنین ستون نیمه کاره ای به درد هیچ موزه ای در جهان نمی خورد. شاید آن را خورد کرده اند تا ما بقایای آن را در میان چنین سنگریزه هایی ببینیم.

   

   

 پس به نفعشان بوده است که هر چه زودتر و به هر تمهیدی آن را از تخت جمشید خارج کنند تا تالار پر شکوه آپادانا نیمه تمام به چشم نخورد.

باز هم می خواهم از دوستان بپرسم آیا دلیلی غیر از نیمه کاره بودن را می توان بر این همه آثار آورد؟ آیا می شود گفت بنایی که دیوار، آوار، ستون، کف، پاشنه گردان، سر ستون و غیره ندارد را می توان بنایی تشریفاتی دانست؟ و یا باید ادعا کرد که اسکندر در اولین سالهای آغاز به کار تخت جمشید، فیلش یاد ایران کرده است و چنین بنای تاریخی را در همان اول، نیمه تمام گذاشته است؟ دوستانی که مایل به پژوهش هستند، می توانند همین سوال من را به عنوان موضوع تحقیق انتخاب کنند، و می دانم که به نتایج جالبی می رسند.

 

 

 

 

 

>>>>برای دیدن بخشها روی لینکهای زیر کلیک کنید<<<<

 

 

ناریا  

بیانیه ، مقدمه، سخن مدیر وبلاگ 

کف سازی های نیمه تمام
حجاری هام نیمه تمام
پلکان ورودی 
فقدان آوار
پاشنه گردان ها
تراشکاریهای نصفه و نیمه
کتیبه ها
اجرام خام و حجاری های نیمه تمام (1)
اجرام خام و حجاری های نیمه تمام (2)
اجرام خام و حجاری های نیمه تمام (3)
جورچینی های مضحک (1)
جورچینی های مضحک (2)
مکمل اول جورچینی های مضحک (2) بررسی جز به جز
مکمل دوم جورچینی های مضحک (2 ) بررسی قطعات و نتیجه گیری  

 

دانلود فیلم مستند تختگاه هیچکس  

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد