ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

جورچینی های مضحک (2)، جعل و دستکاری های باستانشناسان دانشگاه شیکاگو در محوطه تخت جمشید، پارسه، پرسپولیس و تاریخ سازی ناشیانه


جورچینی های مضحک (2)

    

  

در نوشته های این وبلاگ، سعی من بر این بوده که بیشتر از اینکه خودم ایراد بگیرم و خودم بررسی کنم و باز خودم هم جواب را بیابم، خواننده را در برابر سوالاتی ساده و همه فهم قرار دهم تا شاید مقداری از بار سنگین فهم نیمه کاره بودن تخت گاه هیچ کس را بر دوش قوه ی تفکر، بینایی و عقل وی گذارم و او را با سادگی برخورد با این مقوله آشنا کنم که مثلا: چرا تا به حال این همه اساتید بزرگ تاریخدان و باستان شناس و با کوله باری از دانش، از خود نپرسیده اند این پله به کجا ختم می شود؟ اگر درست بگویم، این همان مسیریست که خشایارشاه بزرگ، به همراه ملازمام و غلامان خود و با آن لباسهای فاخر و ظریف بافت، از آن عبور می کرده است تا به کاخ اختصاصی خود (حالا یا برای استراحت و یا برای اداره ی امور مملکت) برسد. گویا ایشان از بنیه ی بدنی نسبتا خوبی بر خوردار بوده اند که در طول 21 سال سلطنت خود، این چنین بالا و پایین رفتن ها برایشان چندان هم سخت نبوده است.

  

  

موقعیت این پله در گوشه ی جنوب شرقی حیاط تچر و چسبیده به همان دیوار تازه سر هم بندی شده ی تچر است. این راه، تنها راه رفتن از حیاط تچر به کاخ هدیش نیست. همانگونه که در تصویر هم میبینید، در نزدیکی آن، پله ای دیگر هم وجود دارد که ممکن است کار خشایارشا را در رسیدن به کاخ خود راحت تر می کرده است. اما مجددا باید پرسید که اگر به این پله نیازی نبوده است پس چرا آن را ساخته اند و به همین حالت رها کرده اند؟ همین چند سوال ساده و کوچک ما را به دنبال کشف رمز و رازهای دانسته اما به عمد ناگفته ی تخت جمشید هدایت میکند که حکایتی دیگر از خرابکاریهای باستان شناسان بزرگ جهان را در خود نهفته دارد.

  

  

این هم تصویری گویا تر از موقعیت همین پله ناقص که راهی بجز دیوار ندارد. ولی سوال بعدی که در این بین مطرح است اینکه: چرا سنگهای اطراف این پله تا این حد نا جور و بدون تزیینات مانده اند؟ این، امری است که در تخت گاه هیچ کس سابقه نداشته است. شما در تخت گاه، هر کجا پله ای را میبینید با تزییناتی آراسته شده است که این یکی فاقد آن است. اما خوب است هرچه زودتر شما را به دیدن اصل این پله ببرم تا شاید بتوانید رابطه ای منطقی میان آن پیدا کنید.

  

  

درست است، این اصل همان پله بوده است قبل از دستکاری باستان شناسان محترم. باز هم باید دلیل اینکه چرا و به چه علتی، این پله را به این روز انداخته اند را از خودشان پرسید. اما چیزی که در این بین روشن و واضح است تغییری شدید در تمام اجزا این پله و جابجایی بعضی از قطعات آن به نقاط دیگر است که در ادامه توضیح میدهم. من با نشان دادن بلایی که بر سر این پله آورده اند(حالا این کار به دست هر کسی که انجام شده باشد، چه باستان شناسان خارجی و چه ایرانی) قصد دارم که این واقعیت را به خوانندگان این وبلاگ بگویم که: در تخت جمشید اتفاقاتی افتاده (و شاید هنوز هم در حال افتادن است) که به هیچ روی نمی توان آن را در زیر مجموعه های مرمت، بازسازی، حفاظت و دیگر وظایفی که بر دوش ایران شناسی بوده است، قرار داد. آیا زمان بررسی این پدیده های اعجاب آور در تاریخ و پیشینه ی ما نرسیده است؟

اما از آنجا که نمی خواهم این نوشته بیش از حد مطول شود و خواننده را در درک ساده ی این تخریب های عمدی دچار سر در گمی نکنم، بحث را به این سمت و سو هدایت می کنم تا ببینم که بر سر این قطعات حذف شده از این پله چه آمده است. پس قبل از این موضوع شما را به خواندن قسمتی از نوشته های ناصر پورپیرار می برم که می تواند در ادامه به من کمک کند. 

 

قطعه ی زیرین حجاری شده ی سمت راست پله ها را، به دلیل تراش ندیدگی بخش چپ آن، مسلما از نقطه دیگری آورده اند و با پله های سمت چپ تناسبی ندارد. ... تصویر قدیمی زیر از همین پله ها به کتاب اشمیت تعلق دارد (منظور ایشان همان تصویر بالا از دانشگاه شیکاگو است) که فرم پیشین همین نقطه را طور دیگری نمایش می دهد. پله ها تقریبا کامل است، آن سنگ بالایی را دیگر نمی بینیم و حجاری دیوارهای سمت چپ را هم معلوم نیست به کجا منتقل کرده اند که امروز از آنها اثری نیست. (ناصر پورپیرار،دوازده قرن سکوت، بخش سوم: ساسانیان، ص 167)

  

  

منظور آقای پورپیرار از عدم تناسب دو سمت حجاری شده ی مجموعه، این است که حجاری پایین پله ی سمت راست (همان پله ی ناقص) با قرینه ی آن در سمت چپ (که به صورت پله ی کامل میبینید) به هیچ صورت با یکدیگر تقارنی ندارد و گویا این قسمت را هم از نقطه ای دیگر به اینجا منتقل کرده اند. و از آن هم جدی تر اینکه همین مقدار حجاری پله ی نا تمام، با دیوار سمت راست خود هم که قسمتی از دیوار کاخ هدیش می باشد هیچ تناسبی نداشته است.

 اما موضوع وقتی جالب شد که داشتم تصاویر را برای نوشتن مقاله، زیر و رو می کردم که با صحنه ی روبرو مواجه شدم. این صحنه، وجود تکه سنگی حجاری شده در محوطه ی کاخ شرقی تچر بود که نظر من را به خود جلب کرد.

   

  

خوب همانطور که می بینید نمی توان گفت که این قطعه سنگ را برای مرمت، حفاظت و یا دیگر موارد، به این نقطه منتقل کرده اند. ناچارم برای مقایسه ی راحت تر، عکس دانشگاه شیکاگو را مجددا در زیر بیاورم.

  

  

و حالا همان سنگ را از نزدیکتر ببینید.

  

   

خوب میبینید که مختصات هر دو سنگ کاملا یکسان است. خورد شدن سنگ در قسمت لبه ی سمت چپ، ردیف و نوع گلکاری برگ نخلی در صف پایین سنگ و از آن هم مهمتر، تشابه کامل هر چهار هدیه آورنده با هم. هدیه آورندگان از سمت چپ به راست به این ترتیب هستند. شخصی با دو جام در دست، شخصی با شیء آویزانی بر دوش (که از روی تصویر نفهمیدم چیست)، شخصی با دو چراغدان در دست، و دست چهارمین نفر هم در هر دو سنگ تخریب شده و قابل تشخیص نیست.


خوب خدا رو شکر این یکی را به موزه ها منتقل نکرده اند. اما چرا اینجا؟ و اصلا چرا انتقال؟ مگر این پله چه چیزی در خود داشته است که آن را به این حالت در آورده اند؟ باز هم باید گفت که: اینها سوالاتی ست که در اولین دیدار از دانشگاه شیکاگو، باید از اساتید محترم آن پایگاه علم و دانش پرسید.

 

 

>>>>برای دیدن بخشها روی لینکهای زیر کلیک کنید<<<<

 

 

ناریا  

بیانیه ، مقدمه، سخن مدیر وبلاگ 

کف سازی های نیمه تمام
حجاری هام نیمه تمام
پلکان ورودی 
فقدان آوار
پاشنه گردان ها
تراشکاریهای نصفه و نیمه
کتیبه ها
اجرام خام و حجاری های نیمه تمام (1)
اجرام خام و حجاری های نیمه تمام (2)
اجرام خام و حجاری های نیمه تمام (3)
جورچینی های مضحک (1)
جورچینی های مضحک (2)
مکمل اول جورچینی های مضحک (2) بررسی جز به جز
مکمل دوم جورچینی های مضحک (2 ) بررسی قطعات و نتیجه گیری  

 

دانلود فیلم مستند تختگاه هیچکس  

 




نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد