همان طور که می بینید، برای این بخش از بحث نیمه تمام بودن تخت جمشید، تعدادی از تصاویر قدیمی و برداشته شده توسط دانشگاه شیکاگو (یکی از پر آوازه ترین دانشگاه های تاریخ و باستان شناسی جهان) را به نمایش می گذارم تا دو مورد را به خوبی روشن کنم که: اولا اگر کسانی می گویند من این تصاویر را از تخت جمشید نگرفته ام، پس باید بگویند که تصاویر این دانشگاه معتبر نیز از جایی غیر از تخت جمشید برداشته شده است(که اثبات هر کدام از اینها غیر ممکن است) و ثانیا برای آن دسته از دوستان که چشمشان در مورد همه چیز به دست دانشگاه های غرب است، ثابت شود که آن بی پدر و مادرانی که اولین کلنگ های حفاری تخت جمشید را بر این بنا زدند و باب باستان پرستی را در میان ذهن جوانان ما باز کردند، خود از همه پیشتر و بیشتر، بر نیمه تمام بودن این بنا واقف بودند(که در آخر همین مقاله به آن اشاراتی می کنم) و اگر همانها را امروز در برابر این تصاویر خاموش می بینیم، پس باید به بایگانی اسناد و مدارکشان سری بزنیم تا در آنجا به خوبی ببینیم که همین پیامبران علم و دانش بودند که اولین دروغ گویان تاریخی بشر محسوب خواهند شد.
بعضی از این کتیبه ها تا آخرین سطر نوشته، ادامه پیدا کرده است، بعضی به اندازه ی دو و یا سه سطر در ردیف پایین فضای خالی دارد(مانند تصویر بالا) و بعضی دیگر مانند تصویر پایین با مقدار زیادی فضای خالی، بر دیوار باقی مانده است.
دور تا دور این قاب ها معمولا به صورت ردیف گلکاری شده، تزیین شده است.
و این نمونه:
اما با کمال تعجب می بینیم که بعضی از این قابها، فاقد کتیبه می باشند.
روبرو شدن با این صحنه سوالاتی را به دنبال خود به همراه می آورد از قبیل تخریب شدن کتیبه، دزدیده شدن کتیبه، نابود شدن آن به دست عرب و اسکندر و آخوند و دیگر دلایلی که گاهی اوقات برای گریز ار قبول نیمه تمام بودن بنا دست آویز باستان ستایان می شود. حال اگر مایلید به بررسی دلایل فوق الذکر می پردازیم، هر چند که ممکن است دوستان، بند هایی را به فهرست بالا اضافه کنند، که باز هم می توان گفت جای خوشحالی ست، چون که چراغ عقل گرایی در میان باستان ستایان را هر چند به صورت سوسو، اما روشن نشان می دهد. پس از موضوع تخریب کتیبه آغاز می کنیم.
بر خلاف تصور خیلی از باستان ستایان، که هر عیبی را در تخت جمشید به تخریب نسبت می دهند و به بهانه ی آن به زمین و زمان نفرین می کنند (البته به جز همان دانشگاه های معتبر جهان) باید بگویم بر خلاف عقیده ی آنان، تخریب در تخت جمشید دامنه ی پیچیده و زیاد مخفی ندارد و می توان آنها را در چند تقسیم بندی جای داد (مانند تخریب خود سنگ بر اثر گذشت زمان، تخریب قسمتی از سنگ بر اثر افتادن سنگ دیگری به روی آن و تخریب هایی از نظر اندازه کوچک اما از نظر تعداد زیاد، که بیشتر به صورت نوشتن یادگاری موجود است و تخریب بنا های خشت و گلی تخت جمشید به دست باستان شناسان) که هر کدام کاملا قابل پیگیری و دقیقا به وضوح قابل تمییز از دیگر عیوب این بناست. (واقعا دیگر نمی دانم که تخریب را چگونه توضیح دهم که باز کسی در قسمت نظرات وبلاگ ننویسد تخریب شده و از دلیل و نوع آن صحبت نکند و موضوع را تمام شده فرض نکند). به دو تصویر بالا دقت کنید. در اینجا دو قاب داریم که هر دو دارای اثرات تخریب سنگ در اثر مرور زمان می باشند که یکی از آنها را با کتیبه و دیگری را بدون کتیبه می بینیم. همان گونه که در تصویر بالا(دانشگاه شیکاگو) میبینید، قسمتهایی از سنگ در اثر مرور زمان به شدت آسیب دیده است، اما با این وجود، نوشته های بر جای مانده کتیبه بطور دقیق قابل رویت می باشد، و این چیزی است که در تصویر اول، به هیچ صورت قابل رویت نیست. پس تخریب را نمی توان برای تصویری مانند زیر، حجت و برهان قاطع قرار داد.
در اینجا با سنگ صاف و بدون نوشته ای روبرو هستیم که در اکثر نقاط( قسمتهایی که با رنگهای متفاوت می بینید نه تخریب، بلکه تغییر رنگ سنگ به دلایل آب و هوایی است) آن اثری از تخریب به چشم نمی خورد و باز هم کتیبه ای بر آن نقش نبسته است.
چه کنم که دزدان فرهنگی، آثار باستانی نازنین بنای تاریخی ما را چنان به تارج برده اند که حتی کتیبه ی آن را هم از سنگ جدا کرده و برده اند. فکر می کنم در جمله ی بالا تکلیف دزدیده شدن کتیبه را کاملا مشخص کردم اما از آنجایی که سخن این وبلاگ با اختصار به پیش نمی رود پس آن را به مقدار کافی می شکافم. این کتیبه ها قرار بوده بر همان سنگ یکپارچه ای نقش ببندد که سربازان، گلها، و حیوانات را حجاری کرده اند، و نه سنگی مجزا، که در درون قاب قرار گیرد. این به این معنی است که اگر دزدی به این کتیبه نیاز داشته باشد ، باید اول از همه، ابزاری مانند سنگ فرز به همراه داشته باشد تا نه تنها بتواند دور کتیبه را ببرد، بلکه تمام قسمت پشت سنگ را (تکرار می کنم که به صورت یکپارچه می باشد) از همدیگر جدا کند تا شما در حال حاضر با حفره ای کاملا نخراشیده و نتراشیده در دل سنگ روبرو باشید که چشم هر بیننده ای را می آزارد. آیا شما چنین آثاری را در تصویر بالا می بینید؟ خیر. سطحی است کاملا صاف و یک دست و آماده برای کتیبه نویس.
اما از تخریب آن به دست عرب و اسکندر و غیره در همین اندازه می گذرم که بر سطح این کتیبه ها هیچ اثری از تیشه، چکش، و خلاصه هر اثری از کنده شدن را نمی توان یافت.
واقعا اگر عیوب کتیبه ها در حد همین داشتن و نداشتن یک کتیبه به پایان می رسید، نیاز به این همه بگو مگو نبود. می شد گفت که مثلا در این قاب ها می توانسته آیینه ای نصب بوده باشد تا داریوش بزرگ قبل از اینکه به دیدار دوست دختر خود برود، سر و صورت و لباس خود را در آن مرتب می کرده است و یا تابلو اطلاعاتی بوده است تا هر روز سربازان را از وظایف خود مطلع و کارها را هماهنگ می کرده اند. اما وجود سطوح صاف نشده در روی همین قاب ها دلایل بالا را مردود و نشان می دهد که حجاران مشغول تراش و پرداخت کردن این قاب ها بوده اند که با کمال تاسف کارشان را تا هم امروز به پایان نبرده اند.
تصویر موجود نیست!
به قسمتی که با فلش نشان داده ام دقت کنید. قسمتی است که مانند دیگر گوشه های تخت جمشید، قرار بوده صاف شود، که نشده است. و این هم همان عیب از نزدیکتر:
تصویر با کیفیت بالا موجود نیست!
وقتی که می گویم تخت جمشید جای بسیار شگفت انگیز و عجیبی ست، به این خاطر است. این حقیقت زمانی دردناکتر می شود که این کتیبه را در تالار بارعام (کتبیه ی پلکان شمالی سه دروازه) می بینیم که هر سال در زمان تعطیلات نوروزی، راهنمایان، مانند نوار هایی که از قبل پر شده باشند، از این طرف سالن به آن طرف حرکت می کنند و مدام تکرار می کنند که در این قسمت میهمانان داخلی و خارجی به دیدار پادشاه شرفیاب می شده اند و هدایا می آورده اند و ... در حالی که بیننده را به تماشای همین کتیبه ی نیمه تمام نمی برند. آیا این فریب کاری نیست که از نشان دادن حقیقتی اینچنین آشکار، با روشن کردن پرژکتور های پر نور بر روی قسمتهای به ظاهر تمام تر تخت جمشید قصد دارند بیننده را به یک دیدار دروغین ببرند؟ و یا فکر می کنید من با نمایش همین یک کتیبه داعیه دار عدم اتمام کتیبه ها هستم؟ پس به تماشای کتیبه ی قرینه ی پیشین در همان تالار پر بیننده ی بارعام میرویم تا ببینید که موضوع به همین راحتی ها تمام شدنی نیست.
این هم قاب دیگری در همان سالن که هیچگاه کتیبه ای به خود ندیده است و اگر به محل سمت راست قاب دقت کنید سنگی را درست به اندازه ی یک کف دست خواهید دید که هرگز صاف نشده است.
باید بر روزگار سازمان میراث فرهنگی گریه کرد که در منابع راهنمایان تور، این عیوب را قرار نداده است تا اگر بیننده ای از آنها پرسشی کرد، بیچاره ها در میان گل و لای گیر نیافتند.
در این تصویر نیز نه تنها کتیبه ای را بر قاب آن نوشته شده نمی بینید، بلکه شاهد هستید که ردیف گلکاری شده ی زیر قاب هم در میانه ی کار به حال خود و به صورت نیمه تمام مانده است.
این هم نمای گلکاری نیمه تمام از نزدیک
و یک نمونه دیگر از ردیف ناقص گلکاری دور قاب در حالی که نوشته ای هم در کار نیست.
می خواستم از تصاویر دانشگاه شیکاگو که در پایین به شما نشان می دهم، در میان همین مقاله استفاده کنم، اما حیفم آمد که حالا که خودشان این چنین با بی شرمی بر حقایق سرپوش گذاشته اند و آبروی خود را به باد داده اند، برای عاشقان و شیفتگان این دروغ گویان یکی از دلایل خود را نیاورم تا با چشم باز ببینند که چه کسی سر شان را کلاه گذاشته است و آن هم اینکه: تقریبا می توانم بگویم که کل آرشیو عکس تخت جمشید، پاسارگاد و نقش رستم را که بر روی سایت این دانشگاه قرار دارد را در اختیار دارم. از میان آنها، همه ی تصاویر مربوط به کتیبه ها را جدا کردم و بعد مشغول نوشتن مقاله شدم که با نهایت شگفتی دیدم تصویر تمامی قاب های دارای کتیبه را از فاصله ای بر داشته اند که متن کتیبه نیز در آن قابل خواندن است، ولی تمام قاب های فاقد نوشته را از زاویه ای دور گرفته اند، تا جایی که چشم بیننده به سمت قاب خالی جلب نشود.
این تصویر همان قابی است که مقداری از کف آن صاف نشده است که در تصویر با فلش نشان داده ام.
و این هم تصویر دیگری از تخت جمشید که نه کتیبه ای در درون قاب را به ما نشان می دهد و نه ردیف گلکاری شده ی زیر قاب، در اینجا تمام شده است. و جالب اینجاست که تنها و تنها از میان این همه قاب بدون کتیبه، تصویر همین دو قاب را در سایت قرار داده اند و دیگر اینکه باقی تصاویر به نمایش گذاشته شده از قسمتهای دیگر بنا نیز، قسمتهای تمام شده ی تخت جمشید هستند، در حالی که می توان به همان اندازه و حتی بیشتر، عکس از قسمتهای نیمه تمام تخت جمشید آورد. به راستی عکاس دانشگاه شیکاگو کور بوده است یا دروغ گو؟ حالا دیگر بار دوستان تکرار کنند که اگر حرف من را دانشگاه شیکاگو قبول کند، ما نیز می پذیریم. ببینید که یکی از سردمداران دروغ بافی در مورد تاریخ ایران، همان مرکزی می باشد که اینچنین چشم شما را به دیدن نقاشی های دروغین می برد.