ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

اجرام خام و حجاری های نیمه تمام (1)، دروازه ملل و جوابیه پروفسور کاوه فرخ باستان شناس به نیمه کاره بودن تخت جمشید، پرسپولیس

 

 

اجرام خام و حجاری های نیمه تمام (1)

  

مبحث نیمه تمام بودن تخت جمشید به نقاط زیبا و جذاب خود رسیده است. انکار کنندگان موضوع، نه راه پس دارند و نه راه پیش، اگر قبول کنند که تخت جمشید نیمه کاره است، بلافاصله از تاریخ پر افتخار هخامنشیان خداحافظی کرده اند و خود را (در تصورات واهی خود) در برهوت بی هویتی خواهند دید که تنها و تنها یکی از تبعات آویزان شدن به ریسمان دروغ است. ریسمان دروغی که چنان پوسیده است که تاب نگهداشتن سنگهای ریز و درشت تخت جمشید را هم ندارد. راه دومی هم برایشان باقی است و آن هم راهی نیست جز انکار موضوع (که در این وبلاگ شاهدیم). با این نوع نگاه کاری نمی توان کرد و نه از دست من، بلکه از دست هیچکس کاری بر نمی آید، به قول معروف، کسی که خواب است را می توان از خواب بیدار کرد، اما کسی که خود را به خواب زده، هرگز. من فکر می کنم تصاویر این وبلاگ تا آن حد گویا باشد که لااقل جویندگان واقعی حقیقت را از خواب بیدار کند. اما به تازگی راه فرار جدیدی برای باستان ستایان باز شده است که میبینم از خرد و کلان و ریز و درشت به آن توسل می جویند و آن را دستاویز توجیه نیمه تمام بودن تخت جمشید قرار می دهند که در جای خود بسیار بسیار زیرکانه و در مقابل تا حد توان، ناشیانه طراحی شده است، طوری که توان مقاومت در برابر چند سوال کوچک را ندارد. از آنجا که در این وبلاگ قرار است در مورد تخت جمشید و پیرامون آن صحبت کنیم، لذا من از به میان کشیدن این بحث ناچارم تا تکلیفمان را با این گونه ادعا نیز روشن شده، راهی برای توجیهات بعدی باز کنیم که گویا رشته ی درازی دارد، و امیدوار باشیم که در زمره ی جویندگان واقعی حقیقت، (همان ها که هر گفته ای را بدون دلیل و منطق قبول ندارند) قرار گیریم.


چندی پیش شخصی با نام فرشید در قسمت نظرات وبلاگ پیامی را قرار داد به این مضمون:

نویسنده: فرشید      سه شنبه 24 دی1387 ساعت: 7:10

با درود

من اعتراف می کنم که وبلاگ شما رو بار اول کامل نخوانده بودم ولی این بار زمان گذاشتم و با دقت مطالعه کردم. من خودم هیچ ادعایی در مورد دانستن تاریخ ندارم بلکه تازه شروع کردم و در حال مطالعه ی کتابهای زیادی هستم و در صدد ارتباط با بزرگانی که در زیر به نامشان اشاره می کنم...

اما میتونم چند نکته را خدمتتون عرض کنم؛ متاسفانه شما رو آدم انتقاد پذیری ندیدم، این نصیحت رو از من کم دانش به یاد داشته باش که انتقاد اصلی ترین عامل انسان سازیست. وقتی ادعای شما قابل پذیرش خواهد بود که نظریه شما رو بزرگانی چون:

پروفسور احسان یارشاطر (استاد ایرانشناس ) http://www.perlit.sailorsite.net/yarshater


دکتر تورج دریایی (نویسنده کتب تاریخی)

http://www.tourajdaryaee.com


دکتر کاوه فرخ (باستان شناس)

http://www.kavehfarrokh.com

...........................................


و غیره تصدیق کنند که تمام عمر خود را در سطحی بالا در جهت مطالعه ی تاریخ ایران صرف کرده اند... در غیر این صورت خودت هم بهتر می دونی که ادعاهایت هیچ ارزشی نداره البته شاید برای خودتون و تنی چند از هم فکرانتون داشته باشه...


به شرفم قسم اگر این بزرگان حرف شما رو تصدیق کردند برای همیشه وبلاگم رو خواهم بست


در پایان با صحبتهای وطن پرستان (با وجود تند بودن) و سرباز کورش موافقم.

پاینده ایران


 


خلاصه من بعد از تشکر از فرستنده ی این آدرسها، به سراغشان رفتم. متاسفانه ایمیلی از استاد یار شاطر یافت نشد. در متنی مادبانه دو استاد دیگر را به دیدن از وبلاگ دعوت کردم، که آن متن را در زیر می خوانید:


Sent:

Tuesday, January 13, 2009 12:14:26 PM

To:

manuvera@kavehfarrokh.com


ba salam khedmate astade bozorg, aghaye kaveh farrokh.


az inke mozaheme owghate sharife shoma mishavam mara bebkhshid. ama modati ast ke dar weblogi be name www.bigfalse.blogfa.com bahsi dar morede nime tamam boodane takhte jamshid dar gerefte ast ke be shedat naiz be nazarate ba arzeshe shoma dar in zanime mibashad. leza az shoma davat mikonam ta shagerdane khod ra dar in mored yari farmaeed.


ba tashakor mehdi dehghani


بعد از گذشت چند روز و در تاریخ 26/10/1387 ساعت 22:07 استاد کاوه فرخ(که یکی از اساتید باستان شناسی دانشگاه کانادا می باشد) از وبلاگ بازدید کرده و طی ایمیلی نظر خود را بدین شرح فرستادند:


Dear Sir,

>

> I am honored to hear from you - apologies for my delay as I am so

> overwhelmed with messages.

>

> persepolis or Parsa was under construction right up toi the days of

> Alexander's conquests. each king would continue building duering his reign.

> This waas never a project with a set contract as we see today. In fact many

> parts of this were compl;eted such as the Gate of Nations and Apanda for

> exmaple. the wear of time as well as Alexander's destruction may also give

> the appearance of "incompleteness" but this does nto mean that the

> structure was wholly incomplete.

>

> I suspect that much of this type of questions may be partly related to

> politicized debates by people harboring an ideological agenda (I hope I am

> wriong on this).

>

> Once agian, my apologies for my delay.

>

> Ba Sepas e faravan bar Shoma

> Kaveh


ترجمه:

سرور گرامی،

از دیدن نامه تان بسیار مفتخر شدم. از تاخیر پیش آمده بدلیل مشغله فراوانی که  با نامه ها دارم پوزش می طلبم.

پرسپولیس یا پارسه درست تا پیش از فتح اسکندر در حال ساختمان بوده. هر پادشاهی ساخت و ساز را در دوره حکومت خویش ادامه می داده. این مجموعه هیچگاه به صورت یک پروژه با پلان واحد آنگونه که ما امروزه می پنداریم نبوده. در واقع تعداد زیادی از قسمتهای آن کامل شده بودند همچون دروازه ملل و آپادانا. تخریب ناشی از گذر زمان و نیز ویرانی بدست اسکندر ممکن است ظاهر ناتمام به مجموعه دهد ولی این بدین معنی نیست که زیرساخت تماما کامل نشده. برداشت من چنین است که اغلب این گونه سوالات ناشی از سیاسی کاری بحث توسط افرادی با نقشه ها و مطامع ایدؤولوژیک است. (امیدوارم که اشتباه کرده باشم)

بار دیگر از تاخیر پیش آمده پوزش میطلبم.

((با تشکر از دوست عزیزم محمد رضا برای ترجمه ی متن نامه))


این نامه را به سه دلیل در این وبلاگ قرار دادم.

1. در اختیار داشتن نظر اساتید فن، از این رو که دیگر دوستان تکرار نکنند که چرا نظر اساتید را در این باره جویا نمی شوید؟

2. به فرشید عزیز(که بعدا در کامنتی برایم نوشت که دیگر به وبلاگش سر نزنم) بگویم: دوست من اگر قرار باشد همه ی اساتید برای این نظریه ی جدید دست و پا بشکنند، که دیگر به این وبلاگ و فیلم و غیره نیاز نبود، همه با روی باز میپذیرفتند که تخت جمشید نیمه کاره است و با همان روی باز، تاریخ 2500 ساله را فراموش می کردند.

3. نقد این دیدگاه با همان روشی که قبلا هم انجام داده ام، یعنی بررسی جز به جز تخت جمشید تا ببینیم که: ((در واقع تعداد زیادی از قسمتهای آن کامل شده بودند همچون دروازه ملل و آپادانا. تخریب ناشی از گذر زمان و نیز ویرانی بدست اسکندر ممکن است ظاهر ناتمام به مجموعه دهد ولی این بدین معنی نیست که زیرساخت تماما کامل نشده.)) درست است(؟) یا اینکه کل زیرساخت این بنا(البته به جز چند قسمت) کامل نشده و در حال ساخت بوده، که این موارد دامن گیر بناهای اساسی در حد و اندازه ی همان دروازه ملل و کاخ آپادانا که استاد ذکر کرده بودند هم می شود که تا به حال دلایل زیادی از نیمه تمام بودن آن را ارائه داده ام.

   

   

یکی از قدیم ترین تصاویر موجود از تخت جمشید را که حاصل تصویر برداری هوایی اشمیت (یکی از کاوش گران تخت گاه) است را در بالا داریم. بنای موزه را (که به عنوان اولین کلنگ های تخت جمشید به حساب می آیند) ساخته اند، خاکبرداری از خزانه را آغاز کرده اند، قسمتی از تالار بارعام را هم خاکبرداری کرده اند. این تصویر یکی از گویا ترین تصاویری است که عدم وجود آوار در آپادانا (تالار تشریفاتی)، تچر(کاخ اختصاصی داریوش)، هدیش(کاخ اختصاصی خشایارشا)، تالار سه دروازه و دروازه ملل را به وضوح به ما نشان می دهد. وجود نداشتن آوار در این بناها، ساده ترین دلیل است برای وجود نداشتن دیوار و وجود نداشتن دیوار، ساده ترین راه اثبات نیمه تمام بودن تخت جمشید. در مورد عدم وجود آوار در مقالات گذشته به اندازه ی کافی صحبت شده است، اما در این تصویر می خواهم به نکته ی جدیدی اشاره کنم. به نقطه ای که با فلش نشان داده ام دقت کنید، چه میبینید؟ اگر از فاصله ی دور به درستی قابل دیدن نیست پس از این فاصله به آن نگاه کنید:

   

   

درست است. تکه ستونی خام و تراش نخورده که هیچگونه آثار شکستگی بر آن وجود ندارد تا بشود گفت که این ستون به علت شکستگی، بلا استفاده بوده است، و به این قسمت منتقل کرده اند. از ترکیدگی و پوسیده شدن شدید آن(بر اثر باد و باران و تابش خورشید و سرما و گرما) و همینطور آثار خاک دست نخورده ی اطراف آن، اینطور برداشت میشود که این ستون، زیر هیچ گونه آوار و یا لایه ی محافظی پنهان نبوده است، این نقطه هنوز هم که هنوز است (به جز قسمتهای کوچکی از آن)هنوز هم خاکبرداری نشده است و همین طور که در این تصویر پیداست، هنوز حتی حیاط بین دروازه ملل و آپادانا را هم کامل خاکبرداری نکرده اند. پس نمی توان گفت که این ستون خام را به هر دلیلی به این نقطه منتقل کرده اند و به زبان ساده آن را دور انداخته اند. از قطر این ستون پیداست که یا باید آن را برای آپادانا انتخاب کرده باشند و یا همین دروازه ملل که در چند قدمی آن است.

   

    

از آنجا که در قدیم ترین تصاویر دروازه ملل، تنها دو ستون از چهار ستون آن را سرپا میبینیم و ستون سوم را هم به صورت تخریب شده(که البته من به تخریب شدن این ستون شک دارم که در ادامه توضیح میدهم) در کف محوطه میبینیم، (و باز هم در کمال شگفتی، بدون آوار) که آن را در مرمت های جدید سرپا کرده اند، در یک کلام دروازه ی ملل را در حال حاضر دارای سه ستون میبینیم و از ستون چهارم خبری نیست، پس میتوان گفت که این سنگ خام را برای تبدیل شدن به یکی از ستونهای دروازه ملل و در واقع ستون چهارم آن در نظر گرفته بوده اند که به علتهایی از ادامه ی کار باز مانده اند. این ستون امروز هم در جای قبلی خود پابرجاست و هر بیننده ای می تواند آن را زیارت کند.

    

   

اما بگذارید قبل از ادامه بحث پیرامون این ستون تراش نخورده، مقدار کوتاهی در مورد ستون سوم دروازه ملل صحبت کنم. در روز عکس برداری از تخت جمشید، تازه وارد دروازه ملل شده بودیم که تعدادی توریست به همراه یک راهنما وارد تخت گاه شدند و وقتی به این ستون رسیدند، راهنما همه را متوجه آن کرد و گفت: جالب است بدانید که این ستون، تنها ستون کامل تخت جمشید است که به دست فلان باستان شناس(که نامش در ذهنم نمانده) مرمت و برافراشته شده است. این نکته برای من جالب بود که چرا در تخت جمشیدی که باید بیش از 150 ستون سنگی داشته باشد، تنها این ستون کامل است؟ آیا تمام ستونها را باید در اثر گذشت زمان تخریب شده بدانیم؟ از این موضوع که بگذریم سوال بزرگتری پیش می آید:

   

   

این عکس را (با کیفیت بالا موجود نیست!) هم برای شما قرار می دهم تا بتوانید با بزرگنماییه کافی آن را نگاه کنید.

همانطور که میبینید آن دو ستون همجوار که از 2500 سال پیش تا به حال سرپا بوده اند، به علت قرار گرفتن در معرض باد و باران و گرما و سرما، به شدت آسیب دیده اند تا حدی که نمی توان نقش اندازیه سر ستونها را دید. اگر به این نکته دقت کنیم که ارتفاع این ستونها بیش از 12 متر است و هر کدام از قسمتهای سر ستونها، وزنی باز هم بیش از چند صد کیلو گرم را دارند و از همه مهم تر اینکه از سنگ ساخته شده اند که بسیار شکننده است، چطور ممکن است مثلا سر ستون گاو دو سر از ارتفاع 12 متری بر زمین بیفتد و تا این اندازه سالم باقی بماند. و همین طور قسمتهای دیگر سر ستون. آیا نباید به قول معروف تکه بزرگه ی هر کدام، گوششان باشد؟

   

  

این دو سر ستون را با هم مقایسه کنید. و این هم همان ستون از نمایی دیگر:

  

  

اگر دقت کنید، خواهید دید که این مقدار شکستگی که در این سر ستونها وجود دارد، هیچگاه نمی تواند حاصل پرتاب شدنشان از آن ارتفاع باشد.من ترجیح می دهم موضوع را اینگونه بدانم که اگر به قول آن راهنمای تور، تنها ستون کامل تخت جمشید همین ستون است، سالم ماندن آن تا این حد، تنها و تنها به دلیل این است که این ستون را هرگز روی هم سوار نکرده بودند(البته لااقل سرستونها را) و تکه های آن را به منظور مونتاژ کردن به این محل آورده بودند، که هیچگاه به ادامه ی این امر نائل نشده اند. البته ممکن است گمانه های دیگر هم در این مورد مطرح شود، که باید ببینیم دیگر دوستان چه می گویند.

  

   

به ادامه ی بحث آن ستون خام و نتراشیده بر گردیم. دروازه ملل را محلی برای استراحت موقت میهمانان و سفیران و شاهان دیگر کشورها می دانند و می توان به زبان ساده گفت دروازه ملل، در اصل همان سالن انتظار است که اطراف آن را قرنیز گذاری(باز هم به صورت ناقص) کرده بودند تا میهمانان بتوانند آنجا در انتظار زمان شرف یابی به دربار شاهی بمانند. اگر از خیر آن ستون سوم مونتاژ نشده و ستون چهارم مفقود بگذریم، سوال دیگری پیش می آید که: از آنجا که فقدان آوار در این بنا را قبلا اثبات کرده ام، پس می توان گفت که میهمانان بعد از ورود به تخت جمشید و استقرار در سالن انتظار بدون دیوار، و از آنجا که این ستون در جایی مخفی نبوده است، باید این ستون خام را می دیده اند و شاید در دل خود می گفته اند که مدیریت این کاخ مجلل، چه نما و چشم انداز نیکویی را برای ما فراهم آورده است؟ به راستی که روزی باید به این سوالات اساسی پاسخی درخور عقل و منطق بدهیم تا شاید تاریخمان بتواند کمر خم شده ی خود را از زیر بار انبوه دروغ راست کند.


ادامه دارد



 

 

 

>>>>برای دیدن بخشها روی لینکهای زیر کلیک کنید<<<<

 

 

ناریا  

بیانیه ، مقدمه، سخن مدیر وبلاگ 

کف سازی های نیمه تمام
حجاری هام نیمه تمام
پلکان ورودی 
فقدان آوار
پاشنه گردان ها
تراشکاریهای نصفه و نیمه
کتیبه ها
اجرام خام و حجاری های نیمه تمام (1)
اجرام خام و حجاری های نیمه تمام (2)
اجرام خام و حجاری های نیمه تمام (3)
جورچینی های مضحک (1)
جورچینی های مضحک (2)
مکمل اول جورچینی های مضحک (2) بررسی جز به جز
مکمل دوم جورچینی های مضحک (2 ) بررسی قطعات و نتیجه گیری  

 

دانلود فیلم مستند تختگاه هیچکس  

 





نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد